- رهبر انقلاب و توصیه هایی در مورد ماه رجب
- امام محمد باقر(ع) طلیعهدار ماه خجسته رجب
- امام موسی کاظم از زبان امام خمینی( ره) مقام معظم رهبری
- این خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم
- آبشارزلال عبودیت برپیکر خسته از گناه
- لیله الرغائب،ضیافتی برای بهترین ها
- توصیه های اخلاقی رهبر معظم انقلاب برای بهره مندی از ماه رجب
- اندرز امام خمینی (ره) به سعودی ها
- لیلة الرغائب؛ شب قدر آرزوها
- سالروز وفات حضرت معصومه (س)

اندرز امام خمینی (ره) به سعودی ها
دوشنبه 94/02/07
در بامداد روز جمعه 31 فروردین 1358، هیأتی به نمایندگی عربستان سعودی با حضرت امام در قم دیدار کردند.
در این دیدار که اعضای هیأت نمایندگی عالی رتبه مذهبی عربستان سعودی به ریاست محمد السبیل (امام جماعت مسجد الحرام)، سفیر آن کشور، و ناصر میناچی (وزیر اطلاعات و تبلیغات وزارت ارشاد- و سرپرست سازمان اوقاف) حضور داشتند، حضرت امام(ره) با تاکید بر نقش اسلام در پیروزی مسلمانها، رهنمودهایی به هیأت نمایندگی عربستان ارائه فرمودند.
متن کامل سخنان حضرت امام(ره) در این دیدار را از نظر میگذرانید:
...
r /> «بسم اللَّه الرحمن الرحیممسجد، مرکز جنبش و خیزش
اولًا تشکر میکنم از این وَفْد «1» و از امام محترم «2» و از ملت حَرَمَیْنِ شریفین، ریاض و از جلالت ملک «3» که شما را برای تفقد از ما اینجا فرستاده است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش و حرکتهای اسلامی بوده؛ از مسجد تبلیغات اسلامی شروع میشده است و از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در(زیر) بیرق اسلام بوده است. همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است. شما که از اهالی مسجد و از علمای مساجد هستید، باید پیروی از پیغمبر اسلام و اصحاب آن سرور کنید و مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیه و برای قطع ایادی شرک و کفر و تأیید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار بدهید.
نقش اسلام در پیروزی مسلمانها
ما به خواست خدای تعالی با آنکه بی ساز و برگ بودیم و ملت ما در دستش از تفنگ و آلات جنگی چیزی نبود، به واسطه قدرت ایمان و وحدت کلمه بر قوای طاغوتی غلبه کردیم. و من امیدوارم که همه ملتهای اسلامی بپاخیزند و با وحدت کلمه و با توجه به اسلام و قدرت ایمان، بر اجانب و بر کسانی که میخواهند این ملتها را همیشه در تحت اختیار و سلطه خود داشته باشند غلبه کنند. رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام، وحدت کلمه و قوّت ایمان بود؛ قوّت ایمان بود که یک لشکر ضعیف را بر امپراتوریهای بزرگ عالم غلبه داد، و سی نفر به قیادت «4» خالد بن ولید «5» بر شصت هزار نفر لشکر پیشقراول روم غلبه کرد. این قدرت اسلام بود که پیش می برد، و ما مسلمین باید با قدرتِ اسلام اسلام را پیش ببریم.
باید با قوای کفر به قدرت اسلامی مبارزه کنیم و دست تبهکاران را از ممالک خودمان دور کنیم. اگر وحدت کلمه اسلامی بود و اگر دولتها و ملتهای اسلام به هم پیوسته بودند، معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیر دست قدرتها باشد. اگر این قدرت- قدرت بزرگ الهی- مُنْضَم»6»
بشود به قدرت ایمان و همه با هم برادرانه در راه اسلام قدم بردارند، هیچ قدرتی بر آنها غلبه نخواهد کرد.
خطر اسرائیل
مع الأسف با اختلافاتی که در مناطق دیده می شد- و خصوصاً در مناطق عربی- این موجب شده است که اسرائیل با جمعیت کمی که دارد در مقابل اعراب با آن جمعیت کثیر و سازوبرگ کثیر ایستادگی کند. اگر جلوی این جرثومه فاسد گرفته نشود، طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمی کند فقط بر فلسطین و مسجد اقصی؛ او همه جا را می خواهد غلبه کند.
بر مسلمین و بر دولتهای اسلامی است که با هم متحد بشوند و این جرثومه فساد را از بن و بیخ برکنند و (به) کسانی که پشتیبانی آنها را می کنند اجازه ندهند که پشتیبانی کنند. من از خدای تبارک و تعالی قدرت اسلام و عظمت اسلام و مسلمین را و وحدت کلمه آنها را خواستارم.
اندرز به سعودیها
حکومت سابق ما برای اینکه همه طور خدمت به اربابهای خودش بکند، در اینجا فجایع کرد، و در خصوص زائرین بیت اللَّه الحرام مضیقههایی ایجاد کرد؛ و گاه نسبت به مسئولین دولت سعودی چیزهایی گفت که شاید پیش ایرانیها یک ناراحتیهایی از آنها هم حاصل شد. و ما پس از رفتن او و قطع ید غاصبه او متوجه این هستیم که در سالهای آتیه مملکت سعودی با ایرانیهایی که برای زیارت بیت اللَّه و حرمین شریفین میآیند، چه نحو عمل خواهد کرد. ایرانیها نظر به این معنا دوختهاند که با برادران خودشان چه نحو عمل خواهد شد. و من امیدوارم که اکنون که دست ظلم از این مملکت کوتاه شده است و تبلیغات سوئی که میکردند از بین رفته است، برادرهای ما با هم برادر باشند و رفتار آنها رفتارهای برادرانه باشد و برای حجاج بیت اللَّه تسهیلات فراهم کنند، و از خدای تبارک و تعالی این توفیق را خواستارم.
سرمشق قرار دادن تاریخ
تاریخ باید سرمشق ما باشد و ما وقتی که تاریخ را نگاه میکنیم، تحولاتی که پیدا شده است در اسلام و در مسلمین، هر جا که قوّت ایمان در کار بوده است و مردم و مسلمین به قوّت ایمان حرکت میکردند، نصر با آنها همراه بوده است. و هر وقت برای رسیدن به آمال دنیایی بوده است، نصر از آنها فرار می کرده است.
تعلیمات انبیا و تعلیم نبی اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- این است که با قدرتهای معنوی، شما میتوانید پیش ببرید. آن قوههای معنوی که پشت سر مسلمین بود و ملائکة اللَّه که قدرت معنوی بود موجب شد که مسلمین در کمتر از نیم قرن بر همه معموره «7» دنیا سلطه پیدا کنند. ما باید از تاریخ عبرت بگیریم. آن وقت که یک دولت قوی ما داشتیم- مثل دولت عثمانی- در مقابل شوروی، در مقابل ژاپن میایستاد و گاه غلبه میکرد. دشمنان ما وقتی سلطه پیدا کردند، این مملکت پهناور را تکه تکه کردند وهر کدام را به دست یکی از عمال خودشان دادند و بین آنها مع الأسف تفرقه انداختند، و این موجب شد که مسلمین و اسلام ضعیف شد و مُسْتَعْمِرین بر ما غلبه کردند. ما باید از این امور عبرت بگیریم، و دولتهای ما از این معانی و از این امر تاریخی عبرت بگیرند و اختلافات خودشان را رفع کنند. اگر اینها با هم مجتمع بشوند یک قدرتی خواهند داشت که هیچ قدرتی با آنها معارضه نمیکند، البته به شرط ایمان کامل. و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که ایمان ما را و ایمان دولتهای ما را و ایمان ملتهای ما را قوی کند، و با عنایت خودش با ما همراهی کند که ما بر مشکلات خودمان سلطه پیدا کنیم. و از شما و دوستان شما باز هم تشکر می کنم.
و السلام علیکم»
(1) هیأت سیاسی.
(2) آقای محمد السبیل، امام جماعت وقت مسجد الحرام و رئیس هیأت مذهبی اعزامی.
(3) ملک فهد بن عبد العزیز، پادشاه وقت عربستان سعودی.
(4) رهبری، فرماندهی.
(5) صحابه پیامبر- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و فاتح امپراتوری بیزانس در دوران حکومت عمر بن خطاب.
(6) ضمیمه
(7) آبادی، شهر.
(صحیفه امام، ج 7، ص: 65- 68)

حكايت ابابيل طبس
جمعه 94/02/04
بدون شك ماجرايى كه در طبس اتفاق افتاد و با شكست نيروهاى امريكايى مواجه شد يكى از بزرگترين معجزات قرن است؛ چرا كه آنها با برخوردارى از دقيق ترين و پيچيده ترين امكانات نظامى و با تدارك همه جانبه و هماهنگى كليه عوامل داخلى و خارجى به بهانه آزادسازى جاسوسان خود اما در حقيقت به قصد نابود ساختن نظام اسلامى تهاجم خود را آغاز كردند.
سران كاخ سفيد و مقامات پنتاگون از موفقيت اين عمليات اطمينان كامل داشتند اما از آنجايى كه خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است، در طبس نيز امدادهاى غيبى خداوند عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود كه اراده الهى بر هر چيز كه تعلق بگيرد شدنى است.
ما به ارزيابى حركت هاى امريكا در قبال انقلاب اسلامى پرداخته و جريان حمله ۵ ارديبهشت را با استفاده از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى و نيز با بهره گيرى از صحبت هاى كارتر كه به صورت خاطره جداگانه اى به چاپ رسيده، بررسى مى كنيم.
...
شيوه امپرياليسم امريكا در قبال انقلاب اسلامى قبل از حمله نظامى
ترديدى نيست كه نخستين ضربات مهلك وكارى انقلاب اسلامى بر پيكر امپرياليسم امريكا وارد آمد. شاه كه هم پيمان ديرينه و نوكر امريكا در منطقه بود به شكل ذلت بارى از كشور بيرون رانده شد و تمام نهادهايى كه باعث اميداورى امريكا و غرب بود سرنگون شدند.
انقلاب، منطقه خاورميانه را به شدت دگرگون ساخت و امريكا و رژيم هاى مرتجع را وحشت زده ساخت. اما امريكا كه صبر كرده بود و پيروزى مردم را ناباورانه ديده بود به دلايل گوناگونى از جمله حاكميت دولت موقت پس از انقلاب و عدم وجود چهره هاى مكتبى در اين حاكميت اميدهاى فراوانى به روند انقلاب پيدا كرد. اين حالت ادامه داشت تا اينكه تسخير قهرمانانه لانه جاسوسى اين خواب خوش طلايى را بر هم ريخت و تمام آنچه را كه امريكا مى خواست از بين برد.
تسخير لانه جاسوسى پيامدهاى بسيارى به دنبال داشت. بهتر است اين لحظات را از زبان كارتر، از ۴۴۴ روز رنج و اضطرابش بخوانيم:
«۴ نوامبر ۱۹۷۹ تاريخى است كه من هرگز فراموش نخواهم كرد. صبح زود برژينسكى اطلاع داد كه سفارت ما در تهران توسط حدود ۳ هزار مبارز اشغال شده و ۵۰ الى ۶۰ تن از كاركنان امريكايى به گروگان گرفته شده اند. من و ونس بلافاصله اطمينان خاطرى را كه دولت ايران به ما داده بود، بررسى كرديم. بازرگان سعى كرده به وعده خود مبنى بر حفاظت از ديپلمات ها عمل كند اما چند ساعتى از واقعه گذشت بدون اينكه عمل قاطعى انجام گيرد. ما دچار نگرانى فزاينده اى شديم و ما با مقامات كابينه بازرگان و شوراى انقلاب تماس گرفتيم. تمام كوشش هاى ما بى نتيجه ماند. مبارزين يك شبه به قهرمان تبديل شدند (امام) خمينى از آنان تقدير به عمل آورد. هيچ يك از مقامات دولتى حاضر نبود با آنها مخالفت كند.»
به هر حال تسخير جاسوسانه، خواب خوش طلايى امپرياليسم را بر هم زد و روند انقلاب را تغيير داد و اميدهايى را كه امريكا در مورد بازگشت انقلاب ايران به دامان غرب داشت به هم ريخت. تلاش هاى پى در پى و به دنبال هم امريكا براى خاتمه دادن به قضيه و نيز اقدامات احتياطى براى تنبيه ايران يكى پس از ديگرى اجرا شدند.
شيوه هاى گوناگونى در اين رابطه از سوى امريكا به كار گرفته شد. نخستين اقدام امريكا مذاكره رويارو و نيز ارسال نماينده براى ملاقات با امام (ره) و شوراى انقلاب بود كه قاطعانه با حكم امام مجبور به بازگشت شدند.
تلاش هاى بعدى امريكا كه بايد آن را گام هاى تهديدآميز خواند شامل محاصره اقتصادى و حملات تبليغاتى سياسى مى شود. خاطرات كارتر در اين زمينه چنين مى گويد:
«روز ۶ نوامبر در كتابچه يادداشت روزنامه ام نوشتم: «ما بررسى اقدامات تنبيهى را شروع كرديم.» ۵۷۰ امريكايى در ايران داشتيم. من به شركت هايى كه آنها را در استخدام داشتند، دستور دادم امريكاييان را از ايران خارج كنند. من همچنين از الجزاير، ترك ها، پاكسانى ها، ليبيائى ها و سازمان آزادى بخش فلسطين خواستم بين ما وساطت كنند. هفته اول نوامبر ۱۹۷۹ آغازگر مشكل ترين دوره زندگى من بود. سلامت گروگان هاى امريكايى مهمترين مساله بود. صبح زود در كاخ سفيد قدم مى زديم و شب ها تا دير وقت بيدار مانده، سعى مى كردم درباره اقداماتى كه مى توانست به آزادى آنها منجر شود، فكر كنم. من به تمام پيشنهادها از تحويل شاه تا انداختن بمب اتمى بر روى تهران گوش مى كردم. من از پاپ خواستم مستقيما با (امام) خمينى تماس بگيرد و او نيز موافقت كرد.
براى آماده كردن امكانات عمل نظامى دستور دادم عكس هاى ماهواره اى از محل استقرار هواپيما و ساير نيروهاى مسلح ايران تهيه شود.»
انگيزه ها و زمينه هاى تجاوز امريكا:
۱- پس از فتح لانه جاسوسى (كه به تعبير حضرت امام خمينى انقلاب دوم نام گرفت) و شكست توطئه هاى مزدورانه امريكا در نفوذ و رسوخ و نهايتا مسخ انقلاب اسلامى از درون و افشاى دست هاى خيانت بار همساز با شيطان بزرگ و به اسارت گرفتن آنها، تهديدات نظامى و تحريم اقتصادى از ابتدايى ترين اقدامات جهت غلبه بر اين پيروزى بزرگ و شكست اين نصر الهى بود.
همه همپالگى هاى شيطان بزرگ در اين توطئه ها با امريكا همدلى و همكارى داشتند. تبليغات در جهت اين دو توطئه ابتدا بر روى مداخله نظامى تمركز يافت و به اوج خود رسيد و چون دشمن از اين توطئه نتيجه اى نگرفت، به تشديد تبليغات بر مساله تحريم اقتصادى و بسط آن در تمامى كشورهاى هم پيمانش پرداخت و اين به دو علت بود: اول آن كه آخرين حيله دشمن بود، دوم انحراف اذهان و افكار عمومى از احتمال حمله نظامى، تا اين كه زمينه ذهنى مردم از مساله منحرف و دشمن خارجى فراموش گردد و به مشكلات داخلى و مسايل اقتصادى معطوف شود.
۲- از اهم زمينه هايى كه موجبات اين هجوم را فراهم ساخت بايد به شكست كوشش هاى ديپلماتيك و طرح هاى امريكا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره كرد. (ماموريت افرادى چون رمزى كلارك، هانس، حبيب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
۳- در خلال تلاش هاى دشمن، عوامل و ايادى امريكا يعنى گروهك هاى چپ و راست و منافق، اين بار نيز به بهانه حفظ سنگر دانشگاه و مخالف با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خون ريزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند كه گويى اين بخش نيز جزيى از طرح كلى تجاوز نظامى بوده است.
۴- آتش افروزى هاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله كردستان. شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود كه بدانيم دولت تجاوزگر امريكا در خصوص چنين ماموريتى متجاوز از ۵ ماه تمام در صحراهاى آريزونا (جايى كه تقريبا شرايط كوير ايران را داراست) تعليمات پيچيده و فشرده اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيك هاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امريكا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را كاملا مورد پيش بينى عملى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غير مطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است.
هدف اصلى؛ ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى
قبل از انجام عمليات، ارسال نامه يكى از عوامل وابسته به سازمان هاى جاسوسى به شوراى انقلاب و اعلان خطر در مورد حمله نظامى صورت پذيرفته بود.
وى در اين نامه مى نويسد: «هدف از اين نامه افشاى اهداف و نقشه هاى بيشرمانه دولت امريكا و اسراييل عليه ايران است. لازم به يادآورى است كه من اين مطلب را از يك افسر اطلاعات ارتش اسراييل دريافت كرده ام.
شوراى امنيت ملى امريكا سرگرم طرح نقشه اى نظامى به منظور آزادى گروگان هاى سفارت امريكا در تهران مى باشد. بر طبق اين نقشه كه قسمتى از آن در خارج و بخشى از آن در ايران قرار است انجام گيرد، گروه ويژه مشتركى با همكارى سازمان جاسوسى اسراييل به وجود آمده است.
در ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ در جلسه مشتركى با شركت غرروايزمن وزير دفاع اسراييل، سفير امريكا در تل آويو و وابسته نظامى امريكا جزييات همكارى اسراييل در اين عمليات روشن گرديد. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه از افسران و طراحان برنامه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شيمون پرز» نيز استفاده شود.
افراد اين گروه ويژه، ۸۲ تن از لشكر ويژه هوا- زمين امريكا مى باشند كه هم اكنون در پايگاه فورت براگ تحت آموزش مى باشند و به زودى از طريق آلمان غربى به پايگاه آكروتينى در قبرس و سپس به اسراييل اعزام خواهند گرديد. يك دولت همسايه ايران نيز موافقت نمود كه ايالات متحده از پايگاه هاى نظامى خود و يك پايگاه نظامى به منظور جمع آورى و تهيه اطلاعات استفاده نمايند.
در كنار اين گروه يك دسته شامل افسران سابق ارتش و ساواك ايران نيز به تهران اعزام شده اند تا مكان دقيقى براى گروگان ها پيدا كنند. چندروز پس از اعزام اين گروه، گروه دومى به تهران اعزام مى گردند، تا حمله شبانه به سفارت را براى آزادى گروگان ها رهبرى نمايند.»
در دنباله همين نامه در مورد تلاش هاى ضد انقلابى امريكا مى خوانيم:
«طرحى نيز به منظور ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى كه شامل تضعيف موقعيت ايران و بى اعتبار كردن آيت الله مى باشد به دستور شخص كارتر تحت بررسى است. بدين منظور به سرويس هاى اطلاعاتى امريكا در خاورميانه دستور داده شده كه عمليات و حملات تروريستى را بر عليه ايران آغاز نمايند.»
با توجه به اين اظهارات مى توان به راحتى درك كرد كه كودتاى تيرماه ۵۹ در دنباله طرح حمله نظامى ناموفق به ايران بوده است. اقدام بعدى در داخل كشور براى آماده نمودن زمينه حمله نظامى، جمع آورى توپ ها از حوزه عملياتى امريكا بود. ۳ روز به زمان عمليات مانده، بر طبق تلفنگرامى ۱۰ آتشبار يعنى ۸۰۰ توپ ۲۳ ميليمترى ضد هوايى از شيراز به تهران، مشهد، بابلسر به بهانه اعزام به غرب جمع آورى مى شوند، در حالى كه در انبارهاى نيروى هوايى توپ موجود بود.
چگونگى اجراى توطئه
در شامگاه چهارده ارديبهشت ماه (ساعت ۱۱ شب) ۸ فروند هلى كوپتر سيكيورسكى از ناو هواپيمابر به پرواز درآمدند و به دنبال آن ۶ فروند هواپيماى سى-۱۳۰ از عمان برخاسته وارد حريم هوايى ايران شدند. اين هواپيماها بدون كوچك ترين اشكالى مرزهاى جنوبى ايران را پشت سر گذاشته و وارد حريم هوايى ايران شدند.
يك پاسگاه مرزى عبور آنها را گزارش مى دهد ولى به درستى معلوم نشد كه چرا به گزارش وى ترتيب اثر داده نمى شود. در همين جا اضافه مى كنيم در زمان اجراى عمليات حمله، ارتش ايران در آماده باش كامل نظامى به سر مى برد. هواپيماهاى غول پيكر كه قبلا در خاك مصر و عمان مستقر بودند پس از طى مسافتى بيش از ۱۰۰۰ كيلومتر در فضاى هوايى ايران و بدون كوچك ترين مانعى، براى سوختگيرى و احتمالا هماهنگى براى شروع عمليات، در يك فروگاه متروكه كه در جنگ جهانى دوم در نزديكترين رباط خان طبس توسط قواى متفقين ساخته شده بود فرود مى آيند.
توطئه گران مجهز به كليه تجهيزات بوده اند، زمان فرود اندكى پس از نيمه شب بوده است. يك اتوبوس مسافربرى از كوره راه نزديك محل عبور مى كند و مزدوران مهاجم از بيم آن كه نقشه پليدشان فاش شود همه مسافران را بازداشت كرده و تصميم گرفتند با خود به گروگان ببرند. هنگامى كه قصد راه اندازى هواپيما را داشتند به روايت شاهدان عينى (مسافران اتوبوس گروگان گرفته شده) دو هواپيما آتش گرفته و دچار انفجار مى شود به دنبال اختلالات پديد آمده و به خصوص حوادثى كه در طى مسير حركت براى هلى كوپتر به وجود مى آيد عمليات به دستور ستاد فرماندهى متوقف مى شود. تعدادى از هلى كوپترها دچار طوفان شن مى شوند و قادر به پرواز نمى گردند و ۹ نفر يا تعداد بيشترى از مزدوران كه سرنشينان دو هواپيماى منفجر شده بودند، جان خود را از دست مى دهند و بالاخره ساعت ۵/۴ صبح مهاجمين از خاك ايران خارج مى شوند و مسافران را به حال خود رها مى كنند.
طرح عمليات گسترده نظامى دچار نواقص ديگرى مى شود كه با يارى خدا و الطاف بيكران او سرانجام منجر به شكست كامل آن مى گردد.
ما در اينجا براى مزيد اطلاع، خاطرات كارتر را كه در همين زمينه لحظات تاسف بارش را توصيف مى كند مى آوريم: «ساعت ۲۵/۱۰ بامداد به وقت واشنگتن، هواپيماها طبق برنامه برخاستند. ساعت ۱۲ بعد از ظهر: نخستين مطلب اين بود كه دو هلى كوپتر قبل از رسيدن به محل ممكن است مجبور به فرود شوند.
اگر چه پيش بينى وضع هوا خوب بوده است هلى كوپترها دچار طوفان شن شده اند، يك هلى كوپتر به ناو برگشته و ديگرى در صحراى جنوبى رها شده است. ما اين مطلب را زمانى با خبر شديم كه خدمه اين هواپيما نجات پيدا كردند.
پست ايرانى متوجه شده است دو هواپيما در ارتفاع كم بدون چراغ پرواز مى كند. بخش جاسوسى ما بى سيم هاى ايران را كنترل مى كرد.
ساعت ۱۵/۳ بعد از ظهر دو هلى كوپتر بر زمين نشستند. نيروى دريايى، فكر مى كند هلى كوپترهاى ديگر بر زمين نشسته و خدمه هاى آنها را با خود برده اند. بنابراين شش هلى كوپتر در راه است. هلى كوپترها تا نيم ساعت ديگر به صحراى يك مى رسند. هيچ اعلام خطرى از سوى ژاندارمرى صورت نگرفته است.
همه هواپيماهاى سى-۱۳۰ به زمين نشستند
سه خودرو مشاهده شدند، اين بدبيارى غيرقابل پيش بينى بود. ما چندين هفته اين محل را زير نظر داشتيم و تردد در آن نادر بود.
تقريبا بلافاصله پس از فرود هواپيماها يك اتوبوس پر از مسافر و سپس يك تانكر حامل سوخت و بعدا يك وانت بار به آن نقطه مى رسند. من دستور دادم مسافرين اتوبوس را با هواپيما تا پايان عمليات به مصر ببرند.
ساعت ۱۰/۴ بعد از ظهر: دو هلى كوپتر در حال سوختگيرى هستند.
ساعت ۴۵/۴ دقيقه: براون اطلاع داد به نظر من بايد عمليات را متوقف كنيم. يكى از هلى كوپترها در صحراى يك دچار مشكلى در سيستم هيدروليكى شده است. بنابراين تعداد هلى كوپترهاى مورد لزوم از شش فروند كمتر است. به دنبال اين مساله درخواست تعليق عمليات داده مى شود. پس از آن به بكويت و وات كه فرماندهان عمليات نظامى هستند پيشنهاد تعليق عمليات را به اين علت كه دست كم به شش هلى كوپتر نيازمند است، ارايه مى دهد.
ساعت ۵۷/۴ بعد از ظهر پيشنهاد مورد قبول واقع و عمليات متوقف مى شود.
ساعت ۵۸/۵ بعد از ظهر گزارشى دريافت مى شود مبنى بر اينكه يك هلى كوپتر به يك هواپيماى سى-۱۳۰ برخورد كرده است و تعدادى تلفات به جاى گذاشته است.
«من حالت بيمار گونه اى داشتم. هر ثانيه براى من ساعت ها مى گذشت.»
برژينسكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر امريكا چنين توصيف كرده است:
«وى بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت. من فوق العاده دلم براى او سوخت. همينطور براى كشورم. ساعت ۱۵/۵ بود كه كارتر خبر ديگرى مبنى بر برخورد يك هلى كوپتر با هواپيماى سى-۱۳۰ و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دريافت كرد. اين برخورد همراه با تلفات جانى بوده است. كارتر با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد.»
معجزه طبس، از زبان مقامات امريكايى
«در تمام طول راه بازگشت (از طبس) احساس پوچى و پژمردگى مى كردم. آه. آه. ياس بر وجودم سايه افكنده بود. گريه ام گرفت. اين موقعى بود كه نشستم و با تمام وجودم گفتم: يا عيسى مسيح، تو مى دانى كه چه گندى به بار آمده است.
ما واقعا باعث شرمسارى كشور بزرگمان (امريكا) شديم. خودم را بسيار حقير احساس مى كردم. نمى خواستم صحبت كنم، يا هيچ كار ديگرى انجام دهم؛ فقط احساس مى كردم كه ديگر آبرويى باقى نمانده بود.»
مطلب فوق عين مطلبى است كه چارلى بكويت، فرمانده عمليات نافرجام طبس، در كتاب خود به نام «نيروى دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحرير درآورده است.
هاميلتون جردن رييس كاركنان كاخ سفيد در كتاب خود به نام «بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دريافت خبر برخورد هلى كوپتر و هواپيما در طبس در كاخ سفيد گذشت، مى نويسد: كارتر گوشى را برداشت و گفت: «ديويد (جونز) چه خبر؟»
ما حرف هاى جونز را نمى شنيديم. ولى حالت چهره كارتر و پريدگى رنگ او نشان مى داد كه خبرهاى بدى مى شنود. كارتر لحظه اى چشمانش را بست و در حالى كه به زحمت آب دهانش را قورت مى داد پرسيد: «آيا كسى هم مرده است؟»…
همه ما به دهان او زل زده بوديم. چند ثانيه بعد گفت: «مى فهمم… مى فهمم» و گوشى تلفن را گذاشت، هيچكس سوال نكرد تا اينكه خود كارتر پس از چند ثانيه سكوت گفت: «مصيبت تازه اى پيش آمده. يكى از هلى كوپترها به يك هواپيماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم كشته شده اند…»
هاميلتون جوردن در ادامه مى نويسد:
«تصور اينكه گروهى از داوطلبان نجات گروگان ها، خود جان باخته و در يك بيابان دور در آن سوى دنيا به خاك هلاكت افتاده اند، چون كابوسى بر فكر و روح من سنگينى مى كرد. از اطاق كابينه بيرون آمدم تا كمى در هواى آزاد قسمت جنوبى كاخ قدم بزنم و افكار خودم را منظم كنم، ولى هواى خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم كرد. با حال تهوع به داخل كاخ برگشتم و به دستشويى خصوصى رييس جمهور رفتم.»
كارتر در مورد لحظه ديدار با سرهنگ بكويت و گريه هر دو مى گويد: «او با چشمان اشك آلود شروع به صحبت كرد و گفت: آقاى رييس جمهور من مى خواهم از طرف خود و اعضاى گروه دلتا به مناسبت عدم موفقيت و انجام اين ماموريت از شما عذرخواهى كنم. من با شنيدن اين حرف به گريه افتادم.»
ماجراى اشغال لانه جاسوسى و حوادث مربوط به آن آنچنان تاثير به سزايى داشت كه كارتر در اين ارتباط مى گويد:
«عجيب است كه سرنوشت انتخابات رياست جمهورى اين كشور بزرگ، نه در شيكاگو يا نيويورك، بلكه در تهران تعيين مى شود!»
به اذن خداوند، حشرات هم به تكليف خود عمل كردند:
نكاتى ديگر از عمليات طبس، از كتاب نيروى دلتا كه نويسنده آن فرمانده عمليات طبس است، نقل مى گردد:
آنها در مسير حركت به سمت ايران در مصر و عمان توقف داشتند و قرار بود شب را در مصر به استراحت بپردازند. اما در مصر با آنچنان هجومى از سوى مگس ها مواجه مى گردند كه خواب را از آنها مى ربايند و اين امر موجب خسته و خواب آلود بودن نيروهاى عملياتى دلتا هنگام عمليات در طبس مى گردد.
بكويت در اين رابطه مى نويسد: «بيرون پايگها منظره اى دلگير و بى پايان در گرماى آسمان بى ابر محو مى شد. مگس ها همه جا بودند و روى هر جنبده اى و هر چيزى مى نشستند و همه سعى مى كردند بخوابند؛ اما با وجود هواى داغ و سوزان و با هيجان ناشى از ماموريت، عده زيادى نتوانستند استراحت كنند.»
هجوم مگس ها به حدى بود كه بكويت در مورد ترك مصر مى نويسد:
«كسى از ترك مصر ناراحت نبود. مگس ها و كثافت با پرواز توسط دو فروند سى ۱۴۱ پشت سر گذارده شد.»
در مورد خواب آلودگى نيروهاى عملياتى دلتا در طبس، يعنى زمانى كه بايد همه در اوج بيدارى باشند، بكويت در مورد يك عضو عمليات كه در داخل هواپيماى سى-۱۳۰ بود مى نويسد: «لحظاتى قبل از برخورد هلى كوپتر به آن (هواپيما) چرت مى زد. هنگام انفجار، وى چرتش پاره شد و به صفى از افرادى كه در حال خروجى از يكى از دريچه هاى هواپيما بودند پيوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز كار مى كردند. موتور هلى كوپتر هنوز كار مى كرد و همچنان بدنه هواپيما را مى شكافت و به داخل آن رخنه مى كرد و هواپيما را به شدت تكان مى داد. عضو مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وى، (هواپيماى) سى-۱۳۰ به پرواز درآمده است و اكنون وقت عمليات پرش با چتر است. وقتى نوبت او براى ترك هواپيما رسيد، به طور خودكار وضعيت پرش با چتر را به خود گرفت واقدام به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روى زمين پهن شد بعد از آن، همقطارش از او پرسيده بود كه وقتى پريد، بدون چتر چكار مى خواست بكند؟ او جواب داده بود: «نمى دانم. من در آن لحظه فقط فكر مى كردم كه بايد بپرم.»
گزارش هواشناسى در روز عمليات، مساعد بودن هوا را گزارش مى كرد و بكويت كه با هواپيما وارد ايران شده بود، در طبس شاهد هواى صاف بود به طورى كه مى نويسد:
«هوا خنك و صاف بود و ستاره ها به سادگى قابل رويت بودند. نور ماه براى ديدن افرادى كه سى چهل يارد دورتر ايستاده بودند، كافى بود.»
آنها منتظر هلى كوپتر بودند كه بايد يك ربع بعد از آنها وارد طبس مى شدند. ولى از آنها خبرى نمى شود. آنها در حقيقت در مسير حركت از عمان به ايران دچار طوفان شن عظيمى شده بودند. قرار بود ۸ هلى كوپتر به طبس بيايند. ولى در نهايت فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيدند و دو تاى آنها بر اثر شدت طوفان از ميانه راه به عمان بازگشته بودند.
بكويت درارتباط با گفت و گويش با اولين خلبان هلى كوپترى كه وارد طبس شده بود، مى نويسد:
«چيزهايى كه مى گفت به قدرى تاثرآور بود كه اگر مى توانستيم، هلى كوپتر را در بيابان مى گذاشتيم و با سى-۱۳۰ ها با خانه برمى گشتيم.»
بكويت در رابطه با خلبان دومين هلى كوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است:
«او از هلى كوپتر دور شد، زياد و تند صحبت مى كرد و چيزهاى وحشتناكى مى گفت.»
بكويت از قول او نقل مى كند كه:
«من نمى دانم چه كسى در سطح من كارها را اداره مى كند؛ اما اينقدر مى توانم بگويم كه براى لغو اين عمليات بايد همه چيز به دقت مدنظر قرار گيرد. نمى دانيد بر من چه گذشته است. با بدترين طوفان شنى كه تاكنون ديده بودم مواجه شديم. بسيار دشوار بود. پيش خود فكر كردم مطمئن نيستم كه بتوانيم عمليات را انجام دهيم. واقعا مطمئن نيستم كه بتوانيم آن را انجام دهيم.»
در حالى ۸ كه هلى كوپتر براى عمليات پيش بينى شده بود، فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيده بودند و اين تعداد حداقل هلى كوپترهاى مورد نياز براى موفقيت در عمليات نجات گروگان ها بود. اما يكى از هلى كوپترها نيز اعلام مى كند كه قادر به ترك طبس نيست. ماموريت با ۵ هلى كوپتر ممكن نبود و براساس برنامه هاى از پيش تعيين شده در چنين صورتى چاره اى جز توقف عمليات نداشتند. آنها بايد هلى كوپتر را جا مى گذاشتند و ايران را به سرعت ترك مى كردند. دستور لغو عمليات توسط كارتر صادر مى شود. طوفان شن كار خود را كرده و عمليات با شكست مواجه شده بود ولى اين افتضاح براى امريكا كافى نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابى كه حضرت امام (ره) رهبرى آن را بر عهده داشت، رسوايى بيشترى را براى امريكا مقرر كرده بود.
خداوند با معجزه «طوفان شن» به يارى حكومت اسلامى آمده بود. شايد «مگس ها» در مصر نيز ماموريت خود را انجام داده و استراحت را از نيروهاى دلتا ربوده بودند. اين دفعه نوبت «تندباد» بود كه ماموريت الهى خويش را انجام دهد. نيروهاى دلتا عمليات فرار را آغاز مى كنند. بكويت با تاكيد بر اينكه «وقتى براى گريه نداشتند» در ارتباط با حادثه بعدى مى نويسد: «در ميان تندباد، يكى از هلى كوپترها را ديدم كه از زمين بلند شد و به سمت چپ كج شد و به آرامى به عقب خزيد. سپس صداى مهيبى بلند شد. صداى انفجار بمب نبود. صداى شكستن نبود، صداى چيزى بود كه با يك ضربه متلاشى شود. يك انفجار بنزين. گلوله آتشين آبى رنگى مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلى كوپتر سرگرد شافى به سى-۱۳۰ كه در شمالى ترين قسمت ايستاده بود و عنصر آبى را تازه سوار كرده بود، برخورد كرد… شعله هاى آتش تا ارتفاع سيصد، چهارصد پايى مى رسيد. هوا مثل روز روشن بود… در ميان آتش، هلى كوپتر را مى ديدم كه به سمت چپ هواپيما برخورد كرده است.
موش هاى ردى منفجر مى شدند. گردونه هاى آتش در آسمان مى چرخيدند. مثل اين بود كه افراد درون گوى آتش حركت مى كردند.»
حتى مرور كوتاهى بر واقعه طبس و طرح آن و نيز نگاهى به شكست عبرت آموز متجاوزان مى تواند الهى بودن اين انقلاب را به جهانيان نشان دهد، ما در اين رابطه بيشتر نمى گوييم، فقط متذكر مى شويم كه امريكا و ايادى اش پس از اين طرح از پا ننشستند و دست به حركت هاى انتقام جويانه زدند كه حاصل آن كشتار تعدادى از مردم بى گناه كشورمان بود و حتى طرح ضد انقلابى كودتا را پى ريزى كردند كه به لطف خدا در نطفه خفه شد.
اين اقدام با اينكه از نظر نظامى و عملياتى بسيار حايز اهميت بود و در صورت موفقيت يكى از اقدامات بزرگ وتاريخى امپرياليسم تلقى مى شد ولى پس از شكست از سوى رسانه هاى امپرياليستى به گونه اى وانمود شد كه از اهميت آن بكاهد، زيرا اگر در آن زمان مردم جهان و مردم امريكا پى به جزييات طرح مى بردند و مى فهميدند كارتر كه مزدورانه دم از حقوق بشر مى زند در حالت صلح به كشورى حمله كرده و به قصد آزادسازى ۵۲ نفر مى خواهد دهها نفر حداقل افراد مستقر در سفارت امريكا را قتل عام بكند، ديگر آبرويى براى آنها باقى نمى ماند.
در اين جا از فرصت استفاده كرده و ياد پاسدار شهيد محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه يزد كه تنها شهيد عمليات تروريستى نظامى امريكا بود را گرامى مى داريم و شكست توطئه هاى ناجوانمردانه امريكا را از خداوند بزرگ خواستاريم.
مسجد شكر
به مناسبت شكست ذلت بار و فراموش نشدنى توطئه نظامى امريكا، در محل سقوط هواپيما و بالگردهاى امريكايى، مسجدى به همت مردم و مسوولين نظام، در حال ساخت است كه به شكرانه اين موهبت الهى- شكست امريكا- و با اشاره رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اى، آن را مسجد شكر نام نهاده اند. باشد تا اين بنا براى هميشه در دل كوير براى نسل هاى آينده باقى بماند و شكر گزار خداوند باشند.

چرا به عهد خویش وفادار نیستید و گناه میکنید؟
پنجشنبه 94/02/03
گروهی از یهودیان و مسیحیان بر این باورند که چون دوستدار خداوندِ سبحان هستند، عذاب نمیشوند: (وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاۆُهُ قُلْ فَلِمَ یعَذِّبُکمْ بِذُنُوبِکم …) (1)
...
آنان به موازاتِ این ادّعا، بر سه عقیده ی دیگر به قرار زیر هستند:r />- «آتش تنها «مسّ و برخوردی» با ما دارد»؛ آن هم، برای ایّامی کمشمار و حداکثر هفت یا چهل روز و از سویی دیگر، فقط با گروهِ گوسالهپرست از یهود، وگرنه دخول در آتش در کار نیست: (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیاماً مَعْدُودَةً …)(2)- «بهشت تنها از آن اهل کتاب است و دیگران از آن سهمی ندارند»: (وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری …)(3)
- «نیاکان ما که پیامبر بودند؛ شفاعتمان را بر عهده میگیرند.»
پاسخ قرآن به این شبهه، حول دو محورِ اساسی به قرار زیر است:(4)
1 ـ طلبِ دلیل نقلی و عقلی
قرآن کریم چنین پنداری را غیر برهانی و صرف آرزو میداند و از یهودیان و مسیحیان ، دلیلِ نقلی طلبیده و می فرماید : آیا بین شما و خداوند قول و قراری بوده و از خداوند عهدی گرفته اید که عذابتان نکند: (… قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً …) (5)
در جایی دیگر خداوند از آنان برهانِ عقلی میطلبد و می فرماید که اگر دلیلی برای اثبات ادّعایتان دارید بیاورید: (… تِلْک أَمانِیهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقین) (6)
2 ـ ارائه ی دلیلِ عقلی
در پاسخ به این شبهه که «نیاکان ما که پیامبر بودند؛ شفاعتمان را بر عهده میگیرند» خداوند میفرماید: چنین نیست که قیامت مانند دنیا باشد. یقیناً در قیامت، هیچ یک از شفاعت، فدیهپذیری و نصرت نیست (7): (… وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یۆْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ ینْصَرُون) (8)و شفاعت در آن زمان به اذن و اجازه ی پروردگار است.
امّا در برابرِ ادّعایِ محبّتِ یهودیان و مسیحیان نسبت به خداوندِ سبحان: (… نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاۆُه …) (9) چهار جدال احسن (10) وارد شده است که به ارائه ی راهکارِ عملی با یهودیان و مسیحیان میپردازد.
این چهار جدال احسن از این قرارند: (11)
- چرا سخنِ فرستاده ی مرا نمیپذیرید؟
خداوندِ سبحان به آنان میفرماید: اگر شما محبّ من هستید؛ پس چگونه سخنِ فرستاده ی مرا نمیپذیرید و با او دشمنی میورزید؟
محبّ خدا کسی است که دوستدارِ دین و پیکِ خدا و پیروِ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) باشد:(قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ …) (12)
- چرا به عهد خویش وفادار نیستید و گناه میکنید؟
محبّ خدا بودن دو شرط دارد: حسن فعلی و حسن فاعلی. حسن فعلی، وفا به عهد خویش است و حسن فاعلی، تقواست.
آری وفادار به عهد و اهل ایمان و تقوا، محبوب حقاند: (بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ) (13) متّقی محبوب خداست؛ زیرا فضیلتی دارد که دیگران آن را ندارند.
- چرا با انجامِ معصیّت، کیفر میبینید؟
اگر از احبّا و ابنای خداوند هستید، پس چرا معذّب بوده، مانند دیگران با انجامِ معصیّت، کیفر میبینید: (… فَلِمَ یعَذِّبُکمْ بِذُنُوبِکمْ …) (14) شما هیچ فرقی با دیگران ندارید و اراده و مشیتِ مستقل و نهایی، در اختیار خدای سبحان است؛ او هر کس را بخواهد میبخشد یا عذاب میکند و هر انسانی در برابر عمل خود مسئول است: (… بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یغْفِرُ لِمَنْ یشاءُ وَ یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما وَ إِلَیهِ الْمَصیر) (15)
- چرا آرزوی مرگ نمیکنید؟
دوست حقیقی، مشتاق لقای دوست خود است. شرطِ صدق در این ادّعای یهودیان و مسیحیان که از اولیاء و دوستان خدایند و نعمتهای آخرت ویژه ی آنهاست؛ تن دادن به لوازم آن و از جمله، آرزوی مرگ است زیرا:
- محبّ و محبوب، علاقمند به دیدار یکدیگرند و راه رسیدن به دیدار خدا مرگ است.
- لازمه ی یقین به متنعّم شدن از نعمتهای آخرت، حقیر دانستن نعمتهای دنیا و دل کندن از آن و اشتیاق به آخرت است و راه رسیدن به آن نیز، مردن است.
- پس مرگ را آرزو کنید: (قُلْ یا أَیهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت …) (16)، پس چرا شما بیش از همه به دنیا علاقهمند و از مرگ گریزانید: (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ …) (17) عدم تحقّق چنین آرزویی، از گناهانشان نشأت میگیرد: (وَ لَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ …)
حریص بودن یهود بر حیات ناپایدار مادّی و در نتیجه آلوده شدن آنها به گناه، مانع چنان آرزویی بوده و علّت، هراس آنان از مرگ است: (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا …) (18) ولی این ترس برایشان سودی ندارد، زیرا بیتردید مرگ به سراغ آنان خواهد آمد: (قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (19) و چون محبّت آنان به دنیا از همه بیشتر است؛ گناهانشان نیز بیش از دیگران است.
از اینرو یهود از مشرکان نیز بدترند؛ زیرا با این که به آخرت معتقد بوده و خود را اهل بهشت میپندارند؛ حرص و محبّتشان به دنیا از آنان بیشتر است.
متأسفانه برخی از مسلمانان نیز به باور این که معصومین (علیهم السلام) شفاعت آنان را در آخرت تضمین کرده اند، بی پروا گناه می کنند. اما این باوری اشتباه است و معصومین (علیهم السلام) جز به اذن پروردگار هیچ بندهای را شفاعت نمی کنند.
بارالها بر محمّد و آلش درود فرست و ما عاصیانِ معترف به گناه و پشیمانان از کرده خویش را در زمره ی شفاعت شوندگان قرار بده.
اللّهم صل علی محمدٍ و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان
=============================================
پی نوشت ها:
1. سورهء مبارکه ی مائده، آیه 18.
2. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 80.
3. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه111.
4. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج 6، ص 200 و 201.
5. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 80.
6. همان، آیه 111.
7. فضلالله، سیّد محمّد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 30.
8. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 48.
9. سوره ی مبارکه ی مائده، آیه 18.
10. یعنی از آنچه مورد قبول رقیب و خصم است برای مقابله با وی استفاده شود.
11. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج 5، ص 595 و 596.
12. سوره ی مبارکه ی آلعمران، آیه ی 31.
13. همان، آیه ی 76.
14. سوره ی مبارکه ی مائده، آیه 18.
15. همان.
16. سوره ی مبارکه ی جمعه، آیه 6.
17. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 96.
18. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 96.
19. سوره ی مبارکه ی جمعه، آیه 8.
tebyan.net

لیلة الرغائب؛ شب قدر آرزوها
پنجشنبه 94/02/03
درمیان ایام و لیالی ماه رجب، اولین شب جمعه آن نامی خاص به خودگرفته است. این نام ویژه که پیامبراکرم (ص) حلقه اتصال ملک وملکوت، از آن خبرداده اند،«لیلة الرغائب» است.
...

سیره ی امام محمد باقر (ع) در زمینه نیکی به همسر
چهارشنبه 94/02/02
امام باقر علیه السلام می فرمود: «من حسن بره باهله زید فی عمره ; هر کس با همسر و فرزندانش خوش رفتاری کند عمرش زیاد خواهد شد .»
احترام به همسر یکی دیگر از مواردی است که در تربیت تاثیر دارد . مادری که در خانه عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه، آرامش، احساس عزت نفس و با نشاط و شادابی به پرورش فرزندان همت خواهد گماشت .
اما اگر مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گیرد و اندیشه ها و شخصیت وی در منزل به ویژه پیش فرزندان مورد تحقیر و هانت باشد، ناگفته پیداست که از روان سالمی برخوردار نخواهد بود و در نتیجه آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگرانی او در فرزندان نیز تاثیر خواهد گذاشت . از چنین مادری نمی توان انتظار پرورش فرزندانی تربیت شده و صاحب کمالات داشت .
بدین جهت امام باقر علیه السلام در احترام به شخصیت همسر اهتمام جدی داشت . حکم بن عتیبه روزی به ملاقات امام باقر علیه السلام رفت . او آن حضرت را در یک خانه آراسته و زیبایی یافت که لباس های نو و رنگین پوشیده بود . حکم بن عتیبه از وضع زندگی امام باقر علیه السلام به شگفت آمده و با نگاهی تعجب آمیز به آن حضرت و اطاق آراسته نظاره می کرد . آن حضرت که افکار وی را از نگاهش دریافته بود، از او پرسید: ای حکم! نظر تو در مورد این گونه زندگی چیست؟ او گفت: برای من زیبنده نیست در مورد زندگی شما سخنی بگویم و اعتراض داشته باشم، اما در میان ما، جوانان تجمل طلب و تازه دامادها چنین می کنند .
...
امام باقر علیه السلام فرمود: ای حکم! «من حرم زینة الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق » ; «چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزی های پاکیزه را حرام نموده است .» این زینت ها و زیبایی ها را خداوند متعال برای بندگانش قرار داده است .آن حضرت در ادامه سخنانش فرمود: اما این خانه ای را که می بینی، خانه همسرم می باشد و من چون تازه با او ازدواج کرده ام به احترام وی به اینجا آمده ام و لباس زیبا پوشیده ام . ولی خانه خود من همان منزل ساده ایست که تو آن را دیده ای .
به این ترتیب آن حضرت به احساسات و تمایلات به حق همسر خویش پاسخ مثبت داده و به او به دیده احترام می نگریست .
امام باقر علیه السلام بر این باور بود که باید همسر و فرزندان را تکریم نمود و برای آنان احترام قائل شد، و نباید از نیکی کردن به آن ها غفلت نمود و می فرمود: «من حسن بره باهله زید فی عمره ; هر کس با همسر و فرزندانش خوش رفتاری کند عمرش زیاد خواهد شد .»