درسنامه بصیرت
درسنامه بصیرت
1. راه دستیابی به بصیرت
2. فتنهها، آزمونهای سخت و حقیقت یاب
3. نقش بصیرت در تحلیل جامعه
صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحرانها و فتنههای اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنهها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند.
● راه دستیابی به بصیرت
بی گمان در کشاکش بحرانها و دردهای اجتماعی جوامع و انسانها، توانایی و ظرفیت خود را بروز میدهند. در این حالات است که ریزشها و رویشهای بسیاری صورت میگیرد و جابه جائی واقعی قدرت صورت میگیرد؛ زیرا در این شرایط است که رهبران واقعی، ظرفیتهای خود را در مدیریت بحرانها و برونرفت از مشکلات و معضلات اجتماعی و امنیتی و سیاسی و حتی نظامی بروز میدهند و مدعیان دروغین، نقاب از چهره بر میگیرند. در بحرانها و مشکلات اجتماعی است که توانایی تشخیص حق از باطل و درست از نادرست به دست میآید و یا ظهور و بروز میکند. از این رو قرآن از فتنههای اجتماعی با کارکردهای مختلفی یاد کرده است. از جمله کارکردهایی که قرآن برای این فتنهها بیان میکند، جداسازی حق از باطل، مؤمن از کافر و منافق، بروز و ظهور ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه و فعلیت یابی آن میباشد. نویسنده در این مطلب باتوجه به کارکردهای فتنه در زندگی فردی و اجتماعی، بر آن است تا نقش بصیرت سیاسی از نظر قرآن را ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
● فتنهها، آزمونهای سخت و حقیقت یاب
فتنهها، برخلاف ابتلائات و آزمونهای دیگر الهی، بسیار سخت و مردافکن هستند. بطوری که بسیاری از خواص در فتنههای اجتماعی و سیاسی، مردود میشوند و حتی اصحاب بصیرت با آن همه درک و شعور حقایق، به سبب بیتقوایی در مقام عمل، همانند سامریها و بلعم باعوراها، از مقام عزت به حضیض ذلت فرو میافتند و در برابر حق و حقیقتی که بدان باور دارند، میایستند و به مقابله با آن برمی خیزند. قرآن بارها داستان کسانی را بیان داشته است که از نظر بینشی و نگرشی در مسیر کمالی چنان بالا رفته و اوج گرفته بودند که همانند حضرت ابراهیم (ع) اهل شهود حقایق و حتی ملکوت چیزها بودند و فراتر از علم الیقین در مقام عین الیقین، دارای قلبی مطمئن از دانش و بینش بودند، زیرا آن چه را دیگران به دانش حصولی میدانستند، اینان به دانش شهودی میدیدند. با این همه به سبب فقدان تقوای قلوب در مقام عمل در فتنهها، شکست خوردند و برخلاف تشخیص خود رفتار کرده و در برابر حق قرار گرفتند و حتی به جنگ حضرت موسی و هارون (ع) با گوساله سامری خویش رفتند و یا به کمک فرعون بر خر شیطان سوار شدند و به نفرین گویی علیه موسی بن عمران (ع) پرداختند. اگر بلاهای طبیعی و گرفتاریهای روزمره و جزیی زندگی برای تودههای مردم، اسباب آزمون و امتحان الهی است، فتنههای سیاسی و اجتماعی برای خواص و مدعیان اهل حقیقت و بصیرت، آزمونهای سخت و دشواری است. از این رو در روایات معتبر سخن از خطر عظیمی به میان آمده است که در کمین اولیای الهی است؛ زیرا ایشان هر چند که به خاطر ایمان و اعمال نیک و صالح خویش به مراتب عالی انسانی رسیدهاند، ولی تا زمانی که مرگ اختیاری و یا مرگ طبیعی و اجل به سراغ ایشان نیامده است، در معرض خطر عظیم وسوسههای ابلیسی، هواهای نفسانی و نیز آزمونهای سخت الهی به نام «فتنه» هستند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. گزارشهای قرآنی آشکار میکند که چه کسانی در چه مراتب عالی از انسانیت و مقامات بلند قرب، در اثر فتنهای، از اوج فرو افتادند و آنچه ازعوام و تودههای مردم انتظار نمیرفت از ایشان دیده شد. با نگاهی گذرا به داستان عصر نخست اسلامی میتوان دریافت که چرا و چگونه خواص اصحاب رسول الله (ص) با آن همه سابقههای درخشان و بزرگ، در فتنه سقیفه شکست خوردند و باطن نفاق جدید خویش را آشکار ساختند و برخلاف نظام ولایی الهی، به خلافت زمینی کسانی تن دادند که خود آگاهتر از دیگران بر باطل بودن آن و حقانیت علی (ع) بودند. اگر پیامبر (ص) به عنوان معیار کفر و ایمان در عصر نزول بود، امیرمومنان علی (ع) معیار ایمان و نفاق در عصر تاویل بود. این گونه است که بسیاری از خواص با همه بصیرت خویش و آگاهی از حقایق حتی به علم شهودی به تکرار مکرر نبوی و معجزات و بصایر بسیار قرآنی، در دام فتنه افتادند و در نهایت در جبهه باطل ایستادند و همراه کفر و شرک و نفاق قدیم، حزبهای ناکثین و قاسطین و مارقین را ساختند و به جنگ حق شتافتند.
● نقش بصیرت در تحلیل جامعه
البته شکست خواص و اهل بصیرتهایی چون سامریها و بلعم باعوراهای زمان موسی (ع) یا امیرمومنان علی (ع) و یا عصر ما به این معنا نیست که ما نقش بصیرت را برای توده مردم در تشخیص حق از باطل و درست از نادرست نادیده بگیریم. تودههای مردم با توجه به این که کمتر در دام حسادت، قدرت طلبی و مانند آن قرار میگیرند و دارای تقوای عملی هستند، میتوانند از بصیرت سیاسی برای دست یابی به مسیر هدایت و اوج و کمال بهره گیرند. بصیرت که در لغت عربی به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده (لسان العرب، ج۲، ص۴۱۸، «بصر».) در اصطلاح عرفانی و فلسفی عبارت است از قوهای در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و شخص به وسیله آن، حقایق اشیا و امور را درک میکند، همان گونه که شخص، به وسیله چشم، صورتها و ظواهر اشیا را میبیند. (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون). البته برخی گفتهاند: بصیرت، معرفت و اعتقاد حاصل شده در قلب، نسبت به امور دینی و حقایق امور است (ترتیب العین، ج۱، ص ۱۶۶، «بصر».) با این همه مراد از بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی، همان قدرت تشخیص مسایل پیچیده سیاسی و اجتماعی و درک و فهم درست آن، برای دست یابی به راهکارهای مفید و سازنده در این حوزهها میباشد. صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحرانها و فتنههای اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنهها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند. خداوند در آیات ۹۱ تا ۳۲ سوره فاطر با قرار دادن کوری در برابر بینایی و بیان تقابل آنها، این معنا را مورد تاکید قرار میدهد که بصیرت، بینایی است که آدمی را زنده میکند؛ زیرا کسی که از بینایی برخوردار نباشد، همانند مرده و یا کسی است که در گور است و هیچ توانایی رشد، حرکت، کمال و تعالی را ندارد. بنابراین کسی که از بصیرت سیاسی برخوردار نمیباشد، در جامعه اگر از گروه انفعال گرایان نباشد، در صورت فعالیت، در گروه بیماران دلان و گمراهان قرار میگیرد و مشارکت سیاسی وی به جای آن که به کمال فردی و جمعی جامعه کمک کند، به شخص و جامعه ضرر و زیان وارد میسازند. از نظر قرآن، بصیرت از هر نوعی که باشد، دارای نتایج بسیار مثبت و سازندهای برای خود وجامعه است، بلکه این بهره، پیش از آن که به دیگری برسد به خود شخص میرسد. (انعام آیه ۱۰۴) قرآن این معنا را مورد توجه قرار میدهد که ابزارهای بصیرت هرچند که گوش و چشم و دیگر حواس آدمی است (احقاف آیه ۲۶ و اعراف آیه ۱۷۹ و آیات دیگر) که ارتباط سالم و درست را با جهان خارج برای شخص فراهم میآورد و به شخص اجازه میدهد تا جهان واقع را چنان که هست بشناسد، ولی آن چه موجب میشود تا از این دادههای اطلاعاتی بخشهای مختلف حواس به درستی استفاده شود، قلب آدمی است. (همان آیات) بنابر این آن چه مهم و اساسی درمساله بصیرت است، قلب آدمی است. قلب است که با تفقه و تحلیل ریز و درشت امور و دقت درآن، به آدمی توانایی تحلیل درست وقایع و حقایق آن را میدهد. درحقیقت قلب، افزون بر تحلیل وقایع و تبیین آن با حقایق، توصیههای مناسبی را ارایه میدهد. از این رو مقام قلب در آموزههای الهی بسیار با اهمیت و ارزشمند دانسته شده است. زیرا این قلب است که به آدمی توانایی شناخت و درک و حرکت درست را میدهد و تنها عزم و اراده است که آن را به فعلیت میرساند و انجام کاری را درمسیر درست فراهم میآورد. این گونه است که بصیرت و تقوای عملی آدمی را میسازد و متاله و خدایی شدن را تحقق میبخشد. خداوند دربیان مصادیق اهل بصیرت واقعی، به کارکردهای بصیرت نیز اشاره میکند. از جمله در ۷۵سوره انعام و ۴۵سوره ص، از ابراهیم و اسماعیل (ع) یاد میکند که ایشان دارای بصیرت بودند و همین بصیرت به آنان توانایی بسیار بالایی بخشیده بود تا درمقام عمل نیز بتوانند آن چه را به درستی یافتهاند به انجام رسانند. آیه ۶۳ و ۷۳ سوره فرقان به عبادالرحمان اشاره میکند که ایشان به سبب برخوردهای درست خود، از این توانایی برخوردار شدند که در دام شیطان و کوری و نابینایی بیفتند و در مسیر شیاطین گام برندارند. اصولا انسان مومن و متقی از نظر قرآن کسی است که درک درستی از وقایع جاری جهان و جامعه داشته باشد و آن را براساس حقایق هستی تحلیل کند و مسیر درست را بشناسد و برپایه آن بر وقایع جامعه وجهان تاثیرگذار باشد. (هود آیات ۲۳ و ۲۴ و رعد آیات ۱۶ و ۱۹ وفاطر آیه ۳۵ و غافر آیه ۵۸) خداوند درآیه ۱۰۸ سوره یوسف دعوت از دیگران را از زمانی درست و سالم میداند که برخاسته از بصیرت و بینشی روشن و درست باشد. دراین زمان است که میتوان دیگران را به کاری خواند و آنان را به امری توصیه کرد. بر این اساس کسانی که درکارهای خویش بدون بینش درست و روشن گام برمیدارند، خود گمراه هستند و دیگران را نیز به گمراهی میکشانند و میبایست از آنان پرهیز و دوری کرد و از اطاعت آنان سرباز زد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ادهمي فيروز ابادي در 1392/10/24 ساعت 12:57:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |