
يــا صاحـــب الـــزمــــان
دوشنبه 95/03/03
يــا صاحـــب الـــزمــــان “
آقاي مـن !
مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
” خلايـــق هــرچه لـــايــق ” بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم
که اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
” از ماســت که برماســــت “
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي ” عــادت ” کـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
” تا نيايي گره از کـار بشر وا نــشــود “

شب برات
شنبه 95/03/01
چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه« براتم» دادند
«شعبان» ماه هشتم از ماه هاي قمري است که بعد از ماه رجب و قبل از ماه رمضان قراردارد. جمع آن« شعبانات» و« شعابين» است. اين نام از ريشه «شعب» گرفته شده که هم بر جايي و افتراق و هم بر فراهم آمدن و اجتماع دلالت دارد. بعضي از اهل لغت گفته اند «اين واژه از اضداد است» ولي ديگران آن را از باب اختلاف لغات دانسته اند .کلمه «شَعب» به معني امت و قوم نيز از همين ريشه گرفته شده است. چنان که خداوند فرمود: «و جعلناکم شعوباً و قبائل و…؛(1) شما را از امت ها و قبيله ها قرار داديم».
وجه نام گذاري شعبان
طبق روايتي از پيامبر اکرم (ص) آن است که خير بسيار( ماه رمضان) از آن منشعب مي گردد(2) و نيز گفته شده:« چون شعبه هاي رحمت خدا در آن بسيار است ،شعبانش نامند »يا به جهت آنکه روزي هاي بندگان خدا در اين ماه بسيار منشعب مي شود و حسنه مضاعف مي گردد. اما عرب جاهلي چون در اين ماه براي پيدا کردن آبشخور، يا به منظور غارتگري ،پراکنده و منشعب مي شدند، اين را وجه تسميه شعبان پنداشتند.
از جهت عظمت و اهميت اين ماه که در مقدمه ماه مبارک رمضان قراردارد، معمولا آن را« شعبان المعظم» تعبير مي کنند و اوصافي براي اين ماه پر فضيلت نيز منقول است:
1. «شهر الزينه »:به اعتبار آنکه ثواب حسنات در آن تا هفتاد برابر فزوني مي يابد .
2. «شهرالشفاعه»: زيرا هر کس اين ماه را روزه بدارد و همچنين هر کس بر محمد و آل محمد (ص) بسيار صلوات بفرستد، پيامبر اکرم ( ص) او را شفاعت مي کند.
3. «شهر الرسول»: در چند روايت آمده که اين ماه به رسول خدا (ص) اختصاص دارد لذا آن را «شهر الرسول» ناميده اند.(3) مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني (فقيه احمد آبادي) صاحب «مکيال المکارم» در کتاب «ابواب الجنات» در وجه تسميه و علت نام گذاري اين ماه به« شهر الرسول» آورده اند:
«در نام گذاري اين ماه و نسبت و اختصاص آن به پيامبر (ص )دو وجه به قلب :اين بنده عاصي خطور مي کند: 1.وجه ظاهري 2.وجه باطني؛
اما وجه ظاهري آن است که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند: «حسين مني و أنا من حسين؛ حسين( ع) از من است ومن نيز از حسينم» و چون ولادت امام حسين (ع) در سوم يا به قولي در پنجم اين ماه واقع شده است [به همين خاطر] حضرت رسول آن را به خود نسبت داده و فرموده اند:« اين ماه من است ».
اما وجه باطني چون شريعت مقدسه اسلام به منزله جان نفس پيغمبر است و غلبه اسلام و شوکت و استيلاي آن بنا به وعده خداوند و به مقتضاي اين آيه شريفه« هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون»(4) به ظهور وجود مبارک حضرت صاحب الزمان حاصل مي شود، و از طرفي ولادت باسعادت آن حضرت در نيمه ماه شعبان واقع شده است، لذا حضرت ختمي مرتبت آن ماه را به وجود مبارک خود نسبت داده اند».(5)
سيد بن طاووس( ره) در« اقبال الاعمال» روايتي را از« امالي »و «ثواب الاعمال» شيخ صدوق آورده که در بردارنده جميع معاني بالا درباره شرافت و عظمت اين ماه و علت نام گذاري آن به شعبان است.
او مي نويسد اصحاب در محضر رسول خدا (ص)سخن از فضايل شعبان کردند، آن حضرت فرمود: «شعبان ماه شريفي است و آن، ماه من است و حاملان عرش(= فرشتگان) آن را بزرگ داشته، حق آن را مي شناسند و آن ماهي است که روزي هاي مردم براي ماه رمضان در آن افزوده گشته، بهشت در آن آراسته مي گردد و علت اينکه اين ماه شعبان ناميده شده، آن است که روزي مومنان در آن گسترش مي يابد و عمل نيک در آن هفتاد برابر مي گردد و بدي هاي انسان در آن فروريخته، گناهان آمرزيده مي گردد و اعمال نيک مورد پذيرش قرار مي گيرد و خداوند جبارـ جل جلاله ـ به بندگانش مباهات مي کند و با نظر رحمت به روزه داران و شب زنده داران شعبان مي نگرد و به وجود آنها بر حاملان عرش مي بالد».(6)
شب نيمه شعبان
نيمه شعبان در فرهنگ نامه ها و متون کهن، «شب برات» ناميده شده و اين بدان خاطر است که بنا به روايات، خداوند در اين شب «برات آزادي »از دوزخ را به بندگان خود مي بخشد.
اين شب برات در ادب فارسي و متون کهن ـ نظم ونثرـ بازتاب هايي داشته که به چند مورد آن اشاره مي رود:
ابوريحان بيروني در کتاب «التفهيم »در اين باره چنين آورده: «و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همي پندارم، اين از قبيل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نيکي به جاي آورد، بيزاري يابد از دوزخ».(7) رامپوري نيز در« غياث اللغات» شب نيمه شعبان را« شب برات» دانسته مي نويسد: «شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه به حکم الهي حساب عمر و تقسيم رزق مي کنند».(8)
حافظ، شب برات راشب قدر دانسته و در غزل معروف خود ،شب قدر و« شب برات» را هنرمندانه با هم آورده مي سرايد:
چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه « براتم» دادند
اما اينکه« برات »به چه معناست و بن و ريشه اين واژه چيست؟ در« حافظ نامه»اين توضيحات آورده شده است:« برات» از «برائت »عربي است و آن: «نوشته اي است که بدان، دولت بر خزانه يا حکام ،حواله وجهي دهد».( فرهنگ معين) علامه قزويني در حواشي خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذيل قواميس عرب» به نقل از« دُزي» مي نويسد:«[ برات] را به «بروات» جمع بندند و اين کلمه عربي است و در اصل «برائت» بوده و به معناي «بري ءالذمّه گرديدن از دَين» است و صواب آن در جمع «براءات» يا براوات است. گويندگان فارسي به اعتبار حواله مکتوب هر حواله يا وارد معنوي را نيز« برات» اصطلاح کرده اند».(9)
1ـ ديوان حافظ
2ـ دايرة المعارف تشيّع، ج9،ص591.
3ـ موسوي اصفهاني، سيد محمّد تقي ،ابواب الجنّات ،ص570.
4ـ سيد بن طاووس ،اقبال الاعمال ،ترجمه محمّد روحي ،ج2،صص861ـ 862.
5ـ ابوريحان بيروني ،التّفهيم ،ص252.
6ـ رامپوري ،غياث الدين غياث اللغات ،به اهتمام منصور ثروت ،صص503ـ 504.
7ـ خرمشاهي ،بهاءالدين ،حافظ نامه ،ج1،ص672.
8ـ غياث اللغات، ص504.
9ـ مولوي جلال الدّين ،ديوان شمس ،به تصحيح عزيز الله کاسب ،ص252.
منبع: سایت راسخون

آیا امام زمان محتاج دعاست که دعا کنیم؟
چهارشنبه 95/02/29
اگر بخواهیم منشأ و سرچشمه دعا کردن را در یک کلمه خلاصه کنیم، باید بگوییم عبارت است از «نیاز»، این نیاز است که آدمی را به سوی دعا میکشاند و او را به طرف درخواست از موجودی برتر و عالیتر سوق میدهد، این نیاز است که موجب میشود انسان، دست نیاز به سوی بینیازی که قادر به برآورده کردن تمام نیازها است، بلند کند و از او تقاضای برآورده شدن نیاز خود و یا جامعه و دیگران را بنماید.
در واقع نیازهای انسان چه در بعد فردی و شخصی و چه در ابعاد اجتماعی و نوعی موجب میشود که آدمی برای برآورده کردن آنها به هر کار ممکنی روی بیاورد و یکی از این کارها و بلکه مهمترین و مؤثرترین آنها عبارت است از تقاضا و درخواست از کسی که بتواند، آن نیازها را برآورده سازد و معلوم است که در این رابطه، انسان همواره به بالاترین و مقتدرترین موجودی که میشناسد و به او ایمان دارد، روی میآورد.
...
ین دامنه درخواست و استمداد که همان دعا است، بستگی به نیاز و گستره آن دارد، به این معنا که تا نیاز و فقر انسان و جوامع انسانی وجود دارد، دعا و استمداد در تمام زوایای آن باید ادامه داشته باشد، آنچه از روایات به دست میآید نشان میدهد که اجابت در دعا، غیر از تحقق آن است و هیچ دعایی بیاثر نخواهد ماند، حتی آن دسته از دعاها و خواستههای فرد که مطابق مصلحت او نبوده و یا صلاح در تسریع اجابت آن نبوده است، زمینهساز کسب برخی استعدادهای نیک یا حداقل باعث زدودن و پاک شدن گناهانی میشود، چنانچه از پیامبر گرامی اسلام نقل شده که فرمود:
«ما من عبد دعا الله سبحانه دعوةً لیس فیها قطیعة رحم، و لا اثمٍ الّا اعطاه الله بها احد خصالٍ ثلاث: امّا ان یعجّل دعوته، و اما ان یدخّر له، و اما ان یدفع عنه من السوء مثلها»(1)،
هیچ بندهای نیست که خدا را بخواند در حالی که در دعوتش قطع رحم و گناه نباشد. مگر اینکه خدا به خاطر دعایش به او یکی از امور سهگانه را عطا فرماید: یا تعجیل در اجابت دعایش نماید، یا آنچه را در دعا خواسته برای او ذخیره کند(در صورتی که مصلحت در تعجیل استجابت آن نباشد) و یا اینکه در برابر آنچه از خدا خواسته است بدی و مکروه را از او دفع کند. (در صورتی که صلاح در استجابت آن نباشد).
پس انسان در هیچ شرایطی نباید از دعا آن هم در امور مهمه مانند دعا برای ظهور امام زمان(عج) که منشأ خیر و برکات فراوانی است، برداشته و یأس و ناامیدی بر او چیره شود، زیرا همان طوری که اشاره شد، اولاً ما در هر حال به دعا نیاز داریم، خصوصاً دعا برای امور مهمه مثل ظهور و سلامت امام زمان(عج) که وجود ما و تمام برکات و نعمتهایی که از آن برخورداریم بستگی به وجود مقدس آن بزرگوار داشته و در سایه آن وجود نازنین از آن برخورداریم و ثانیاً اثر دعا تنها در تحقق آنچه میخواهیم خلاصه نمیشود، بلکه دعا و خصوصاً دعا برای امام زمان(عج) آثار و فواید فراوانی غیر از تحقق ظهور آن بزرگوار، برای ما و جامعه ما دارد.
*ثمره دعا برای فرج چیست
از توضیح و دقت دو نکته پیشین روشن شد که دعا برای امام زمان(عج) در هر شرایط و زمانی مطلوب بوده و آثاری فراوان برای ما دارد و اثر دعا تنها تحقق ظهور آن بزرگوار نیست، اگر چه ظهور و دیدار آن حضرت منتهی آرزوی صالحان است، اینک اجمالاً به فوائد و آثار دعا برای آن بزرگوار که حضرت آیتالله میرزا محمدتقی اصفهانی در کتاب شریف «المکیال المکارم فی الفوائد الدعا للقائم(عج)» با استفاده از روایات نقل کرده است. اشاره میکنیم:
1. دعای برای آن حضرت باعث طول عمر میشود. چنانچه در خصوص دعایی که بعد از هر نماز واجب باید خواند، از حضرت صادق(ع) روایت شده است.(2)
2. دعای برای آن حضرت، نوعی ادای حق ایشان است. از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود: ادای حق مؤمن بهترین اعمال است(3)، پس چون آن جناب، امام و پیشوای همه مؤمنان است، ادای حق حضرتش اهم اعمال و افضل آنها است.
3. دعا در حق آن حضرت، سبب رسیدن به شفاعت رسول اکرم(ص) است، چنان که از خود آن حضرت نقل شده است و از بعضی احادیث استفاده میشود که موجب فائز شدن به شفاعت حضرت صاحب(عج) است.(4)
4. خدا دعا کننده به آن حضرت را یاری میکند، زیرا دعای به آن بزرگوار نوعی یاری اوست و یاری وی یاری خدا است و حق تعالی فرمود: خدا البته یاری میفرماید، هر کس را که او را یاری کند.(5)
5. دعا برای آن بزرگوار باعث سرور و خوشحالی آن حضرت میشود، امام صادق(ع) فرمود: هیچ عبادتی نزد خدا بهتر از خوشحال کردن مؤمن نیست»(6)، اگر ما برای آن حضرت دعا کنیم، باعث میشود که ایشان نیز برای ما دعا کنند، امام رضا(ع) فرمودند: ما را بر شما حقی است که چون آن را ادا کند، بر ما حق پیدا میکنید و ما هم ثواب آن را به شما ادا میکنیم.(7)
7. ثواب دعای شما، عائد همه مومنین و مؤمنات میشود، چون خیر ظهور آن حضرت به همه میرسد و دعای برای آن حضرت دلیل بر اظهار محبت و دوستی به آن جناب است. ایشان از ذریه و سلاله پاک پیغمبر اکرم(ص) است و محبت به ذریه آن حضرت، دستور خدا و مزد رسالت پیامبر است.(8)
8. دعا برای ظهور آن حضرت، طلب خیر و خیرخواهی برای جامعه مسلمانان است، پیامبر(ص) فرمودند: هر کس این صفت را داشته باشد، من بهشت را برای او ضمانت میکنم.(9)
9. دعا برای آن حضرت (و فرج در امرش) باعث سالم عبور کردن از پل صراط میشود.(10)
10. دعا در زمان غیب حضرت باعث رفع بلا از شخص (دعاکننده) میشود، از امام عصر(عج) نقل شده که فرمود: پس برای ما بسیار دعا کنید، زیرا فرج و گشایش امور شما در آن است.(11)
11. (دعا برای آن بزرگوار) ثواب جهاد در رکاب پیغمبر(ص) و علی(ع) را دارد.(12)
12. (دعای برای آن بزرگوار) باعث نجات از هلاکت در زمان غیبت میشود.(13)
پس با توجه به مطالب گذشته انسان در هیچ شرایطی نباید دست از دعا بردارد، خصوصاً در این زمان که گرفتاری و اضطرار شدت یافته و مسلمانان گرفتار انبوه مشکلات و توطئههای دشمنان هستند و بعضی از علایم عمومی آخرالزمان، همانگونه که در سؤال مطرح شده به چشم میخورد، بر انسان منتظر لازم است که با دعا و تضرع در پیشگاه خداوند متعال، آمادگی روحی و معنوی را در خود تقویت کرده تا استعداد حضور در محضر منور حضرت ولیعصر و امام زمان(عج) پیدا کند.
*پینوشتها:
1.سیدابوالحسن جلوه، رسالة فی بیان استجابة الدعاء، به نقل از عده الداعی، ص 30. مکارم الاخلاق، ص 284.
2.طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 284.
3.اصول کافی، ج 2، ص 17.
4.صدوق، الخصال، ج 1، ص 196.
5.حج:40.
6.اصول کافی، ج 2، ص 188.
7.تحف العقول، ص 446.
8.شوری : 23.
9.الخصال، ج 1، ص 141.
10.المکیال المکارم، ج 1، ص441.
11.صدوق، اکمال الدین، ج 2، ص 384.
12.طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 284.
13.طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 238

ماجرای آب دور قبر حضرت عباس (ع)
چهارشنبه 95/02/29
چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف میکند .
این آب چند ویژگی دارد:
اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است .
وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد. اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد . از ۵۰ سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است. وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
منبع:صالحین آنلاین

اظهارات هاشمی درباره بهاییت
چهارشنبه 95/02/29
هاشمی در سال 66: بهایی را نباید در جاهای حساس بگذاریم
هاشمی در سال 66 و در سمیناری که در وزارت اطلاعات برگزار شده است، درباره قضیه اقلیتها و بخصوص بهایی های میگوید: من بهاییها را هم میگویم، بههرحال عدهای بهایی وارد این کشور شدهاند، اصلاً اینها اگر بیرون باشند آنجا به مصلحت ما نیست که ایرانی در خارج وجود داشته باشد و ناراضی باشد و دشمن باشد، گفتم به همان صورت میتوانند مزاحم باشند، در داخل هم اگر اینها را نگه داریم و همیشه تحت فشار و ناراضی اینها را اینجا نگه داریم، خوب ما که اجازه رفتن به اینها نمیدهیم اینها اگر بخواهند بروند خارج نه کسی به اینها تذکر میدهد به آن صورت و اگر فرار هم بکنند، میگیریم برشان میگردانیم در کشور، چه باید بکنند؟ پس بیرون بودنشان ضرر دارد، داخل بودنشان و ناراضی بودنشان باز هم ضرر دارد، لذا در حد مقدور باید سعی کنیم که اینها بتوانند اعاشه زندگیشان بکنند.
...
بله در گذشته مثلاً سیاست این بوده که پستهای کلیدی را چون نظام گذشته به ملت اعتماد نداشته، پستهای کلیدی را به اینها میداد، اینها را آن جاهای حساس ما نباید بگذاریم، نباید اینها به جاهای حساس برسند، نباید بگذاریم مسئولیتهایی که میتوانند خیانت بکنند دستشان بیافتد.هاشمی در نماز جمعه سال 64: بهاییت جریان جاسوسی است
هاشمی در نماز جمعه آذر ماه 1364 درباره حقوق بشر آمریکایی و جاسوس بودن بهاییهای میگوید: با خشمی که استکبار جهانی از جریانات موجود کشور ما دارد، از جریانات سیاسی، نظامی و وحشتی که از تهاجم آینده ما پیدا کرده، هیاهوی حقوق بشر راه انداخته اند. چهار تا بهایی را مثلاً ببرند در سازمان ملل، بهایی و منافق و شاه پرست و ملی گرا، مجموعه اینها، این ترکیب چه ترکیبی است؟ حالا بهایی هم علیه ایران مبارز شد؟! خوب! این هم یک جریان جاسوسی است، که از پیش شروع کرده اند. از آن وقتی که این ها به کمک انگلستان و روسیه تزاری آمدند، در کشور یک جریان جاسوسی بود و امروز هم کاری که ما با آنها داریم در حد جاسوسی است، در حد قاچاقچی، و در حد احتکار است. آنهایی که به جرم احتکار و یا جاسوسی و یا جنایت دیگری بازداشت میشوند، آنجا برایشان مسأله درست میکند. آقای ریگان بیاید صحبت بکند و رئیس جمهور کشور دویست و چهل، پنجاه میلیونی آمریکا، ابرقدرت گنده (!) بیاید آنجا بایستد و حرف بزند و از این تیپ ها دفاع کند!! سند ضدحقوق بشر بودن جمهوری اسلامی، اینها است!
حکومت جمهوری اسلامی با بهاییت مخالفت است
هاشمی در سال 1360 و در مصاحبهای درباره انجمن حجتیه و بهاییت میگوید:
سوال - مسأله ای که این روزها در جذب یا اخراج افراد نظامی و دولتی نقش دارد، وابستگی یا عدم آن به «انجمن حجتیه» است، نظر شما درباره «انجمن حجتیه» چیست؟
جواب - نظر خود را پیشتر هم گفته ام. قبل از پیروزی انقلاب، انجمن حجتیه با مبارزه مخالف بود. ما هم به همین دلیل آنها را قبول نداشتیم. برنامه های سازنده آنها بسیار محدود بود. به خاطر عدم مبارزه، به وضعیت موجود تن می دادند. به بچه ها تربیت دینی می دادند، ولیکن حداکثر مبارزه آنها برای احقاق حق مسلمین، مبارزه با بهایی ها بود. این نحوه مبارزه در آن روزگار، نه ربطی به اصل مبارزه اسلامی داشت و نه به نظر ما صحیح می آمد. چرا که رژیم شاه بهایی ها را تقویت می کرد. بعد برای اینکه کسی فکر مبارزه با رژیم را نداشته باشد، برای رد گم کردن، دست انجمن را باز می گذاشت. اما ببینید، وقتی که بهایی ها دور و اطراف رژیم هستند، اصل قضیه خدشه دار می شود. در واقع آدم هایی مثل سپهبدایادی که طبیب مخصوص شاه بود، یا آن طور که شایع بود روحانی، وزیر آب و برق، سمیعی، وزیر جنگ، ثابتی، همه کاره ساواک، بهایی بودند. در این صورت، معلوم بود که رژیم با بهاییت مخالفتی ندارد.
از طرف دیگر، برای اینکه رژیم نشان بدهد که با بهایی ها مخالف است، به انجمن اجازه فعالیت داده بود. رژیم می خواست که انجمن به عنوان مخدری باشد که جوانان علاقه مند به اسلام را دور خودش جمع کند. چرا که می دانست، انجمن با اسم اسلام عمل می کند، اما با رژیم مخالفت و مبارزه ای نمی کند. ما با این برخورد منفعلانه مخالف بودیم و اساس کار آنها را قبول نداشتیم. غیر از این، سابقه بد دیگری از انجمن نداریم. حالا که دیگر انقلاب پیروز شده است، حکومت با بهایی ها مخالف است.
تشبیه بنی صدر به بهاییان
هاشمی در نماز جمعه 1/8/1360 درباره شباهت بنی صدر و بهاییان میگوید: حالا منتظر باشید و ببینید چند روزی هم اینجا و آنجا برای محرم عامل جمع میکنند. فرض کنید ده پانزده نفر بیایند جلوی هیأت سینهزنی و نارنجکی پرتاب کنند! از همین کارهایی که تا به حال کردهاند. این، مجموعه اینهاست. خردخرد شدهاند و به کلی اعتبارشان زایل شده است. اصلاً چیز عجیبی است. شاید باور کردنش سخت باشد. من یک بار در این سخنرانیها گفتم که وضع بنیصدر به خاطر پناه بردن به توالت هواپیما، مثل وضع «میرزاعلی محمد باب» است که هنگام فرو افتادن از طناب دار در تبریز، به توالت پناه برد. جامعه بهاییان به مجلس شورا نامه نوشتند و اعتراض کردند که چرا ما را تشبیه به بنیصدر کردهاید؟! چون بنیصدر هم از تیپ همین فوق دیوانه هاست.
هاشمی: مرکز بهاییها را با مردم خراب کردیم
هاشمی در مصاحبهای درباره نفوذ بهاییان در دوره شاه میگوید: آن موقع مسئله بهاییها در ایران مهم بود. آنها به شدّت از طرف دربار حمایت میشدند. طبیب مخصوص شاه یک فرد بهایی بود. شایعه بود که بعضی از وزرای شاه بهایی هستند. هویدا هم که بعدها آمده بود، میگفتند بهایی است. آن موقع وضع به گونهای بود که همه نگران بودیم که آمریکاییها از طریق بهاییها دارند همه جا را میگیرند. این مسئله بیش از اینکه دینی و فرهنگی باشد، یک مسئله سیاسی بود.
نوق نام جلگهای است که در آنجا زندگی میکردیم، اوّل و آخرش حدود 50 کیلومتر است. روستاها در اطراف این جلگه پراکنده هستند. روستای ما وسط این جلگه است. چهار فرسخ بالاتر از روستای ما، روستایی به نام «اِسمال آباد» است که بهاییها در این روستا حضیرةالقدس، کتابخانه و قرائت خانه داشتند. من مردم ده خود را جمع کرده و سوار یکی از ماشینهای قدیمی - از وانتها بزرگتر بودند، ولی کامیون نبودند- کرده بودم و رفتیم حضیرةالقدس را خراب کردیم و آثار آن را از بین بردیم. اسناد مهمی هم پیدا کرده بودیم. آن موقع منبر میرفتم که این کار را کردم.
هاشمی: بهاییت یک دین ساختگی است
هاشمی در مصاحبهای در سال 79 درباره ساختگی بودن بهاییت میگوید: تا زمانی که آيت الله بروجردی زنده بودند، ما میخواستیم که وارد شویم، اما ایشان موافق نبودند. دسترسی هم به ایشان چندان زیاد نبود و غیر ایشان هم کسی نمیتوانست حوزه را وارد این کار کند. اما تفکّر این کار در ما به طور جدی بود و آمادگی داشتیم. یکی از مسائلی که آن موقع وجود داشت، مسئله بهائیت بود. بهائیت بهعنوان یک دین ساختگی که در خدمت رژیم بود و رژیم تبلیغ میکرد، یکی از مظاهر مبارزه ما با رژیم بود که با بهاییها که تحت حمایت رژیم بودند، مبارزه کنیم.
هاشمی در سخنرانی دیگری در سال 63 نیز به تفصیل به این موضوع پرداخته بوده و اینگونه علیه بهاییت موضع میگیرد: کفار نمی خواهند بگذارند ما با هم متحد باشیم، تنها به این اختلاف موجود ما هم اکتفا نمی کنند، غیر از اختلافاتی که از قدیم بین مسلمانان درست کرده بودند، اخیراً هم آمدند اینها چیزهای جدیدی مثل بهائیت و امثال اینها را در جامعه اسلامی خلق کردند. دین درست می کنند و بعداً خودشان حمایت می کنند، حالا؛ مثلاً آمریکا یا انگلستان بیایند از بهائیت حمایت کنند؛ یعنی چه؟ اگر آنها از مسیحیت حمایت میکردند، یک معنایی داشت و میگفتند دینمان است تا از بهائیتی. بهائیتی که باید از اینجا عبور کرده باشد؛ یعنی، مسلمان هم باشد، شیعه هم باشد؛ چون میخواهد از امام زمان استفاده کند. بعد از آن بیاید و بگوید امام زمان ظهور کرده، آنها رفتند و از اینها حمایت میکنند، به عنوان اینکه یک خنجری در قلب مسلمان ها باشد و یک وسیله تفرقه جدید درست کنند و هر چه که بدانند و بشود اختلاف درست کنند، می کنند، می بینید در هندوستان نمی گذارند آشتی بر قرار شود؛ بخاطر اینکه مسلمان زیاد است، هندو هم زیاد است.