- دختر اسماعیل هنیه خطاب به سران عرب در پی شهادت پدرش
- راهبرد انتخابات اجباری در ایران
- سالروز تولد حاج شیخ عبدالکریم حائری مهرجردی
- ترور امام خامنه ای در مسجد ابوذر
- " سرآغاز انقلاب "
- چرا حجاب در ایران ضروری است؟
- گلچین مداحی ویژه شهادت امام جواد الائمه علیه السلام
- تصویب fatf?!!
- سیره امام خمینی و ماه شعبان در کلام رهبری
- چرا امام اجازه می داد دستش را ببوسند؟
ایرانیان چگونه شیعه شدند؟
پنجشنبه 95/06/25
سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجري و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خليفه دوم.
اما سؤال اساسي اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعي هستيم؟
به نوشته نویسنده وبلاگ وبلاگ انرژی هسته ای در این مطلب بحث کلامي مطرح نيست. بلکه از دیدگاه “جامعهشناسي تاريخي” بررسی میکنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شيعه شوند.
در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:
...
1. پاسخ هاي نادرست و افسانهاي.
2. پاسخ صحيح و منطقي.
در اينجا ضمن طرح چند پاسخ افسانهاي و نقد آنها، در انتها پاسخ صحيح را ارائه خواهيم کرد.
1. پاسخهاي نادرست و افسانهای:
1 ـ 1. ازدواج امام حسين (ع) با شهربانو دختر يزدگرد سوم از سلسله ساساني، باعث علاقه ايرانيان به اهل بيت(ع) و در نتیجه تشيع ايرانيان شده است.
نقد اين پاسخ:
اولاً: اساس چنين داستاني صحيح نيست.
ثانياً: لازمهی صحت اين داستان آن است که ايرانيان ميبايست به خود سلسله ساسانيان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالي که ایرانیان اجازه دادهاند تا اين سلسله براحتي فرو بپاشد و حتي يزدگرد نيز پا به فرار گذاشت و در شهرهاي مختلف ايران آواره بود تا اين که سرانجام توسط “آسياباني ایرانی” در “مرو” کشته شد.
ثالثاً: پاسخ ديگري هم شهيد مطهري ميدهد و آن اينکه تعدادي از امويان هم با ساسانيان پيوند زناشويي بستند. پس چرا ايرانيان نسبت به امويان علاقهمند نشدند؟
2 ـ 1. ايرانيان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده اند. وقتي ايران توسط مسلمانان فتح شد، ايرانيان مجبور بودند در ظاهر بگويند ما مسلمان شدهايم و الا کشته ميشدند يا بايد جريمه ميپرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول ميکردند اما در واقع همان عقايد زرتشتيگري و عقايد قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شيعه. پس تشيع، مذهبي است که در اصل به دست ايرانيان ساخته شده و ربطي به اسلام ندارد، بلکه مذهبي ايراني است.
نقد اين پاسخ:
اولاً: اين نظريه زماني ميتواند صحيح باشد که رهبران اصلي شيعه ايراني باشند؛ در حالي که همه رهبران اصلي شيعه که ائمه معصومين عليهم السلام هستند، عرب هستند.
ثانیاً: اين نظريه در صورتي صحيح است که شيعيان اوليه همه ايراني باشند در حالي که جز تعداد کمي از شيعيان اوليه ـ نظير «جناب سلمان فارسي» ـ غالب شيعيان از عربها بودند.
ثالثاً: نظريه فوق وقتي ميتواند صحيح باشد که منابع و متون اصلي شيعه با ساير مسلمانان تفاوت ميداشت و ميبايست اين تفاوت در منابع ايراني خود را نشان دهد. در حالي که اينطور نيست. اولين منبع اصلي مسلمان قرآن کريم است که شيعه و غير شيعه به آن اعتقاد دارند. دومين منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برميگردد و عقل به مستقلات عقليه باز ميگردد که اختصاص به ايرانيان ندارد بلکه مربوط به همه است.
رابعاً: نظريه فوق وقتي ميتوانست قرين واقع باشد که ايرانيان از همان قرون اوليه تماماً شيعه باشند. در حالي که ايرانيان در اين دورهها غالباً غير شيعه بوده و به اسلام اهل سنت گرايش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ايرانيان بودند. همچنين مؤلفان متون ديني اهل سنت اکثراً ايراني هستند و اين نکتهاي است که شهيد مطهري در کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران ميآورد.
خامساً: رهبران و دانشمندان شعيه تا قرن دهم اکثراً غيرايراني بودند و خارج از ايران زندگي ميکردند. «شيخ مفيد»، «سيد مرتضی»، «محقق حلي»، «شهيد اول و ثانی» و علماي جبل عامل که بعدها به دعوت صفويه به ايران آمدند و همچنين «محقق کرکي» که حوزههاي علميه شيعه را در ايران و عراق و مناطق ديگر گسترش داد، همه غيرايراني بودند. اين نکته صحيح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزههاي مذهبي تأثيرگذار است. اما اينگونه نيست که اين عوامل سبب شوند يک مذهب تشيع خاص ايرانيان تأسيس شده باشد. اتفاقاً فقه شيعي بر عنصر زمان و مکان، تاريخ و غيره تأکيد فراوان دارد. بنابراين، تأثير و تاثر قابل انکار نيست ولي مسأله نميتواند تعيين کننده باشد.
برخي آموزههاي فلسفي قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضي از عادات و داستانها هم منتقل شده است. در واقع ايرانيان برخي از ميراثهاي خود را حفظ کردهاند، اما آن را هرگز جزيي از تشيع ندانستهاند. بلکه يکسري از اين مسائل مربوط به آداب و رسوم ملي ماست که ربطي به تشيع ندارد. مثل زبان فارسي، عيد نوروز و… ايرانيان هيچ گاه زبان فارسي را رها نکردند. زيرا بين اسلام و ايران تضادي نبوده است. بلکه در مواردي که تعارضي وجود داشته، ايرانيان خود به نفع اسلام از آن دست کشيدهاند و اسلام را مقدم دانستهاند.
3 ـ 1. ايرانيان تا قرن دهم سني بودند. از آن پس با زور صفويان به شيعه گرايش يافتند. زيرا شاه اسماعيل صفوي وقتي در تبريز تاج گذاري کرد، بسياري از سنيها را قتل عام نمود.
نقد پاسخ فوق:
اولاً: شاه اسماعيل يک جوان 14 ساله بود و نميتوان پذيرفت که وي بدون حمايت شيعيان به قدرت رسيده باشد. زيرا منطقي نيست که حاميان وي از سنيها باشند و عليه مذهب خود، شاه اسماعيل را به نفع مذهب تشيع حمايت کنند. بنابراين، در ايران آن زمان شيعيان زيادي وجود داشتهاند که صفويه به اتکاي آنان توانستهاند قدرتي تشکيل دهند و در برابر عثماني که يک امپراتوري پر قدرت مدعي سني بود، بايستند و مقابله کنند و در نهايت حکومت تشکيل دهند.
ثانیاً: در تاريخ ثابت نشده است که صفويه با زور شمشير شيعه را در ايران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزيي و موردي، اهل سنت مورد آزار صفويان واقع ميشدند، چنانکه شيعيان مورد آزار عثمانيها قرار ميگرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غيراسلامي بوده است.
2. پاسخ صحيح و منطقی:
نخست بايد بپذيريم که استقرار و نفوذ يک مذهب در ميان يک قوم، امري نه دفعي بلکه به صورت تدريجي است. ما نبايد به دنبال تاريخ خاص و معيني باشيم. به نظر ميرسد از زماني که اولين ايراني به تشيع گرايش يافته تا زماني که تشيع در ايران فراگير شد و اکثريت ايرانيان را شيعيان تشکيل دادند، حدود 10 قرن به طول انجاميده باشد.
اتفاقاتي که طي 10 قرن اوليه اسلام در ايران به وقوع پيوست باعث فراگيري تشيع در ايران شد که به اجمال ميتوان آنها را اینگونه مرور کرد:
1 ـ 2. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفاي پيامبر و اهل بيت، فردي ايراني و شيعي بود. در يمن نيز ايرانياني وجود داشتند که متمايل به سمت اهل بيت بودند. يمن توسط حضرت علي (ع) و در زمان حيات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علي (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خليج فارس تا يمن تحت نفوذ ايران بود.
2 ـ 2. در دوره خليفه دوم، وي تبعیضهایي بين عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگي خاطر ايرانيان گردید. پس از کشته شدن خليفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وي چند تن از ايرانيان موجود در مدينه را به قتل رساند. اما وقتي حضرت علي(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بين عرب و عجم تفاوتي نيست و عرب هيچ گونه فضلي بر عجم ندارد و اين باعث شد تا ايرانيان به حضرت علي(ع) گرايش پيدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
3 ـ 2. پس از شهادت حسين بن علي(ع) ايرانيان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام يزيدي و اسلام حسيني. بني اميه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعيضها نميتوانست در قلوب ايرانيان جايي داشته باشد و به صورت طبيعي ايرانيان به سوي امام حسين(ع) و اهل بیت(ع) گرايش پيدا کردند و بعدها در سقوط بني اميه بيشترين کمکها را نمودند. زيرا بني عباس با شعار حمايت از آل محمد (ص) قيام کردند. اما بعد معلوم شد که اين جريان نيز با جريان اهل بيت فاصله دارد.
4 ـ 2. در طول تاریخ، برخي از شاگردان امام جعفر صادق و ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ در ايران حضور يافتند و به طور گسترده مکتب اهل بيت(ع) را تبليغ کرده و ايرانيان را به مذهب آنان دعوت ميکردند.
5 ـ 2. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل ديگري است. يکي از دلايلي که «مأمون» ميخواست امام رضا(ع) را وليعهد کند، مقابله با عربهایي بود که از برادرش «امين» حمايت ميکردند. تحليل وي اين بود که با ولايت عهدي امام رضا(ع) هم ايرانيان شيعي را به سوي خود جذب خواهد کرد و هم شيعيان عرب؛ و اين باعث تقويت قدرت وي و ضعف امين خواهد شد.
6 ـ 2. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانيقي» و دیگر خلفای ستمگر به ايران آمدند و پراکندگي آنان در سراسر ايران عامل ديگري در گسترش تشيع در ايران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شيراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلايل مهم روي آوري مردم ايران به سمت تشيع است.
7 ـ 2. در عصر سلاطین شیعهی آلبويه موجبات تبليغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شيعي مثل تهذيب، استبصار، کافي و من لايحضره الفقيه در اين زمان تأليف شد. بزرگاني چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي، سيد مرتضي و سيد رضي توانستند در این عصر اسلام شيعي را به مردم معرفي نمايند.
8 ـ 2. در دوره ايلخانان، حضور علامه حلي به مدت 10 سال در ايران و آزادي وي در بيان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نيز تلاشهاي «خواجه نصير الدين طوسي» عامل ديگري در اين زمينه است.
9 ـ 2. حلقه آخر اين جريان تاسيس دولت صفويه و اعلام تشيع به عنوان مذهب رسمي و حضور و دعوت از علماي شيعه از سراسر جهان اسلام است. اين همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفويه پس از طي 10 قرن، اسلام شيعي در ايران گسترش يابد و به صورت يک مکتب و مذهب فراگير در اين کشور معرفي شود.
تاسیس شیعه از چه زمانی است؟
سه شنبه 95/06/23
آغاز تشیع
دربارة آغاز تشیع و زمان پیدایش آن، اقوال و آرایی است که بعضی از آنها به شرح زیر هستند:
در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله): آنچه بر حسب تحقیقات علمی، به دور از عواطف تقلیدی و احساسات مذهبی به دست آمده، این است که شیعه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) به وجود آمده است و ایشان اوّل کسی هستند که این بذر را نشانده، پرورش داده و در تمام مراحل زندگیشان مواظب آن بودهاند. آنچه این موضوع را تأیید میکند و دلالت بر آن دارد، روایاتی است که از رسول خدا(صلی الله علیه واله) رسیده است. در این روایات، سمت «تشیع» بر پیروان امیرمؤمنین(علیه السلام) اطلاق شده، آنها را تمجید کرده و به جایگاه آنها در فردوس اعلی بشارت داده شده است. در اینجا بعضی از این روایات را بیان میکنیم:
...
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: ای علی تو و شیعیانت در کنار حوض بر من وارد میشوید. 1
ای علی! به زودی تو نزد خدا وارد میشوی در حالی که شیعیان تو راضی و مورد رضایت خدا هستند و دشمنانت معذّب به عذابی سخت خواهند بود. 2
علی و شیعة او، آنها در روز قیامت رستگارند.3 شیعة علی، آنها رستگارند. 4
ای علی، خدا تو و ذریّة تو و فرزندانت و اهل و شیعة تو و دوستان شیعة تو را آمرزید. همانا تو دارای قلب بزرگی هستی.5
سیوطی در تفسیر قول خدای متعال که میفرماید: آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنها بهترین مردمند.
میگوید: ابن عساکر از جابر بن عبدالله روایت کرده است که گفت: نزد پیامبر(صلی الله علیه واله) بودیم؛ پس علی(علیه السلام) وارد شد. پیامبر(صلی الله علیه واله) گفت: سوگند به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست، این علی و شیعة او رستگارانند. و این آیه نازل شد: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریّة»؛ پس اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) وقتی علی(علیه السلام) میآمد، میگفتند: «خیر البریّه» آمد6.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) به من گفت: «آیا نشنیدی قول خدای متعال را که فرمود: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریّة» تو و شیعة تو، وعدهگاه من و وعده گاه شما حوض است؛ وقتی امتها برای حساب آورده شوند و پیشوای مسروران را دعوت کنند».7
این گونه احادیث فراوان در صحاح شش گانه اهل سنّت ذکر شدهاند و بر این نکته تصریح دارند که نبی اکرم(صلی الله علیه واله) نخستین کسی است که تشیع را به پاداشت و آن را ایجاد کرد و به پیروان امام علی(علیه السلام) ، صفات عالیه نسبت داده، آنان را به منزلت رفیع در بهشت بشارت داد.
تأیید کنندگان این روایات
گروهی از علما ـ از قدما و مؤخّران ـ بر این عقیدهاند که تشیع از زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) تشکیل و اعلام شد. بعضی از گفتههای آنها به شرح زیر است:
1. شیخ صدوق: ثقة الاسلام شیخ صدوق(ره) تصریح کرده است که: «تشیع برای امام، امیر المؤمنین(علیه السلام) در عهد رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود و او شیعه را به بهشت بشارت داد».8
2. سعد قمی: وی تأکید کرده است که:
اوّلین گروه در اسلام شیعه است و آن گروه امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) است که به پیروی از او و اعتقاد به امامت او معروفند9.
همچنین قمی تصریح کرده است که:
در پیشاپیش شیعه، نخستین صحابة پیامبر(صلی الله علیه واله) مثل صحابی مجاهد، عمّار یاسر و انقلابی بزرگ ابوذر غفّاری و مستشار پیامبر(صلی الله علیه واله) سلمان فارسی و مقداد بن اسود بودند که به اسم شیعه ملقّب شدند.10
3. رازی نیز تصریح کرده که: «به این گروه، شیعة علی و یاران علی(علیه السلام) میگفتند و پیامبر(صلی الله علیه واله) دربارة آنها گفته است:
بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار11.
4. شیخ مفید: وی این چهار صحابی رسول خدا(صلی الله علیه واله) را ارکان چهارگانه نامیده است؛ یعنی ارکان اسلام12.
مالک اشتر خطاب به مردم میگوید:
ای مردم، این [امام علی(علیه السلام) ] وصی اوصیا و وارث علم انبیا است13.
همچنین از مهمترین اسباب در انتشار تشیع و اشاعة آن در بین مسلمانان، شهادت ریحانة رسولالله(صلی الله علیه واله)، امام حسین (علیه السلام) بود؛ کسی که بر طاغوت زمانش ـ یزید بن معاویه ـ خروج کرد تا با این کار، حکومت قرآن و عدالت اسلام را برقرار کند؛ خیرات خدا را بین فقرا و بدبختان جهان انتشار دهد؛ به تمام عوامل شکست و تخلّف در عالم عربی و اسلامی پایان دهد و در این راه و به خاطر هدف مقدسش، به صورت وحشتناکی ـ که تاریخ نمونة آن را در قساوت به خود ندیده است ـ به شهادت رسید و از ترس آن، وجدان عالمی متزلزل شد و بیشتر مردم با حسرت و اندوه به تشیع و ایمان به مبادی اهلبیت(علیه السلام) گردن نهادند.
پىنوشتها:
1. مجمع الزوائد، ج 9، ص 131؛ کنوز الحقائق، ص 188، الاستیعاب، ج 2، ص 457.
2. صواعق المحرقة، ص 93؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 131.
3. کنوز الحقائق، ص 92.
4. همان، ص 82.
5. الصواعق المحرقة، ص 96.
6. الدرّ المنثور.
7. همان.
8. طبقات الشیعة، فضائل الشیعة.
9. المقالات و الفرق،ص 15.
10. فرق الشیعة، ص 15.
11. الزینة ورقة، ص205.
12. الزینة ورقة، ص 205؛ والاختصاص، ص 6.
13 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 151.
منبع:سایت راسخون
اثرات مثبت و منفي رسانه بر فرهنگ جامعه
یکشنبه 95/06/14
در عرصه هاي فرهنگي نيز وسايل ارتباط جمعي مي تواند نقش و كاركردهاي مؤثري داشته باشند. از مسئوليت فرهنگ سازي گرفته تا ترويج ، تقويت و نهادينه سازي آموزه ها، باورها و رفتارهاي خاص و مطلوب در جامعه . مخصوصاً راديو ، تلويزيون و سينما در ميان وسايل ارتباط جمعي ، ظرفيت و توان فوق العاده اي در توليد و مصرف الگوهائي فرهنگي دارد و آنها را به راحتي از طريق توليد و نشر برنامه هاي خاص مي تواند در حركت هاي فرهنگي جامعه جهت دهي نمايد .
ترويج انواع مدلهاي لباس ، چگونگي تعامل و رفتار متقابل شهروندان ، طرز حركات و حرف زدن،شيوه مصرف و زندگي كردن ، خودباوريهاي فردي و اجتماعي ، تقويت روح همبستگي و اتحاد ، ترغيب شهروندان به تطبيق و رعايت مقررات جامعه ، تلاش جهت بارور ساختن فرهنگ بومي و خرده فرهنگ هاي موجود در جامعه و …..
از سوي ديگر نيز بجاي اينكه از اين ابزار براي بهتر كردن فرهنگ عمومي خود استفاده كنند ، بدليل عدم تخصص و آشنا نبودن به اهميت رسانه ها با توليد برنامه هاي بي محتوا سمت سويي را دنبال مي كنند كه بيشترين ضربه را به فرهنگ عمومي وارد مي كنند. فرهنگي همچون تملق ، ريا ، خرافه پرستي و ….
...
رسانه و نابودي فرهنگ
در جهان امروز سرعت انتقال يك انديشه ه مراتب هزارن با بيشتر از يكي دو قرن گذشته است . هم ابزار تبليغ تغيير كرده است و هم شيوه هايتبليغ با گذشته تفاوت دارد. امروزه گاهي پيغامها سريع و صريح نيست ، بلكه پوشيده و به نوعي مستتر در جامعه هايي است كه نمي توان به راحتي از نيت و هدف پيام دهنده در بادي امر آگاه شد.
شايد گفتن اين سخن كمي بدبينانه باشد ، ولي نمي توان آنرا كتمان كرد : بي راه نيست اگر بگوئيم كه در عصر حاضر تمامي آداب و سنن و يا باورهاي بشري در معرض هجوم آداب و سنني هستند كه نه ريشه هاي اخلاقي دارند و نه ريشه هاي انساني.
به همان دليل فوق اين آداب از راههايي رخ مي نمايند كه حتي گاهي قوي ترين باورمندان را هم به كژراهه هدايت مي كند. بسياري از اخلاقيات و رفتارهاي برخي از جوامع بشري محصول تراستهاي تبليغاتي و انتشاراتي است . انديشه هايي كه آنها را خلق الساعه آفريدند فقط در فكر اندوختن سرمايه و يا قدرت اند، نه آنكه دغدغه اخلاق داشته باشند.
اگر در گذشته يك آيين و سنت بعد از صدها سال قوام مي گرفت و نسل به نسل آن را حفظ مي كردند ، اما امروزه همان آيين را چيزهاي مشابهي تهديد مي كند كه چه بسا در چشم بهم زدني نابود مي شوند . اغلب رسانه ها در دنياي امروز به جاي آنكه فرهنگي ايده آل و انساني را ترويج كنند ، خود دست به ايجاد و ساخت فرهنگ ها و آدابي مي زنند كه از قِبَلِ آن بتوانند سيطره خود را بر همه سطوح زندگي بشري تحميل و كامل كنند.
شيوه هاي جذب مخاطب
شيوه هايي كه رسانه ها براي رشد فرهنگ جديد بر مي گزينند متفاوت وگاه از لطافت خاصي برخوردار است ؛ همين لطافت بيان و تبليغ است كه براحتي مي تواند فكري را خام و مطيع سازد. فرهنگ سازان جهان امروز راحت ترين و در عين حال مقبول ترين راه را براي نهادينه كردن يك رهنگ بر مي گزينند. آنان اول به سراغ كساني مي روند كه از تحليل و انديشه مقاوم و محكمي برخوردار نباشند و بيشتر احساسات و عواطف آنها را احاطه كرده باشد ؛ مهمترين قشر هم در اين ميان جوانان و نوجوانان هستند.
جامعه شناسان معتقدند كه گروههاي سني پايين براحتي اغوا مي شوند و ابزار سلطه را راحت تر مي پذيرند و زود هم تحت تأثير رفتارهايي قرار مي گيرند كه نياز به تعقل و تفكر نباشد . اساساً براي فرهنگ سازان امروز چندان هم مهم نيست كه اين قشر در كدام جامعه و كدام كشور زندگي مي كنند ، ضمن آنكه براي هر اقليمي ابزار خاص خود را در دست دارند ،مهم براي آنها تبليغ و نشر باورها و فرهنگ هاي تهي و بي مايه آنان است ، البته گرچه فشار و حجم تبليغات برروي كشورهاي جهان سوم و يا باصطلاح توسعه نيافته زياد است ، ولي آنان به شكل كلان ، جهاني را مي بينند كه چون دهكده اي كوچك در دستشان باشد.
رسانه ها مهمترين ابزار تغيير و دگرديسي فرهنگ ها و حتي دولت ها هستند . آنها اسطوره ها و نمادهاي جديدي خلق مي كنند ، شخصيت هايي را پديد مي آورند كه خيل عظيمي از مردم بالاخص جوانان با فكر آنها مي خوابند و به عشق آنها بيدار مي شوند . اسطوره هايي كه امروز رسانه ها خلق مي كنند عموماً فاقد اخلاق و منش انساني هستند؛ اين اسطوره ها بيشتر هيجان آور ، رويايي و بسيار غير زميني هستند ، به گونه اي كه آنها را مي توان كاملاً در مقابل نمادهاي اسطوره اي گذشتگان قرار داد كه از بن مايه هاي انساني برخودار بودند.
مهمترين ابزار مبارزه با فرهنگ مهاجم ، فرهنگ يا رسانه قوي است، فقط بايد راه كار را شناخت و بكار بست. از جمله آنكه :
1. نقاط ضعف و انحراف فرهنگ مهاجم را شناخت و از تحميل آن بر مردم و يا اشاعه آن در بين اقشار خاص جلوگيري كرد.
2. فرهنگ ملي و اصيل خود را تقويت كرده و به شكلي نيرومند و درست در مقابل فرهنگ مهاجم قرار داد.
3. نيازهاي فرهنگي و اخلاقي مردم را سنجيد و به آن هم در بهترين شرايط پاسخ داد.
4. به كمك كارشناسان و انديشمندان دنياي رسانه ، حيله ها و ترفندهاي تبليغي آنها را بر ملا كرد و خود ترفندي جديد خلق كرد و روبروي فرهنگ مهاجم قرار داد.
5. وجوه فرهنگي مشترك اقوام و مليت هاي درون سرزميني را بازشناسي كرد و برروي آنها كار تبليغي و فرهنگي درست انجام داد؛ وجوهي مانند : دين،زبان،آداب،باورها و سنن نقش تعيين كننده اي در اين زمينه دارند . در ايران مي توان به دين و فرهنگ و حتي آييني چون نوروز كه عموماً بين همه اقوام در گستره ايران تاريخي مشترك است ، اشاره كرد.
6. نقاط قوت فرهنگ خود را شناسائي و آن را به درستي به مردم بازشناساند.
مهمترين رقيب رسانه ، رسانه است ؛ پس با زبان رسانه مي توان جلوي رسانه تخريب گر ، فرهنگ جامعه مان را حفظ نمود.
منبع:tajrobehkar.com
فرزندان امام جواد(عليه السّلام)
چهارشنبه 95/06/10
برخي از تواريخ فرزندان امام جواد ـ عليه السّلام ـ را هشت فرزند ذكر كرده اند و بعضي كمتر، «شيخ مفيد در كتاب الإرشاد فرموده كه حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ داراي چهار فرزند پسر و دختر بود»[1]. محدث قمي در منتهي الآمال به نقل از كتاب تاريخ قم نام چند دختر ديگر از امام جواد ـ عليه السّلام ـ را ذكر مي كند. از بين فرزندان امام جواد ـ عليه السّلام ـ برخي به خاطر نقش اجتماعي بيشتر به صورت برجسته در تاريخ ياد شده اند و بعضي هم تنها نامشان ذكر شده و شرح حالي از آنها به ميان نيامده، ما هم در اين نوشته طبق نقل تاريخ به شرح حال بعضي از آنها مي پردازيم و به ذكر نام بعضي ديگر اكتفا مي كنيم.
قبل از پرداختن به اسامي فرزندان حضرت ذكر دو نكته لازم است و آن اينكه مادر همه فرزندان امام جواد ـ عليه السّلام ـ بانويي است به نام «سمانه مغربيه» كه زني با كمال بود ولي از ام الفضل همسر ديگر امام فرزندي به دنيا نيامد.
نكته ديگر آنكه همه اين فرزندان بزرگوار منشأ خدمات ارزنده اي براي جهان اسلام بودند و هركدام در دوران خود از بهترين مردان و زنان به شمار مي رفتند و از شايستگان زمان بودند و عموماً در اطراف شهر قم مدفونند، سادات و مردان مجاهد و بزرگواري از نسل پاك ايشان به دنيا آمدند، برنامه هاي عمراني قم و موقوفات و قبه و بارگاه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به دست ايشان انجام گرديده و آنها كه در قم مي زيستند منشأ خدمات شايسته اي براي مردم قم بودند.

فرزندان امام جواد ـ عليه السّلام ـ :
1. امام علي النقي الهادي ـ عليه السّلام ـ : ايشان پيشوا و رهبر و هادي امت اسلام بعد از پدر بزرگوارشان بودند، آن شخصيت والا نيز مانند پدر بزرگوار و پدران گراميش تمام عمر 28 ساله را تحت نظر شديد خلفاي عباسي بود. لذا شيعه از محضر پر فيض ايشان بصورت كامل و آزاد نتوانست استفاده كند.
...
2. موسي مبرقع: دومين فرزند برجسته و بزرگوار امام جواد ـ عليه السّلام ـ ابو احمد موسي مبرقع نام دارد از آنجا كه موسي داراي شمايل بسيار زيبا و صورت جميل بود كه هر كس را به يك نظر مي فريفت در كوچه ها برقع به صورت مي انداخت تا زنان و مردان از ديدن او ناراحت نشوند از اين جهت او را موسي مبرقع گويند. تولد موسي مبرقع را در سال 214 هـ.ق نوشته اند و در هنگام مرگ پدرش حدود 5 يا 6 سال بيشتر نداشت، چنانكه برادر بزرگوارش حضرت علي النقي ـ عليه السّلام ـ 7 يا 8 سال بيشتر نداشت، موسي 30 ساله بود كه از مدينه هجرت كرد و راهي قم شد و در هنگامي كه در شهر مدينه بود، سرپرستي اولاد امام جواد ـ عليه السّلام ـ را مي كرد و اموال صغار آن بزرگوار را سرپرستي مي نمود و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش مي رسانيد.
در سال 244 بود كه متوكل عباسي كه از موقعيت موسي مبرقع وحشت داشت او را از مدينه به بغداد احضار كرد و ايشان را در شهر سامرا منزل داد تا او را مثل برادر بزرگوارش امام علي النقي ـ عليه السّلام ـ زير نظر داشته باشد و ايشان تا سال 247 كه متوكل مُرد در سامرا بود، پس از مرگ متوكل، موسي به ايران آمد و سال 256 بود كه به قم وارد شد. موسي در قم مزارعي ايجاد كرد و خود به كار كشاورزي پرداخت و در همان جا ساكن گرديد.»[2] در شهر قم ساداتي كه منتسب به موسي مبرقع هستند خود را به سادات برقعي معرفي نموده و به اين عنوان مشهورند. موسي مبرقع پنج پسر داشت به نام هاي: ابوالقاسم حسين و علي و احمد و محمد و جعفر.
«اولاد و ذريّه موسي مبرقع غالبا در ري و قم بودند و از آنجا به قزوين، همدان، خراسان، كشمير، هندوستان و ساير بلاد منتشر شدند، و الان در بلاد شيعه از اعظم طوائف سادات و اشرافند»[3].
«موسي مبرقع در شب چهارشنبه هشت روز مانده به آخر ربيع الاول سال 296 هـ.ق در شهر قم وفات كرد و او را در منزل خودش به خاك سپردند و اكنون آرامگاه او مشهور است به چهل اختران»[4] بقعه بزرگ که به نام 40 اختران است در كتيبه آن اسم شاه طهماسب به تاريخ 935 ثبت است. نخستين كسي كه در آن دفن شد محمد بن موسي مبرقع بوده، پس از آن همسر او بُرَيْهد[5] دختر جعفر (فرزند امام علي النقي) در كنار شوهر دفن شد. در كنار محمد فرزند موسي و نزديكي آرامگاه او گروهي از علوي ها و فاطمي ها، همگي از اعقاب موسي مبرقع مي باشند كه در آن جايگاه دفنند» و معروفند به چهل اختران و امروزه ملجأ و مأمني هستند براي شيفتگان امامت و ولايت و مرهمي براي دلسوختگان و دردمندان.
3. حكيمه خاتون: اين زن با تقوا كه از شايسته ترين زنان عصر خود به شمار مي رفت و در فضل و هنر ممتاز بود، از برجسته ترين دختران امام جواد ـ عليه السّلام ـ مي باشد. حكيمه در طول حيات پربركتش 4 امام را درك كرد و از محضر آنان بهره برد، پدر گراميش امام جواد ـ عليه السّلام ـ ، برادرش حضرت هادي ـ عليه السّلام ـ ، برادرزاده اش امام عسكري ـ عليه السّلام ـ و امام زمان (عج) را كه خود افتخار قابلگي امام دوازدهم را هم داشت.
از افتخارات ديگر حكيمه خاتون، تعليم و تربيت نرجس خاتون مادر امام زمان (عج) بود، حكيمه در نزد ائمه ـ عليهم السّلام ـ مكرم و محترم بود و مورد وثوق و اطمينان تا جائي كه به مقام سفارت امام نائل آمد، عرايض مردم را به امام زمان (عج) مي رسانيد و توقيعات امام را به مردم بر مي گردانيد.
گويند: نواب امام زمان (عج) به وسيله اين بانو با امام رابطه برقرار مي كردند در كمال الدين از احمد بن ابراهيم نقل شده كه گفت من بر حكيمه خاتون دختر امام جواد ـ عليه السّلام ـ در سال 262 وارد شدم و هرچه مي خواستم از پشت پرده از آن حضرت مي پرسيدم او به ما جواب مي داد و او واسطه حجة بن الحسن العسكري بود كه تمام امور مربوط به شيعه را انجام مي داد»[6].
از حكيمه خاتون اخبار و احاديث بسياري نقل شده و آيات بسياري را تفسير نموده است كه دليل بر قدرت علمي و روح ايمان و ولايت او مي باشد. او با يكي از علويين به نام ابو علي الحسن المحدث از نوادگان امام سجاد ـ عليه السّلام ـ ازدواج كرد و نتيجه اين ازدواج يك پسر و يك دختر بود.
حكيمه خاتون سرانجام در سال 274 هـ.ق وفات يافت. مرقد شريفش در جوار ضريح امام هادي و امام عسكري ـ عليهما السّلام ـ قرار دارد كه زيارت آن جناب مستحب مؤكد است.
ـ ديگر فرزندان امام جواد ـ عليه السّلام ـ كه هر كدام در موقعيت و زمان روزگار خود از برترين و بهترين مردم دوران خود بودند در تاريخ شرح حالي از آنها وارد نشده، تنها اسامي آنها در صفحات تاريخ به چشم مي خورد كه در ادامه به اين اسماء مقدس اشاره مي شود:
4. ابو احمد حسين
5. ابو موسي عمران
6. فاطمه
7. خديجه
8. ام كلثوم
«در تاريخ قم نام زينب، ام محمد و ميمونه هم به چشم مي خورد كه از دختران امام جواد ـ عليه السّلام ـ به شمار رفته اند»[7].
«مرحوم شيخ مفيد هم از دختران امام جواد ـ عليه السّلام ـ دختري به نام «اماحه» نام برده و فرموده امام جواد ـ عليه السّلام ـ چهار فرزند داشت، علي كه امام بعد از او بود موسي، فاطمه و اماحه»[8].
نتيجه: آنچه در تاريخ مشهور است اين است كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ صاحب هشت فرزند بود كه نام سه نفر از آنها يعني (علي النقي ـ عليه السّلام ـ ، موسي و حكيمه) مورد اتفاق همه است امّا در نام بقيه اختلاف وجود دارد كه اسامي آنها ذكر شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تحليلي از زندگاني امام محمد تقي ـ عليه السّلام ـ
2ـ زندگاني امام جواد ـ عليه السّلام ـ
3ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي.
4ـ الإمام الجواد من المهد الي اللّحد، سيد محمد كاظم قزويني.
——————————————————————————–
[1] . شيخ مفيد، الإرشاد، چاپ كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص295.
[2] . محمد حسين ناصر الشيعه، تاريخ قم، بيروت، انتشارات دارالفكر، چاپ سوم، 1350ش، ص114.
[3] . شيخ عباس قمي، منتهي الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ يازدهم، ج2، ص622.
[4] . چهل اختران محله اي است در خيابان آذر شهر مقدس قم.
[5] . Boraiheh.
[6] . شيخ صدوق، اكمال الدين، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، 1395ق، ج2، ص501.
[7] . محمد حسين ناصر الشيعه، تاريخ قم، بيروت، انتشارات دارالفكر، چاپ سوم، 1350، ص114.
[8] . شيخ مفيد، الإرشاد، چاپ كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص295.
منبع:مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
امر به معروف و نهی از منکراز دیدگاه امام خمینی
سه شنبه 95/06/09
اهمیت امر به معروف از دیدگاه امام خمینی
بدون مبالغه باید گفت امام خمینی (قدّس سره) احیاء کننده این دو وظیفه مهم الهی در عصر خود بود. این شخصیت کم نظیر عالم اسلام در راه انجام این دستور الهی از هیچ کاری فروگذار نکرد. امام بزرگترین منکر را حکومت پهلوی می دانست که با اساس اسلام در ستیز بود از این رو از سال 1342 که مبارزه خود را آغاز نمود برای سرنگونی این رژیم با تمام توان به میدان آمد و در این راه هر گونه سختی و رنج و تبعید و زندان را تحمل کرد تا سرانجام حکومت پهلوی را نابود و جمهوری اسلامی در این مملکت برپا داشت. برای اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از نظر امام کافیست به دستوری که در روزهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب صادر فرمودند بنگریم:
دستور تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر به شورای انقلاب
شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم مأموریت دارد که اداره ای به اسم «امر به معروف و نهی از منکر» در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبه های آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره؛ مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست حتّی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود.1
البته این دستور امام اجرا نشد. از مرحوم حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی نقل شده که از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و به هر وسیله ای که بود جلوی آن را گرفتند؛ …و گفتند هنوز تشکیلاتی برای به اجرا درآوردن آن نیست.2
اکنون که اهمیت و جایگاه عظیم این دو فریضه الهی معلوم شد زیبنده است پیرامون وجوب این دو نوع آن که آیا واجب عقلی است یا شرعی، عینی است یا کفائی بحث شود
...
رهنمودهای حضرت امام برای عملی کردن امر به معروفحضرت امام بعد از پیروزی انقلاب کراراً مردم را به وظیفه مهم پاسداری از انقلاب و اسلام دعوت می کردند و مسئولیت مهمی که ملت ایران در برابر این نعمت بزرگ الهی دارند یادآوری می فرمودند. از جمله اموری که نسبت به آن عنایت داشتند امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از فساد و خلافی است که در جامعه ممکن است انجام بگیرد و برای موفقیّت مردم در این امر رهنمودهایی بیان می کردند تا بهتر بتوانند اثر بگذارند که به چند نمونه اشاره می شود:
الف: اصلاح خویش
مهمّ ترین شرط موفقیت انسان در اصلاح دیگران اصلاح خویشتن است. قرآن کسانی که مرد سخن هستند نه عمل یعنی آنانکه دیگران را به نیکی ها دعوت می کنند ولی خود اهل نیکوکاری نیستند سرزنش کرده:
«آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید ولی خودتان را فراموش می نمائید.»3
فردی که خود مرتکب خلاف می شود نمی تواند دیگران را از کار خلاف بازدارد سخن او اثر ندارد. سخن اگر از قلب برخیزد در قلب اثر می کند.
«مردم را با عمل خود به کارهای نیک دعوت کنید نه با زبان.»4
بنابراین برای این که سخن اثر کند باید گوینده قبل از هرکس به گفته خود عمل کند. علی علیه السلام فرموده:
«ای مردم به خدا سوگند شما را به هیچ طاعتی تشویق نمی کنم مگر قبلاً خودم آن را انجام می دهم و از هیچ کار خلافی باز نمی دارم مگر این که پیش از شما از آن دوری جسته ام.»5
امام خمینی در سخنرانیهای خود مکرّر به این جهت اشاره می فرمودند که برای موفقیت در اصلاح دیگران قبل از هر چیز خودتان را اصلاح کنید.
شرط اصلاح جامعه
امام خمینی، شرط اصلاح جامعه را اصلاح خود فرد می داند. ایشان می فرماید:
«انسان اگر خودش منحرف باشد نمی تواند دیگران را مستقیم کند. این شکی نیست که آدمی که خودش فرض کنید خدای نخواسته شرابخوار باشد نمی تواند دیگران را از شراب خواری بازدارد… اگر شما خودتان را اصلاح نکنید و خودتان همان طور که اسم انجمن اسلامی روی خودتان گذاشتید اسلامی نباشید و خودتان را اسلامی نکنید نمی توانید دیگران را به اسلام دعوت کنید، خدای تبارک و تعالی که برای مردم عادی می فرستد و پیغمبران را انتخاب می کند کسی که خودش از اول عمر تا آخر عمرش یک لغزش نداشته معصوم بوده یک همچو موجودی را انتخاب می کند برای اینکه تربیت کنند مردم را تزکیه کنند و تعلیم کنند. اگر آن کسی که می خواهد مربّی جامعه ای باشد مربی یک دستگاهی باشد اینها را به اسلام دعوت کند اول باید خودش را اسلامی کند… تا دیگران را بتواند اسلامی کند. اگر خودش را اسلامی نکند نمی تواند دیگران را اسلامی کند. معلمین آموزش و پرورش اگر خودشان یک پرورش صحیح نداشته باشند و یک تعلیم صحیح نمی توانند جوانها را تعلیم کنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند مبدأ بر امری از خود آدم شروع می شود پیغمبر هم وقتی که تشریف آوردند… از منزل خودشان شروع کردند، حضرت خدیجه را دعوت کردند او هم قبول کرد… امیرالمؤمنین دعوت را قبول کرده قوم و خویشان خودشان را جمع کردند و فرمودند یک همچو مسئله ای است یک دسته ای قبول کردند، دسته ای قبول نکردند. از خودش انسان باید شروع کند.»
نرمی و ملایمت
از جمله رهنمودهای حضرت امام در مورد جلوگیری از کارهای خلاف شرع و اصلاح افراد فاسد، نرمی و ملایمت است. بدیهی است که با نرمی و ملایمت خیلی بهتر می توان افراد را اصلاح کرد، تندی و خشونت چه بسا فرد را در کار خلاف خود جدی تر کند.
امام در این مورد می فرمایند:
«باید همه بیدار شویم همه توجه کنیم هم اصلاح کنیم خودمان را که خدای نخواسته تخلّف نکنیم و هم توجه کنیم به این که اگر یکی تخلف کرد جلویش را بگیریم نه با داد و دعوا، با ملایمت، اگر یک کسی کار خلافی کرد و صد نفر آدم با ملایمت سلام کرد تعارف کرد… آن کار خوب نبوده تأثیر می کند در انسان و نمی تواند تخلّف کند.»
در مورد شیوه مبارزه با گران فروشی فرموده اند:
«اگر بنا بگذارند این جوانهای بازار و آن محترمین بازار بروند پیش آنها یکی یکی از اینها و نهیشان کنند… اگر در یک روز عده زیادی بروند و با ملایمت بسیار به آنها بدون این که کلمه تندی، زبری گفته شود نهی کنند همان طوری که خدا فرموده است که نهی کنید مردم را… این تأثیر می کند.»
وحدت و هماهنگی
اتحاد و هماهنگی رمز موفقیت در هر کاری است. در مورد امر به معروف و نهی از منکر و بازداشتن دیگران از کار خلاف شرع و قانون اگر وحدت و هماهنگی باشد خیلی زود می توان معروف را تحقّق داد و جلو منکر را گرفت. اگر مسئولی یا کارمندی مرتکب کار خلافی شود یک نفر یا دو نفر تذکر دهند اثر نمی کند ولی اگر جمع زیادی هماهنگ شوند و با نرمی و ملایمت از او بخواهند که مرتکب کار خلاف نشود تأثیر می کند این از جمله رهنمودهایی است که حضرت امام کراراً یادآوری فرموده اند:
«اگر یکی خلاف کرده همه باید بروید دنبالش… بیست نفر از شماها رفت گفت نکن این کار صحیح نیست تحت تأثیر واقع می شود.»
«قرار بگذارند […] یکی یکی بروند سلام بکنند، به اینها بگویند «آقا این کار را نکن!» اگر در یک روز هزار نفر آدم برود به یک نفر بگوید «آقا نکن! این کار خلاف انصاف است»، این کار پیشرفت می کند.»
و نیز امام از استادش مرحوم آقای شاه آبادی نقل کرده، که:
«مقابل منزل ما یک دکّانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می فروخت […] من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید […] تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.»
مسئولیت همگانی
اسلام همه افراد جامعه را در برابر همدیگر مسئول می داند و در واقع، حقیقت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام همین است که همگان باید بدانند در برابر دیگران مسئولند. قرآن مجید در مواردی بعد از آن که فرد را به تهذیب نفس و اصلاح خویشتن دعوت می کند او را در برابر دیگران مسئول دانسته و دستور می دهد به اصلاح دیگران بپردازد در سوره عصر فرمود:
«قسم به عصر که انسانها همه در خسران و زیانند مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند.»
در این سوره ذات الهی چهار وظیفه معین کرده، دو وظیفه جنبه فردی دارد و دو وظیفه جنبه اجتماعی، ایمان و عمل صالح وظیفه فردی است که انسان با این دو خود را اصلاح می کند، لکن وظیفه دارد بعد از اصلاح خود با دعوت مردم به حق و حقیقت و صبر و استقامت آنها را هم اصلاح کند.
جمله تواصوا بالحق معنای وسیعی دارد شامل امر به معروف و نهی از منکر ارشاد جاهل تبلیغ احکام دین، و… می شود.
در آیه 6 سوره تحریم می فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است، نگهدارید.»
در این آیه بعد از دستور به حفظ خویش از آتش [در اثر تهذیب نفس و اجتناب از گناه] انسان را مکلف می کند به حفظ خانواده و بستگان چون آنان نزدیک ترین فرد به انسانند و بدیهی است انسان با توجه به علاقه ای که به سعادت آنها دارد باید در راه تعلیم و تربیت و هدایت آنان بکوشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«آگاه باشید همه شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنها هستید مسئولید امیر و فرمانروا، نگهبان مردم است و در برابر آنها مسئول است. مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسئول است. زن نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول می باشد. آگاه باشید که همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنان هستید مسئولید.»
حضرت امام کراراً مردم را به مسئولیتی که در برابر خدا و همه افراد جامعه دارند توجه می دادند. ایشان می فرماید:
«ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است، سفارش به حق که امر به معروف و نهی از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم و اگر اشخاصی پیدا می شوند که خلاف می کنند معرفی کنیم به مقاماتی که برای جلوگیری مهیّا هستند و مشکلات را هم تحمّل کنیم.»
و نیز فرموده:
«امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام که همه چیز را می خواهد اصلاح کند یعنی با این دو اصل می خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند. به همه مأموریت داده به تمام افراد زیر پرچم مأموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح و جلوگیری کنید از کارهای فاسد. این طور نیست که شما فقط یک مأموریتی دارید و آن این است که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید، مأموریت زیادتر از این است، خودتان و همه را هم
امام خمینی: رضایت به انجام گناه و ترک واجب حرام است بلکه دور نیست ناخوشایندی قلبی نسبت به آنها واجب باشد
خودتان هم همه را و هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست که همه باید اطاعت خدا بکنند و همه باید حفظ این پاسداری را بکنند.»
شجاعت در بیان حق
از جمله رهنمودهای حضرت امام به مردم، شجاعت در بیان حق و عدم ترس از مردم است. امام که خود در این جهت کم نظیر است و در طول عمر با برکت خود ثابت کرد آنجا که وظیفه الهی در بین باشد از هیچ قدرتی هراس ندارد به ملت نیز توصیه می فرماید که در برابر انحرافات بایستند و از هیچ کس ترس نداشته باشند، در همه حال رضای ذات الهی را در نظر بگیرند و وظیفه خود را انجام دهند:
«همه ما… مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان… اگر یک فرد خیلی به نظر مردم پائین فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید بیاید. اسلام گفته برو به او بگو نکن ـ بایستد در مقابلش بگوید این کارَتْ انحراف بود نکن، می گویند عمر گفت [در وقتی که خلیفه بود] که من اگر چنانچه خلافی کردم به من مثلاً بگوئید، یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو می ایستیم اگر تو بخواهی خلاف بکنی ما با این شمشیر مقابلت می ایستیم.»
«تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضت های اسلامی هیچ ملاحظه از کسی نکند، این آقاست این غیر آقا این پدر است این پسر است، این رئیس است این مرئوس است. ابداً این مسائل نباشد در کار، مسئله این باشد که آیا به طریق اسلام عمل می کند یا نه، به طریق اسلام عمل می کند هر فردی باشد باید از او قدردانی کرد و تشویق کرد و محبت به او کرد.
برخلاف اسلام که باشد هر فردی می خواهد باشد یک روحانی عالی مقام یک آدمی باشد که مثلاً رأس باشد، یک سر کرده باشد، وقتی دیدند برخلاف مسیر دارد عمل می کند هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است… همه ما الان موظفیم به این که اعمالی که خودمان می کنیم یک اعمالی نباشد که چهره انقلاب ما را مشوّه کند غیر از آن طور که خدا می خواهد عرضه کنیم.»
راهکارهای پیشنهادی برای عملی نمودن امر به معروف
با کمال تأسف باید این حقیقت را بپذیریم که امر به معروف و نهی از منکر با آن همه عظمتی که از دیدگاه اسلام دارد ما مسلمانان چندان بدان اهمیّت نمی دهیم و در واقع باید گفت این دو واجب در نزد ما فراموش شده و به آن توجّه نداریم.
خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب نسبت به احیاء بعضی از واجبات تلاش های مهمّی صورت گرفت از جمله در رابطه با اقامه نماز می توان نام برد که سالهاست ستادی تشکیل شده و برای احیاء این واجب بزرگ الهی در مراکز دولتی و خصوصی حتی در مسیر بین شهرها اقدامات خوبی انجام گرفته و دهها کتاب و صدها مقاله در این رابطه نوشته شده و هر سال ستاد اقامه نماز با دعوت از اساتید و دانشمندان و تشکیل سمینار برای موفقیت و پیشرفت بیشتر در این کار تبادل نظر می کنند و البته همه این کارها لازم و ضروری و درخور ستایش است. اگر برای احیاء امر به معروف و نهی از منکر همین تلاش ها صورت گرفته بود امروز شاهد بخشی از خلاف کاریها در سطح ادارات و بدحجابی و مفاسد اخلاقی در سطح جامعه نبودیم. لذا برای عملی کردن و احیاء امر به معروف نکاتی به نظر می رسد.
1. طرح مباحث امر به معروف در کتب درسی
اولین گام برای احیاء این دو اصل بزرگ اسلام، طرح مباحث آن در کتب درسی از دوره دبستان به بعد است. لازم است کودکان و نوجوانان و جوانان به خوبی با مسائل آشنا و به جایگاه عظیمی که این دو واجب در اسلام دارند واقف گردند. در دوره دانشگاه نیز مقتضی است اهمّ مسائل آن در یکی از کتب دروس عمومی که همه دانشجویان موظّف به خواندن آن هستند تبیین گردد.
2. تبیین جایگاه امر به معروف وسیله گویندگان
خطبا و گویندگان، ائمه محترم جمعه و جماعات باید بیش از هر چیز به این امر عنایت داشته باشند و مردم را به مسائل آن آگاه کنند و مسئولیت مهمّی که مردم در برابر این دو واجب الهی دارند و هم چنین پیامدهای بدی را که در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر متوجه جامعه و فرد می شود برای مردم گوشزد کنند. در این رابطه صدا و سیما می تواند نقش مهمی داشته باشد. هفته ای حداقل یکی دو ساعت با برنامه ای منظم مباحث امر به معروف وسیله نخبگان حوزه و دانشگاه برای مردم مطرح شود حتی از طریق فیلم و تئاتر می توان در این رابطه به مردم آگاهی و جهت داد. بنابراین هنرمندان نیز وظیفه دارند که نسبت به این امر مهم اقدام کنند.
3. تشکیل اداره امر به معروف
مهمّ ترین عامل عملی کردن امر به معروف تشکیل اداره و ستادی قوی و نیرومند است. قبلاً اشاره شد حضرت امام در روزهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب طیّ حکمی دستور تشکیل اداره امر به معروف و نهی از منکر صادر فرمودند که متأسفانه به عللی از تشکیل آن جلوگیری شد.
ممکن است در حال حاضر نیز در برخی از شهرها ستادی بنام امر به معروف باشد لکن با کمترین تشکیلات و قدرت که در واقع وجود و عدم آن مساوی است. اداره امر به معروف باید تحت ضوابط قانونی با تشکیلاتی منظّم و قدرت خیلی زیاد تأسیس شود به طوری که بتواند نسبت به بالاترین فرد هم در صورت تخلّف برخورد کنند.
بدیهی است تشکیل یک ستاد گرچه قوی بدون حمایت و پشتوانه مردمی نمی تواند بر همه امور نظارت داشته باشد از این رو لازم است نیروهای متعهد و متدین در ادارات و میان اصناف و بازاریان شناسائی و کلاسهای آموزشی به عنوان نماینده ستاد در همه مراکز دولتی و غیردولتی ناظر بر افراد و جریان امور باشند و هر کار خلاف شرع که مشاهده می کنند، نخست با نرمی و ملاطفت گوشزد کنند و فرد متخلّف را اصلاح کنند و اگر از این طریق نتوانستند وی را اصلاح کنند به ستاد گزارش کنند. در سطح شهر نیز از نیروهای بسیج و متعهد با آموزش قبلی برای جلوگیری از منکرات و امر به معروف کمک بگیرند. هم چنین در مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها از میان دانش آموزان و دانشجویان مؤمن و متدین افرادی انتخاب و این وظیفه را به آنها واگذار نمایند.
البته باید در انتخاب افراد برای این کار دقت زیاد نمود. اولاً باید این افراد از نظر تعهد و ایمان در سطح بالایی باشند. ثانیاً کاملاً به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر مطلع باشند و طّی جلسات متعدد آموزش ببینند. ثالثاً هر کدام موظّف باشند بیلان کار و فعالیت خود را هر ماه گزارش کنند. با این برنامه می توان فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه زنده کرد و افراد را به این مسئولیت بزرگ الهی توجّه داد و در پرتو آن جلوی خیلی از مفاسد و گناهان را گرفت. عامل بسیاری از مفاسد و منکراتی که در جامعه انجام می گیرد بی تفاوتی در برابر گناهکاران است. اگر افرادی در برابر گناه عکس العمل نشان دهند، گناهکار اصلاح می شود. خانمی که حجاب اسلامی را رعایت نمی کند اگر از وقتی که از منزل بیرون می آید تا زمانی که مراجعت می کند چندین نفر به او تذکر دهند که حجاب جزء ضروریات دین است چرا مخالفت فرمان الهی می کنی و شیطان و دشمنان اسلام را با این عمل خوشنود می نمایی، متوجه می شود که جامعه روش او را نمی پسندد از این رو در عمل خود تجدیدنظر می کند و روز بعد با حجابی بهتر بیرون می آید. برای اثبات تأثیر امر به معروف و نهی از منکر زیبنده است به گوشه ای از تاریخ سیدجمال الدین اسدآبادی اشاره ای داشته باشیم:
تأثیر انجمن وطنی سیدجمال الدین اسدآبادی
سیدجمال الدین اسدآبادی برای نجات ممالک اسلامی هنگامی که وارد مصر شد انجمنی تشکیل داد. اعضای انجمن که بیش از چهل نفر نبودند موفق شدند در مدت نزدیک به یک ماه کارهای مهمّی انجام دهند. این گروه مواد هفده گانه ای برای خود تدوین کردند که یکی از مواد
امام خمینی، شرط اصلاح جامعه را اصلاح خود فرد می داند و می فرماید: انسان اگر خودش منحرف باشد نمی تواند دیگران را مستقیم کند
آن امر به معروف و نهی از منکر بود. بعد از یک ماه که بیلان کار خود را دادند موفق شدند در اثر امر به معروف و نهی از منکر کارهای مهمی انجام دهند. از آن جمله هشتصد نفر معتاد به مشروبات الکلی را توبه دادند، هزار و سیصد نفر از مسلمانانی که نماز نمی گذاردند را وادار به خواندن نماز کردند، چهارصد نفر از زنان فواحش و منحرف را وادار به توبه کردند، هشتاد نفر از مستخدمین ادارات انگلیسی را وادار به استعفا از خدمت به آن دولت حیله گر نمودند، پانصد نفر از رجال و ثروتمندان مصر را وادار کردند تا از خریدن اشیاء لوکس و تجملّات زندگی که از ممالک بیگانه و مخصوصاً انگلستان وارد می شود خودداری کنند، سی و پنج نفر نصرانی و پانزده یهودی و هفتاد نفر بت پرست را مسلمان کردند. آری، چهل نفر مسلمان مؤمن و متعهد که برای مدت کوتاهی دستورات اسلام را عمل کردند تحوّلی در جامعه مصر ایجاد کردند تا آنجا که لرد کرومر مشاور مالی انگلیس در یکی از گزارشات خود به لندن می نویسد که بدین وسیله به زمامداران انگلیس اعلام خطر می کنم. اگر یک سال انجمن وطنی تحت رهبری سیدجمال الدین اسدآبادی ادامه پیدا کند نه تنها سیاست و تجارت انگلیس در آسیا و افریقا یکسره نابود خواهد شد بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهای اروپائی یک باره در سراسر جهان به خطر افتد. از این رو دولت انگیس دستور متفرق کردن انجمن وطنی مصر را صادر کرد و سیدجمال را از آنجا تبعید کردند.
عمل به دستورات اسلام این چنین تحولی در جامعه ایجاد می کند به طوری که قدرتمندترین دشمنان خود را به وحشت می اندازد. افسوس که ما از اسلام فاصله گرفته ایم. چه بسا برخی از اعمال ما باعث شود که دیگران نسبت به اسلام بدبین و بی رغبت شوند.
نصیحتی از امام
زیبنده است با نصیحتی از حضرت امام به عنوان حُسن ختام این بحث را به پایان رسانیم.
«سزاوار است که آمر به معروف و ناهی از منکر در امر و نهی و مراتب انکارش مانند پزشک معالج مهربان و پدر باشفقت که مراعات مصلحت مرتکب را می نماید باشد و انکارش لطف و رحمت برای او خصوصاً و برای امت عموماً باشد و قصدش را فقط برای خدای متعال و رضایت او قرار دهد و این کارش را از آلودگیهای هواهای نفسانی و اظهار بزرگی خالص نماید و نفس خویش را منزّه از عیب نداند. و برای آن بزرگی یا برتری بر مرتکب قائل نباشد که چه بسا برای شخصی مرتکب گناه ولو گناهان کبیره باشد ولی صفات خوب نفسانی نیز داشته باشد که مورد رضایت ذات الهی باشند و خداوند متعال او را به خاطر این صفات دوست بدارد گرچه گناه او مورد بغض خداوند است و چه بسا آمر و ناهی عکس او باشد اگرچه بر خودش مخفی و پوشیده است.»18
پی نوشتها:
1. صحیفه امام، ج 9، ص 213.
2. صحیفه امام، ج 9، ص 213، پاورقی.
3. بقره/ 44.
4. سفینة البحار، محدث قمی، ج 6، ص 514.
5. نهج البلاغه، خطبه 175 ـ 332، ترجمه محمد دشتی.
6. صحیفه امام، ج12، ص 498، سخنرانی در جمع رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور سال 59 دهم تیرماه.
7. صحیفه امام، ج 18، ص 491، 15 تیرماه 58.
8. صحیفه امام، ج 8، ص 48.
9. همان، ج 18، ص 512.
10 و 11. همان، ج 8، ص 47.
12. مجموعه ورّام، ج 1، ص 6، ابی فراس المالکی الاشتری ابی الحسین ورّام.
13. صحیفه امام، ج 13، ص 470.
14. همان، ج 10، ص 112.
15. صحیفه امام، ج 10، ص 110.
16. صحیفه امام، ج 10، ص 110.
17. برگرفته از مناظره دکتر وپیر، شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد، ص 404 ـ 412، مؤسسه انتشاراتی فراهانی، سال 1357.
18. تحریرالوسیله، ج 1، ص 458.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه