موضوع: "شهید"
این عشق به حسینبنعلی یک امر استثنائی است
چهارشنبه 98/06/27
? رهبرانقلاب: از صمیم قلب خودم و ملت ایران از شما موکبداران تشکر میکنم
این عشق به حسینبنعلی یک امر استثنائی است
رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار جمعی از موکبداران عراقی:
?از صمیم قلب خودم و ملت ایران تشکر میکنم؛ هم از شما موکبداران که در ایام #اربعین، کرامت و مودّت را به منتهادرجه میرسانید، هم از ملت بزرگ عراق و هم از مسئولین عراق که #امنیت و زمینه را فراهم کردند و بخصوص از علمای بزرگوار و مراجع بزرگ عراق که فضای زیارت و برادری را بین آحاد مردم و دو ملت فراهم کردند.
ادامه »تماس برای نماز شب
سه شنبه 98/04/11
تماس برای نماز شب
شهیدعبدالصالح زارع روی تک تک سربازهایش وقت می گذاشت، تمرکز می کرد، حوصله به خرج می داد تا به مرور بتواند خلق و خوی آنها را تغییر بدهد و تأثیری مثبت در زندگی شان بگذارد.
از دیدن اشتباه آنها ناراحت می شد. یک بار دیده بود یکی از سربازها یواشکی در گوشه ای از پادگان سیگار کشیده است. از ناراحتی رنگ صورتش سرخ شد. غصه می خورد که چرا یک جوان باید با سیگار به سلامتی اش ضربه برساند؟!
برای مراسم وداع با پیکر مطهرش به بابلسر می رفتیم. سربازی که همراهم بود بغض کرده بود و می گفت: «صالح خیلی به خاطر من زحمت کشید. گاهی شب ها تا صبح وقت می گذاشت و با من حرف می زد. صحبت هایش آن قدر روی من تأثیر داشت که مدتی است نمازشب من ترک نشده است.
هر شب ساعتی قبل از نماز صبح یا او با من تماس می گرفت یا من با او تا همدیگر را برای عبادت بیدار کنیم.» موسسه مطاف عشق ؛ کتاب عبد صالح ص 92 ؛ خاطره سرهنگ پاسدار امینی نسب
مرکز تخصصی نماز
حلول ماه شعبان
یکشنبه 98/01/18
«تنها» «ماهی» که «شهادت» ندارد، «شعبان» است و «تنها» «ماهی» که «تولّد» ندارد«محرّم» است این یعنی «حسین»(ع) محور«شادی و غم» است ? السلام علیک یااباعبدالله الحسین ?
عکس مبتذل
شنبه 97/09/17
آتش به اختیار
کلاس دوم راهنمایى که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ میکردند. در آرایشگاه، فروشگاه و حتى مغازهها این عکسها را روى در و دیوار نصب مىکردند و احمد هر جا این عکسها را مىدید پاره مىکرد. صاحب مغازه یا فروشگاه مىآمد و شکایت احمد را براى ما مىآورد.
ادامه »آیت الله وحضور در کاباره؟؟!!!
جمعه 97/07/13
?لبنان به عروس خاورمیانه معروفه ، انواع و اقسام فساد هم توش هست ، امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که خیلی تو مردم محبوب بود یه روز کاملا ناگهانی وارد یک کاباره شد ، همه مشغول میگساری بودند ، یدفه همه تا او را دیدند دست و پای خودشون و گم کردند اما در میان تعجب همه سید هم پشت میز میکده نشست و به خدمتکار گفت برای من هم مشروب خوب بیاورید ، سکوتی به آنجا حاکم شد اما او شوخی نمیکرد و جدی گفت پس چرا وایسادی ؟ خدمتکار رفت با حالت شرمندگی یه پیاله مشروب آورد گذاشت جلوی سید ، همه با تعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه که ناگهان سید یه تیکه جگر از گوشه عبایش دراورد و انداخت تو لیوان مشروب ، و به صحبت با جوانها ادامه داد ، بعد مدت خیلی کمی جگر بسیار کوچک شده بود و انگار تو مشروب حل شده بود ، ناگهان سید برنامه اصلیشو شروع کرد ، و گفت رفقا اسلام برا همین میگه مشروب نخورید ، ببینید این مشروب با این تیکه جگر چی کار کرد ، دقیقا همین ضرر رو به بدنتون میزنه … ?او همیشه این مدلی نهی از منکر میکرد ، البته این مدل نهی از منکر خیلی هنر میخواست و هزینه داشت و ممکن بود مورد تهمت ها واقع بشی اما او میدونست تو جایی که سبک زندگی ها کاملا غربی شده باید یکمی با جوانها همراه شد بعد حرف اصلیتو بزنی ، این جوری بود که همه بهش میگفتن مسیح لبنان و بزرگ و کوچیک مریدش بودن… ?به نقل از حجت الاسلام زائری