دستورعجیب داعش به مغازه داران

مغازه داران و فروشندگان پوشاک در موصل گفته اند که عناصر تروریست داعش به آن ها اعلام کرده اند که روی سر و صورت مانکن های مرد و زن باید با روبنده پوشانده شود.

تروریست های داعش به مغازه داران و کسبه موصل و اطراف این شهر دستور داده اند به سر و صورت مانکن های بیرون مغازه خود پوشیه یا روبنده ببندند!مغازه داران و فروشندگان پوشاک در موصل گفته اند که عناصر تروریست داعش به آن ها اعلام کرده اند که روی سر و صورت مانکن های مرد و زن باید با روبنده پوشانده شود.


تروریست های داعش این اقدامات خود را در چارچوب قوانین شریعت مبنی بر حرمت نشان دادن صورت مجسمه ها قلمداد می کنند.از جمله دستورات عجیب دیگری که داعش تاکنون صادر کرده، این است که منزل مسیحیان را با علامت مشخص کرده و از آن ها خواسته یا مسلمان شوند و یا اینکه منتظر مرگ باشند.

دیگر نیازی به امام نداریم!

یكی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه ای كه می توان به آن اشاره نمود آن است كه ممكن است عده ای گمان كنند كه فقها و اندیشمندان دینی درهر عصر و زمانی می توانند به كمك احادیثی كه از رسول گرامی اسلام بر جای مانده  مفاهیم قران و آموزه های دین را استخراج نموده و آنها را به دیگران برسانند كه در صورت تحقق چنین امری دیگر نیازی به امام معصوم نخواهد بود و علما خود به تنهایی می توانند خلأ وجود پیامبر را برای مردم پُر كنند.

 

باسخ به این اشتباه

آنچه به عنوان پاسخ به این عده می توان گفت آن است كه:

اولاً: علم و دانشی كه علما و اندیشمندان دین در اختیار دارند تنها قطره ای از حقایق و معارف قرآن و دین است، كه هرگز نمی توان آنرا با آنچه در نزد ائمه اطهار(علیهم السلام) است مقایسه نمود.

آن عزیزان از سوی خداوند بی همتا به علم ودانشی مجهزند كه از تمام آنچه در گذشته و حال و آینده وجود داشته و خواهد داشت به طور كامل آگاهی دارند و افراد در صورت عمل به آموزه های آنها براحتی می توانند سعادت ابدی خود را تأمین نمایند.

دوماً: اگر چه اسلام یك دین كامل و بی نقصی است و لی این را نباید فراموش كرد كه پیامبر گرامی اسلام احكام و دستورات اسلام را به صورت تدریجی و مطابق نیاز و مقتضیات زمان به مردم ابلاغ می فرمود كه در اینجا باید این مطلب را پذیرفت كه پس از رحلت ایشان  مقداری از احكام ناگفته ماند بنابراین شخص دیگری كه همطراز اوست باید این مهم را به اتمام برساند كه او كسی نیست غیر از امام معصوم.

ثالثاً: متأسفانه برخی از احادیثی نبوی پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(صلوات الله علیه و آله) توسط معاندین و دشمنان مورد هجمه قرار گرفت و تعدادی از آنها از بین رفت و برخی نیز از سوی افراد سود جو و منفعت طلب مورد دست كاری قرار گرفت كه این امر باعث شد كه احادیث جعلی و ساختگی به حوزه احادیث صحیح راه پیدا كنند كه این امر را می توان به عنوان فاجعه ای اسف بار در مورد احادیث نبوی تلقی نمود.

بر اساس گزارشهای تاریخی پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در دوران خلافت خلفای سه گانه اهل سنت، تدوین كامل حدیث به شكل رسمی انجام نگرفت و خلفای سه گانه هریك به نوبه ی خود با تدوین و ظبط احادیث به صورت جدی به مخالفت برخواستند.

به عنوان مثال  ابوبكر خلیفه اول اهل سنت كه از پیشگامان مخالف با تدوین و گرد آوری احادیث بود در آغاز خلافت خود وپس از وفات پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله)  مسلمانان را گرد آورد و به آنها اعلام كرد كه از پیامبر حدیث نقل نكنند و از نوشتن و حفظ احادیث نیز بپرهیزند. او از مردم می خواست كه تنها بر كتاب خدا اعتماد كنند حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانند. همچنین در مورد او نقل شده كه دستور داد تا همه احادیثی را كه نوشته بود بسوزانند…

خلیفه دوم و سوم نیز از این قافله عقب نماندند وروش خلیفه اول را پی گرفتند و از این طریق ضربه ی سنگینی  رابر پیكره اسلام ناب محمدی وارد ساختند، ضربه ای كه ‌آثار سوء آن در بین مسلمین جهان كاملاً مشهود وآشكار است.

بنابراین چنانچه ملاحظه فرمودید: احادیث پیامبر كه میراث گرانسنگی برای امت اسلام به شمار می آمد باجسارت هر چه تمام مورد اهانت و بی توجهی قرار گرفت واز این طریق پیامدهای بسیار ناگواری از خود به جای گذاشت كه مهمترین آن محروم ماندن تعداد زیادی از مسلمین از  فیض وجود سراسر نور ائمه اطهار (علیهم السلام) است. چراكه قسمت عمده ای از احادیث مربوط به جایگاه و منزلت امامان معصوم بود كه معاندین و دشمنان با منع  تدوین و نقل احادیث براین منزلت و جایگاه عظیم پرده افكندند.

حال بااین وضعیت آیا می توان پذیرفت كه احادیث نبوی خود به تنهایی می توانند انسان را به مسیر حق رهنمون ساخته و بار سعادت ابدی او را به سر منزل مقصود برساند ؟!

قطعاً پاسخ شما خواننده محترم بدون هیچ درنگ و توقفی منفی خواهد بود و خواهید گفت: احادیث نبوی قادر نیستنند این موضوع مهم را برای ما تأمین نمایند.

 

نتیجه:

این مطلب را باید با جان و دل پذیرفت كه پس از رحلت رسول گرامی اسلام، ائمه اطهار(علیهم السلام) تنها اشخاصی هستند كه لیاقت و شایستگی این را دارند كه با تصدی مقام والای امامت مفاهیم قرآن و آموزه های سعادت آفرین دین اسلام را به نحو صحیح و درست به امت مسلمان منتقل كنند ومسلمین  نیز درسایه ی عمل به گفتار پاك و نورانی آن عزیزان به فلاح و رستگاری ابدی دست یابند.

سایت تبیان

 

چه ماهِ ماهی!

“الهم لا تجعله اخر العهد من حیاتنا إیاه فان جعلته فاجعلنى مرحوما و تجعلنى محروما”

راستی چه ماه ماهی!؟

چقدر زیبا! چقدر لازم! چقدر مفید! چقدر ارزشمند! چقدر ماه! حیف و صد حیف که این فرصت گرانبها به سرعت گذشت!

 

هر چند امسال در هیچ موقع و موضعی از این ماه خدا، آن حال خوشی که می خواستم در خود ندیدم ولی یاد ندارم که هیچگاه و در رمضان های مبارک قبلی، این قدر با این ماه مالوف و مانوس شده باشم! رفیق شده بودم، دوستش می داشتم، نمی خواستم از من جدا شود، نمی خواستم از او جدا شوم، سحرهایش را عاشق بودم، هنگام افطارش را می پرستیدم، می خواستمش!

ولی حیف که این قدر زود می گذرد!

خدای من! خدای ماه مبارک رمضان!

خدای بزرگ چه می شد همه سال رمضان باشد! حالا می خواستی قدرش بدانیم ارزشش ببینیم فوقش فقط یک ماه از سال رمضان نمی بود نه آنکه…!

خدایا نمی گویم نمازم را روزه ام را، نه نه! نماز و روزه چیز دیگری است که من آن را ارائه نکرده ام بل می گویم، نخوردن و نیاشامیدنم! دهان بستنم، خم و راست شدنم را بپذیر!

یا من یقبل الیسیر

ای خدایی که کم و ناچیز ها را نیز می پذیری و قبول می کنی و امید است که این اعمال ما در این ماه که صورتکی از نماز و روزه داشته است بپذیری!

یعفو عن الکثیر

ای خدایی که از گناهان زیاد و بزرگ می گذری از خطا های فراوان من که به محاسبه ناید، بگذر! بگذر! تو را به یک صائم واقعی یک قائم حقیقی، فرزند معصوم ام ابیها (س)، اعمال ما را بپذیر از گناهان من درگذر!

به روزه های او، به نمازهای او، به رکوع و سجود او، به قیام و قعود او، به صوم و صلاة او، به عرفان او، به پاکی او، به عصمت او، بگذر! و آبروی ما را به آن وجیه و آبرومند بزرگ درگاهت حفظ فرما!

امین یا رب العالمین

  • مرحوم حجه الاسلام و المسلمین سید جلال یحیی زاده
  • تاریخ نگارش این مطلب توسط آن مرحوم: ۸۶/۷/۲۰
  • مرحوم یحیی زاه یکی از نمایندگان فعال وسخت کوش شهرستان میبد از استان یزد بود که سه سال نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بود ÷که در سال 1391 به دیدار حق شتافت.

شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.

صفحات: 1· 2

رهبرم سید علی

24 تیرماه ، سالروز میلاد حضرت آیة الله خامنه ای، رهبر انقلاب

در کشور عشق مقتدا خامنه ایست
فرماندهی کل قوا خامنه ایست

دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود
امروز عزیز دل ما خامنه ایست

رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در 1318 شمسی برابر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.

رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى‌گويند:

«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير… زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى كرد و… آن شام هم نان و كشمش بود.»

امّا خانه اى را كه خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى كردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى كنند:

«منزل پدرى من كه در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يك خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زير زمين تاريك و خفه اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.»

رهبرانقلاب از دوران كودكى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاك و صميمی، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مكتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام كردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
در حوزه علميه

ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز كرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.

درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».

ايشان كتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى كرد. كتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، كتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.
در حوزه علميه نجف اشرف

آيت الله خامنه اى كه از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع كرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شركت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نكرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.
در حوزه علميه قم

آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده كردند. در سال 1343، از مكاتباتى كه رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند كه به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت كنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:

«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب كردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند كه چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترك كردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!… امّا آينده نشان داد كه انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا كسى تصّور مى كرد كه در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، كه براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 كه در مشهد ماندگار شدند در كنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس كتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.
مبارزات سياسى

آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميكه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار كننده اى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد كردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن كرد».
همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)

آيت الله خامنه اى از سال 1341 كه در قم حضورداشتند و حركت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شكنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه كردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يك شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينكه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شكنجه و آزارها زندانى شدند.
دوّمين بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو ـ سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شكنجه ها را تحمّل كردند.
سوّمين و چهارمين بازداشت

كلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى كردند و يك سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.
پنجمين بازداشت

حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حركت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، كه به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواك در زندان آشكارا نشان مى داد كه دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به كانون هاى تفـّكر اسلامى به شدّت بيمناك است و نمى تواند بپذيرد كه فعاليّـت هاى فكرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به كنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و كلاسهاى مخفى ايدئولوژى و… گسترش بيشترى پيدا كرد».
بازداشت ششم

در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «كرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشكيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مى كشاند و با تفكّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت.
درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى كپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تكثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند.
اين فعاليـّت ها موجب شد كه در دى ماه 1353 ساواك بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط كنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان كميته مشترك شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند.
سختى هايى كه ايشان در اين بازداشت تحمّل كردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان كه آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.
در تبعيد

رژيم جنايتكار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد كرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاك پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.
در آستانه پيروزى

درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و… از سوى امام خمينى در ايران تشكيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.
پس از پيروزى

آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رؤوس آنها مى پردازيم:
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و… دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماينده امام خمينی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريكات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريكا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با كسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حكم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولايت امّت، كه از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر كبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارك و درستى بود كه پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلكه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.