- نمازهای شب اول ماه شعبان
- حکم گفتن وعجل فرجهم در تشهد نماز
- زرنگی در وقت نماز !!
- جواب دادن به سلام در نماز
- چرا خدا شیطان را آفرید؟
- بعضی ها فکر می کنند نماز تکراری است...
- چرا از حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام با لقب سجّاد یاد می کنیم؟
- روزی که آیت الله جوادی آملی خاک بر سر ریختند!
- طعم نماز
- نماز امام جواد علیه السلام
از وبلاگ نویسی تا فعالیت در شبکه های اجتماعی
جمعه 93/12/22
آیا دوران وبلاگ نویسی به پایان رسیده است؟ آیا با وجود شبکه های اجتماعی پرمخاطب و محبوب همچنان باید به شیوه سنتی وبلاگ نوشت؟ آیا نوشتن در فیس بوک یا توییتر بهتر از نوشتن در وبلاگ نیست؟
نسل جوان، از انقلاب روایتهای جدید میخواهد. روایتهایی که با هجمههای آنطرف آبیها که راست و دروغ را با هم قاطی میکنند و به خوردمان میدهند، بتواند قد علم کند. روایتهایی که فکر نو، طرح نو و ایدههای نویی میخواهد که انگار خیلی در این دهه مورد استقبال نیست.نسل جوان دوست دارد با ابزارهای امروزیاش، با شبکههایی که در آن عمر میگذراند، انقلاب را ببیند، دلیلش را بفهمد، روایتهایش را بخواند و با آن خاطرات زنده شود و آگاه. نسل جوان نیاز دارد که هر روز انقلاب را جلوی چشمش ببیند و آن را جاری بداند. تا خودش بتواند هر روز انقلاب کند و جمهوری اسلامیمان را تازهتر کند و بانشاطتر
ادامه »
با آدرس سه آیه درقرآن، شما می توانید به خدا برسید
چهارشنبه 93/12/20
در کتاب پرتویی از اسرار نماز مطلبی را از آقای قرا ئتی خواندم که نوشته بودند اگر می خواهید به خدا برسید سه آیه شمارا به راحتی به خدا می رساند.
ادامه »شبهات فاطمی(1)
چهارشنبه 93/12/13
چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟(1)
رسالت حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام، فقط دفاع ظاهری و آن هم از ظلم ظاهری و فیزیکی به حضرت سیدة النساء (ع) نبود که بپرسیم: «پس چرا کاری نکرد»؟ بلکه حفظ و نشر اسلام، بیداری و بصیرت بخشیدن به مردم، مقابله ریشهای با ظلم در زمینهها و اشکال مختلفش و هدایت بشر به سوی کمال «قرب الهی» از وظایف اصلی آن حضرت بود که سبب تحمل بسیاری از صدمات و لطمات میگردید.
شبهه:
چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
لازم است به چند نکتهی مهم توجه شود:
اول: فقط کسانی که از قوههای علم، عقل و ایمان برخوردار نیستند، به قوهی قدرت بدنی یا فیزیکی اتکا و بسنده میکنند (چه در درگیریهای فردی و چه در جنگها و تکیه به تسلیحات، مثل امریکای امروز).
دوم: آن که چنین افرادی، هدفی جز «من» و آن هم «من طبیعی و مادی – یا من حیوانی» ندارند، لذا فقط در پی پاسخ خواستهی نفس حیوانی خود عمل میکنند، اما کسانی که از قوای «علم، عقل و ایمان» برخوردارند، اهداف والاتری داشته و مقاصد بلندتری را در نظر دارند که گاه و یا حتی اغلب مجبور میشوند برای تحقق آن اهداف بلند و انجام رسالت، از خواستهها یا منافع شخصی خود بگذرند.
رسالت حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام، فقط دفاع ظاهری و آن هم از ظلم ظاهری و فیزیکی به حضرت سیدة النساء (ع) نبود که بپرسیم: «پس چرا کاری نکرد»؟ بلکه حفظ و نشر اسلام، بیداری و بصیرت بخشیدن به مردم، مقابله ریشهای با ظلم در زمینهها و اشکال مختلفش و هدایت بشر به سوی کمال «قرب الهی» از وظایف اصلی آن حضرت بود که سبب تحمل بسیاری از صدمات و لطمات میگردید.
سوم: اساساً القای این که حضرت (ع) کاری نکرد، یک دروغ، تحریف و اتهام هدفدار برای ظلم بیشتر و انحراف عمیقتر اذهان عمومی میباشد. مگر میشود که حضرت هیچ کاری نکرده باشند و دست روی دست گذاشته و نگاه کنند؟!
لذا از سویی شاهدیم که وقتی حضرت زهراء علیهاالسلام (البته نه به خاطر حقوق شخصی و نفس) بلکه به خاطر رفع غصهها و دغدغههای آن حضرت میپرسند: شما که چنین و چنان هستی و قدرتت زبانزد است، چرا انتقام نمیگیرید و یا به قول ما «چرا عمل متقابل به مثل نمینمایید؟» حضرت پاسخ عملی میدهند. یعنی لباس رزمش را پوشیده و شمشیر را بر میدارد. اما به هنگام خروج و با بلند شدن صدای اذان، از همسرش میپرسد: «یا فاطمه، آیا انتقامت را میخواهی یا حفظ و بقای دین پدرت را ؟» و ایشان هر کدام را میخواست، حق بود. اما او نیز معصوم است و همان رسالت را دارد، لذا پاسخ میدهد: «حفظ و نشر دین پدرم را». حضرت بر میگردد و سلاح بر زمین میگذارد و میفرماید: «پس مجبورم سکوت و تحمل کنم».
یا همینطور شاهدیم که وقتی به خانهی حضرت ریختند، امام ساکت نشسته بودند، بلکه به عمر حمله برده و او را زمین زدند و روی سینهی او نشسته و بدین مضمون فرمودند: والله تو میدانی که [برای حفظ دین] مجبور به سکوت هستم، وگرنه نه تو و نه هیچ کس دیگری نمیتوانست به زور وارد خانهی علی شود. و در تاریخ مثبوت است که علی (ع) در حال درگیری بود که او را به ریسمان کشیدند و آن ضربات را بر همسرش وارد نمودند.
هم چنین برخورد ایشان پس از شهادت و در بقیع که میخواستند خاکش را زیر و رو کرده و بدن مبارک حضرت فاطمه (ع) را خارج نموده و به اصطلاح از اول و به دست خودشان غسل، کفن و دفن کنند، شاهد دیگری بر مدعا و نیز قدرت فیزیکی و استفادهی حکیمانه از آن است. ایشان در بقیع حاضر شده و خطاب به آن جمع کثیر بدین مضمون فرمودند: «والله اگر نوک تیشهای به زمین بخورد، همه شما را میکشم».
یکی از بزرگان قوم با دیدن تنهایی علی (ع) و کثرت جماعت خود، به قصد تحقیر و شاید تمام کردن کار به ایشان حمله کرد، اما علی (ع) او را زمین زد و بر سینهاش نشست و شمشیر بر گردنش گذاشت که ابوبکر نزدیک شد و پس از اصرارها گفت: «علی جان، تو را به جان رسول خدا قسم میدهم که رها کن». و ایشان بلند شدند و آنها نیز بقیع را ترک کردند و وصیت فاطمه (ع) مبنی بر مخفی ماندن قبر – که مبین بسیاری از حقایق و معرف حق و باطل است- محقق شده و دوام یافت. [اگر چه این واقعه دلیل بر بودن مزار ایشان در بقیع نمیباشد].
چهارم: دفاع از حق الهی حاکمیت و باز پس گرفتن آن، اولیتر از دفاع از حقوق شخصی بود. پس اگر حضرت علی (ع) به خاطر حفظ و اشاعه و انتقال اسلام ناب به مردم زمان و نسلهای دیگر، مجبور به سکوت و تحمل گردید، تحمل ظلمهای فیزیکی و خودداری از اقدام متقابل، نه تنها عجیب نیست، بلکه با گذشت تاریخ معلوم شد که بسیار حکیمانه و بر اساس هدف الهی، علم، حکمت و بصیرت بوده است.
حضرت زینب(س) و مدیریت جنگ نرم
جمعه 93/12/08
سومین فرزند فاطمه(س) و علی(ع) است. و در پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجرت وقتی چشم جهان با ولادتش روشن شداو زینب نامیده شد و ملقب به امکلثوم. و «زینب» به معنی زینت پدر است و چون علی(ع) یگانه حامی پیامبر و نخستین ایمان آورنده به اسلام و بزرگترین فداکار دین اسلام است، پس زینب نیز باید پا جای پای پدر بگذارد که گذاشت و حقیقتا زینت پدر شد
پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری مصادف است با ولادت سوّمین فرزند حضرت علی بن ابیطالب (ع) و حضرت فاطمه زهرا (ع). حضرت زینب کبری «عقیله بنی هاشم»، حضرت در مدینه طیبه دیده به جهان گشود.کلمه “زینب” از دو بخش “زین” یعنی زینت و “اَب” یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد که با انجام رسالت خویش زینتبخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاریهایش، زیبا، درخشان و جاودانی است.
حضرت زینب(س)، در خانهای تربیت و رشد یافت، که عالیترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانوادهای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب (س) در خانهای شکل گرفت که نور ایمان در آن میدرخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانهای که پدری چون علی(ع) دارد و مادری چون فاطمه(س)، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمیاندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمیداشتند.
زینب(س) در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد مییابد و در چنین مدرسهای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا میگیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست مییابد و به کمال میرسد.و بدین گونه مهمترین و اساسیترین کلاس آموزش خانهداری، همسرداری، تربیت فرزند، اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو میگرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش که زیباترین و خداییترین زندگی را گذراند در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
حضرت زینب (ع) وقتی به سن ازدواج رسید از بین خواستگاران متعددی که به منزل علی علیه السلام میآمدند، تقاضای عبدالله بن جعفر بن ابی طالب - برادرزاده علی علیه السلام که از طرف خود کسی را برای خواستگاری حضرت زینب فرستاده بود- پذیرفت در این وصلت فرخنده مهریه حضرت زینب مطابق با مهریه مادرش حضرت فاطمه (ع) بود.حضرت میداند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام(ص) است. ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست، رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمیکند. او میداند که باید در تمام صحنهها و لحظهها در کنار برادرش باشد. او میداند که به ثمر نشستن قیام حسین(ع) و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری، و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو حضرت زینب(س) در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین (ع) را قید میکند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. در منابع تاریخی برای آن بانوی بزرگوار سه پسر به نامهای علی، عون و جعفر و یک دختر به نام امکلثوم ذکر شده است.اوج عظمت حضرت در جریان قیام امام حسین علیه السلام و به خصوص زمان اسارت حضرت بوده است، عظمت این کار بزرگ آن وقت آشکار شد که نبرد عاشورا به پایان رسید و اهل بیت امام حسین علیه السلام اسیر شدند و با پایان یافتن جنگ مسلحانه در میدان کربلا، رسالت و مسئولیت زینب کبری علیهاالسّلام و دیگر اسیران، شروع شد و حرکت فرهنگی آنان علیه سپاه ظلمت، آغاز شد. اگر قیام ارزنده حسینی همچنان در طول تاریخ برای همیشه تازه و سازنده باقی مانده است، یکی از عوامل آن وجود حضرت زینب و خطبههای غراء آن حضرت است.
قیام امام حسین (ع) آغاز یک مبارزه تمام عیار بود، ادامه این مبارزه و هدایت آن در مسیر واقعیاش مرهون حضرت زینب (س) است، برای حفظ ماهیت یک قیام ،پشتوانهای قوی و برانگیزنده لازم است و سفیر کربلا سعی کرد مبارزاتش را بر اصولی تغییرناپذیر که از مبانی قرآن و سنت نبوی سرچشمه میگرفت، مبتنی سازد. قیام عاشورا حرکتی اتفاقی و متعلق به یک زمان و مکان نبود، بلکه با مقدمهای روشن، از زمان رسول خدا (ص) و بخصوص بعد از رحلت پیامبر (ص) و اعلام جانشینی حضرت علی (ع) و بعد از آن با اسارت حضرت زینب (س)، قیام مختار و بیان امامان دیگر درباره علل و انگیزههای انقلاب حسینی، ادامه پیدا کرد و همچنان تداوم داشت.
وارث تمام خوبیها
زینب (س) دختر امیرالمومنین علی (ع) است، او شجاعت پدر، عفت مادر و غیرت برادران را در وجود مطهر خویش یک جا دارد و عاشورا محملی است برای آنکه نیروهای بیحد و حصر زینب کبری(س) آزاد شود، شیرزن کربلا رسالت نبوی را ادامه دهد و پیام عاشورا را به گوش جهانیان برساند.این قهرمان، خطبه کوبنده و غرایی ایراد کرد که کل دنیا را در طول تاریخ تحت تاثیر قرار داد، این انسان بینظیر تاریخ را نباید صرفاً فردی که در روز عاشورا به ناگاه زینب شد دانست، مطمئناً پرورش او عقبه و متاخرهای دارد که سبب میشود زینب، زینب (س) شود، او ثمره همان خانواده نمونه است که برای خلق حادثه عظیم و بزرگ عاشورا تربیت شده است، آنگاه که در مجلس ابن زیاد در کوفه، خطبه کوبنده و غرایی ایراد کرد، در نظر دوست و دشمن، گویی اما علی (ع) در وجود او حلول کرده بود و به راستی آیا کسی در آن بحبوحه غیر از زینب کبری میتوانست چنین خطابههایی آتشین و متقنی در رد خلافت خلفای جور و تائید اهل بیت بگوید؟
روز عاشورا رزمندگان سپاه امام حسین (ع) یک به یک فدای ولایت و امام شدند و حالا پس از عاشورا زمان مدیریت جریان با زینب کبری (س) است، بیشک او به همه مصیبتهایی که در روز عاشورا بر امام حسین(ع) رفت، مبتلا شد، اما او در ورای این مصیبتها وظایف سنگینی به دوش داشت که به زیباترین صورت به منصه ظهور رساند و اجازه نداد تا تبلیغات منفی امویان درباره خط سرخ حسینی اثرگذار باشد و تمام این توطئههای دشمن را خنثی کرد.او پس از نبرد، واقعه کربلا را منزل به منزل برای اهالی هر منطقه تشریح میکرد و اسرار عاشورا را بر ملا ساخت و به حق جنگ نرمی را علیه امویان و دشمنان اهل بیت پیامبر (ص) مدیریت کرد که نام او به عنوان مدیر نمونه جنگ نرم در تاریخ جاودانه مانده است، عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری (س) از محدثان اسلام بوده (ریاحین الشریعه، ج 3، ص 72 و ص73) و از مادر و پدر خود روایت کرده است. (المجدی، ص18).
سخنور آموزگار ندیده
آنچنان از حافظه قوی برخوردار بود که خطبههای مادر و پدر را با یکبار شنیدن حفظ میکرد، او حدیث مفصل (ام ایمن) را به پدر عرضه کرد (کامل الزیارات، ص262)، خطابههای کوفه و شام نشانگر جلوهای از فصاحت این بانو است که بدون سابقه فکری و با آن همه رنج و مصیبتی که دیده با آرامش کامل ایراد کرده است.آری! هر خطیبی بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین عملی انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملاً آماده باشد تا بتواند خطبهای فصیح و بلیغ ادا کند و مستمعان باید با او هماهنگ باشند وگرنه یارای سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه فصیح و بلیغ بگوید.زینب بدون آنکه دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت و از نظر روانی داغدار، آواره و تحقیر شده با کسانی سخن میگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صدای زینب بلند میشود که «ای مردم کوفه! ای نیرنگبازان و بیوفایان…» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
«خزیم اسدی» میگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنرانتر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی علیهالسلام سخن میگفت. پیرمردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و میگفت: «پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند، نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار میشود و نه شکست میپذیرد».
نکته ظریف در دعوت و سیره تبلیغی حضرت زینب (س) و در خطبهها و سخنان ایشان آن است که همواره آنها را به صورت سلسلهوار ذکر میکند، یعنی محتوا و مضمون سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا، اولاً به آیات کتاب خدا، سپس احادیث جدش پیامبر (ص) و پدرش امام علی(ع) و پس از آن به وقایع تاریخی مستند میکند، در خطبهها، خطاب به شاهان و سران دستگاه یزید به آیه قرآن استناد میکند.
حضرت زینب (س) به طور دقیق از آیات قرآن کریم، به سنتهای حتمی و قطعی خداوند در آفرینش و در باب نبرد حق و باطل به سنت الهی «پیروزی نهایی حق بر باطل» اشاره میکند که چگونه علیرغم همه دسیسهها و خدعهها، حقیقت در نهایت پیروز و ماندگار خواهد شد، حضرت زینب (س) خطبهای را هم در شام و در مجلس یزید و در بین کارگزاران حکومتی او ایراد کرد، در این خطبه بر خلاف خطبه کوفه که مخاطب آن به طور مستقیم مردم بودند، به یزید حمله میکند و تصویری از نبرد حق و باطل و رویارویی خاندان نبوت با خاندان اموی ارائه میکند، زینب کبری (س) در این خطبه نهضت حسینی را به کمال رساند و اصول مبارزاتی و انقلابی قیام عاشورا را برای جهانیان تبیین کرد، خطبهای که در واقع متمم نهضت امام حسین (ع) است.
سخن اخر:
بزرگترین درس حضرت زینب(س) این است که هرکس در هر شغل و جایگاهی سعی کند به لحاظ شجاعت، فهم و بصیرت در حدی باشد که بتواند در برابر دشمن مقاوم و حماسهساز باشد.هرکس مسئولیتی را در جامعه قبول میکند باید آن را به نحو احسن انجام دهد؛ در بازدید از یکی از نیروگاههای هستهای دیدم که دانشمندان جوان ما با چه عشقی شبانه روزی تلاش میکنند و هفتهها میگذرد تا بتوانند به خانواده خود سر بزنند. بیش از یک میلیارد مسلمان در دنیا وجود دارد، اگر همه اینها با هم متحد بودند کسی جرأت نمیکرد با راهاندازی گروهکهایی همچون داعش و دیگر تکفیریها چهره اسلام را مخدوش کند. ما باید به تأسی از آن بزرگ بانو تلاش کنیم در هر عرصهای شجاعت، فهم و بصیرت خود را برای رسیدن به این مهم بیفزاییم.
منابع:
خصائص الزینبیه
منتخب التواریخ، ص 67
زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص 592
راهکارهاي کنترل خشونت هاي اجتماعي
جمعه 93/12/08
افزايش پرخاشگري ارتباط مستقيم با رفاه اجتماعي دارد. با توجه به حوادث سال جاري و سال هاي گذشته و آماري که سازمان پزشکي قانوني درباره کاربرد سلاح سرد و قتل افراد به وسيله آن اعلام نموده ملاحظه مي شود که افزايش خشونت و کاهش آستانه تحمل از عوامل اصلي وقايع تاسف آور ماههاي اخير است.
خشونت جزء مسائل اجتماعي حاد به شمار مي رود كه در تمام مناطق جغرافيايي و در ميان تمام گروه هاي ديني، نژادي و در تمام سطوح تحصيلي، شغلي، اقتصادي و اجتماعي مشاهده مي شود.در جامعه امروز به دلايلي چون گسترش فقر، عدم توجه به مسائل معنوي و انساني،گرايش به خوشگذراني ها، سقوط خانواده و ارزش هاي تربيتي و بالاخره گسترش ماشينيسم سبب بدبيني و ترس از آينده منجر به خشونت و پرخاشگري شده است.آستانه تحمل بسياري از افراد جامعه کمتر از آن شده است که ناملايمات روزمره را تاب بياورند و با يکديگر برخورد نکنند.برخورد هايي که گاه در حد جر و بحث زباني باقي مي ماند و گاهي نيز به زد و خورد مي انجامد. وقتي تحمل افراد در برابر مشکلات و برخوردها پايين مي آيد احتمال برخورد فيزيکي بالا مي رود و اگر سلاح سردي هم به همراه داشته باشند اين برخورد فيزيکي به ضرب و جرح و يا قتلي ناخواسته منجر مي شود.برخي از صاحب نظران حوزه اجتماعي دلايل عمده کاهش آستانه تحمل در بين مردم را عملکرد بد برخي مسئولان، مشکلات اقتصادي،عملکردنه چندان قوي دستگاه پليس و دستگاه قضائي براي احقاق حقوق مردم،فقدان فرهنگ گفتگوبين مردم و فقدان آموزش گفتگو در نهاد مدرسه و خانواده مي دانند.
برخي بر اين باورند که ممنوعيت حمل سلاح سرد توسط مردم تا حدودي مي تواند به کاهش خشونت ها و قتل هاي ناشي ازدرگيري هاي احساسي منجر شود اما براي از بين بردن و ريشه کن کردن اين مشکل بايد ريشه هاي مشکلات مردم را شناسايي کرد و از بين برد.البته برخي از اتفاقات خشن و رفتارهاي پرخاشگرانه به دليل رسانه اي شدن بيشتر به چشم مي خورند و اين موضوع باعث مي شود تا افکار عمومي تصور کند که ميزان اين آسيب ها در جامعه افزايش يافته است.حساس کردن مردم توسط رسانه ها و پر رنگ کردن ماجراهاي خشن مي تواند در بهوجود آمدن اين تصور که خشونت هاي اجتماعي در جامعه رشد داشته، موثرند.شايد تنها معيار و شاخصهاي که ميتوان پديدههاي اجتماعي را با آن سنجيد، مقايسه وضعيت پديدهها در بازههاي زماني مختلف باشد. با اين اوصاف اغلب پژوهشگران و متخصصان امر معتقدند بياخلاقيهاي اجتماعي در طول سهدهه اخير در کشورمان رشدي قابل توجه داشته است.
ميزان اين خشونتها و پرخاشگريها در جامعه ما بالا بوده است و فقط اين روزها بيشتر به چشم ميآيد.اين طور نيست که مسائل مربوط به خشونتها و پرخاشگريها حاد شده باشد. قبلاً هم به همين اندازه زياد بوده است اما اين روزها اين ماجراها بيشتر رسانهاي ميشود.موارد ديگري هم قبلاً بوده که مطرح شده و اين خشونتها بيشتر به چشم آمده است. گاهي هم رسانههاي بيگانه از اين مسئله سوءاستفاده ميکنند تا با دستکاري اين اخبار يک مسئله اجتماعي را مصادره به مطلوب خودشان کنند و بگويند که در کشور امنيت نيست.
افزايش پرخاشگري ارتباط مستقيم با رفاه اجتماعي دارد. با توجه به حوادث سال جاري و سال هاي گذشته و آماري که سازمان پزشکي قانوني درباره کاربرد سلاح سرد و قتل افراد به وسيله آن اعلام نموده ملاحظه مي شود که افزايش خشونت و کاهش آستانه تحمل از عوامل اصلي وقايع تاسف آور ماههاي اخير است. از آنجا که وقوع بعضي از قتل ها بدون مقدمه قبلي و فاقد نيت و برنامه ريزي از قبل بوده است، پرخاشگري و عدم کنترل رفتار، عوامل اصلي آنها قلمداد مي شود.
آستانه تحمل در جامعه کم شده است و بايد به فکر چاره کاربردي بيفتيم. در سال گذشته 1093 نفر به وسيله چاقو کشته شده اند؛ اين عدد بيش از آمار يک بلاي طبيعي مثل زلزله و يا آتشفشان است. چرا بايد اين اعداد به سادگي از مقابل چشمان ما عبور کنند. نشاط و شادماني اجتماعي بايد افزايش يابد و در چارچوب موازين اخلاقي و ديني شادماني در جامعه پررنگ شود. آموزش مهارت هاي زندگي از سطح دبستان شروع شده و تا دانشگاه اين بحث به عنوان درس اصلي مورد آموزش قرار گيرد. کاهش فيلم هاي خشن و بازي هاي رايانه اي خشن با چاره انديشي منطقي يعني توليدفيلم ها و سريال هاي نشاطآور، آموزش خانوادهها در کنترل رفتار والدين در مقابل فرزندان و همين طور تداوم تمرين هاي مهارتي در تمام سطوح اجتماعي راهکارهاي اصلي و ميان مدت کاهش خشونت در جامعه هستند.
امروز ما با شرايط اجتماعي سروکار داريم که به شدت آسيب زا هستند و روند امور نيز به گونه اي است که اين آسيب زايي مي تواند دائما افزايش يابد. در اين حال باز هم مي بينيم که تنها کساني که به ميان مي آيند، نيروهاي انتظامي هستند که البته کار خود را مي کنند و نمي توان به آنها ايرادي گرفت که چرا با روش هاي آمرانه برخورد مي کنند، هر چند مي توان انتظار داشت که اين کار کاملا در چارچوب هاي قانوني قرار داشته باشد. مشکل اما با ابزارهاي آمرانه و انتظامي و امنيتي قابل حل نيست. مشکل در سقوط اخلاقي است که ما را تهديد مي کند و سنت گريزي و سنت ستيزي که ميراث شوم نفوذ استعماري و مدرنيته وارداتي در اين کشور بوده است.
ريشه هاو عوامل بهوجود آورنده خشونت هاي اجتماعي
اين خشونتها و پرخاشگريها در درجه اول ريشه در مسائل اجتماعي دارد. اصولا خشونتهاي اجتماعي محصول احساس محروميتهاي نسبي است.وقتي توقعات در جامعهاي بالا برود و در واقع گروههاي اجتماعي وسايل لازم براي دستيابي به اهداف مورد نظرشان را نداشته باشند، احساس محروميت غالب ميشود و تبعاتي به بار ميآورد. رسانههاي جمعي هم در روزگار ما روي اين موضوع تاثير بسزايي دارند. وقتي اين رسانهها کالاها و خدمات جديد را تبليغ و ارزشهاي جديد ايجاد ميکنند، اگر رسيدن به آنها ممکن نباشد حالت خوبي به وجود نميآيد و منجر به خشن بودن فرد و جامعه ميشود.اگر از جنبه ديگري پيشينه و سابقه اين افرادي را که خشونت و پرخاشگري را اعمال ميکنند بررسي کنيد، متوجه خواهيد شد که اين افراد در زندگيشان تجربه ناکامي و محروميت و مورد خشونت واقع شدن را داشتهاند.
در اين رابطه جاي خالي آموزش مهارت هاي زندگي، کنترل هيجان و خشم و مديريت بحران احساس مي شود. اين آموزش ها از طرق مختلف بايد به افراد جامعه داده شود.يکي از مهمترين مراکزي که مي توان به آن اشاره کرد مدرسه است. آموزش و پرورش نقش مهمي در آموزش شيوههاي درست رفتاري به دانشآموزاني دارد که در آينده ميخواهند وارد جامعه شوند، بنابراين به نظر مي رسد لازم است چنين آموزش هايي از سطح مدارس شروع شده و در هر سال تحصيلي به فراخور سن دانش آموزان ادامه يابد.رسانه ها نيز ضلع مهم ديگر چنين آموزش هايي هستند، مطبوعات و صدا و سيما مي توانند با درج تحليل هاي کارشناسي و پخش فيلم ها و سريال هاي آموزنده در اين رابطه تاثيرگذار باشند. خانههاي فرهنگ، مکان هاي ورزشي و ساير اماکن فرهنگي نيز از موارد موثري هستند که مي توان از آنها نام برد.
راهکارهاي کنترل خشونت هاي اجتماعي
فقدان فرهنگ گفتگو در بين بسياري از افراد موضوعي به مراتب با اهميت تر از ديگر موضوعات است.تقويت فرهنگ گفتگو از طريق فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي تا حد زيادي مي تواند از خشونت ها و درگيري هاي اجتماعي افراد بکاهد.اين درحالي است که افراد جامعه از کودکي،آموزش هاي لازم براي گفتگو را از نهادهايي مانند خانواده و مدرسه دريافت نمي کنند و با روحيه اي که مبتني بر گفتگو و درک متقابل نيست وارد زندگي اجتماعي مي شوند.در اين راستا لازم است آموزش و پرورش اقدامي اساسي براي نهادينه کردن فرهنگ گفتگو ، راه هاي برقراري ارتباط و گفتگو با ديگر افراد جامعه انجام دهد.جمع آوري سلاح سرد از جامعه، تا حدي مشکل را حل مي کند اما تاريشه کن نشدن خشونت در جامعه و حل زيربنايي مشکلاتي که دليل به وجود آمدن خشونت هستند نمي توان به برطرف کردن اين مشکل اميدوار بود.
با توجه به رسالت صداوسيما به عنوان دانشگاه عمومي و ملي در افزايش سطح فرهنگ اجتماعي و آموزشهاي عمومي بويژه در زمينه مهارتهاي اجتماعي و زندگي و همينطور اطلاعرساني و آموزش به خانوادهها در جهت تربيت و کنترل فرزندان متاسفانه تلويزيون به عنوان رسانه ملي در چند سال گذشته غير از توليد چند برنامه مثل “شوک"، “مکث” و “چهل دقيقه بدون قضاوت” تلاش خاصي نکرده تا در زمينه پيشگيري براي خود جايگاهي تدارک ببيند.
متاسفانه عليرغم آموزشهاي منفي رفتاري توسط ماهوارهها بويژه در زمينه گسترش و افزايش خشونت در فيلمها و سريالهاي ماهوارهاي تلويزيون خودمان نيز در اين مسابقه عقب نمانده و با تهيه و نمايش فيلمها و سريالهاي خارجي که پر از صحنههاي خشن است، باعث افزايش خشونت در جامعه شده است.با چند برنامه نيم ساعته يا يک ساعته نميتوان ادعاي پيشگيري فرهنگي و اجتماعي کرد چرا که برنامههاي خستهکنندهاي که به صورت ميزگرد تشکيل ميشود نه تنها جاذبهاي براي تماشاچيان مخصوصا نوجوانان و جوانان ندارد بلکه آثار منفي رفتاري روي آنها مي گذارد چرا که آموزشهاي مستقيم کمترين آثار را در پيشگيري دارند.بايد رويکردها را عوض کرد و از سمت مسائل احساسي به سمت رويکرد عقلاني رفت. اين رويکرد بايد در ايدئولوژيها و رسانهها و نظام تعليم و تربيت جا بيفتد. در يک کلمه بايد عقلانيت را حاکم کرد. از سوي ديگر براي کنترل خشونتها بايد روشهاي عالمانهتري را پيش گرفت.
نبايد از روشهاي آزمون و خطا استفاده کرد. ما ايرانيها راهکارهاي بسيار خوبي در دين و فرهنگمان داريم که بايد از آنها بهره ببريم. بيان حوادث ياد شده بدون کالبدشکافي باعث گسترش نامحسوس خشونت در جامعه است. قانون ممنوعيت توليد و خريد و فروش سلاح سرد و چاقوهاي غيرمتعارف، کارايي نداشته و موثر نخواهد بود چرا که ملاحظه مي کنيم باوجود مجازات هايي مثل اعدام و زندان درمورد قاچاق مواد مخدر هنوز بيشترين آمار متعلق به اين زمينه است بنابراين تصويب و اجراي اين قانون فقط باعث زيرزميني شدن معاملات آن و بروز قشر جديدي به نام دلالان سلاح سرد خواهد شد.بايد گفت نفي واقعيات باعث کاهش يا از بين رفتن آنها نمي شود فقط در روند افزايش پيشگيري، کندي ايجاد مي کند.