وقتی میراث فرهنگی فرقی میان شهدا و اموات قائل نیست!

شهدا با کسانی که فوت کرده اند تفاوت دارند و این حماقت است که آنها را مرده بخوانیم چرا که در قرآن نیز با صراحت بیان شده که کسانی که در راه خدا کشته شده اند زنده اند و تا ابد روزی خور درگاه الهی هستند.
در کشور ما شهدای گمنام هشت سال جنگ تحمیلی را که تمام ملت خانواده آنان محسوب می شوند در مکان های مهم هر شهری دفن می شوند تا وجودشان تذکر و تلنگری باشد برای همه مردم که بدانند مدیون چه کسانی هستند و این اقتدار و استقلال ثمره خون چه کسانی است.

بسیاری از مردم شهرهای مختلف آرزو دارند که میزبان پیکر مطهر این فرزندان گمنام حضرت روح الله باشند. این بار نیز قرعه به نام دارالمومنین یزد افتاد و قرار بر این شد که هشت تن از این مردان مرد در میدان مهم این شهر یعنی میدان امیر چخماق به خاک سپرده شوند اما در عین ناباوری میراث فرهنگی شهر یزد به شدت با این موضوع مخالفت کرد و گفت اگر این اتفاق رخ دهد یونسکو دیگر این میدان را ثبت تاریخی نمی کند!

مردم، علما و مسئولین این شهر یکپارچه خواستار دفن این شهدا در همین میدان شدند که میراث فرهنگی بی اعتنا به این درخواست فقط یونسکو و ثبت تاریخی شدن این میدان برایش مهم بود و دست از مخالفت بر نداشت.

این درحالی است که به گفته فرمانده کمیته مفقودین مکان هایی دیگر هم مانند قبرستان تخت فولاد اصفهان که یک اثر باستانی است میزبان چند شهید بوده است اما این همه اصرار میراث فرهنگی قابل تامل است.

بعد از حرف و حدیث ها و صحبت های فراوانی که بین کمیته جستجوی مفقودین و میراث فرهنگی یزد رد و بدل شد نتیجه ای حاصل نشده و سرانجام خود مردم وارد عمل شدند و دو تن از این شهدا را همراه با عزاداری پرشور به خاک سپردند.

در حالی که هنوز این کش و قوس ها با میراث ادامه دارد و درگیری هایی نیز در حومه این میدان رخ داده شش تن دیگر از این شهدا نیز در روز شهادت امام رضا(ع)با همت و پشتوانه خود مردم یزد در میدان امیر جخماق به خاک سپرده شدند.

ای کاش شهدا که خود نیز طلایی ترین برهه تاریخی این مرز و بوم را رقم زده اند اکنون به دلایلی که به یونسکو ربط داده می شود(!) اینگونه برای مدتی در دارالعباده یزد معطل نمی شدند.

آنانکه با هزار دلیل زندگی می کنند نمی توانند با یک دلیل بمیرند
ولی آنهایی که با یک دلیل زندگی می کنند با همان یک دلیل نیز
می میرند و …
و تو ای شهید گمنام …
گمنام بین زمینی ها و نامدار آسمانی ها هستی …

 
  • نظر از: یادگاری
    1393/10/06 @ 10:13:12 ب.ظ

    یادگاری [عضو] 

    سلام مهربان شهیدان زنده اند الله اکبر.ممنونم از نوشتارتون عزیزم. روح همه ی شهدا شاد

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

شهید

 
در کشور ما شهدای گمنام هشت سال جنگ تحمیلی را که تمام ملت خانواده آنان محسوب می شوند در مکان های مهم هر شهری دفن می شوند تا وجودشان تذکر و تلنگری باشد برای همه مردم که بدانند مدیون چه کسانی هستند و این اقتدار و استقلال ثمره خون چه کسانی است.

بسیاری از مردم شهرهای مختلف آرزو دارند که میزبان پیکر مطهر این فرزندان گمنام حضرت روح الله باشند. این بار نیز قرعه به نام دارالمومنین یزد افتاد و قرار بر این شد که هشت تن از این مردان مرد در میدان مهم این شهر یعنی میدان امیر چخماق به خاک سپرده شوند اما در عین ناباوری میراث فرهنگی شهر یزد به شدت با این موضوع مخالفت کرد و گفت اگر این اتفاق رخ دهد یونسکو دیگر این میدان را ثبت تاریخی نمی کند!

مردم، علما و مسئولین این شهر یکپارچه خواستار دفن این شهدا در همین میدان شدند که میراث فرهنگی بی اعتنا به این درخواست فقط یونسکو و ثبت تاریخی شدن این میدان برایش مهم بود و دست از مخالفت بر نداشت.

این درحالی است که به گفته فرمانده کمیته مفقودین مکان هایی دیگر هم مانند قبرستان تخت فولاد اصفهان که یک اثر باستانی است میزبان چند شهید بوده است اما این همه اصرار میراث فرهنگی قابل تامل است.

بعد از حرف و حدیث ها و صحبت های فراوانی که بین کمیته جستجوی مفقودین و میراث فرهنگی یزد رد و بدل شد نتیجه ای حاصل نشده و سرانجام خود مردم وارد عمل شدند و دو تن از این شهدا را همراه با عزاداری پرشور به خاک سپردند.

در حالی که هنوز این کش و قوس ها با میراث ادامه دارد و درگیری هایی نیز در حومه این میدان رخ داده شش تن دیگر از این شهدا نیز در روز شهادت امام رضا(ع)با همت و پشتوانه خود مردم یزد در میدان امیر جخماق به خاک سپرده شدند.

ای کاش شهدا که خود نیز طلایی ترین برهه تاریخی این مرز و بوم را رقم زده اند اکنون به دلایلی که به یونسکو ربط داده می شود(!) اینگونه برای مدتی در دارالعباده یزد معطل نمی شدند.

آنانکه با هزار دلیل زندگی می کنند نمی توانند با یک دلیل بمیرند
ولی آنهایی که با یک دلیل زندگی می کنند با همان یک دلیل نیز
می میرند و …
و تو ای شهید گمنام …
گمنام بین زمینی ها و نامدار آسمانی ها هستی …

 
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

شهداي قانون گريز !!!

عاشقان پاره خشت‌ها و ابنیه تاریخی، اون قدر احساس مسئولیت و خود مسئول بینی داشتند که برای کندن چند تا چاله به عمق یک و نیم متر، در صحن امیرچخماق یزد، بدجور جانفشانی کردند، تا همه سرمایه‌ها و داشته‌های یه ملت رو زیر این خاک نکنند !!

 

!

عجیبه‌ها، یه لحظه با خودم گفتم، شهدا چقدر بی قانونی می‌کردند که حتی زمان رفتنشون از این دنیا، جسمشون هم داره بی‌قانونی می‌کنه !!!

اون روزا، که بچه مایه‌دارا و بچه‌مسئولها و … و… پشت میزشون تو شهرا داشتند “وظیفه بازی و مسئول بازی” در می‌آوردند؛ این “قانون گریزها”!!! با دست بردن تو شناسنامه‌هاشون، رفتن “رزمنده بازی” کردن و جنازه‌هاشون موند تو بیابون‌های عراق و ایران ….

حالا هم که اومدن، آرامش مسئولین رو گرفتن و می‌خوان الکی جایی که خشت‌هاش مال “سال بوقه”، به زور صاحب بشن…

البته خوبی احساس مسئولیت اینه که الان اگه کشور دست بعثی ها و آمریکایی‌ها بود، بازم مسئولین مورد نظر، داشتند انجام وظیفه می کردند !!!

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

چشم انتظار ظهور

 

هر کجا سلطان بود ، دورش سپاه و لشکر است

پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است؟

با خبر باشید ای چــشــم انـــــتــظاران ظـــهــور

بــهترین ســلطان عــــالــــم از همه تنهاتر است

اللهم عجل لولیک الفرج                         

 

 

  • نظر از: رحیمی
    1393/10/26 @ 09:22:03 ق.ظ

    رحیمی [عضو] 

    با سلام دلتنگی جمعه ها «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

    یا اباصالح المهدی

    نمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم
    کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم

    تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی
    تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم

    جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
    تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم

    نوایت نغمه ی داوود، حسنت سوره یوسف
    مرا ذوق شنیدن می کشد شوق تماشا هم

    تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا
    من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم

    اسیر روی ماه تو هواخواه نگاه تو
    نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم

    تمام روز ها بی تو شده روزمبادا نه
    که می گرید به حال و روز ما روز مبادا هم

    همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
    که بی توتیره و تلخ است چون دیروز فردا هم

    جهانی را که پژواک صدایت را نمی خواهد
    نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم

    سیدمحمد جواد شرافت

  • نظر از: رحیمی
    1393/10/12 @ 02:41:38 ب.ظ

    رحیمی [عضو] 

    با سلام و تبریک به مناسبت میلاد فخر و سرور کائنات عبد خدا حضرت رسول خاتم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله

    زمان در انتظار انقلابی بزرگ است و به دنبال آن انقلابی بزرگ،
    که پس از چهارده قرن غفلت و دلواپسی، لابه لای همه هیاهوهای مدرن
    از تو می گوید، از عشق، از انسان، از خدا
    او می آید تا انسانیت، نفسی دوباره یابد و بار دیگر انسان خفته در زیر خروارها جهل و تعصب رها شود از خود
    هنوز از پس دیوار قرون، صدایت را می شنوم
    و صدای او را که صدای توست؛ که سرشار از عطر خوش وحی است؛ که مژده آمدنش را خود داده ای
    او که پیام آشنای حرا را، دوباره در جان مان جلا می بخشد
    اینک در سایه سار نامت ایستاده ایم و بعثت را دوباره فریاد می کشیم
    و از دوردست، چشم براه غبار سواری هستیم که می آید
    از حرای غیبت، و پرچم سبز توحید بر دوش
    او می آید و زمین زیر گام هایش جانی دوباره می گیرد….

    یا علی علیه السلام - اللهم عجل لولیک الحجه ابن الحسن الفرج

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار

آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.