آیا جنگ تمام شده است...

آیا جنگ تمام شده است….

جنگ به پایان رسیده است… آری یا نه؟

روزهایی را به یاد می آوریم که همه جا را صدای تیراندازی و انفجار پر می کرد.همه از وضعیت سفید و قرمز می گفتند که باید آن هنگام چه کنند. روزهایی را به یاد می آوریم که کلاسهای درس و مدرسه و دانشگاه خالی شده بود به گونه ایی که می توانیم به صراحت بگوییم همه از دانش آموزان گرفته تا دانشجویان در کنار دیگر اقشار جامعه در گروه های بسیجی عضو و با هر تلاشی به سوی جبهه های جنگ روانه می شدند، به سوی خرمشهر، ایلام ،کردستان و دیگر نقاط جنگی سرزمین عزیزمان.

آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا این گونه شد؟بله کشور ما بعد از جریانات انقلابی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(قدس سره الشریف) وقتی که مورد حمله و تهاجم نظامی از سویی دیگر قرار گرفت مردمانش برای جهاد حق علیه باطل بود که به میدان نبرد پای نهادند برای حفظ ارزشها، آرمانها و اصول محکم و استواری که جهاد را معنا می کرد چرا که رهبر بزرگ ما فرمان آن را بر اساس این اصول اسلامی صادر کرد.پس اینجا بود که جوانان ما، پیران ما و زنان ما پای به عرصه جهاد گذاشتند و همچون شیران بیشه ها عشق و وفای به عهد و پیمان جنگیدند و جانها دادند و خون ها ریختند.

سالهای جنگ و جهاد یکی پس از دیگری گذشت تا بلاخره پایان یافت آن هم بدون این که حتی یک وجب از خاک خود را از دست بدهد بدون این که حتی یکی از ارزشها و اصولمان کم و کاست شود و سربلند و باعزت مثل پیروزی انقلاب بزرگ و شکوهمند اسلامی بار دیگر پیروزمندانه در تاریخ برگ دیگری را ورق زد.
اما آیا به نظر شما جنگ واقعا و به راستی به پایان و انتهای خود رسیده است؟بیایید قدری تیزبینانه تر به موضوع بنگریم تا از نکاتی پرده برداریم که شاید قدرت ضربه زنی آن به ملت از توپ و تیر و خمپاره بسی بیشتر باشد.

همان طور که اطلاع دارید روز به روز دنیا در حال پیشرفت و ترقی است رسانه ها ،سایت ها، فیس بوک ها، شبکه های ماهواره ایی و به تعبیری دقیق تر بگویم انقلاب رایانه ای که در دنیا به وجود آمده توانسته است با استفاده های غلط و نادرست وسیله جنگ شود. آن هم با روشهای خاص خود مثل ترویج مدگرایی و تجمل گرایی ها، سست کردن بنیاد خانواده این نهاد مقدس و بسیار مهم که پایه واساس جامعه را تشکیل می دهد، حقیر جلوه دادن مقام و موقعیت زن ، سهل و آسان جلوه دادن چهره گناه که به نظر می رسد بدتر از همه این است که در نظر انسان گناه و گناه کردن آسان شود.

تهاجمات فکری و فرهنگی، وعده های دروغین برای جلب نخبگان به سمت خود که پدیده فرار مغز ها را ایجاد کرده است. گسترش فراتر از حد مواد مخدر صنعتی در میان مردم به خصوص قشر جوان .آیا فکر می کنید که جنگ پایان یافته است؟ وقتی که با تمام این وسایل در جهت سست کردن ایمان و اعتقادات و تغییر رفتار افراد بر می آیند وقتی تمام تلاش خود با روشهای مختلف بر علیه اراده ملت و فرمانده هان آنها اعمال می کنند پس چگونه می توان گفت که جنگ تمام شده است. اینجا هنوز همه جنگ و نبرد است آن هم نرم تر از هر خمیری…

اینها همه جنگ است پس باید مثل گذشته اما آگاهانه تر بیدارتر و هوشیارتر از همیشه حضور داشته باشیم و مقابله کنیم با تمام این نبردها و بشناسیم چهره های رنگارنگ سربازان تزویر و فریب را و بدانیم که مقام معظم رهبری (مدظله العالی)فرمودند که: دشمن همیشه در کمین است و بیدار پس نباید غافل شویم و حواسمان پرت شود که مبادا بتواند به ما و بر پیکره به هم پیوسته امت اسلامی صدمه بزند.

منبع:سایت صالحین

گوشه ای از دردهای یک حزب اللهی!من بسیجی هستم!

من بسیجی هستم!

فحش اگر بدهند آزادی بیان است
جواب اگر بدهی بی فرهنگی
سوال اگر بکنند ازاد اندیشند
سوال اگر بکنی تفتیش عقاید است
تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقت اند
جواب اگر بدهی دروغ گویی
مسخره ات بکنند انتقاد است
جواب بدهی بی جنبه ای
تهدیدت اگر بکنند دفاع کرده اند
تهدید اگر بکنی خشونت طلبی
راهپیمایی اگر بکنن حق انهاست و عقیده خودشان است
راه پیمایی اگر بکنی ساندیس خوری یا به زور آمدی…
بسیجی اگر باشی میشوی افراطی
جنبش سبزی باشند میشوند ازادی طلب…
من بسیجی هستم
از جنس خودم،نه نقش بازی میکنم
نه میگذارم نقش مرا بازی کنند…

من آزاده ام

شهیدی که به طرز عجیبی صورتش بعد از 13 سال نپوسیده بود

دگرگونی فرمانده ارشد عراقی با دیدن عکس شهید تازه‌تفحص‌شده

فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح می‌گوید: بیش از ۱۵ نفر از فرماندهان ارشد عراقی نشسته بودند. من عکس یکی از شهدایی را که در تفحص پیدا کرده بودیم همراهم برده بودم. شهید سیدصمدحسینی که به‌طرز عجیبی صورتش سالم مانده بود.

سردار سیدمحمد باقرزاده فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح از خاطرات خود در تفحص شهدای هشت سال دفاع مقدس و اثبات حقانیت این شهدا به برخی فرماندهان عراقی می‌گوید و خاطره‌ عکس شهید سیدصمد حسینی را چنین روایت می‌کند:

من در مدت تفحص با چند نفر از طرف عراقی سر و کار داشته‌ام. ژنرال عبدالستار، محمد حسین عبدالوهاب، حسنعلی، میسر صالح النوح، حسین ثابت محمود و بعد هم حسن الدوری. یک بار دیداری با سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب در عراق داشتیم. همان اوایل کار تفحص بود. در منذریه عراق داخل پاسگاه نشسته بودیم. بعد از اینکه مذاکرات انجام شد، نشسته بودیم که گپی بزنیم. یک گپ دوستانه بود. من معمولاً از این‌گونه فرصت‌ها برای بیان مفاهیم انقلاب و حقانیت کشورمان استفاده می‌کردم.

در جمعی که نشسته بودیم شاید بیشتر از 15 نفر از فرماندهان ارشد عراقی نشسته بودند. من عکس یکی از شهدایی را که در تفحص پیدا کرده بودیم، همراهم برده بودم. شهید سیدصمد حسینی که در عملیات تفحص پیدا شده بود به‌طرز عجیبی صورتش سالم مانده بود، به‌صورتی که چشم درون حدقه قرار داشت. ریش‌هایش سالم مانده بود و کنده نمی‌شد. زبانش در کام بود. ولی به‌طور عجیبی از گردن به پایین اسکلت شده بود.

من آنجا گفتم: در جریان تفحص اخیر ما یک صورت حقی را پیدا کردیم. تعمد داشتم که بگویم “صورت حق” و چند بار هم این عبارت را تکرار کردم. گفتم: “یک صورت حقی را خدای متعال در تفحص به ما نشان داد و بعد از 13 سال آن را در منطقه طلائیه پیدا کردیم. خدای متعال قادر بود که همه این بدن را اسکلت کند اما این صورت حق را نگه داشت. خدای متعال می‌خواست این را به ما نشان بدهد که من قادرم که اگر بخواهم همه بدن را اسکلت بکنم و اگر بخواهم بخشی از آن را سالم نگه داشته مابقی را اسکلت کنم". بعد عکس شهید سیدصمد حسینی را همان‌جا به آن‌ها نشان دادم.

سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب عکس را گرفت و لحظاتی به آن خیره شد. همین طور که خیره خیره نگاه می‌کرد، گفت: “الشهدا لایغسل” یعنی شهدا غسل ندارند. گفتم: “نعم؛ افضل الشهدا الذین یقاتلون فی صف الاول و هم لایغسل و لایکفن” یعنی بافضیلت‌ترین شهدا آن‌هایی هستند که در خط مقدم جنگیدند و این‌ها نه غسل نیاز دارند و نه کفن. این عکس در دست فرماندهان ارشد عراقی چرخید و چرخید و همه آن‌ها یکی یکی و خیره خیره نگاه کردند و بعد عکس را برگرداندند.

سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب به‌عنوان یکی از این فرماندهان ارشد در واقع اعتراف کرد که این یک شهید است. البته دیگر نگفت که چه‌کسی شهیدشان کرده. و ما هم چون آن‌‌ها مأخوذ به حیا نشوند چیز بیشتری نگفتیم. در جلسه بعدی مذاکرات دیدم که محمد حسین عبدالوهاب نیامده، سوال کردم: فلانی کو؟ چرا نیامد؟ رفقایش گفتند: موجود موجود. دفعه دوم و سوم و جلسات بعد هم نیامد هربار سؤال کردیم. دوستانش همین طور جواب دادند. دیگر معلوم نشد که چه بلایی سر او آوردند. ولی به‌هرحال او به‌عنوان فرمانده ارشد عراقی این موضوع را اعتراف کرد. شهید سیدصمد حسینی هم رزمنده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) بود و مقید به غسل جمعه بوده است.

این‌گونه تحول افراد در مقابل حقایق شهدا و حقانیت شهیدانمان را متعدد دیده‌ایم. حتی آن‌هایی که در مقابل ما صف‌آرایی مستقیم کرده‌اند چنین اعتراف‌هایی داشته‌اند. آن‌هایی که در پشت صحنه بودند هم همین‌طور. اگرچه دشمن می‌کوشد تا حقیقت را کتمان کند. هجمه تبلیغاتی دشمن زیاد است و در مقابل توان رسانه‌ای ما، محدود است و بسیاری از حقایق ممکن است به گوش دیگران خوب نرسد یا اگر رسید ممکن است توسط دشمنان طوری پوشش داده شود که محو شود. ولی این واقعیت‌ها وجود دارد.

نمایندگان امام زمان(عج) ایرانی‌اند؟

اگر ولی فقیه نماینده امام زمان(عج) در زمین و ولی امر همه ی مسلمانان جهان است، چرا قانون اساسی به گونه ای تنظیم شده است که ولی فقیه، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و دیگران باید ایرانی باشند؟

ابتدا توضیحی درباره ی خود سوال می دهیم. منظور سوال کننده این است که آیا ولایت فقیه مقامی است مشابه مقامات دولتی که تمام اختیارات و وظایفشان محدود به همان کشوری است که در آن حکمرانی می کنند یا اینکه ولایت فقیه مقام و منصبی الهی است و محدود به مرزهای جغرافیایی نمی شود؟ اگر فرض اول مورد قبول است، چرا ولی فقیه را ولی امر همه مسلمانان می دانید؟ و اگر فرض دوم را می پذیرید، چرا قانون اساسی به گونه ای است که در قوانین مربوط به رهبری، نمایندگان خبرگان و امثال آن، مرز جغرافیایی اهمیت دارد و گویا امور مربوط به رهبری به ایران محدود می گردد، مثلاً در قانون اساسی پیش بینی نشده است رهبر جمهوری اسلامی یک غیر ایرانی باشد، یا برخی از اعضای خبرگان از کشورهای دیگر باشند.در پاسخ، ذکر مقدماتی ضروری است:

 

دَوَران امر میان همه یا هیچ؟!

1. بعضی از مکاتب سیاسی یا حقوقی یا اخلاقی و … هستند که نظرات آنها دایر میان همه یا هیچ است؛ بدین معنا که اگر همه شرایط مورد نظر آنها در موردی جمع شد، نتیجه به دست می آید، ولی اگر کمتر از همه شرایط فراهم شد، دیگر هیچ نتیجه ای به بار نمی نشیند. به عبارت دیگر: با همه شرایط حصول نتیجه را شاهدیم و با کمتر از همه شرایط هیچ نتیجه ای را به دست نمی آوریم.

برای روشنتر شدن این ادعا به مثالی از فلسفه اخلاق “کانت” توجه کنید: او معتقد است اگر کسی در کاری هیچ انگیزه و نیّتی جز اطاعت امر عقل و وجدان نداشت، کارش دارای ارزش اخلاقی خواهد بود، ولی اگر در کنار انگیزه اطاعت از فرمان عقل، مثلاً علاقه به نتیجه ی کار هم در او وجود داشت، دیگر هیچ ارزش اخلاقی بر کار او مترتب نیست. در مکاتب سیاسی و یا حقوقی نیز از این گونه نظرات وجود دارد که امر انسان را دایر میان همه یا هیچ می دانند.

ولی باید گفت: این نظرات غیرواقع بینانه است و از آن رو که اسلام در همه زمینه ها احکام و ارزشهایی واقع بینانه مطرح کرده است، نظرات آن دارای مراتب و درجاتی است. اسلام نمی گوید اگر در مسأله ای نتیجه ی ایده آل و صد در صد میسر نشد، دیگر هیچ، بلکه می گوید: درجه پایینتر را انجام دهید.

برای پی بردن به درستی این ادعا می توان اندک توجهی به مباحث فقهی کرد، که در آنها بدل های متعدد در یک امر پیش روی مکلف است. حالتهای متفاوت برای انجام نماز در موقعیتهای مختلف نمونه ای از این مدعا است. حتی در مهمترین مسأله ی دینی یعنی ایمان هم مراتب وجود دارد.

 

ایده آل اسلام در مسأله رهبری جامعه

2. ایده آل اسلام در نظریه امامت و رهبری جامعه آن است که جامعه ای اسلامی با رهبر معصوم اداره شود، همان گونه که در عصر پیامبر اکرم(ص) چنین بود. ما معتقدیم این امر شدنی است و ان شاءالله در زمان ظهور حضرت حجت(عج) این چنین خواهد شد. ولی در زمان فعلی عملاً چنین ایده آلی قابل تحقق نیست، زیرا در زمان غیبت به سر می بریم و رهبر معصوم غایب است.

اگر اسلام می خواست در مسأله امامت غیر واقع بینانه برخورد کند، باید در زمان غیبت هیچ حکومتی را مشروع نداند، چون در دوران غیبت رهبر معصوم در رأس حکومت دینی قرار ندارد، ولی اسلام برای این دوران وضعی نازلتر را پیش بینی کرده است و فقهایی را که دارای شرایط خاصی هستند، حاکم قرار داده است.

فقها اتفاق نظر دارند که حتی در حکومت های نامشروع هم فقیه در امور حسبیه ولایت دارد، یعنی حتی اگر قدرت حاکمیت بر مردم را نداشته باشد، باز باید این امور را به عهده گیرد و در آنها دخالت کند.

در زمان رژیم طاغوت که از دیدگاه دینی ما حکومتی ظالم، زورگو و غیرشرعی بود فقها معتقد بودند در مسائلی که منوط به حکم حاکم شرعی است، باید مردم به مجتهد جامع شرایط (حاکم شرع) مراجعه کنند؛ مثلاً اگر زن و مردی در زندگی دچار اختلاف می شدند و برای رهایی از این وضع به طلاق تن می دادند، از نظر قانون آن زمان به یکی از دفترخانه های رسمی طلاق مراجعه و دفتر خاصی را امضاء می کردند، و همین طلاق رسمی شمرده می شد، در حالی که از نظر فقه شیعه باید دو شاهد عادل برای اجرای صیغه طلاق حاضر باشند. به همین دلیل خانواده های متدین، طلاق را نزد امام جماعت یا مجتهد و با حضور دو شاهد عادل جاری می کردند و بعداً برای رسمی کردن آن به دفترخانه رسمی مراجعه می نمودند.

این نوع دخالت فقیه، تحقق بخش ایده آل اسلام نیست، ولی بالاخره بهتر از دخالت نکردن اوست. پس اسلام نمی خواهد مردم ایده آل یا هیچ را انتخاب کنند، بلکه درجات متوسط را هم پیش روی مسلمانان گذاشته است.

پاسخ نهایی مسأله

بر اساس نظر اسلام، ایده آل این است که حکومت جهانی واحدی داشته باشیم و مرزهای جغرافیایی هیچ دخالتی نداشته باشند. اما آیا در جهان فعلی که شرایط تحقق این ایده آل وجود ندارد، به بن بست می رسیم؟ قطعاً خیر.

اکنون که نمی توان تمام جهان را با حکومت دینی اداره نمود، باید درهمین منطقه (ایران) حکومت دینی را برقرار کنیم. وقتی چنین باشد دیگر پذیرفته نیست قانون اساسی و سایر مقررات به گونه ای باشد که خارج از ایران را نیز در بر بگیرد. از این رو اگر بخواهیم در این وضع، حکومت دینی داشته باشیم، باید مرزهای جغرافیایی را محترم شمرده، روابط با سایر کشورها را مطابق با عرف بین الملل تنظیم بنماییم یعنی با کشورها مبادله سفیر داشته باشیم، قراردادهای بین المللی را محترم بشماریم و …

پس نمی توان در جهان کنونی گفت: چون رهبر حکومت ما رهبر هر مسلمانی است، بنابراین باید مسلمانان دیگر کشورهای اسلامی نیز تحت فرمان او باشند. این مطلب در عرف بین المللی پذیرفته نیست. اگر قانون اساسی به گونه ای است که حکومت اسلامی ایران، رهبری و ارگانهای آن را محدود به یک کشور می کند، به دلیلی است که گفته شد، وگرنه از نظر اسلام مرزهای جغرافیایی جداکننده کشورها و ملتها نیست، بلکه آنچه مرز واقعی و جداکننده مردم از همدیگر است، عقیده است.

منبع: مشکات هدایت، آیت الله مصباح یزدی، ص96-

دو شیطان در یک عکس

منبع:مشرق