- درس هایی از اربعین
- اگر خدا عادل است چرا برخی افراد به صورت مادرزاد بیمار یا ناقص العضو هستند؟ گناهی که نداشتهاند.
- آیت الله اعرافی: شهادت اسماعیل هنیه تجاوز به حریم کشورمان بود / انتقام مهمان عزیز گرفته شود
- دختر اسماعیل هنیه خطاب به سران عرب در پی شهادت پدرش
- شهادت اسماعیل هنیه
- 5 نفری ڪه شیطانرا بیچاره ڪردهاند
- چرا خدا شیطان را آفرید؟
- واپسين سفارشهاي امام حسن عسکري به جامعة شيعيان
- امام محمد باقر(ع) طلیعهدار ماه خجسته رجب
- روایت شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

صفات مداد؟
جمعه 97/06/02
◀️ مداد ▶️ پسرک از پدر بزرگش پرسید: پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟ پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید : اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !
...
پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :صفت اول: می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم: باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.
صفت سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.
صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام پنجمین صفت مداد: همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی.

وضعیت دفتر زندگی من وشما ؟؟؟
جمعه 97/06/02
✨﷽✨
پدری فرزند خود را فراخواند …
دفتر مشق او را که بسیار تمیز و مرتب بود نگاه کرد و گفت:
فرزندم چرا در این دفتر کلمات زشت و ناپسند ننوشتی و کثیفش نکردی؟
پسر با تعجب پاسخ داد: خب معلوم است! چون معلممان هر روز آن را نگاه میکند و نمره میدهد.
پدر گفت: دفتر زندگی خود را نیز پاک نگاه دار، چون معلمی هست که هر لحظه آن را مینگرد و به تو نمره میدهد …
? ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری؟ ?
«آیا انسان نمیداند که خدا او را میبیند؟»
? سوره علق آیه 14
? وضعیت دفتر زندگی من و شما چگونه است؟؟
صبح جمعتون معنوی ?

یادگار کربلا
یکشنبه 97/05/28
دلم پرمیزندامشب براى حضرت باقر ️
که گویم شرحى ازوصف وثناى حضرت باقر
️ندیده دیده گیتى به علم ودانش وتقوا
کسى رابرتر واعلم به جاى حضرت باقر
شهادت یادگار کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام را به همه محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض می نماییم

وصیت امام محمد باقر (ع)
جمعه 97/05/26
شيخ كلينى در كتاب كافى به سند خود از امام رضا (ع) روايت كرده است كه امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود:
هنگامى كه بدرود حيات گفتم زمين را برايم بشكافيد و قبرى مهيا كنيد پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصديق كنيد.
...
كلينى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود:پدرم هر آنچه از كتب و سلاح و آثار و امانات انبياء در نزد خود داشت، به من به وديعت سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسيد به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قريش را دعوت كردم كه يكى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود.
پس به من فرمود:
«بنويس اين چيزى است كه يعقوب فرزندانش را بدان وصيت كرد كه اى فرزندانم خداوند دين را براى شما برگزيد، پس نميريد مگر آنكه تسليم رضاى خداوند باشيد. »و وصيت كرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى دهد كه او را به جامه بردى كه هر جمعه در آن نماز مى خواند كفن كند و عمامه اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمين بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى كفن او را باز كند.
سپس به شهود فرمود: بازگرديد خداوند شما را رحمت كند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در اين وصيت چه بود كه بر آن شاهد طلب كردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخيزند به اين بهانه كه به تو وصيت نكرده ام و مى خواستم بدين وسيله حجت و دليلى براى تو قرار داده باشم. در حقيقت امام (ع) مى خواست به اين وسيله همگان بدانند كه جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشين و امام بعد از اوست.
كلينى در كافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود:
پدرم در وصيتش نوشته بود كه وى را در سه جامه كفن كنم. يكى رداى جمرهاى او بود كه در روز جمعه با آن نماز مىخواند و دو پيراهن ديگر. پس به وى عرض كردم: چرا اينها را مىنويسى؟فرمود: مىترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگويند او را در چهار يا پنج جامه كفن كن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو كفن محسوب مكن بلكه عمامه از چيزهايى است كه بدن را به آن مىپوشانند.
شيخ كلينى در كافى به سند خود نقل كرده است كه امام باقر (ع) وصيت كرد كه هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و اين كار را از سنت مى دانست. زيرا پيامبر مى فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آريد، آنان نيز به وصيتش عمل كردند.
(كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص 45،نويسنده: سيد محسن امين،ترجمه: على حجتى كرمانى)

دلنوشته فرزند محسن رضایی برای پسر شهید حججی
دوشنبه 97/05/22
علی رضایی در دلنوشتهای خطاب به فرزند شهید حججی نوشت: علی گلم! یه مشت آقا و آقازادههاشون موندن که بعضیهاشون دارن تکلیفشون رو عمل میکنن، اما امان از بعضی دیگهشون. میدونی عدالت خدا یعنی چی؟ یعنی تو یه کلمه من اسمم شده آقازاده. یعنی تو یه خانواده محترم به دنیا اومدم، اما خودم هیچی نیستم.
...
بسیج اشکذر:به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، «علی رضایی میرقائد» فرزند «محسن رضایی» دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت سالروز شهادت شهید محسن حججی، دلنوشتهای را خطاب به فرزند وی منتشر کرد.در این یادداشت آمده است: سلام علی آقای عزیز! یک سال گذشت. یک سال بی بابایی رو پشت سرگذاشتی؛ البته میدونم که مامان و مادربزرگ و پدربرزگ و خلاصه همه اقوام نذاشتن آب تو دلت تکون بخوره، اما نازنین، خوب هیچی جای بابا رو نمیگیره. میدونی بابا داره همه ما رو نگاه میکنه. با همون لبخند همیشگیش. کنار اربابش ایستاده، کنار مولامون، آرامشی داره که نپرس. ما موندیم و دنیایی پر از سختی علی جان. لابد میخوای بدونی چه سختی؟ علی عزیزم! بزار بزرگ میشی خودت لمس میکنی البته امیدوارم بزرگ میش این سختیها دیگه نباشه.
میدونی گلم! بابایی رفت تا تکلیفش رو عمل کنه. نمره اش ۲۰ شد. چون شاگرد اوّل کلاس جهاد و شهادت بود. علی جون! ماها موندیم با تکالیفمون. خیلی شرمندهایم. همه مون بعد شهدا خیلی خراب کردیم. اونا رفتن ما جا موندیم. ما موندیم و یک دنیا مشق ننوشته یا غلط غلوط نوشته.
علی گلم! یه مشت آقا و آقازاده هاشون موندن که بعضیهاشون دارن تکلیف شون رو عمل میکنن، اما امان از بعضی دیگه شون. میدونی عدالت خدا یعنی چی؟ یعنی تو یه کلمه من اسمم شده آقازاده. یعنی تو یه خانواده محترم به دنیا اومدم، اما خودم هیچی نیستم. هیچی. حالا این کجاش عدالته؟ برات میگم عموجان. اینکه اگه من تو این خانواده نبودم اینقدر تهی و پوچ و بی خاصیت بودم که حتی نمیتونستنم یه روز دووم بیاورم و نابود میشدم. اصلاً از صحنه روزگار محو میشدم. حالا یه آدم ضعیف با کلی امکانات چه میکنه؟ همه رو خراب میکنه. حیف و میل میکنه. بعد کاخنشین میشه و ماشین مدل بالا انواع ویلا و …. بماند علی جون. اما تو ژنت خوبه. پاکه. شریفه. آسمونیه. میدونی مثل کی شدی؟ مثل پیغمبر که باباشو ندید. مثل امام زمان که ۵ ساله یتیم شد. تو بزرگی. به جاهای بزرگ میرسی. امیدوارم اون روز که رییس جمهور میشی برات پوستر بچسبونم عموجون. میبوسمت.