
امام زمان(عج) زمانی ظهور می کند که همه جارا ظلم فراگرفته باشد چرا ماجلوی ظلم را می گیریم؟
جمعه 95/02/17
مسأله مهدویت و اعتقاد به منجی از موضوعات مطرح در میان همه ملتها و مکتبهای الهی و مادی است و در اسلام تمام فرقهها و مذاهب اسلامی در انتظار یک مصلح جهانی از دودمان رسول خدا(ص) به سر میبرند و به عنوان یک اعتقاد عمومی امت اسلامی مورد توجه بوده است، هر چند که اهل سنت آن را به عنوان یک مسأله فرعی مسلم پذیرفتند، اما شیعیان با اتصال به معارف الهی نورانی اهل بیت(ع) و ارائه صفات و ویژگیها و فلسفه و اهداف روشن در اعتقاد به مهدویت، چشمه امید به آینده را در دل ستمدیده گان و ملتهای محروم باز کرده است، البته در این رابطه سؤالات و شبهاتی پیرامون مهدویت و مسائل آخرالزمان مطرح میشود که پاسخ داده می شود:
شبهه:*در روایات پیشبینی شده است که حضرت(عج) زمانی ظهور میکند که ظلم و ستم همه جهان را فرا گرفته باشد، اگر چنین است، پس ما نباید در جهت کاستن ظلم و فشار تلاشی داشته باشیم، زیرا
اولاً بیهوده است
ثانیاً سبب تأخیر در ظهور خواهد بود!
پاسخ:
اولاً : این پیشبینیها سبب رفع تکلیف ما در جهت امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ دین و جلوگیری از ظلم و فساد نیست، آیا در عصر غیبت این همه تکالیف از مردم و مسلمانان برداشته شد؟!
ثانیاً :در روایات آمده جهان پر از ظلم و یا پر از فساد میشود نه پر از انسانهای فاسد و ظالم، میان این دو فرق است، ممکن است عده قلیلی به همه جهان ظلم کنند و نیز عده قلیلی با ابزارها و تجهیزات پیشرفته زمینههای فساد و ناهنجاری را در جهان گسترش دهند. مثلاً امروز آمریکا، اسرائیل و برخی قدرتها به همه جهان زور میگویند و ظلم میکنندو یا با هزاران کانال ماهوارهای مستهجن و سایتهای مختلف اینترنتی زمینههای فساد و بیبندوباری را در جهان فراهم میکنند و در این شرایط میتوان گفت که جهان پر از ظلم و فساد شده است.
ثالثاً : اگر قرار است جهان پر از ظلم و فاسد شود، پس انتظار فرج چه میشود و منتظران چه کسانی خواهند بود یا امام زمان(عج) با کمک و همکاری چه کسانی قیام میکند و برای تشکیل دولت حقه جهانی موفق میشود.
بنابراین اگر مفهوم انتظار به درستی فهمیده شود، بین انتظار و ظلمستیزی و ریشهکنی فساد از زمین رابطه تنگاتنگی است و این انتظار ضمن امیدواری و انگیزه بخشی به محرومان و مستضعفان هر گونه سستی و افسردگی، سکون و سکوت را افراد بر میدارد و انسانها را در راه تحقق عدالت جهانی به تحرک وا میدارد و زمینه را برای حکومت جهانی حضرت(عج) آماده میسازد.
منبع:http://www.jc313.ir/

مذهب شيعه در چه عصرى پديد آمده است؟
پنجشنبه 95/02/16
آغاز پيدايش تشيع
انديشمندان درباره آغاز پيدايش تشيع، نظرهاى متفاوتى دارند كه آن را به طوركلى به دو دسته مى توان تقسيم كرد:
الف نويسندگان و پژوهش گرانى كه مى گويند تشيع پس از رحلت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)ايجاد شده است. اينان خود چند دسته اند:
1. گروهى مى گويند تشيع در روز سقيفه پديد آمده است، همان روزى كه گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على(عليه السلام) اولى به امامت و خلافت است.[1]
2. دسته دوم، پيدايش شيعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مى دانند و انتشار آراى عبدالله بن سبا در اين زمان را به پيدايش تشيع ربط مى دهند.[2]
3. گروه ديگرى معتقدند شيعه در روز فتنه الدار(روز قتل خليفه سوم)پديد آمده است. پس از اين روز، پيروان على(عليه السلام) كه همان شيعيان بودند، در مقابل خون خواهان عثمان(عثمانيان)قرار گرفتند.
...
ابن نديم مى نويسد:» وقتى طلحه و زبير با على(عليه السلام)مخالفت كردند و جز به خون خواهى عثمان به چيزى ديگر قانع نشدند، على خواست با آن ها بجنگد تا سر به فرمان حق نهند. آن روز، كسانى را كه از او پيروى كردند، به نام شيعه خواندند و او خود نيز به آن ها مى گفت: شيعيان من.»[3]ابن عبد ربه اندلسى نيز مى گويد: «شيعيان كسانى هستند كه على را بر عثمان تفضيل دادند».[4]
4. دسته چهارم معتقدند كه تشيع پس از ماجراى حكميت تا شهادت على(عليه السلام)به وجود آمده است.[5]
5. دسته پنجم نيز آغاز تشيع را به واقعه كربلا و شهادت امام حسين(عليه السلام)ربط مى دهند.[6]
ب در مقابل اين ها، پژوهش گرانى معتقدند كه تشيع در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)ريشه دارد. از ميان دانشمندان شيعه، مرحوم كاشف الغطا،[7] شيخ محمدحسين مظفر،[8] محمدحسين زين عاملى [9]و از ميان علماى اهل سنت، محمد كرد على مى گويند: شمارى از صحابه در عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)به شيعه على معروف[10] بودند.
با توجه به اين نظرها مى توان گفت ايام سقيفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حكميت و حادثه كربلا از دوره هاى اثر گذار بر تاريخ تشيع است. افزون بر آن، وجود شخصى به نام عبدالله بن سبا مورد ترديد است. با همه اين ها پيدايش تشيع در يكى از اين دوره ها درست به نظر نمى رسد.
بررسى احاديث نبوى نشان مى دهد كه واژه شيعه پيش از همه از زبان رسول خدا، محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) در احاديث متعددى براى ناميدن دوستداران على(عليه السلام) به كار رفته است. اينك به اين موارد اشاره مى كنيم كه همه آن ها در منابع اهل سنت آمده است.
مسعودى نوشته است: عباس بن عبدالمطلب مى گويد: «روزى نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بوديم كه ناگهان على بن ابى طالب وارد شد. همين كه چشم پيامبر(صلى الله عليه وآله)به على(صلى الله عليه وآله)افتاد، چهره اش شكفت. عرض كردم: يا رسول الله! شما به خاطر ديدن اين پسر چهره تان باز شد! فرمود: عمو، به خدا سوگند! خداوند او را بيش از من دوست دارد. هيچ پيامبرى نيست مگر اين كه اولادش از صلب خود اوست، ولى اولاد من پس از من، از نسل على هستند. در روز قيامت، مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند براى اين كه خداوند پرده پوشى مى كند جز على و شيعيانش كه آنان را به نام خود و نام پدران شان صدا مى زنند».[11]
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) فرمود: «خدا گناهان شيعيان و دوستداران شيعيان تو را بخشيده است».[12] هم چنين پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرموده است: «تو و شيعيانت در حوض كوثر بر من وارد مى شويد. از آن سيراب خواهيد شد و صورت تان سفيد است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجير بر من وارد مى شوند.» پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)در حديثى طولانى درباره فضايل على(عليه السلام) به دخترش فاطمه(عليها السلام)مى فرمايد: «يا فاطمه! على و شيعيان او رستگاران فردا هستند».[13] هم چنين رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: «يا على ! خدا، گناهان تو، خاندانت و شيعيان و دوستداران شيعيانت را بخشيده است…».[14]
حتى گفتنى است رواياتى نيز از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره بعضى شيعيان از زبان مخالفان شيعه نقل شده است. براى نمونه، عايشه درباره حجر بن عدى نقل كرده است: آن گاه كه معاويه پس از قتل حجر و يارانش حج گزارد و به مدينه آمد، عايشه به او گفت: «معاويه! هنگامى كه حجر و يارانش را مى كشتى، حلمت كجا رفته بود؟ آگاه باش كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: جماعتى در محلى به نام «مرج عذرا» كشته مى شوند كه اهل آسمان ها براى قتل آنان خشمگين مى شوند.»[15]
چون اين احاديث انكار شدنى نيستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل كرده اند، بعضى نويسندگان اهل سنت به تأويل نارواى آن دست زده اند. ابن ابى الحديد مى گويد: «منظور از شيعه كه در روايات متعدد، به آنان وعده بهشت داده شده است، كسانى هستند كه به برترى على(عليه السلام) بر همه خلق قايل هستند. بدين گونه، عالمان معتزلى ما در تصانيف و كتاب هايشان نوشته اند: در حقيقت ما شيعه هستيم و اين حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است».[16]
ابن حجر هيثمى نيز در كتاب «الصواعق المحرقه فى الرد على اهل البدع و الزندقة» هنگام نقل اين احاديث گفته است: «منظور از شيعه در اين احاديث، شيعيان نيستند، بلكه منظور، خاندان و دوستداران على هستند كه مبتلا به بدعت سب اصحاب نشوند.»[17].
مرحوم مظفر در پاسخ او مى گويد: «عجيب است كه ابن حجر گمان كرده، مراد از شيعه در اين جا اهل سنت هستند! و من نمى دانم اين به دليل مترادف بودن دو لفظ شيعه و سنى است يا به اين دليل كه اين دو فرقه يكى هستند يا اهل سنت بيشتر از شيعيان، از خاندان پيامبر پيروى كرده اند و آنان را دوست مى دارند؟»[18] مرحوم كاشف الغطاء نيز مى گويد: «با نسبت دادن لفظ شيعه به على(عليه السلام)مى توان مراد را فهميد; زيرا غير از اين صنف، شيعه ديگران هستند».[19]
ظهور معناى شيعه در احاديث و سخنان پيامبر آشكار و روشن است و آنان با اين تأويل ها خواسته اند از پذيرش حقيقت بگريزند. اين را هم بايد دانست كه مصداق شيعه در همان عصر پيامبر مشخص بوده است و عده اى از اصحاب پيامبر در همان زمان به «شيعه على» مشهور بودند.[20]
بنابراين، براساس احاديث موجود، پيش از همه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نام شيعه را بر دوستداران على(عليه السلام)گذاشته است و حوادث ديگرى مانند: سقيفه، جنگ جمل، حكميت و واقعه كربلا بر گسترش اين واژه و آموزه هاى تشيع تأثير داشته اند.
منابع:
[1]. يعقوبى گفته است: شمارى از بزرگان صحابه از بيعت با ابوبكر خوددارى كردند و گفتند: على(عليه السلام) اولى به خلافت است. تاريخ يعقوبى، قم، منشورات الشريف الرضا، 1414 هـ . ق، ج 2، ص124.
[2]. جهاد الشيعة، مختار الليثى، الدكتوره سميرة، بيروت، دار جبل، 1396 هـ . ق، ص25.
[3]. شيعه در تاريخ، محمدحسين زين عاملى، برگردان: محمد رضا عطايى، انتشارات آستان قدس، 1375 هـ . ش، صص33 و 34، برگرفته از: الفهرست ابن نديم، ص249.
[4]. العقد الفريد، احمد بن محمد ابن عبد ربه اندلسى، بيروت، دارالاحياء التراث العربى، 1409 هـ ، ج2، ص230.
[5]. الفرق بين الفرق، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد البغدادى، قاهره، 1367 هـ ، ص 134.
[6]. اصول اسماعيليه، برگرفته از: برنارد لويس، ص 86.
[7]. دفاع از حقانيت شيعه، برگردان: غلامحسن محرمى، مؤمنين، 1378، ص 48.
[8]. تاريخ منشورات، مكتبة بصيرتى، بى تا، ص4.
[9]. شيعه در تاريخ، ص34.
[10]. تاريخ شيعه، محمدحسين مظفر، مكتبة بصيرتى،(بى تا) ص9، برگرفته از: خطط الشام، ج 5، صص251 ـ 256.
[11]. شيعه در تاريخ، ص42، بر گرفته از: مروج الذهب، ج2، ص51.
[12]. الصواعق المحرقة، ابن حجر الهيثمى المكى، مكتبة قاهره، 1385، ص232.
[13]. المناقب للخوارزمى، اخطب خوارزم، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1385، ص 206.
[14]. همان، ص209.
[15]. تاريخ يعقوبى، ابن واضح، منشورات الشريف الرضى، 1414 ه، ج2، ص231.
[16]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، بيروت، دارالاحياء التراث العربى، ج20، ص226.
[17]. الصواعق المحرقة، ص 232.
[18]. تاريخ شيعه، ص5..
[19]. دفاع از حقانيت شيعه، صص 48و 49.
[20]. سعد بن عبدالله اشعرى در اين باره مى گويد: «نخستين فرقه، شيعه است».
برگرفته از :مجله صباح شماره 5-6 > نویسنده : غلامحسن محرمى کد: 22

کودکی پیامبر از زبان رهبر معظم انقلاب(صوتی)
پنجشنبه 95/02/16
پیوند: http://zitova.ir/uploads/13911105_4993_192k.mp3
ذكر نام مقدس نبىاكرم صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم و شرح گوشههايى از زندگى آن بزرگوار انصافاً كم است و چهره نورانى آن درّةالتاج آفرينش و آن گوهر يگانه عالم وجود براى بسيارى از افراد، آنچنان كه شايسته است، روشن نيست - نه تاريخ زندگى آن بزرگوار، نه اخلاق آن بزرگوار، نه رفتار فردى و سياسى آن بزرگوار - بنده قصد داشتم كه در ايام آخر صفر، به قدر گنجايش وقت و توفيق خودِ اين حقير، در يك خطبه نسبت به آن بزرگوار مطالبى عرض كنم؛ اما ترسيدم كه تراكم مطالب باز موجب شود كه اين ابراز ارادتِ لازم و واجب فوت شود و به تأخير افتد؛ لذا امروز قصد دارم كه در اين خطبه راجع به آن وجود مقدّس صحبت كنم.

داستان ستون حنّانه
پنجشنبه 95/02/16
داستان ستون حنّانه
بی ترديد پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله معجزات فراوانی را به امت اسلام و دشمنانش در عصر خود نشان داد، يكی از آن معجزات، ماجرای ستون حنانه است كه آن را از زبان حضرت سجادعليه السلام مرور می كنيم: رسول اكرم صلی الله عليه وآله وقتی كه در مسجد مدينه برای خواندن خطبه نماز می ايستاد، به يكی از ستونهای مسجد تكيه می داد كه از درخت خشكيده و قديمی خرما بود. هنگامی كه برايش منبری تهيه كردند، حضرت برای سخنرانی از آن ستون فاصله گرفت و برای نشستن روی منبر تشريف برد. در آن حال، آن چوب خشكيده همانند شتری كه بچه شيرخواره اش را از او گرفته باشند، به ناله در آمد و چنان زارزار گريست كه تمام مسلمانان اهل مسجد را متأثّر ساخت.
پيامبر رحمت صلی الله عليه وآله از منبر پائين آمده و به سوی ستون رفت، آن را نوازش كرد و دست بر وی كشيد تا او آرام و ساكت شد. سپس دوباره به منبر رفت و خطبه خواند. (1)
...
مولوی در اين باره چنين سروه است:
اُستُن حنانه از هجر رسول // ناله می زد همچو ارباب عقول
گفت پيغمبر: چه خواهی ای ستون؟ // گفت: جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی // بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت: می خواهی ترا نخلی كنند // شرقی و غربی زتو ميوه چِنَنْد؟
يا در آن عالم ترا سروی كنند // تا تر و تازه بمانی تا ابد؟
گفت آن خواهم كه دائم شد بقاش // بشنو ای غافل كم از چوبی مباش
1-الميزان، ج 13، ص 123؛ المناقب، محمد بن شهرآشوب مازندراني، نشر علامه، قم، ج 1، ص 90.

پيامبر اعظم در نگاه امام سجاد عليه السلام
پنجشنبه 95/02/16
پيامبرصلی الله عليه وآله در صحيفه سجاديه
حضرت امام زين العابدين عليه السلام در دعای دوم صحيفه سجاديه، حضرت محمدصلی الله عليه وآله را اين گونه می ستايد: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ…؛ حمد و سپاس خداوندی را سزاست كه با پيامبرش محمدصلی الله عليه وآله بر ما منت نهاد در حالی كه بر امتهای گذشته و اقوام پيشين چنين نعمتی را ارزانی نداشته بود.»
...
هُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَی وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ، كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ، وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ، وَ كَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ…؛ پروردگارا، بر محمد امين وحی تو و بهترين از ميان خلق تو و برگزيده از ميان بندگانت درود فرست. او كه پيشوای رحمت و پيشاهنگ نيكی و كليد بركت است. همچنانكه او نفس خود را برای اجرای فرمانت بكار گرفت و بدنش را آماج حوادث ناگوار در راه تو قرار داد و در راه دعوت به سوی تو با خويشان خود آشكارا به ستيز برخاست.»
«وَ هَاجَرَ إِلَی بِلَادِ الْغُربَةِ، وَ مَحَلِّ النَّأْی عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِينِكَ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَی أَهْلِ الْكُفْرِ بِكَ…؛ و (رسول گرامی ات) به شهرهای غربت و دور از وطن و قدمگاه و محل تولد و مأنوس ترين جايش هجرت كرد، و هدفش از هجرت، عزت بخشيدن به دين تو و ياری جستن عليه اهل كفر به تو بود.»
«اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا كَدَحَ فِيكَ إِلَی الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مِنْ جَنَّتِكَ؛ خداوندا! پس او را به پاس رنجهايی كه در راه تو برد، به بالاترين درجه بهشت خود بالا بر.»
1395/02/18 @ 08:32:45 ب.ظ
خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو]
نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیا و ردم نکن تو که از تبار کرامتی
اللهم عجل لولیک الفرج
1395/02/17 @ 09:13:19 ب.ظ
یارقیه [عضو]
سلام.عالی بود
التماس دعا
1395/02/17 @ 05:15:38 ب.ظ
متین [عضو]
سلام و احترام .
مطلب خیلی خوبی بود ، استفاده بردم .ممنون
«اللهم عجل لولیک الفرج.»