​دعاى صالحان

 

همه دعاهاى وارد شده از سوى ائمه اطهار (ع) وسيله گرانبهايى براى تقرب به خداى متعال هستند، ولى برخى از دعاها مزاياى ديگرى نيز دارند؛ گنجينه هايى از علوم و معارف اهل بيت(ع) در آن ها ذخيره شده است، كه با دقت در آن ها مى‌توان به اندازه ظرفيت، فهم، معرفت و دقت خود از معارف بلند و گرانبهاى آن ها بهره جست. دعاى مكارم الاخلاق از جمله آن ها است. هر فراز اين دعاى شريف حاوى پيامها و درسهاى مهمى براى انسان است. همان طورى كه از نام اين دعا پيداست، موضوع اين دعا متمركز در مسائل اخلاقى است و با دقت در مضامين آن مى‌توان به نكات بسيار ارزشمند اخلاقى دست يافت.

...

نام اين دعا به ما يادآور مى‌شود كه در مقام درخواست از خداى متعال، نبايد تنها به امور مادى و دنيوى توجه داشت. شايد اكثر كسانى كه دعا مى‌كنند، بيشتر متوجه نيازهاى مادى جسمانى، اجتماعى و… خود هستند و كمتر توجه دارند كه كسب فضايل اخلاقى نيز نيازمند درخواست از خداست؛ بلكه به همان اندازه كه فضايل اخلاقى از امور مادى برترى دارد، بايد براى به دست آوردن آن بيشتر و عميق تر دعا كرد.

an style="color: #0000ff; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: medium;">ما معمولاً زمانى به سراغ دعا مى‌رويم و از خدا طلب كمك مى‌كنيم كه احساس كنيم وسايل مادى براى رفع آن حاجت در اختيار ما نيست.«فاِذا رَكِبُواْ فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»(( عنكبوت / 65))

زمانى كه در وسط دريا امواج خروشان و سهمگين بلند مى‌شود و انسان خود را در معرض غرق شدن مى‌بيند، آنگاه دست به دعا برمى دارد؛ وقتى كه با مشكل بزرگى روبرو مى‌شود و رفع آن را در توان خود نمى‌بيند، از خدا طلب يارى مى‌نمايد. در حالى كه بايد هر چيزى را كه طالبيم و بقاء آنچه را كه داريم تنها از خدا بخواهيم، زيرا عالم هستى تحت قدرت اوست؛ سر رشته دار همه اسباب و مسببات اوست و نيز آنچه خدا به ما عطا مى‌كند، خود ضمانت بقاء ندارد و بقاء آن به دست خداست. و از اين نظر تفاوتى ميان احتياجات پيش پاافتاده و نيازهاى معنوى و اساسى انسان وجود ندارد.

كارگرى كه صبح از خانه بيرون مى‌آيد تا براى كسب روزى حلال به كار خود مشغول شود، بايد بينديشد كه دست، پا، چشم، عقل، حيات و نعمتهاى بى شمار ديگرى كه در اختيار اوست، همه از جانب خداست و اگردر هر كدام از اين اسباب خللى حاصل شود، او به خواستهايش نمى‌رسد؛ پس بايد همراه با تلاش و كوشش، نيازهاى خود را از خدا بخواهد.

دانشجويى كه مشغول تحصيل علم است، بايد در پى تحصيل علم تلاش كند، امّا بداند كه استاد، هم مباحثه، كتاب، گوشى كه مى‌شنود، فهمى كه درك مى‌كند، سلامتى و… همه از خداست و اگر هر كدام از آنها قوام نيابد، او نمى‌تواند به تحصيل علم بپردازد؛ پس بايد از خدا بخواهد كه اسباب علم آموزى را براى او فراهم آورد.

يكى از نيازهاى اساسى انسان تحصيل مكارم الاخلاق و سجاياى انسانى است. درست است كه بايد با تلاش و كوشش اخلاق سيئه را از خود دور ساخت و فضايل اخلاقى را جانشين آن ها نمود، ولى چون اختيار همه اسباب و مسببات تنها به دست خداست، بايد توفيق كسب آن ها را از خدا خواست. اين اسباب و وسايط كه در نظام خلقت وجود دارند، همگى مجارى فيض خدايند.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

تحفه روزه دار

امام صادق علیه السلام:

اَلطّيبُ تُحفَةُ الصّائِمِ.

بوى خوش، تحفه روزه‏ دار است.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 113

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

عقب ماندگی امت مسلمان ناشی از چیست؟

عقب ماندگی امت مسلمان ناشی از دوری از قرآن است

انس با قرآن دلهای ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد کرد. هرچه در دنیای اسلام کمبود هست، بر اثر دوری از معارف الهی و معارف قرآنی است. قرآن کتاب حکمت است، کتاب علم است، کتاب حیات است. حیات امتها و ملتها در آشنائی با معارف قرآن و عمل به مقتضای این معارف و عمل به احکام قرآنی است. انسانها اگر طالب عدالتند و از ظلم بیزارند، راه مبارزه‌ی با ظلم را باید از قرآن فرا بگیرند. انسانها اگر طالب علمند و به وسیله‌ی معرفت و آگاهی و علم میخواهند زندگی را رونق ببخشند و راحت و رفاه را برای خودشان تأمین کنند، راهش به وسیله‌ی قرآن نشان داده میشود. انسانها اگر در پی ارتباط با خدای متعال و صفای معنوی و روحی و آشنائی با مقام قرب الهی هستند، راهش قرآن است.

ضعف ما امت مسلمان، عقب‌ماندگی ما، کج‌رفتاری‌های ما، کج‌تابی‌های ما در مسائل اخلاقی و زندگی، همه‌ی اینها ناشی از دوری از قرآن است. ملتهای مسلمان بر اثر حاکمیت طغیانگران و طاغوتها – که قرآن مخاطبان خود را این همه از طاغوتها برحذر داشته است – خونشان مکیده شد؛ نه فقط خون اقتصادی‌شان، نه فقط منابع حیاتی و معادن زیرزمینی و نفت و امثال اینها، بلکه روحیه‌ی ایستادگی‌شان، مقاومتشان، طلب علوّ و عزت در دنیا هم از ملتهای مسلمان گرفته شد. ملتهای مسلمان به فرهنگ خودشان پشت کردند، فرهنگ مادیگری را پذیرفتند.

 

...

با اینکه بظاهر ما کلمه‌ی «لا اله الّا اللَّه» گفتیم، در طول زمان مسلمان بودیم، اما فرهنگ غرب و معارف غرب در دلهای ماها اثر کرد و ماها را از حقایق دور کرد. آن وقت نه فقط اقتصادمان را، عزت دنیوی‌مان را از دست دادیم، بلکه اخلاق و معالم اخلاقی‌مان را هم از دست دادیم. ما اگر دچار تنبلی هستیم، اگر دچار ضعف و سستی هستیم، اگر دلهای ما با یکدیگر مأنوس نیست، اگر در میان ما بدخواهی وجود دارد، اینها از آثار فرهنگ تزریقاتیِ تحمیلیِ ضد اسلامی و غیر اسلامی است.

نقش قرآن این است که ما را از لحاظ ماده و معنا اعتلاء ببخشد؛ و این کار را قرآن میکند. کسانی که با تاریخ آشنا هستند، نمونه‌هایش را در تاریخ دیدند؛ و ما مردمِ این زمان، در زمان خودمان داریم نمونه‌هایش را مشاهده میکنیم. یک نمونه، همین شما ملت عزیز ایران هستید. شما خیال نکنید در دوران رژیمهای طاغوتی – چه رژیم پهلوی، چه قبل از آنها رژیم قاجار – ملت ایران ذره‌ای اعتبار در محیط بین‌المللی داشت؛ نداشت. این استعداد جوشان و متراکمی که در ملت ما هست، مثل یک گنجینه‌ی فراموش شده‌ای، مثل گنجی در ویرانه‌ای مدفون شده بود؛ مگر به صورت تصادفی، یک فردی خودش را نشان بدهد، که نشان نمیداد. این همه جوان فعال و پرنشاط و مبتکر و علاقه‌مند به پیشرفت کشور که امروز شما ملاحظه میکنید در عرصه‌های مختلف افتخار می‌آفرینند، عزت می‌آفرینند، نام نیک برای ملتشان درست میکنند؛ خب، جوانها آن روز هم بودند، اما به خاطر غلبه‌ی طواغیت، این حرفها دیگر نبود.

به همین اندازه که ما یک قدم به سمت قرآن، به سمت معارف قرآنی برداشتیم – که آنچه که ما به سمت قرآن حرکت کردیم، واقعاً یک قدم هم بیشتر نیست – خدای متعال به ما عزت داده است، به ما حیات داده است، به ما آگاهی و بصیرت داده است، به ما قدرت و قوّت بخشیده است. ملت ما امروز یکی از زنده‌ترین و قوی‌ترین ملتهای دنیاست. استعداد متراکم و جوشان وآمادگی و مشاهده‌ی پی‌درپی پیشرفتها در عرصه‌های مختلف؛ امروز وضع کشور ما اینجوری است. ملتهای دیگر هم ملت ما را تحسین میکنند.

۱۳۹۰/۰۵/۱۱

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR

  • نظر از: متین
    1395/03/25 @ 06:02:46 ب.ظ

    متین [عضو] 

    (با اینکه بظاهر ما کلمه‌ی «لا اله الّا اللَّه» گفتیم، در طول زمان مسلمان بودیم، اما فرهنگ غرب و معارف غرب در دلهای ماها اثر کرد و ماها را از حقایق دور کرد.)
    حقیقت محض است .
    خدا رهبر عزیزمان را حفظ کند .
    ممنون .

  • نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ
    1395/03/24 @ 01:10:52 ب.ظ

    پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

    با سلام و احترام
    ضمن تشکر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
    مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
    موفق باشید.
    —————–
    http://farakhan.kowsarblog.ir/ramezan-vijebarname

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

«مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا» در محضر بهجت العرفا

حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) در کتاب «ورق‌های آسمانی؛ پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیت‌الله بهجت(ره) به پرسش‌هایی درباره امام زمان(عج) پاسخ گفته است که بخشی از آن در ادامه می‌آید:

درباره معنای عبارت «مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا» توضیح دهید؟

عده‌ای با استناد به «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا؛ بعد از آن که زمین از ستم و جور پر می‌شود، آن را از قسط و عدالت پر می‌کند»، خیال کرده‌اند که ظهور حضرت ولی عصر(عج) متوقف است بر پرشدن یا پر کردن دنیا از ظلم و جور. با این استدلال که اظهار او (ع) واجب است، پس مقدمه‌ این واجب که پر شدن و یا پر کردن دنیا از ظلم و جور است، نیز واجب است.

شبیه به حرف ایشان، کسی خواب دیده بود پدر محمدرضا، یعنی رضاخان پهلوی گفته بود: من خیلی سعی کردم امام زمان (ع) ظهور کند، ولی نشد و آن را به پسرم محمدرضا حواله دادم! و در نقل دیگر گفته بود: همین‌هایی که از من استقبال کردند، هفته دیگر برای تشییع جنازه من می‌آیند! معنای روایات «مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا؛ این است که ظلم فراگیر می‌شود.» و گویا آن زمانی است که همه (اعم از بی‌دین و دین‌دار) اعتراف کنند که وضعی که در آن قرار دارند، وضع عقلایی که ممکن باشد بشر در سایه آن زندگی انسانی کند، نیست. در روایت، کفر ذکر نشده، بلکه ظلم و جور ذکر شده است، زیرا حکومت‌‌های کفر همواره با عدل (نظیر انوشیروان) چه بسا بوده‌اند.

آقایی می‌گفت: می‌توانم از ظلم حکومت عراق جلوگیری کنم، ولی می‌دانم که مرا به ایران تبعید می‌کنند که از این جا بدتر است، چون زمان رضا خان بود و الآن در ترکیه که این قدر با ایران اظهار توافق و دوستی می‌کنند، رفتن دختران با حجاب به مدارس ممنوع است.

با این بیان حضرت عالی وظیفه ما در این میان چیست؟

در خلوت و جلوت باید برای مسلمانان دعای جدی کرد؛ زیرا از جمله «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا؛ [امام زمان (ع) بعد از ظهور] زمین را پر از عدل و داد می‌کند، بعد از آن که زمین پر از ظلم و جور شود.» می‌رساند که همه به جز اندکی منحرف می‌شوند و آن‌گاه حضرت برای هدایت مردم ظهور می‌کند.

عبارت «بعد ما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا؛ تهدید عجیبی است، زیرا می‌رساند که در آن زمان، در روی زمین یک وجب هم عدل حاکم نیست.» ظلم حاکم است به طوری که همه ملل حتی کفار هم می‌دانند که به ظلم گرفتارند؛ وگرنه اهل کفر، هم کدام به هر مرام و دینی باشند خود را به حق و مستقیم می‌دانند.

البته نباید از ثبات قدم در دین مأیوس باشیم، و نباید از دعا دست برداریم، بلکه اگر توانستیم دیگران را هم به ثبات و استقامت با خود موافق کنیم، و اگر نتوانستیم، تنها خویشتن را در مقام خود تثبیت کنیم و با ظلم هم‌پیمان نشویم و با ظالمان معاونت نکنیم.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

چرا قران به زبان عربی نازل شده؟

یکی از سنّت های خداوند، فرستادن رسولانی است برای هدایت انسان ها. پیامبران نیز در برخورد با انسان ها به زبان مردم آن منطقه ای که برای آنها مبعوث شده اند، صحبت می کردند؛ زیرا زبان، تنها راه ارتباط انسان هاست و پیامبران نیز باید با مردم ارتباط داشته باشند.

تکلّم پیامبران به زبان قوم، یکی از دیگر سنّت های حتمی الاهی است. خداوند می فرماید: «ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن که به لسان قومش صحبت می کرد… .»[1] این سنت حتی در مورد پیامبرانی که دعوتی جهان شمول داشتند نیز صادق است، اگر چه برای هدایت تمام خلق مبعوث شده باشند، مانند پیامبران اولوالعزم، ولی به زبان قومی صحبت می کنند که در ابتدای بعثت در آن جا مبعوث شده اند که اگر غیر از این بود شریعت آن پیامبر (ص) حتی در میان قومی که در آن مبعوث شده بود مورد فهم و قبول واقع نمی شد.

...

قرآن، حقیقتی فراتر از زبان است و قبل از آن که به زبان عربی درآید، در مرحله ای از هستی وجود داشته که در آن مرحله، عقول بشر به آن دسترسی نداشت. خداوند آن را از موطن اصلی اش پایین آورده و در خور فهم بشر کرده و به لباس واژه ی عربیت در آورد به این امید که عقول بشر با آن انس بگیرد و حقایقش را بفهمد.[2]


پس لبّ و اصل قرآن، فراتر از زبان و گنجانده شدن در زبان خاصی است، امّا درباره ی این که چرا به زبان عربی نازل شده، باید گفت: جدا از خصوصیات ذاتی زبان عربی که این زبان را زبانی قانون مند و در قلّه ی فصاحت و بلاغت در بین زبان ها قرار داده است، پیامبر (ص) اسلام بر قومی مبعوث شد که به زبان عربی سخن می گفتند و ایشان برای ابلاغ پیام خداوند، باید معجزه ای قابل فهم برای آنان ارائه می کرد تا او را انکار نکنند، به خدا ایمان آورند و در راه گسترش دین تلاش کنند. البته این قابل فهم بودن به معنای فهم همه ی حقائق قرآن نیست؛ چرا که حقائقش نامحدود است، بلکه فهم زبان و فهم اجمالی بعضی از حقائق، مورد نظر است.
مردم جاهلیت عرب قبل از بعثت، در پست ترین شرایط زندگی می کردند به همین خاطر، خداوند پیامبر (ص) را در میان قوم عرب برانگیخت.

علی (ع) در مورد شرایط جاهلیت قبل از اسلام و آمدن پیامبر (ص) می فرماید: «خدا پیامبر (ص) اسلام را به هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانی بودند، در فتنه ها به سر می بردند، هوای و هوس بر آنها چیره شده، و خود بزرگ بینی و تکبّر به لغزش های فراوانشان کشانده بود، و نادانی های جاهلیت، پست و خوارشان کرده، و در امور زندگی حیران و سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامنگیرشان بود، پس پیامبر (ص) در نصیحت و خیر خواهی، نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمایی، و از راه حکمت و موعظه ی نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود».[3]
وجود این شرایط، باعث شد که پیامبر (ص) در میان قوم عرب برانگیخته شود، پس باید قرآن به زبان عربی می بود، نه به دیگر زبان ها.

ولی آنچه مهم است بهره گیری از قرآن است که منحصر به عرب زبانان نیست. خداوند می فرماید: «اگر ما قران را غیر عربی نازل می کردیم آن وقت عرب ها می گفتند چرا آیاتش به روشنی بیان نشده است و چرا با عرب به زبان غیر عربی و یا غیر فصیح صحبت می کند. بگو: این قرآن برای کسانی است که ایمان بیاورند که اگر عرب باشند و یا غیر عرب، قرآن برای آنان هدایت و شفا است و کسانی که ایمان نمی آورند، در حقیقت گوششان دچار سنگینی شده و همین قرآن مایه ی کوری آنان است و به همین جهت در قیامت از فاصله ای دور ندا می شوند».[4]
اما امکان دارد سؤال دیگری پیش آید که چرا آخرین پیامبر (ص) خدا عرب زبان بود تا به دنبال آن کتابش نیز به زبان عربی باشد؟ چرا این توفیق نصیب فارس ها و … نشد؟
در این جا باید چند نکته را ذکر کرده و سپس جواب دهیم:
الف: وقتی سخن از آخرین پیامبر (ص) است باید عده ای باشند که پیام را دریافت کرده و به خوبی از آن نگهبانی کنند (عامل درونی حفظ).
ب: از طرفی عده ای همیشه درصدد از بین بردن دین و نگهبانان آن هستند، همان طور که در تاریخ همه ی انبیا مشاهده می کنیم (عامل بیرونی برای تغییر)، بنابراین باید راهکاری برای مقابله با این مشکل اندیشیده شود.
ج: از طرفی بنا نیست که پیوسته - خصوصاً بعد از وفات پیامبراکرم (ص)- با معجزه و کارهای خارق العاده از دین و قرآن محافظت شود.
با توجه به این مقدمات، به سراغ انسان ها و محیط زندگی آنان می رویم، تا ببینیم در کدام محیط و کدام شرایط، این نکات بیشتر قابل تحقق است.
اوّلاً: عرب ها مردمی هستند که به زبان، راه و روش و آیین و نسب خود تعصب خاصی دارند، به طوری که نمی توان آنها را از زبان و فرهنگ خود جدا کرد. حتی در این دوره هم بعد از این همه تبلیغات انترناسیونالیستی حاضرنشدند لباس سنتی خود را کنار بگذارند (عامل درونی حفظ).
ثانیاً: عرب های حجاز به گونه ای بودند که نه تنها خود از زبان مادری شان دست بردار نبودند، بلکه در طول تاریخ، هیچ حکومت و سلطه ی خارجی هم نتوانست آنان را به این کار مجبور کند؛ یعنی، از بیرون تأثیر نمی پذیرفتند (عدم عامل بیرونی برای تغییر).
ثالثاً: زبان عرب های حجاز با توجه به کثرت ضمائر، تفاوت ضمیرهای تثنیه، مفرد و جمع، تفاوت صیغه های مذکر و مؤنث و داشتن انواع گوناگون جمع، داشتن کنایات، استعارات و … از امکانات فراوانی برای بیان بیشترین حجم از مطالب در کمترین حجم از الفاظ، بدون ابهام گویی و نارسایی برخوردار است.
با توجه به این نکات، برای بقای دین خاتم و کتاب ایشان، سرزمین حجاز و زبان عربی بهترین راه دفاع طبیعی و غیر خارق العاده از دین بود. قرآن با جاذبه های درونی و آوا و آهنگ دلپذیر آن، در ذهن اعراب بادیه که دوستدار کلام موزون و فصیح بودند، جای باز کرد و از انواع تحریف های لفظی در امان ماند.

بنابراین، نازل شدن قرآن به زبان عربی برای حفظ و صیانت ابدی آن بوده است.[5] البته می توان گفت نازل شدن قرآن به زبان عربی، لطف و مرحمتی به عرب زبانان بوده و اگر به غیر عربی نازل می شد، عرب زبانان که قشر وسیعی بودند به آن ایمان نمی آوردند. خداوند می فرماید: «هرگاه ما آن (قرآن) را بر بعضی از عجم (غیر عرب) نازل می کردیم و او آن را برایشان می خواند، آنان ایمان نمی آوردند».[6]

[1] . ابراهیم، 4.
[2] . المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 18، ص 122 – 123.
[3] . نهج البلاغه، ترجمه ی دشتی، خطبه ی 95.
[4] . فصلّت، 44.
[5] . فصلنامه ی بینات، شماره ی 27، ص 38 – 41.
[6] . شعراء، 198- 199.

منبع: اسلام کویست 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.