شایـد هم آمدی، منِ غافل ندیدمت ...
از شهر وعده های تو آرام می رود
آن که تو را ندیده و ناکام می رود
دارد ازین سه شنبه و این جمکران سرد
چشم انتظارِ خسته و گمنام می رود
شاید هم آمدی، منِ غافل ندیدمت …
از حال ـ این دچار به اوهام ـ می رود
یک روز روشنایی چشمان عاشقم
با گریه مدام، سرانجام می رود…
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ادهمي فيروز ابادي در 1393/06/05 ساعت 11:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/12/01 @ 11:24:46 ق.ظ
رحیمی [عضو]
با سلام
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند
همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
http://mohadese-borojerd.womenhc.com