
روز بازگشتبه فطرت
پنجشنبه 94/04/25
در فرهنگ اسلامی اولین روز ماه شوال به عنوان عید فطر و جشن بازگشتبه فطرت معین شده است، زیرا مسلمانان روزهدار در طول ماه رمضان با ارتباطهای پی در پی با خداوند متعال واستغفار از گناهان به تصفیه روح و جان خویش همت گماشته و از تمام آلودگیهای ظاهری و باطنی که بر خلاف فطرت آنهاست، خود را پاک نموده و به فطرت واقعی خود برمیگردند . امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز از همین زاویه به عید فطر مینگرد و با اشاره به روز عید میفرماید: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه وشکر قیامه وکل یوم لا یعصی الله فهو عید (۱) ; این عید کسی است که خدا روزهاش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است .» بلی روز ترک گناه و فاصله گرفتن از زشتیها و پلیدیها و روز غلبه بر شیاطین، روز عید است . عید فطر روز بازگشتبه فطرت است، این معنا رامیتوان از لغت «عید فطر» هم فهمید، چرا که «عید» به معنای بازگشت و «فطر» به معنای «فطرت و طبیعت» است . مسلمانان در این روز در اثر یک ماه ضیافت و مهمانی خداوند به صفای باطن دستیافته و در حقیقت، شخصیت واقعی خویش را بازیافتهاند، آری، فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهای جهل و نادانی و غفلتبه انواع گناهان و معصیتها مبتلا شده و از حقیقتخود دور میشود و در نتیجه دچار خودفراموشی و خدا فراموشی میگردد . اما با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضای معنوی آن ماه و تلاشهای خویش به یک زندگی نوین دست مییابد، که میتوان آن را «بازگشتبه خویشتن» نامید . در روز عید فطر گوئی یک مسلمان از نو متولد میشود، چرا که طبق گفتار امیرمؤمنان علیه السلام، روزهداران در شب عید فطر از تمام آلودگیها و پلیدیها پاک شدهاند و کمترین پاداش خود را که پاکی و پاکیزگی است دریافت نمودهاند . آن حضرت چنین میفرماید: «واعلموا عباد الله! ان ادنی ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان: ابشروا عباد الله! فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون (۲) ; ای بندگان خدا! بدانید که کوچکترین چیزی که برای مردان و زنان روزهدار است، این است که فرشتهای در روز آخر ما مبارک رمضان به آنها ندا میدهد: ای بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال ] تمام گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید که بعد از این چگونه عمل خواهید کرد .» شیخ مفید مینویسد: اینکه روز اول ماه شوال عید اهل ایمان قرار داده شده است، به خاطر این است که آنان برای قبولی اعمالشان در ماه رمضان خوشحالند و از اینکه خداوند متعال گناهانشان را بخشیده و بر عیبهای آنان پرده کشیده و مژده و بشارت از طرف خداوند رسیده است که ثوابهای بسیاری برای روزهداران عطا خواهد کرد و از اینکه مؤمنین در اثر تلاشهای شب و روز ماه مبارک رمضان چند مرحله به قرب الهی نزدیک شدهاند، حالتسرور و نشاط دارند . در این روز غسل معین شده و این علامت پاکی از گناهان میباشد، عطر زدن و بوی خوش استعمال کردن و لباس زیبا و تمیز پوشیدن و به صحرا رفتن و زیر آسمان نماز خواندن همهاش علامتشادی و سرور و از روی حکمت میباشد (۳) . ● مراتب روزهداران در عید فطر بدون تردید تک تک مسلمانان با فرا رسیدن عید سعید فطر نوعی شادی و لذت درونی در خود احساس میکنند، اما استقبال مسلمانان از روز عید فطر یکنواخت و مساوی نیست . زیرا هر کسی نسبتبه معرفت و ایمان خود به این عید بزرگ و با عظمت مینگرد و از آن بهره میگیرد . زمینهها، ذهنیتها، مراتب ایمان و عوامل دیگری در نگرش و انگیزه افراد دخالت دارد . به همین جهت عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزیقدس سره (۴) روزه دارانی را که به عید سعید فطر وارد میشوند، به پنج گروه تقسیم میکند و نوع نگرش آنان رانسبتبه این روز با عظمت توضیح میدهد . ایشان در مورد پایینترین مراتب استقبال کنندگان از عید فطر مینویسد: «گروهی از روزهداران حقیقت روزه را نشناختهاند و با زحمت و تکلف از خوردن و آشامیدن و سایر مبطلات خود داری میکنند و این را نوعی طاعت میشمارند و خود را منتدار خداوند میدانند . آنان از اعضاء و جوارح خود مراقبت نکرده و با دروغ و غیبت و بهتان و افترا و دشنام، به آزار دیگران پرداخته و زحمات خود را هدر میکنند و در نزد خدای عالمیان منزلتی ندارند، مگر اینکه حضورشان در روز عید برای حسن ظن به عنایتخدای بزرگ باشد و در نمازگاه خود در روز عید فطر از گناهان استغفار نموده و طلب آمرزش کنند .» وی عالیترین مرتبه استقبال کنندگان از عید فطر را از آن روزهداران عارفی میداند که لذت ندای خدای «جل جلاله» ، رنج گرسنگی و تشنگی و شب زنده داری را از یاد آنان برده و با شوق و شکر بلکه با وجد و سکر (۵) آن را پیشواز نموده، در سرعتسیر و سلوک و پیشروی به سوی خیر، جدیتبه خرج داده و از عمق جان به ندای رب الارباب لبیک گفتهاند . خداوند متعال اعمال را از این گروه به حسن قبول میپذیرد و آنها را به مقام قرب نزدیک مینماید و در پیشگاه صدق در جوار خود با اولیاء و اصفیاء مینشاند و از «جام اوفی» به آنها میچشاند و به مقام «او ادنی» میرساند (۶) . آری، در حقیقت در سحرگاه عید فطر اولیاء الهی با حضرت حق چنین نجوا دارند: ای عید عاشقان به حقیقت جمال تو هر لحظه عیدیی رسدم از وصال تو عید کسان غره شوال و عید من آن ساعتی بود که ببینم جمال تو حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی در مورد ابعاد اقتصادی و اجتماعی عید فطر می توان به پرداخت زکات فطره به عنوان عاملی ارزشمند برای فقرزدایی، توسعه اقتصادی و حل مشکلات اجتماعی در جامعه اسلامی اشاره نمود . افزون بر اینکه در کنار کمک به فقراء، موارد مصرف دیگری نیز برای زکات فطره در اسلام منظور شده است که از جمله آنها احیای روحیه همیاری و تعاون، رسیدگی به وضع بهداشتی، درمانی و فرهنگی مسلمانان میباشد . از زکات فطره میتوان قرض بدهکاران حقیقی و افرادی را که در راه معصیت و خلاف بدهکار نشدهاند، پرداخت نمود . در ساختن مسجد، مدرسه، پلها و راهها و بیمارستانها و برطرف کردن سایر نیازهای مسلمانان نیز میتوان از این بودجه مردمی استفاده کرد . همچنین با این بودجه میتوان باورهای دینی و اعتقادات مسلمانان ضعیف الایمان را تقویت نمود و کسانی را که در معرض شبهات و وسوسههای دشمنان قرار دارند یاری کرد . مسلمانان با عمل به این موارد که با پرداخت زکات فطره انجام میشود، در حقیقتبه بخشی از دعاهای ماه رمضان - که در مدت یکماه بعد از نماز زمزمه میکردند - ، در روز عید فطر جامه عمل میپوشانند . گذشته از اینها، پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعال انجام میشود، نوعی بهرهگیری از مادیات برای رسیدن به معنویات است . بدین جهت گفتهاند که قبول روزه موکول به پرداخت زکات فطره میباشد، چرا که دادن زکات موجب جدایی از تعلقات مادی و هواهای دنیوی و نفسانی است و انسان مؤمن برای دوام فطرت الهی خویش و بازگشتبه عهد فطری «الست» از هر آنچه رنگ تعلق دارد، باید رها و آزاد باشد و زنجیر مادیات را از پای خود برکند تا سبک بال به سوی خداوند گام نهد . همچنانکه امام علی علیه السلام فرمود: «تخففوا تلحقوا (۷) ; سبکبال باشید تا [به مقصد] برسید .» رسیدن به وصال حق باگران باری و تعلقات بسیار سازگار نیست . خداوند متعال میفرماید: «قد افلح من تزکی وذکر اسم ربه فصلی» (۸) ; «همانا رستگار شد کسی که [با پرداخت زکات، ] خود را تزکیه نمود و آنکه نام پروردگارش را یاد نموده و سپس نماز خواند .» یکی از مصادیق این آیه، عید فطر و زکات فطره میباشد . در روایات آمده است که همواره رسول خدا صلی الله علیه و آله روزهای عید فطر قبل از رفتن به مصلی فطره را تقسیم میکرد و این آیه را میخواند (۹) . ● تعظیم شعائر اسلامی خداوند متعال میفرماید: «ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (۱۰) ; «هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست .» تعظیم شعائر الهی یکی دیگر از ویژگیهای عید سعید فطر میباشد . شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس از جمله اعمالی است که به روز عید جلوه خاصی میبخشد . یک مسلمان باید از راههای مختلف ندای حیاتبخش توحید را به گوش جهانیان برساند، که یکی از آن راهها بیان شعارهای مذهبی است . رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر (۱۱) ; عیدهای خود را با [شعار] تکبیر زینت دهید .» و در حدیث دیگری میفرماید: «زینوا العیدین بالتهلیل والتکبیر والتحمید والتقدیس (۱۲) ; عیدهای فطر و قربان را با شعارهای لا اله الا الله و الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله زینت دهید .» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود نیز چنین میکرد . آن حضرت در روز عید فطر از منزل بیرون میآمد و تا رسیدن به مصلا با صدای بلند، شعار «لا اله الا الله» و «الله اکبر» سر میداد و حتی در میان خطبهها و قبل و بعد از آن با صدای رسا این کلمات را تکرار مینمود . حضرت رضا علیه السلام در مورد علت تکبیرهای زیاد در روز عید فطر میفرماید: «تکبیر، تعظیم و زرگداشتخداوند متعال است و نوعی تشکر از هدایتها و نعمتهای پروردگار جهانیان میباشد . (۱۳) » ● تقویت وحدت مسلمانان اجتماع روز عید فطر میتواند در پیوند و همدلی مسلمانان نقش آفرین باشد . آنان در گردهمایی روز عید فطر و قرار گرفتن در کنار هم، از نظرات، مشکلات و گرفتاریهای همدیگر آگاه میشوند . در این گردهمایی بغضها و کینهها تبدیل به دوستی و همدلی میشود و مؤمنان در یک صف واحد احساس اتحاد و نزدیکی بیشتری به همدیگر میکنند . عید فطر از سویی حکایت از پیوند معنوی انسان با خدای خویش دارد و از سوی دیگر حکایتگر ارتباط وی با همکیشان خود است . حضرت سجاد علیه السلام روز عید فطر را روز جشن و شادی و اجتماع و همیاری مسلمانان نسبتبه یکدیگر میداند و میفرماید: «اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا الذی جعلته للمؤمنین عیدا وسرورا ولاهل ملتک مجمعا ومحتشدا (۱۴) ; پروردگارا! ما به سوی تو برمیگردیم در روز عید فطرمان که آن را برای اهل ایمان روز عید و شادی و برای اهل ملتخودت روز اجتماع و همیاری قرار دادی .» حضرت رضا علیه السلام در مورد نقش عید فطر در تحولات معنوی، اقتصادی و اجتماعی جامعه میفرماید: «انما جعل یوم الفطر العید، لیکون للمسلمین مجتمعا یجتمعون فیه ویبرزون لله عزوجل فیمجدونه علی ما من علیهم، فیکون یوم عید ویوم اجتماع ویوم زکات ویوم رغبهٔ ویوم تضرع و . . . فاحب الله عزوجل ان یکون لهم فی ذلک مجمع یحمدونه فیه ویقدسونه (۱۵) ; روز فطر، عید مقرر شده تا مسلمانان در این روز گرد هم آیند و برای خداوند ظهور کنند و او را به خاطر نعمتهایش تعظیم کنند . پس این روز، روز عید، روز اجتماع، روز فطر، روز زکات، روز رغبت و روز تضرع و . . . است . پس خداوند بزرگ دوست دارد که مسلمانان در چنین روزی اجتماعی داشته و در آن، او را ستایش کرده و مقدس بدارند .» ● عید فطر و حرکتهای سیاسی در طول تاریخ، اجتماع روز عید فطر آنچنان مهم و تحول آفرین بوده که رهبران سیاسی نیز از آن بهره گرفتهاند . در این مورد میتوان از حرکتسیاسی ابومسلم خراسانی و شورش وی بر علیه دستگاه خلافتبنی امیه نام برد . وی به سلیمان بن کثیر دستور داد به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه بر علیه امویان بپردازد . سلیمان نیز انقلاب و شورش بر علیه سلطنت اموی را در خطبه نماز عید فطر اعلام کرد . به این ترتیب آنان در سال ۱۲۹ ق در روز عید فطر در شهرهای ماوراء النهر به پا خاسته و قیام خود را اعلام کردند (۱۶) و در مدت کوتاهی سلسله بنی امیه را منقرض ساختند . ▪ حرکت امام رضا علیه السلام برای نماز عید در این میان حرکت معنوی، اجتماعی و سیاسی حضرت رضا علیه السلام برای نماز عید اهمیتخاصی در تاریخ اسلام دارد . این حماسه جاویدان نشان میدهد که اگر پیشوایان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین و رهبران صالح در جوامع مسلمان فرصت مییافتند و میتوانستند از نمازهای عید فطر و قربان بهره برداری کنند، چه نتایج پرباری برای مسلمانان داشت . برای آشنایی خوانندگان گرامی با عظمت این حرکت و نقش آن در تحولات معنوی و سیاسی جهان اسلام و همچنین توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام در اجرای مراسم عید فطر و قربان خلاصهای از آن واقعه را میخوانیم: بعد از جریان ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام، عید فرا رسید . مامون با اصرار زیاد از آن حضرت خواست تا برای اجرای مراسم عید حضور یابد و ضمن اقامه نماز عید خطبه بخواند . امام رضا علیه السلام به فرستاده مامون فرمود: شروطی را که میان من و تو در پذیرفتن امر ولایتعهدی بود، خودت میدانی [ . بنا، بر این بود که من از این گونه امور معاف باشم] . مامون پیغام داد که: من میخواهم با این عمل دل مردم آرامش یابد و فضیلتشما را بشناسند . پیغامها از سوی مامون و امتناع حضرت رضا علیه السلام پیوسته ادامه داشت تا آنکه حضرت رضا علیه السلام در اثر پافشاری خلیفه فرمود: دوست دارم مرا از این امر معاف داری و اگر معاف نمیداری، من همچنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام برای نماز عید بیرون میآمدند، خواهم آمد . مامون گفت: هر طور که دوست داری بیرون بیا و مراسم عید را به انجام برسان . آنگاه دستور داد سرداران و تمام مردم صبح زود در مقابل منزل مسکونی حضرت رضا علیه السلام اجتماع نمایند . با انتشار این خبر مردم مرو مشتاقانه برای شرکت در مراسم و بهرهگیری از وجود حضرت رضا علیه السلام خود را آماده کردند . هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام علیه السلام غسل نمود و عمامه سفیدی را که از پنبه تهیه شده بود بر سر گذاشت و یک سر آن را روی سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداخت . دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند . آنگاه عصای پیکان داری به دست گرفت و از منزل بیرون آمد . آن حضرت در حالی که پا برهنه بود و پیراهن و سایر لباسهایش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و یاران نزدیک خویش - که آنان نیز چنین کرده بودند - به همین شکل از منزل به سوی مصلا حرکت کردند . موقع خروج از منزل، امام رضا علیه السلام سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت، این تکبیرها آن چنان با صلابت و روحانیتخاصی ادا میشد که گویی آسمان و در و دیوار با نوای حضرتش هم آواز هستند . سرداران و نظامیان و سایر مردم که با آمادگی و آراستگی تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامی که امام رضا۷ و یارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پیروی از امام رضا علیه السلام و هماهنگ با او فریاد تکبیر سردادند . شهر مرو یکپارچه فریاد تکبیر سر داد و به دنبال آن از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت علیه السلام به لرزه در آمد، سرداران هنگامی که حضرت را با آن حال دیدند از مرکبهای خود پیاده شدند و کفشهای خود را در آورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام علیه السلام به راه افتادند . حضرت رضا علیه السلام پیاده راه میرفت و هر ده قدم یک بار میایستاد و سه تکبیر میگفت . یاسر خادم میگوید: در این حال ما خیال میکردیم که آسمان و زمین و کوه با او هم آواز گشته است، شهر مرو یکپارچه گریه و شیون بود، فضل بن سهل ذوالریاستین با مشاهده این اوضاع به مامون گفت: اگر [امام ] رضا علیه السلام با این وضع به مصلا برسد، مردم مجذوب او خواهند شد [و ممکن استبا یک اشاره طومار حکومت را در هم پیچند، ] به نظر من بهتر است که از او بخواهی تا برگردد . مامون هم فورا کسی را فرستاد واز حضرت رضا علیه السلام در خواست نمود تا از میانه راه برگردد . امام رضا علیه السلام هم کفشهای خود را طلبید و سوار مرکب شده، به منزل مراجعت کرد . (۱۷) این روایت گذشته از اینکه تدبیر و دوراندیشی حضرت رضا۷ را برای شکستسیاستهای شیطانی مامون نشان میدهد، چگونگی اجرای مراسم باشکوه عید در سیره اهل بیت۷ و کیفیتیک نماز واقعی عید را بیان میکند . پینوشتها: ۱) نهج البلاغه، حکمت ۴۲۸ . ۲) امالی شیخ صدوق، ص۱۰۰ . ۳) مسار الشیعهٔ، ص۳۰ . ۴) ایشان که استاد اخلاق و عرفان برجستهای در حوزه علمیه قم بود، در سال ۱۳۴۳ق به دیار حق شتافت . در مکتب تربیتی این عارف فرزانه بزرگان فراوانی تربیتشدند که از جمله آنها میتوان از حضرت امام خمینیقدس سره، آیت الله مرعشی نجفیقدس سره، شیخ اسماعیل تائب تبریزی، آخوند ملا علی معصومی و میرزا عبد الله شالچی تبریزی نام برد . در مورد مقام عرفانی و جذبه این استاد کامل عرفان همین قدر کافی استبدانیم که حضرت امام خمینیقدس سره آنگاه که پس از یکدوره طولانی تبعید، در اوج عزت و افتخار از پاریس به ایران مراجعت کرده و به شهر قم وارد شد، در اولین فرصتبه مزار شیخان رفته و در کنار قبر استادش حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی حاضر شده و در کنار آن نشست، آنگاه به نشانه تواضع و حقشناسی، تحت الحنک عمامه خود را باز کرد - و با آنکه همیشه دستمال همراه داشت - با گوشه عمامه خود غبار سنگ استاد عارف را زدود و سپس به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت . ۵) سکر، یک اصطلاح عرفانی است و عبارت است از یک نوع کیفیت نفسانی که موجب انبساط روح است و آن بواسطه غلبه سروری است که هرگاه عشق و محبتسالک به آخرین درجه برسد، بر وی عارض میشود . او در آن حال بر قوای حیوانی و نفسانی خویش چیره میگردد و حالتبهت و سکر و حیرت پدید میآید و این حالت، عارف سالک را مبهوت و متحیر و سرگردان میکند . در شرح کلمات باباطاهر آمده است که سکر حقیقی آن است که سالک در فنا مقام گیرد .(فرهنگ علوم عقلی، ص۳۰۰ منبع : أفتاب

از موتورسیکلت قدیمی نماینده مجلس تا زندگی ساده رهبری
چهارشنبه 94/04/10
طبیعی است مسئولانی که در منازل میلیاردی به سر میبرند و خود و خانوادهشان برخوردار از زندگی اشرافی و خودروهای آنچنانی و غرق در نعمت هستند، نمیتوانند مردم را به تحمل مشکلات ناشی از آرمانگرایی و پافشاری بر حقوق مسلّم دعوت کنند.
«اقتصاد مقاومتی»، کلیدواژهای است که در سالهای اخیر به ویژه پس از تشدید تحریمهای ظالمانه بر ضد جمهوری اسلامی ایران، جایگاه ویژهای یافته است و دولتمردان و صاحبنظران درباره آن به تبیین و تحلیل پرداختهاند.
در این میان، اگرچه مقام معظم رهبری با تاکید برجسته بر راهبرد اقتصاد مقاومتی، آن را به عنوان پادزهری مؤثر در برابر باجخواهی و تضییقهای نظام سلطه برشمردهاند، اما معالاسف برخی- وشاید بسیاری- از مسئولان و نهادهای حکومتی آنگونه که باید و شاید، ضرورت ماجرا را درنیافته و بیش از پایبندی عملی، به تمجیدهای گفتاری بسنده کردهاند.
...
شاید سخن رهبری در رمضانالمبارک سال گذشته را بتوان گواه روشنی بر این ادعا گرفت؛ آنجا که درجمع مسئولان دولتی و کارگزاران نظام فرمودند: «رئیسجمهور محترم و برخی مسؤولان، کم و بیش در خصوص حمایت از سیاستهای اقتصاد مقاومتی سخن گفتهاند، اما نیاز اصلی، عمل است و نباید اینگونه باشد که در سخن از اقتصاد مقاومتی حمایت کنیم، اما در عمل، حرکت ما کُند باشد!» ایشان پیش از آن نیز با اشاره به حمایتها و ستایشهای لفظی از اقتصاد مقاومتی تأکید کرده بودند: «برای اجرای اقتصاد مقاومتی تمجید و ستایش لفظی کافی نیست بلکه باید حرکت و اقدام کرد.»
اقتصاد مقاومتی اگرچه دارای ابعاد و جلوههای متعددی است اما بیگمان سادهزیستی و صرفهجویی در مصرف را میتوان در زمره سهلالوصولترین گونههای آن برشمرد؛ اقدامی که نیازمند تامل جدی و غیرشعاری مسئولان نهادهای گوناگون است. این سادهزیستی باید هم در زندگی شخصی متصدیان حکومتی و هم در زندگی اداری آنان نمود داشته باشد و نمیتوان آن را به سادهزیستی و قناعتپیشگی مسئولان تنها در محل کار منحصر نمود؛ چه اینکه سادهزیستی در زندگی شخصی نیز از آن رو که موجب تسکین خاطر دیگر قشرهای جامعه به ویژه قشرهای متوسط و زیرفشار میشود و آنان را برای همیاری بیشتر در این راستا ترغیب میکند، ضرورت دارد.
طبیعی است مسئولانی که در منازل میلیاردی به سر میبرند و خود و خانوادهشان برخوردار از زندگی اشرافی و خودروهای آنچنانی و غرق در نعمت هستند، نمیتوانند مردم را به تحمل مشکلات ناشی از آرمانگرایی و پافشاری بر حقوق مسلّم دعوت کنند و هرگونه توصیه و سخنشان در این باره با واکنش منفی قشرهای متوسط و محروم جامعه روبرو خواهد شد.
خوشبختانه برای تحقق سادهزیستی در زندگی شخصی و اداری و پرهیز از تحمیل هزینههای «بی» یا «کم» بازده بر بیتالمال بهویژه در شرایط حساس کنونی، الگوهای فراوانی در دسترس قرار دارد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، هم در زندگی شخصی خود الگوی برجسته سادهزیستی برای دیگران بود و هم در مصرف بیتالمال، مظهر احتیاطهای فوقالعاده؛ امری که متاسفانه در میان مسئولان جامعه بسیار کمیاب است. ایشان علیرغم جایگاه رهبری، در منزلی بسیار ساده و محقر در جماران زندگی میکرد و سخنرانیهای خویش را نیز در حسینیهای بیپیرایه و با دیوارهایی قدیمی و بیرنگ ایراد مینمود.
طبیعی است که قشرهای محروم نیز با مشاهده قناعتپیشگی امام(ره) در ابعاد گوناگون، تنگناهای اقتصادی را به گونهای آسانتر بر خود هموار میکردند.
سادهزیستی مراجع عالیقدر تقلید در سالهای گوناگون، جلوههای ناب دیگری از پایبندی به این آموزه دینی را برای همگان آشکار ساخته است.
مقام معظم رهبری نیز چه در دوران ریاست جمهوری و چه پس از آن، نماد برجسته سادهزیستی و قناعتپیشگی در زندگی شخصی و حکومتی بوده و هستند. در دوران ریاستجمهوری معظمله، همسر ایشان به صورت ناشناس به پزشکی مراجعه میکند و وقتی میشنود که: «برای درمان فرزندتان باید روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید»، میگوید: «ما چنین امکاناتی را نداریم!» پزشک که ایشان را نمیشناخته،میگوید: «مگر امکان دارد درخانهای برنج نباشد؟» و پاسخ میشنود: «آقای ما اجازه نمیدهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمیدهد!»
مرحوم سید احمد خمینی(ره) نیز در جایی فرموده بود: «وظیفه خود میدانم تا این مهم را به مردم مسلمان و انقلاب ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم، مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده معظمله روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود، من از زبری فرش به موکت پناه بردم!»
در این باره، چندی پیش برخی کاربران شبکههای اجتماعی پس از انتشار تصویر نعلین حضرت آیتالله خامنهای در شبکههای اجتماعی، سادهزیستی رهبر انقلاب را به رخ شاهزادگان و حکام عربی خلیج فارس کشیده و نوشته بودند: چقدر عظمت دارند، آنها به دنیا حریص نیستند بلکه آخرت را در سادگی و ساده زیستی در این دنیا دیدهاند.
حجتالاسلام رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نیز چندی پیش با بیان خاطرهای از دیدار با مقام معظم رهبری گفته بود: دلم میخواهد از نعلین پارهپاره و ترکخورده مقام معظم رهبری عکس بگیرم تا مظلومیت و سادهزیستی «سید علی» را به دیگران نشان دهم.
سخنرانی مقام معظم رهبری در ۱۴ خرداد امسال در حرم مطهر امام(ره) هم همراه با نکتهای ظریف و آموزنده در زمینه سادهزیستی و پرهیز از اشرافیگری بود. آوردن زیلوی ساده از بیت- برای نخستین بار- و انداختن آن بر روی قالی، حاوی پیامی بزرگ برای صاحبمنصبان و متولیان حرم امام (ره) بود!
معظمله همواره دیگران بخصوص مسئولان و شخصیتهای تاثیرگذار را به قناعتپیشگی و پرهیز از اشرافیگری در زندگی شخصی و اداری خود توصیه کردهاند.
حجتالاسلام مروی میگوید: «یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع قاضی شده بود. خانهای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه میخواست. ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد یک طلبه، خانهای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد. با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود. بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود میآوریم.این را با یک نگرانی اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایی که هست و میشود به یک جاهایی دستاندازی کرد، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم. من نگران این هستم. بعد فرمودند خانواده ما گاهی میروند منزل بعضی از آقایان و میآیند تعریف میکنند که مثلاً دورتادور اتاق، پشتی قالیچهای بود؛ که ایشان فرمودند من تعجب میکنم! چه ضرورتی دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد؟! نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچهای باشد؟ گران قیمت باشد؟ یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند؛ با یک پارچه معمولی هم میشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت.
چه ضرورتی دارد مخصوصاً ما روحانیون، زندگیها، خانهها و وضعیتمان این جوری باشد؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است. ولی چون یادگاری است، این را در خانه نگه داشتیم؛ والاّ همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است.»
معظمله زمانی دیگر فرموده بودند: «یکی از وزرا انواع و اقسام سنگ های گران قیمت کشور را در نمای وزارتخانه اش به کار برده بود.من او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ او گفت: مسافران خارجی وقتی به وزارتخانه می آیند و سنگ ها جلو چشمشان قرار می گیرد، باعث جذب مشتری می شود! گفتم: شما را به خدا آیا این منطق قابل قبول است؟! این همه خرج کنیم برای اینکه مشتری پیدا کنیم؟! شما می توانید در سالن اصلی وزارتخانه انواع و اقسام سنگ هایتان را به شکل خیلی بدیع و زیبا به نمایش بگذارید، هر مهمانی که آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آن جا ببرید تا سنگ ها را تماشا کند، هم تماشا و هم جذب مشتری است. این کارها بهانه ای است برای تجمل سازی و اصلاً مناسب نیست.»
در میان شخصیتهای رده پایینتر هم هستند کسانی که مقهور زرق و برق دنیا نشدهاند و با تاسی به رهنمودهای امام(ره) و رهبری کوشیدهاند بیش از آنچه از بیتالمال نصیبشان میشود، بر سفره خدمت به مردم و نظام اسلامی بگذارند. در این باره میتوان به یکی از نمایندگان فقید مجلس شورای اسلامی اشاره کرد و وی را در حدّ خود، الگویی مناسب برای سادهزیستی و پرهیز از تحمیل هزینههای غیرضروری بر بیتالمال دانست.
مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیدجلال یحییزاده، از جانبازان شیمیایی و نماینده محبوب تفت و میبد در مجلس شورای اسلامی، افزون بر سادهزیستی فوقالعاده در زندگی شخصی، در هنگام تصدی سه دوره نمایندگی مجلس نیز وسواس عجیبی در کاهش هزینهکرد- حتی از نوع متداول- از بیتالمال داشت.
وی هرگز از راننده و خودروی مجلس استفاده نکرد و به طور معمول، مسافت تقریبی ۷۰۰ کیلومتری حوزه انتخابیه تا پایتخت را با قطار و اتوبوسهای بین شهری میپیمود! و در پاسخ به این سوال که چرا از خودرو مجلس استفاده نمیکنید؟ گفته بود: قبل از نمایندگی مجلس، طلبهای ساده بودم و فاصله زادگاه خود تا قم را با قطار و اتوبوس طی میکردم؛ پس از نماینده شدن هم اتفاق خاصی نیفتاده است و فقط باید به جای قم، درتهران پیاده شوم! وانگهی مسافرت با اتوبوس موجب میشود در مدت چند ساعتی که با مسافران هستم، به صورت ملموس و از نزدیک در جریان مشکلات و درخواستهای موکلان و مردم قرار گیرم.
آن مرحوم در حوزه انتخابیه خود نیز با موتورسیکلت شخصی خود تردد میکرد و معروف بود که گاه فرماندار وقت نیز لاجرم، سوار بر ترک همان موتور قدیمی برای بازدید از پروژهها ایشان را همراهی میکرده است.
چند سال پیش، محمدحسین صفار هرندی(وزیرسابق فرهنگ و ارشاد اسلامی) در یادداشتی به این نکته پرداخته و نوشته بود: «… در بدو ورودش به پارلمان گفته بود: در تهران، دغدغه سرپناه ندارم. نه مرا حاجتی به آپارتمانهای سعادت آباد است و نه نیازی به مقرری چند صد هزار تومانی و ودیعه چند میلیونی برای اجاره خانه در تهران؛ طلبهام و لابد برای شاگرد مکتب امام صادق علیهالسلام جایی در یک مدرسه علمیه پیدا میشود… و چنین بود که در حجرهای از مدرسه مروی تهران اقامت گزید.
او از جمله نمایندگانی بود که هر هفته یکی دو روز را در میان موکلان خود سپری میکند، بیآنکه برای هر آمد و شد، هزینه سنگین سفر را بر دوش بیتالمال نهد، کنار جاده میایستد، جلوی اتوبوسهای عبوری دست بلند میکند. سوارش میکنند و چون میشناسندش، فرصت را غنیمت شمرده، هر کس در دل ناگفتهای دارد، با وکیل خود در میان میگذارد و او از این سفر کمهزینه خود، تحفه بسیار در سفره ملت و دولت به جا مینهد. او گفته است اگر بخواهم با هواپیما به تهران بیایم، صرف نظر از هزینه هر سفر، زمان پروازها چنان است که از رسیدن در ساعت مقرر به مجلس باز میمانم اما با اتوبوس شب در راهم و صبح اول وقت در مجلس حاضر…»
اینگونه متصدیان مصداق بارز «قلیلالمئونه و کثیرالمعونه» هستند که شیوه زندگیشان مایه دلگرمی مردم و موجب افتخار نظام اسلامی است.
به هر روی، دعوت مردم برای قناعتپیشگی و تلاش در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی هنگامی تاثیرگذارتر خواهد بود که همگان، جلوههای عینی و غیرشعاری آن را در زندگی مسئولان ردههای گوناگون مشاهده کنند؛ همانگونه که در زندگی امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب مشاهده کردهاند. طبیعی است مسئولی که پایبند تفریحات آنچنانی در سواحل شمال و جنوب باشد و نتواند از هزینهکردن پولهای بیزبان بیتالمال برای استخر و جکوزی و نیز همایش و سمینارهای بی یا کمبازده بپرهیزد، نمیتواند خدمتگزاری در شأن مردم کشورمان باشد.
نویسنده: مرتضی رضائیان

این حرف ها را هرگز به فرزندتان نگویید
سه شنبه 94/04/09
در مطالب زیر ده مورد از جملات زیان بخشی را که احتمال دارد والدین ابراز دارند و سپس راه کارهای اجتناب از این موقعیت ها را تشریح کرده ایم
هنگامی که بچه ها تکلیف خود را در مدرسه جا می گذارند، امکان دارد حتی شمار زیادی از پدران و مادران فهمیده، فرزند خویش را ملامت کنند و بگویند:” تو چقدر نادانی؟” . یا به طور مثال، چنانچه در یک روز تعطیل بچه ها با هم دعوا کنند، ممکن است والدین بردبار نیز از این وضع شگفت زده شوند و بانگ برآورند:” به چه علت بچه های من چنین رفتاری دارند؟!".
احتمال دارد بزرگ کردن بچه، همچون آزمایشی جهت سنجش میزان صبر و استقامت پدر و مادر باشد، ولی این مورد خیلی اهمیت دارد که کاربرد عبارت آزارنده، احتمالا حس عزت نفس بچه را کاهش می دهد. “دونالد کیت"، رایزن روان شناس کودک در دانشگاه پنسیلوانیا، اظهار می دارد: والدین باید بدانند که خشمگین و محروم ساختن بچه از برخی چیزها را باید بدین جهت اعمال کنند که بچه پی برد چه رفتاری باید داشته باشد. به هر حال، پدر و مادر، امکانات روحی روانی ضروری را به منظور مهار موقعیت های گوناگون دارا می باشند.”
در مطالب زیر ده مورد از جملات زیان بخشی را که احتمال دارد والدین ابراز دارند و سپس راه کارهای اجتناب از این موقعیت ها را تشریح کرده ایم:
...
از چه رو نمی توانی مانند فلانی باشی؟
“ماری” پیوسته تکالیفش را انجام می دهد و دندان هایش را مسواک می زند. لیکن برادرش “بابی"، این گونه نیست و تمام امور را باید به وی یادآور شد. چرا او قادر نیست همانند “ماری” باشد؟
روان شناسان گفته اند که مقایسه صرفا موجب افزایش حسادت بین برادر و خواهر می گردد. به باور یک روانشناس کودک” در صورتی که بچه ای با خواهر یا برادرش یا بچه دیگری مقایسه شود، احتمالا از وی بیزار می گردد.”
در عوض مقایسه کردن بچه ها، برای فرزندتان دقیقا مشخص سازید که از او چه می خواهید؟!
اتاق تمیز؟ میز مرتب؟ آن بخش از کردار بچه را که مایلید تغییر کند، به دقت مشخص سازید.
برای فرزندتان تشریح کنید که خوی های نیکو، چه یاری هایی به او می کند. مثلا به او توضیح دهید که عادت انجام به موقع تکالیف، سبب می شود نمرات ممتازی کسب کند و در این حالت نباید دلواپس باشد که تابستان نیز به مدرسه برود. چنانچه بچه متوجه شود که شما میل دارید وی، کردارش را در پاره ای از موارد عوض کند تا بهتر از آنچه هست، بشود، در این صورت یقینا تغییرات فرزندتان را شاهد خواهد بود.
چرا مانند بچه های خردسال رفتار می کنی؟
رفتار فرزند هفت ساله شما در یک تالار غذاخوری مانند بچه چهارساله است. شما شرمنده می شوید و به وی یادآوری می کنید که به چه دلیل نظیر خردسالان رفتار می کنی؟
پیامد کار چه می شود؟ به بچه اهانت شده و او اکنون با تنفر فراوان، همه نمک را از درون نمکدان بیرون می ریزد!
عوض ناراحت ساختن بچه، بکوشید شرایطی را مهیا سازید که از پس تغییر دادن فرزندتان به طرز دلخواه برآیید. نسبت به رفتار فرزندتان، به نحو غیر مستقیم بازتاب نشان دهید. مثلا می توانید بگویید:” می دانم که دوست داری پیش از رفتن به بستر، تلویزیون تماشا کنی و من مایل نیستم این فرصت را از تو بگیرم، ولی چنان چه تغییر رویه ندهی، نمی گذارم چنین کنی.” با این حرف بچه در می یابد که احتمالا آن چیزی را که دوست دارد، از کف می دهد.
چرا این اندازه ژولیده و نامرتبی؟
فرزندتان، پوشاک نظیف و مرتبی به تن دارد، لیکن درست یک ساعت بعد با یک تی شرت کثیف، شلوار پاره و موهای به هم ریخته جلوی شما حاضر می شود.
انتقاد کردن از بچه، زمینه را برای کشاکش فراهم می سازد. امکان دارد پدرومادر بپرسند، پس ما برای مهار فرزندمان چه باید بکنیم؟ روانشناسان بدین سوال، این سان جواب می دهند:” هنگامی که بچه تصمیم می گیرد با دوستانش بیرون برود، بگذارید هر لباسی را که مایل است، بپوشد لیکن چنان چه با شما برای شام خوردن بیرون می آید، نباید هر لباسی را که می خواهد، بپوشد. فرزندتان باید فرابگیرد که در موقعیت های متفاوت، چه بپوشد. والدین می توانند شیوه صحیح را درباره موضوعات گوناگون به بچه بگویند".
تو بامزه ترین، قشنگ ترین و زورمندترین بچه دنیایی!
حتی یک لقب مثبت نابجا احتمالا محدودیت بچه شده و مانع می شود که وی خودش را به واقع آن گونه که هست، ببیند و بشناسد. مثلا چنانچه بگویید:” تو از تمام بچه ها، هوشمندتری"، امکان دارد سبب شود که او حس کند، هیچ گاه با شکست روبه رو نمی شود.
از اطلاع خود در مورد استعدادهای فرزندتان برای ترغیب و پیشرفت وی سود بجویید نه این که برچسب شخصیتی به وی بزنید. به عنوان مثال اگر بگویید:” تو با هوشی و من می دانم که اینکار از عهده ات بر می آید” خیلی دلگرم کننده تر و ملایم تر از این است که چنین بگویید:” تو باهوش ترین بچه دنیا هستی” می توانید این مورد را بیازمایید. یقینا برچسب بد زدن به بچه مانند غیب گویی از منش وی عمل می کند. به عنوان مثال اگر به او گفته شود “تنبل"، مایل است حتی تنبل تر اقدام کند زیرا مطمئنش ساخته اید که تن پروری جزو جدانشدنی شخصیت اوست.
پدر و مادر باید بکوشند عوض لقب منفی به کودک دادن، آن چیزی را که به واقع مورد نظرشان است، بر زبان بیاورند. آیا بچه کلا تنبل است؟ امکان دارد او امور روزانه اش را بدون یادآوری به اجرا در نیاورد. در این صورت والدین باید بچه را با روش جایزه دادن یا تبیه کردن، ملزم به انجام کارهای روزمره کنند.
تو چقدر احمق هستی!
یکی از هدف های اصلی در تربیت فرزند، ایجاد اعتماد به نفس در بچه است. به جای چنین عباراتی، جهت بهبود کردار فرزندتان اهتمام ورزید سخنان ترغیب کننده و مثبت بیان دارید. به او یاد بدهید که چگونه کاری را به درستی صورت دهد. مثلا، چنان چه فرزندتان بدون توجه به رفت و آمد خودروها، به وسط خیابان می دود، می توانید به وی بگویید:” موقع عبور از خیابان، باید دستم را بگیری".
هنگامی که بچه دستتان را گرفت، اضافه کنید:” تو خیلی باهوشی که دستم را میگیری. حالا می توانیم با خیال راحت از خیابان رد شویم.”
برخی اوقات آرزو می کنم که ای کاش بچه ای نداشتم.
آنچه فرزندتان از عبارت بالا می فهمد، این است: ” تو ارزش نداری و من تو را نمی خواهم". او این حرف را به دل می گیرد و حتی تا بزرگسالی به یادش می ماند.
آیا شما اینقدر بی خردید که به بچه بگویید:” ای کاش اصلا تورا نداشتم!". در عوض چنین بگویید:” بعضی وقت ها مرا خیلی ناراحت می کنی.”
بهتر آن است که پدر و مادر قواعد پیش گقته را اجرا کنند تا بدین حد از خشمناکی نرسند. وقتی بچه می داند که پدرومادرش چه انتظاری از وی دارند و مشاهده می کند که با او دمسازند، یقینا رفتار نیکوتری در پیش خواهد گرفت.
مرا تنها بگذار
تمام پدر و مادرها پاره ای اوقات مایلند تنها باشند. ولی در صورتی که پرخاش کنان از فرزندتان بخواهید که ایشان را به حال خود گذارد، می اندیشد که دوستش ندارید. سعی کنید بچه ها را در انجام امور روزانه شرکت دهید. حتی یکی بچه سه ساله هم می خواهد در آماده ساختن میز شام یاری کند.
اگر موقعی که بچه ها به شما احتیاج ندارند، وقتی را برای سپری ساختن با آنان اختصاص دهید، در این حالت زمانی که توجه شما به اجرای سایر امور است، بچه ها کمتر مزاحم شما می شوند.آن هنگام که لازم است تنها باشید، می توانید به بچه بگویید:” من خیلی تو را دوست دارم، اما حالا بسیار کار دارم.” به او فرصت دهید که دریابد شما بعدا مدتی را با او می گذرانید. در صورتی که فرزندتان اصرار کرد، می توانید بگویید:” چنانچه بار دیگر حرفم را قطع کردی، ناچارا باید به اتاقت بروی، چون اینجا اتاق من است.” این روشی در جهت دور کردن بچه نیست بلکه یک راه کار تربیتی به حساب می آید.
این عبارت سبب می گردد که بچه حس کند شما کوچک ترین علاقه ای به شنیدن نظرش ندارید و اندک اندک به این نتیجه دست می یابد که او فردی ناتوان در طرح هر پیشنهادی است.
شما می توانید با آرامش و خونسری به او بگویید:” ساکت باش” و اگر این لحن کلام بی اثر باشد، آن را با خونسردی لیکن محکم تر بیان کنید. یا امکان دارد تلویزیون را خاموش کنید و وی را به اتاقش بفرستید.
یادتان باشد که بچه ها همه چیز را از انگاره (الگوی) خود فرا می گیرند. در صورتی که می خواهید فرزندتان مودب باشد، باید نخست خودتان با ادب باشید. هیچ گاه به هم سن و سالتان نمی گویید….پس به بچه تان هم نباید چنین حرفی بزنید.
این کار را بکن وگرنه…!
ترساندن های بی مورد، در نهایت به زدوده شدن قدرت شما می انجامد. این قبیل گفتار سبب می گردد که بچه به رفتار ناپسندش ادامه دهد تا ببیند شما تصمیم دارید چه کنید. روش مطلوب، چینش تنبیه ویژه ای است که می توانید به کار ببندید. مثلا به اوبگویید:
” اگر حالا دست از این کارت نکشی، یک هفته کامل باید در خانه بمانی.” یا ” در صورتی که مجددا این عمل را تکرار کنی، حق نداری پس از ناهار بازی کنی.” اینجاست که بچه می فهمد شما قادرید او را از برخی پیزهایی که دوست دارد، محروم سازید.
اگر حالا همراه من نیایی، دیگر با تو کاری ندارم و برای همیشه کنارت می گذارم!
هر گز بچه ها را از رهاکردنش نترسانید. پدر و مادر باید برای فرزندشان پناهگاه امنی باشند، تا از آنجا بچه ها بتوانند به دنیا گام نهند. در غیر اینصورت آنان از حیث رفتاری، به افرادی وابسته وبدون اعتماد به نفس بدل می گردند.
چنانچه کودک نوپایی دارید که گوشه خیابان نشسته و تکان نمی خورد، باید بگویید:” یا با من بیا یا دستت را می گیرم و با خود می برم.” و اگر ضرورت ایجاد کرد، بلندش کنید و با خود ببرید. اگر فرزندتان دوست دارد وقت تلف کند، بکوشید به وی توجه بیشتری داشته باشید. مثلا بگویید:” تو دقیقا پنج دقیقه وقت داری تا با دوستت بازی کنی و بعد باید برویم.” این کلام موثرتر از آن است که بچه را بترسانید به این که او را می گذارید و می روید.
اگر حرف های ناصحیح به فرزندتان زده اید، فرصت های زیادی برای جبران آنها ندارید. باید اذعان داشت که اینان ویژگی برگشت ناپذیری دارند. روانشناسی موسوم به فلمینگ توصیه می کند که:” به نزد فرزندتان بشتابید، وی را در آغوش بگیرید و بگویید من حرف های زشتی به تو زده ام؛ برخی اوقات که از کوره در می روم، سخنانی به تو می گویم که به هیچ عنوان دوست ندارم متاسفم.” این برخورد نه فقط موجب بهبودی رابطه شما با فرزندتان می شود، بلکه ایشان می آموزند که وقتی در شرایطی قرار می گیرند که سبب خشمگینی شان می گردد، باید چه کرده و چگونه خویشتن را مهار کنند.
این دستور مهم را به خاطر بسپارید:” پیوسته دست به کاری بزنید که بچه ها پی ببرند، دوستشان دارید.”

در مهمانی ملکوت
پنجشنبه 94/03/28
شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد.
باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی.
باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی.
چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال!
ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!
دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود.
جفا کردم، از تو وفا دیدم.
دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی.
اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار!
تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی.
ای ماه دلارای صائمان، رمضان!
به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی!
مهجوری من از راه فائزین قدر، حرمان هماره من است و دلجویی تو می جویم.
سحرت را دوست می دارم و هلالت بسان ابروی یار است و شبانگاهت عطر نیایش مولادارد.
عطش تو عاشورایی است و صیام، میثاق ما با قیام یاران نینواست.
غروب تو، طلوع فرحت ایمانیان است و خرسندی دوست؛ و طلوعت غروب رذیلت و ریمنی در آفاق انفاس روزه دار.
رمضان، ای موسم غفران و غوغای عفو!
تو ضیافت جمع علی جویان و محفل انس عاشقان مولایی!
عطشناکی ما در رؤیت هلال تو، عطش دیدار امیر عدل و عاطفه، علی (ع) است.
نکهت ولایت از لحظه های آسمانی تو می خیزد و جان را به جنان والیان می خوانی.
عجبا از این ضیافت عظما و محفل زیبا و نشور بی همتا!
اینک آیا بانگ چاووش رحمت را می شنوی؟
مباد از کاروان نیایشگران و نمازگزاران و سخا صفتان جدا افتی و ندیم حرمان و حسرت شوی.
در ماه مهرورزان و در ساحل زیبای ایمانیان، آماده ی آن شو که تن به دریای ناپیدا کرانه ی قدر بسپاری و همپای طاهران در وادی فطر پا گذاری و آنگاه به مدینة الایثار عاشورا رسی.
پروردگارا!
صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ مان مدار. تشنه ی آب و گرسنه ی طعام نیستیم.
ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات!
سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده.
شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد.
اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می شود.
عطش رمضان، تذکار عطش عاشوراست.
لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند.
تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است.
رمضان، مقدمه ی محرم است.
قدر، دروازه ی شهر نینواست.
صیام، طلیعه ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج).
در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است.
دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می گوییم.
در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده ی رمضان ثبت نام کنیم.
یاران رمضان و یاوران عاشورا!
گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور.
ای میهمانان ملکوت! التماس دعا.

فلسفه مجازات در دنیا/ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
جمعه 94/03/22
فلسفه مجازات در دنیا/ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
حجت الاسلام قرائتی: ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدمﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ:
۱.ﻋﯿﻨﮏ
۲.ﻣﻠﺤﻔﻪ
۳.ﻓﺮﺵ
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ، “ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ” ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ” ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﯽ! .
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﻣﺎﻩ” ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ “ﭼﻨﮓ” (مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽﺷﻮﯾﯽ! .
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﺳﺎل"، ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ"ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ (ﻭﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺧﻔﯿﻒ). ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ! ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ; (ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ (ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.
1394/07/11 @ 09:45:03 ق.ظ
رحیمی [عضو]
حج ناتمام
حاجی بار سفر بسته ای؟!
این لباس احرام مبارکت باشد…
چه زیبا برپیکر روحت نشسته است!
اما از تو می خواهم که عاشقانه هایت با خدا را با ما هم تقسیم کنی که سخت محتاجیم…
حاجی ! دلت سرشار از شوق پریدن است…خوشا به احوالت…
دلم می خواهد به تو بگویم اگر آرام تو را از نزدیکیهای غدیر عبور دادند و نامی از آن به زبان نیامد ،غمگین نشو و غصه نخور،بغض سنگینت را به سختی فرو ببر…این قوم کثیف سالهاست مشغول این پلیدی هایند…
تو در آسمان مدینه و در آن فضای غریبانه مظلومیت رسول الله ،غدیر را برای خودت تجسم کن و برای مظلومیت های تکرار شونده شیعه در تمام تاریخ ،آرام و بی صدا اشک بریز…
حاجی مواظب باش صدای گریه ات بلند نشود.گریه برای علی و فاطمه و حسن و حسین در شهر رسول الله جرم است و مجازات دارد.
اما به من بگو این اشک ها و این گریه های پر حرارت تو چه رازی داشت که لباس احرامت را معنای واقعی بخشید؟؟
چه سرّی در نجواها و ضجه های عاشقانه ات بود که فرشتگان کربلایی را به منا خواندی تا بالهای رحمتشان را برایت گشودند و سبکسار و همبال آنان پرکشیدی؟
لبیک تو در صحرای عرفات چقدر رنگ حسینی به خود گرفت که حسین وار پرکشیدی؟
عطر حسین در سایه جبل الرحمه چه خوش بر پیکرت نشست که حج را ناتمام رها کردی و با لبهای خشک و عطشان به دیدار محبوب شتافتی و تن عریانت چه حسین وار بر زمین ماند و مظلومانه و غریبانه ،نسل معاویه و یزید و شمر پیکر پاکت را لگدمال کردند.
بگو در قربانگاه عشق چه خواستی از محبوبت که هیچ قربانی دیگری جز خودت را نپذیرفت؟؟
آه که این نسل نحس و شوم چه خوب ارثیه بزرگ اجدادشان را حفظ کرده و سینه به سینه به اینجا رسانده اند.آنها که می توانستند با چند قطره آب زندگی را به هزاران نفر هدیه کنند چگونه خبیثانه جلوی چشم لب تشنگان با لئامت و پستی تمام آب سر می کشیدند و به حاجیان تشنه ای که نقش بر زمین بودند پوزخند می زدند .
آه… که “انسان لحظه ای نمی تواند خود را از این غم فارغ بداند”
می دانم که در صحرای عرفات اشکهای تمنایت برای ظهور مولایمان خاک مقدس آن زمین را سیراب کرده است.قبل از آنکه شهادت حسینی ات را از خدا بخواهی ،خواسته ای تا مولا هر چه زودتر از راه برسد و مقتدرانه زمین را از لوث وجود این نااهلان پاک کند.به امید روزی که جایگاه غدیر را به باشکوه ترین نقطه تاریخ تبدیل کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
دلنوشته از:رقیه رحیمی طلبه دانش آموخته