شایـد هم آمدی، منِ غافل ندیدمت ...

از شهر وعده های تو آرام می رود
آن که تو را ندیده و ناکام می رود

دارد ازین سه شنبه و این جمکران سرد
چشم انتظارِ خسته و گمنام می رود

شاید هم آمدی، منِ غافل ندیدمت …
از حال ـ این دچار به اوهام ـ می رود

یک روز روشنایی چشمان عاشقم
با گریه مدام، سرانجام می رود…

صفحات: · 2

  • 3 stars
    نظر از: رحیمی
    1393/12/01 @ 11:24:46 ق.ظ

    رحیمی [عضو] 

    با سلام

    ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

    مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند

    همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند

    چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم

    شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .

    اللهم عجل لولیک الفرج

    http://mohadese-borojerd.womenhc.com

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.