- نمازهای شب اول ماه شعبان
- غدیر و نهج البلاغه
- حکم گفتن وعجل فرجهم در تشهد نماز
- زرنگی در وقت نماز !!
- جواب دادن به سلام در نماز
- ترور امام خامنه ای در مسجد ابوذر
- بعضی ها فکر می کنند نماز تکراری است...
- چرا از حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام با لقب سجّاد یاد می کنیم؟
- روزی که آیت الله جوادی آملی خاک بر سر ریختند!
- طعم نماز

چرا عید غدیر از همهی اعیاد بالاتر است؟
چهارشنبه 97/06/07
حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی): اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست.
?همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست.
?امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ …این تعبیر دربارهی نماز، زکات و جهاد نیامده است.
?پس این یک قضیّهی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی.
۹۵/۰۶/۳۰
? @didebann

چه مدارکی وجود دارد که حدیث غدیر را اثبات میکند؟
سه شنبه 97/06/06
واقـعـه غـدیـر و مـعـرفـى امـام عـلى (ع) بـه خـلافـت و جـانـشـیـنـى رسـول خـدا(ص) در آن روز، از چـنان عظمتى برخوردار است که آن رویداد تاریخى را یکصد و ده نفر صـحابى پیامبر(ص) نقل کرده اند! البته این بدان معنى نیست که از آن گروه کثیرى که همراه رسـول خـدا(ص) شـاهـد آن حـادثـه بـودنـد، فـقـط هـمـیـن تـعـداد ایـن واقـعـه را نـقـل کـرده بـاشـنـد، بـلکـه تـنـهـا اسـامـى ایـن تـعـداد از صـحـابـى در کـتـاب هـاى اهل سنت آمده است.
...
پاسخ تفصیلی واقـعـه ی غـدیـر و مـعـرفـى امـام عـلى (ع ) بـه خـلافـت و جـانـشـیـنـى رسـول خـدا(ص) در آن روز، از چـنان عظمتى برخوردار است که آن رویداد تاریخى را یکصد و ده نفر صـحابى پیامبر(ص ) نقل کرده اند! البته این بدان معنى نیست که از آن گروه کثیرى که همراه رسـول خـدا(ص ) شـاهـد آن حـادثـه بـودنـد، فـقـط هـمـیـن تـعـداد ایـن واقـعـه را نـقـل کـرده بـاشـنـد، بـلکـه تـنـهـا اسـامـى ایـن تـعـداد از صـحـابـى در کـتـاب هـاى اهل سنت آمده است. تعدادى از آن 110 راوى واقعه غدیر عبارتند از: “ابـوبـکـر بن ابى قحافه، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالله بن جعفر، عـبـاس بـن عبدالمطلب، عبداللّه بن عبّاس، ابوایوب انصارى، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، ابـوقـتـاده، ابـوهـریـره، زیـد بـن ارقـم، عـدى بـن حـاتـم، سـهـل بـن حـنیف، حسان بن ثابت و… [و از زنان ] فاطمه زهرا(س )، ام سلمه، عایشه، ام هانى، فاطمه بنت حمزه و…"[1] بعد از صحابه، 84 نفر از تابعین، از جمله ابو راشد، ابو سلمه، ابو سلیمان، مؤ ذن ابو صالح و… نیز حدیث غدیر را نقل کرده اند.[2] هـمـچـنـیـن عـلمـا و محدثان قرن هاى بعد در حفظ این اثر جاودانه نهایت مراقبت را داشته، و در هر قـرنـى، بـا دقـت نـظر، این حدیث گرانبها را از گروه پیشین دریافت و به طبقه ی بعدى تسلیم کرده اند: در قـرن دوم هـجـرى 56 نـفر، قرن سوم 92 نفر، قرن چهارم 43 نفر، قرن پنجم 24 نفر، قرن شـشم 20 نفر، قرن هفتم 21 نفر، قرن هشتم 18 نفر، قرن نهم 16 نفر، قرن دهم 14 نفر، قرن یازدهم 12 نفر، قرن دوازدهم 13 نفر، قرن سیزدهم 12 نفر و در قرن چهاردهم 21 نفر از علماى اهل سنّت حدیث غدیر را نقل کرده اند که مجموع این افراد به 360 نفر مى رسد.[3] شـاهـد دیـگـر بـر جـاودانـگـى حـدیـث غـدیـر، کـتـاب هـاى مـسـتـقـلى اسـت کـه گـروهـى از عـلمـاى اهل سنّت افزون بر نقل حدیث، پیرامون سند و مفاد آن نوشته اند؛ مانند: 1 ـ ابو جعفر طبرى، مورخ بزرگ اسلامى (متوفى 310 ق )، در کتاب “الولایة فى طرق حدیث الغـدیـر"، ایـن حـدیـث را بـا بـیـش از هـفـتـاد طـریـق از پـیـامـبـر(ص ) نقل کرده است. 2 ـ ابـوالعـباس احمد بن محمد همدانى، معروف به ابن عقده (م 333 ق)، در کتاب “الولایة فى طرق حدیث الغدیر"، حدیث غدیر را از 105 نفر نقل کرده است. 3 ـ ابوبکر محمد بن عمر بغدادى معروف به جحانى (م 355 ق)، در کتاب “من روى حدیث غدیر خم"، از 125 طریق از پیامبر(ص ) حدیث غدیر را آورده است. 4 ـ ابـوغـالب احـمـد بـن مـحمّد الرازى (م 368 ق) و محسن بن حسین نیشابورى خزاعى و على بن عـبـدالرحـمـان بـن عـیـسـى جـراحـى قـنـاتـى و 26 نـفـر دیـگـر از عـلمـاى مـشـهـور اهل سنّت، از حدیث غدیر در کتاب هاى مستقلّى بحث کرده اند.[4] دانـشـمـنـدان بـزرگ شـیـعـه نـیز، واقعه ی غدیر را در کتاب هاى بزرگ و ارزشمندى همچون اعیان الشیعه، الغدیر، المراجعات، الطرائف، عوالم العلوم، بحارالانوار (ج 37)، عبقات الاَنوار و… ذکر کرده اند. شاءن نزول آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنّت دربـاره ی شـأن نـزول آیه: “یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بـَلَّغـْتَ رِسـالَتـَهُ وَاللّهُ یـَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ."[5]، در کتاب هاى مختلفى که دانشمندان اهـل سـنـّت ـ اعـم از تـفسیر، حدیث و تاریخ ـ نگاشته اند، روایات بسیارى به چشم مى خورد که تـصـریح در نزول این آیه درباره بیان ولایت على (ع ) در غدیر خم دارد. براى نمونه به چند کتاب و نقل آنها اشاره مى کنیم: 1 ـ فـخـر رازى در تـفـسـیـر خـود از ابـن عـبـاس، چـنـیـن نـقـل مـى کـنـد: وقـتى آیه تبلیغ نازل شد، پیامبر(ص ) دست على (ع ) را گرفت و فرمود: “مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌ مَوْلاهُ…” در همین هنگام عمر بن خطاب، على (ع ) را ملاقات کرد و به او گفت: “ـَنـیـئاً لَکَ یـَا بـْنَ اَبى طالِبٍ، اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ"[6] اى پسر ابو طالب، [این مقام ] بر تو مبارک باد! مولاى من و مولاى همه ی مردان و زنان مؤ من گردیدى. 2 ـ ابـن کـثـیـر دمـشـقـى، نـیـز نـزول ایـن آیـه دربـاره عـلى (ع ) و بـه دنبال آن ایراد خطبه ی غدیر از پیامبر(ص) را مورد تأیید قرار داده است.[7] 3 ـ شـیـخ مـحـمـد عـبـده در تـفـسـیـر خـود، ذیـل آیـه تـبـلیـغ از ابـوسـعـیـد خـدرى نـقـل مـى کـنـد کـه ایـن آیـه ی شـریـفـه در روز غـدیـر خـم در شـأن عـلى بـن ابـیـطـالب (ع) نازل شده است. وى سپس از براء بن عازب، نقل مى کند که حدیث “مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعلِىٌ مَوْلاهُ"، از پیامبر(ص ) صادر شده است.[8] 4 ـ سیوطى در “الدُّرُالمنثور"، ذیل آیه ی شریفه تبلیغ ، مى نویسد: “ابوسعید خدرى گفت: این آیه در شأن على بن ابیطالب در غدیر خم نازل شده است.[9]،[10] [1] ابـن شـهـر آشوب، در کتاب ((مناقب ))، ج 3، ص 25، نام 110 نفر را ذکر کرده، همچنین علامه امینى در ((الغدیر))، ج1، ص 14، نام 110 نفر را به ترتیب حروف الفبا آورده است. [2] الغدیر، ج 1، ص 129 ـ 151. [3] همان، ج 1، ص 73 ـ 151. [4] همان، 152 ـ 157. [5] مائده (5)، آیه 67. [6] تفسیر فخر رازى، ج 12، ص 42. [7] بدایه و نهایه، ابن کثیر، ج 5، ص 183 ـ 189. [8] تفسیر المنار، ج 6، ص 463 ـ 465. [9] تفسیر الدرر المنثور، ج 2، ص 298. [10] اقتباس از گنجنامه امام علی (ع)، مبحث غدیر و ولایت.
چگونه ممکن است که یکصد هزار صحابى، حدیث غدیر را شنیده باشند و هیچکدام در سقیفه اعتراض نکنند؟!
سه شنبه 97/06/06
در سؤال دو احتمال وجود دارد: احتمال اول اینکه عدم اعتراض صحابه به تصمیم سقیفه مفروض است و از آن اصل واقعه غدیر انکار شود؛ احتمال دوم اینکه اصل واقعه غدیر و عدم اعتراض صحابه مفروض باشد و دلالت حدیث غدیر بر ولایت حضرت علی(ع) انکار شود.
...
برای پاسخ به احتمال اول کافی است اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل تاریخی اثبات شود. کتب تاریخى فراوانى از شیعه و سنّى، به نقل واقعه غدیر خم اذعان کرده[1] و آنرا از مسلّمات دانستهاند. خلیل عبدالکریم، از بزرگان معاصر اهل سنت، در لابهلاى بحث جمع آورى قرآن کریم مینویسد: «تعداد اصحاب پیامبر(ص)، در حجّة الوداع [که واقعه غدیر خم در آن روى داد]، صد و بیست و چهار هزار نفر بودند».[2] و نیز ابن کثیر میگوید: «اخبار و احادیث درباره رویداد غدیر خم، بسیار متواتر است و ما به قدر توان خویش [گوشهاى از آنرا] به خواست خدا نقل میکنیم».[3] گذشته از کتب تاریخى مذکور، در معاجم حدیثى اهل سنّت، راویان بسیارى، به نقل حدیث غدیر پرداختهاند. برخى از ایشان این حدیث را با مضمون واحد به طرق متعدّدى ذکر کردهاند. که به عنوان مثال، نسائى این حدیث را به دویست و پنجاه سند،[4] نقل میکند. تمامى اینها گواهى است بر فراوانى صحابه در واقعه غدیر خم که هیچگونه شک و تردیدى را نه در اصل قضیه و نه در تعداد، باقى نمیگذارد. گذشته از اینکه اجتماع چنین جمعیتی در غدیر خم هیچگونه استبعاد عقلی ندارد؛ زیرا واقعه غدیر، در سرزمینى به نام رابغ،[5] در حدود دویست کیلومترى مکّه رخ داده است. در چهار راهى که مسیرهاى عراق، مدینه،[6] مصر و یمن از راه اصلى منشعب میشدند. از اینرو، تمامى حجّاج براى بازگشت از حج ناگزیر، از این مسیر میگذشتند. از لحاظ موقعیت زمانى نیز باید گفت که رویداد غدیر خم، در هجدهم ذى الحجّه[7] آخرین ماه از سال دهم هجرى قمرى، اتفاق افتاد. اما در آن سال، جمعیت از همیشه بیشتر بود؛ زیرا آیات متعدّدى در اینکه حج از شعائر الهى است نازل شده بود و با تبلیغات روزافزون اسلام، قشرهاى مختلف مردمى، به این دین الهى، روى آورده بودند. از سوى دیگر، چون نبى اکرم(ص) دستور داده بود تا قبل از عزیمت به حج، همهجا اعلام کنند که شخص پبامبر(ص)، براى آموزش احکام حقیقى حج، خود در این فریضه شرکت خواهد کرد.[8] تمامى این علل منجر شد تا در آن سال، تعداد حجّاج بسیار زیادتر از همیشه باشد و چون واقعه غدیر خم، در رابغ اتفاق افتاد؛ هنوز این جمعیت فراوان پراکنده نشده بودند. لذا همایشى پرشکوه و بیمانند در غدیر خم شکل گرفت. احتمال دوم اینکه: چگونه میشود تا صحابه پیامبر با دیدن واقعه غدیر خم و شنیدن فرمایشات پیامبر(ص) و با وجود بیعت با على(ع)، باز در سقیفه[9] کسِ دیگرى را براى این امر الهى، برگزیند؟! این نکته میرساند که حدیث غدیر دلالت بر ولایت حضرت علی نداشته است. در پاسخ بدین قسمت از سؤال باید گفت که، ادعاى عدم اعتراض صحابه، در واقعه غدیر باطل است. و کم نبودند یاران راستگویى که بر پیمان خود اصرار کرده و سران سقیفه را از عمل هولناک خود نهى کردند. حضرت على(ع) که طبق وصیّت حضرت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به اغتشاش و دو دستگی کشیده شود، لذا ایشان فقط به مخالفت قولی پرداخت و برای اجرای فرمان غدیر دست به شمشیر نبرد و با ابوبکر نیز – تا زمانی که فاطمه زنده بود – بیعت نکرد و پس از او نیز از روی مصلحت و اکراه بیعت کرد. اما اعتراض قولی خود را دهها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر اعلام کرد. کسانى؛ چون سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر[10] و… زبان به مخالفت گشوده و دست بیعت به سوى ابوبکر دراز نکردند. بلکه به این هم اکتفا نکرده و زبیر، به روى سران سقیفه، شمشیر کشید.[11] برخی نیز چون عباس عموى پیامبر، هرچند که به مخالفت علنى، آن هم به خاطر جلوگیرى از اختلاف و خونریزى، نپرداخت، اما از تأیید آنان نیز خوددارى کرده و با ایشان[12] بیعت نکرد. از مجموع مخالفت عملی این عده کثیر از بزرگان صحابه و نیز تمسک پی در پی حضرت علی در مواقع مختلف به حدیث غدیر معلوم میشود که دلالت حدیث غدیر بر ولایت آنحضرت تمام و صحیح است. و اما مردم عادى حاضر در جریان غدیر خم از دو حال بیرون نبودند عدهای از ایشان یا دارای منافعى در سقیفه بودند، و یا اینکه به زور تطمیع و یا تهدید مجبور به همکارى و بیعت شدند.[13] و یا نه سودی میبردند و نه به اجبار بیعت کردند، بلکه میدانستند که تاب حکومت علی را ندارند و یا از او کینههایی داشتند، چراکه بسیاری از اقوام کافر و شرک آنان را در جنگها کشته بود. عدهای را نیز گفته شده است که از روی جهل با ابوبکر بیعت کردند. اینان کسانى بودند که واقعه غدیر را شنیده بودند و به گمان اینکه ابوبکر همان على(ع) است که پیامبر سفارش به ولایت او کرده با وى بیعت کردند.[14] [1]. احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 112. [2]. خلیل عبدالکریم، مجتمع الیثرب، ص 20. [3]. ابن کثیر دمشقى، البدایة و النهایة، ج 5، ص 213. [4]. گروه معارف و تحقیقات اسلامى، غدیر، سند گویاى ولایت، ص 15. [5]. همان، ص 7. [6]. امینى، عبدالحسین، الغدیر، ج 1، ص 8. [7]. مسعودى، التنبیه و الأشراف، ص 222. [8]. سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص 504. [9]. سقیفه؛ یعنى جایى که سقف خورده تا سایبانى باشد. قلعجى، محمّد، معجم لغة الفقهاء، ص 264. [10]. جوینى خراسانى، ابراهیم ابن محمد، فرائد السمطین، ج 2، ص 82. [11]. جوهرى، ابیبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و الفدک، ص 50. [12]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 73. [13]. ر. ک: شیخ مفید، جمل، ص 59؛ مازندرانى، محمد صالح، شرح اصول کافى، ص 260. [14]. ر. ک: اسکافى، ابیجعفر، المعیار و الموازنه، ص 19 - 23.

درمان حواس پرتی در نماز
دوشنبه 97/06/05
? ➑توصیه برای درمان حواس پرتی در نمـاز ➊✨وضو را با توجه و حضور قلب انجام دهد. از امام رضا (علیه السلام) روایت شده که وضو، موجب طهارت و تزکیه دل است ➋?در عظمت نماز و در روایاتی که درباره نماز وارد شده تأمّل نماید. ➌✨مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت. ➍?وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی کند. ➎✨به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند. ➏?اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظهای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر می کند و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او روی بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخاستی. ➐✨بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. ➑✨آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو کردن و شانه و مسواک زدن. آیت الله وحید خراسانی

ممکن است فردا برنگردی؟
دوشنبه 97/06/05
هرشب که می خوابید روح شما قبض می شود و ممکن است فردا برنگردد. پس:
قبل از خواب وضو بگیر، همینطور توی بستر نرو.
دعایی بکن، چند دقیقه ای با امام زمان صحبت کن
اعمالت را محاسبه مراقبه کن، ببین امروز چکار کردی؟
توبه کن قبل از اینکه مرگت فرا برسد، فکر کن بستر تو قبرتوست
سر به سجده بگذار، چند مرتبه الهی العفو بگو، چند تا صلوات بفرست که اعظم اذکار است
با خودت بگو، شاید خوابیدم بلند نشدم
بعنوان دشت آخر چند تا صلوات بفرستم. و از خدا بخواه اگر عمر دوباره بهت داد، این توفیق را داشته باشی که بهتر از امروز عمل کنی تا انسانی شایسته تر باشی.