روز خبرنگار ؛ اخلاق رسانه از نگاه رهبری
«منشور اخلاق رسانه اي» از نگاه رهبر معظم انقلاب
اکتفا به بیان واقعیت:
«…زيادتر نگوييد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم. اينها آن وظايف ماست. اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابي هستيم، بنابراين هر كسي كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما - كمتر است، حق داريم كه درباره اش هر چي كه مي توانيم بگوئيم؛ نه، اينجوري نيست. بله، ايمانها يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضي بالاتر از بعضي ديگر هستند. خدا هم اين را ميداند و ممكن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگي جمعي، بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود…»
مطبوعات و رسانه ها:
* مؤثرترين سلاح بينالمللي عليه دشمنان و مخالفان سلاح تبليغات است. سلاح ارتباطات رسانهاي است. امروز اين قويترين سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناكتر است.(پس بايد مراقب بود).
* من مطبوعات را يك پديدهي ضروري و لازم و اجتنابناپذير براي جامعهي خودمان و هر جامعهاي ميدانم. بنده براي مطبوعات سه وظيفه قائلم: ۱- نقد و نظارت. ۲- اطلاع رساني صادقانه و شفاف. ۳- طرح و تبادل آراء و افكار در جامعه.
وظيفه ي اول؛ نقد و نظارت:
تعريف نقد و انتقاد:
* نقد يعني عيار سنجي، يعني :
* يك چيز خوب را، آدم ببيند خوب است؛
* يك چيز بد را نيز ببيند؛
* و بعد جمعبندي كند.
*** جمعبندي كار يك مجموعه هم آن وقتي است كه ضعفها و قوتها را منصفانه كنار همديگر قرار بدهد.
* انتقاد معنايش اين است كه هر انساني بنشيند عيارسنجي كند:
* ببيند نقطه ي ضعف كجاست؛
* ببيند نقطه ي قوّت كجاست؛
* بعد ببيند اين نقطه ي ضعف - اگر مي تواند علّتيابي كند- به كجا برمي گردد، سراغ آن جا برود؛ يعني آن ريشه را پيدا كند، اصل را پيدا كند. اگر اين كار انجام شد، درست است.
اگر انتقاد به معناي عيبجويي باشد:
۱- نه چيز خوبي است؛
۲- نه خيلي هنر زيادي ميخواهد؛
۳- نه خيلي اطلاعات ميخواهد؛ بلكه انسان با بياطلاعي بهتر هم ميتواند انتقاد كند.
۴- انتقاد به معناي عيبجويي اصلاً هيچ لطفي ندارد، هيچ فايدهاي هم ندارد.
تفاوت نقد كردن و نق زدن:
* فرق است بين نقد كردن و نق زدن:
الف) نقد كردن يعني:
* يك نكتهي تاريك را گفتن،
* و با جنبهاي مثبت به جنگ آن رفتن،
* و برآن فايق آمدن.
ب) نق زدن يعني:
* يك نكتهي منفي را گرفتن،
* و مدام آنرا تكرار كردن،
* و سياه نمايي كردن،
* و يأس پراكندن
تفاوت تخريب و انتقاد:
* يك مسأله هم، مسألهي انتقاد و تخريب است؛ مرز انتقاد و تخريب چيست؟ تخريب بكنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ يا از ما انتقاد بشود و ما تلقيِ تخريب از آن داشته باشيم؟ خب، بايد مشخص بشود تخريب كدام است و انتقاد كدام است:
الف) معناي انتقاد آن ارزشيابيِ منصفانهاي است كه يك آدم كارشناس ميكند؛ نقادي هم، همين است. وقتي شما طلا را ميبريد پيش يك زرگر كه نقادي كند، او ميگويد:« آقا! اين عيارش بيست است»؛ يعني عيار بيست را قبول ميكند؛ حالا از بيست و چهار عيار - كه طلاي خالص است - چهار عيار كم است. اين شد نقادي. البته زرگر هم هست و وسيلهي نقادي را هم دارد.
ب) اما اگر چنانچه طلا را برديد مثلاً پيش يك آهنگر و او يك نگاهي كرد و آن را انداخت و گفت: «آقا! اينكه چيزي نيست.» اين اسمش نقادي نيست. اولاً اصل طلا بودن شيي، انكار شده. خب، بالاخره مرد حسابي! حالا عيار بيست و چهار ندارد، عيار بيست كه دارد؛ اين را قبول كن! ثانياً: شما كه اهل اين كار و آشناي اين كار نيستي!
تعريف تخريب:
* تخريب يعني:
* انكار امتيازات؛
* قبول نكردن برجستگي ها و كارهاي خوب؛
* درشت كردن و برجسته كردن ضعفها.
انتقاد تخريبي يعني آن انتقادي كه:
* قصد آن اصلاح نيست، بلكه به قصد تخريب است؛
* واقعيت، غير واقعيت، خلاف واقع، ضد واقع و همه چيز در آن هست؛
* گاهي يك چيز كوچك را بزرگ ميكنند؛
* گاهي يك چيزي كه نبوده به عنوان يك حقيقت مسلم جلوه ميدهند.
* هيچ بناي اصلاح ندارند، اين تخريب است.
طيف وسيع خط تخريب داخلي:
۱- بعضيها واقعاً خبري ندارند؛ يعني مغرض نيستند، اطلاعاتشان كم است و بر اثر بياطلاعي چيزي ميگويند.
۲- بعضيها غرضهاي شخصي و غرضهاي سطحي دارند.
۳- بعضيها غرضهايشان عمقي است. يعني با نظام مسأله دارند، كينهي امام در دلشان است. حرفهاي امام را يا از اول قبول نداشتهاند يا حالا قبول ندارند. (كه تهاجم ها، پنجه زدن ها و لجن پراكني ها، نتيجهي بينش اين طيف است).
وظايف نقد كننده:
۱- بايد در انتقاد از يك شخص يا دستگاه دچار بيانصافي نشويم. بايد با انصاف بود، با انصاف عمل كرد، با انصاف حرف زد. اگر با كسي دشمن هستيد نبايد موجب شود حتي نسبت به دشمن بيعدالتي و بيانصافي كنيد. نگراني من از انتقاد كردن نيست. يكي انتقاد ميكند يكي هم جواب ميدهد، نگراني من از رايج شدن اخلاق بيانصافي در جامعه است.
۲- زياده روي نبايد كرد. در فريب خوردن از هواي نفس به خودمان سوءظن داشته باشيم. ببينيم كجا هواي نفس است، كجا احساس تكليف؛ و دقت بكنيم كه حتي پا از دايره تكليف آنطرف تر نبايد گذاشت.
۳- نبايد به كسي تهمت زد يا بخاطر يك امر از همه چيزهايي كه صلاحيت محسوب ميشود، او را نفي كرد.
۴- در حرف زدن، در تصميمگيري و قضاوت، عدالت را رعايت كنيد.
۵- انتقاد با نظر خيرخواهانه است. و آن جايي واقعاً انتقاد است كه كساني با نظر خيرخواهانه، نقاط مثبتِ كاري را توجه ميكنند و نقاط اشكالش را هم ذكر ميكنند.
۶- نقد را با عيبجويي و با عصبانيت و با بهانهگيري نبايد اشتباه كرد. اما نقادي بايد كرد. در عين حال نقد پذير هم بايد بود.
وظايف نقد شونده:
۱- وظيفهي مسئولين انتقادپذيري است؛ البته نقدپذيري، فقط مخصوص مسئولين نيست.
۲- براي شنيدن نقد، سينهايگشاده و روي باز و گوش شنوا داشته باشيد. هيچ ضرر نميكنيد اگر از شما انتقاد بكنند.
۳- نقد منصفانه و نقدپذيري متواضعانه هر دو لازم است.
۴- حتي اگر منتقد اشتباه كرد، گوش كنيد تا آنجاهايي كه واقعاً درست است از شما فوت نشود.
۵- نقدهاي مصلحانه و خيرخواهانه (نقدهايي كه بايد شنيد حتي اگر وارد هم نباشد):
الف) از سوي دوستان
ب) از سوي كساني كه دوست و طرفدار هم نيستند، دوست هم نيست، دشمن هم نيست، ليكن نقد است؛ انتقاد است؛ بايد گوش كرد.
ج) نقدهاي غيرمغرضانه برخي نخبگان، انتقاد خوب هديهاي است كه بايد گوش كرد.
د) نصيحت علماي ديني، بزرگان ديني، مراجع را بايد متنعم شمرد.
۶- البته نبايد خود را در معرض اتهام قرارداد، نبايد براي جنجالآفرينيها - كه كساني دنبالش هستند- مسأله درست كرد و بهانه داد.
۷- هيچ دستگاهي نبايد خود را از نقد و انتقاد مصون و از عيب خالي بداند. (اين معناي حقيقي اصلاح نظام مورد نظر اسلام است)؛ همه مشمول اين قاعدهي كلي هستند:
الف) نقد،
ب) اصلاح،
ج) پاسخگويي.
وظايف مخاطب:
۱- شنوندهي تهمت يا غيبت بايد (نسبت به كسي كه دارد غيبت او ميشود يا به او تهمتي ميزنند) حسن ظن داشته باشد و آنرا قبول نكند. قرآن كريم ميفرمايد: «لّوً لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خيرا»؛ وقتي ميشنويد كه يكي را متهم ميكنند، چرا به همديگر حسن ظن نداريد؟
۲- بحث درست بكنيد، بحث منطقي بكنيد. سخني را بشنويد، سخني را بگوييد؛ بعد بنشينيد فكر كنيد. اين همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد. الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه». سخن را بايد گوش داد، بهترين را انتخاب كرد.
۳- من به بزرگان هم نصيحتي بكنم. آنها هم بايد توجه كنند:
- مواضع درست گرفتن،
- حرف درست زدن،
- و تحت تأثير خبرهاي دروغ قرار نگرفتن،
اين هم وظيفه است. هزاران نفر در نظام اسلامي دارند محض رضاي خدا زحمت ميكشند و تلاش ميكنند و شب و روز خودشان را ميكُشند، براي اينكه طبق حركت اسلامي يك كاري انجام بگيرد، نظام اداره شود، وظايفِ بسيار سنگين انجام بگيرد؛ اما انسان يك خبر دروغي را بشنود، بنا كند همه ي اينها را زير سؤال بردن - مسؤولين دولتي را، ديگران را - اين هم مصلحت نيست، اين هم خلاف است.
افكار عمومي موش آزمايشگاهي نيست!
«بعضي افراد خيال ميكنند كه افكار عمومي، منطقه ي آزاد و بي قيد و بندي است كه هر كار خواستند، با آن بكنند! افكار عمومي موش آزمايشگاهي نيست كه هركس هركار خواست، بتواند با آن بكند. با تحليل هاي غلط، شايعهسازي، تهمت و دروغ، به ايمان، عواطف، باورها و مقدّسات مردم آسيب ميزنند. اين كه درست نيست…»
وظيفه ي دوم؛ اطلاع رساني صادقانه و شفاف:
* معتقدم كه آزادي قلم و بيان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. در اين هم هيچ ترديدي ندارم و اين جزء اصول مصرّحه قانون اساسي است.
* معتقدم اگر جامعهاي مطبوعات آزاد ـ و داراي رشد ـ و قلم هاي آزاد و فهميده را از دست بدهد، خيلي چيزهاي ديگر را هم از دست خواهد داد.
* وجود مطبوعات آزاد، يكي از نشانههاي رشد يك ملت و درحقيقت خودش هم مايه ي رشد است؛ يعني:
- از يك طرف رشد و آزادگي ملت، آن را بهوجود ميآورد؛
- از طرف ديگر، آن هم به نوبهي خود ميتواند رشد ملت را افزايش دهد.
* البته معتقدم در كنار اين ارزش، ارزش ها و حقايق ديگري هم وجود دارد كه با آزادي مطبوعات و آزادي قلم، آن ارزش ها نبايد پايمال شود. هنر بزرگ اين است كه كسي بتواند:
* هم آزادي را حفظ كند،
* هم حقيقت را درك كند،
* هم مطبوعات آزاد داشته باشد،
* هم آن آسيب ها دامنش را نگيرد.
مطبوعات ، رسانه ها و افكار عمومي:
* كسي كه قلم به دست ميگيرد، بايد:
- تقوا،
- صداقت،
- عفاف،
- انصاف نسبت به ديگران؛
جزو طبيعت ثانوياش بشود.
* افكار عمومي بايد با مطبوعات هدايت شوند. اگر كسي غير مسؤولانه و خداي ناكرده مغرضانه بخواهد اين هدايت را در دست گيرد، به طور يقين خطا خواهد كرد. هيچكس به راننده ي مست و خواب آلوده اجاز ه ي رانندگي نميدهد. اگر اجاز ه ي رانندگي هم بدهند، شما سوار ماشين او نميشويد.
* بعضي افراد خيال ميكنند كه افكار عمومي، منطق ه ي آزاد و بي قيد و بندي است كه هر كار خواستند، با آن بكنند! افكار عمومي موش آزمايشگاهي نيست كه هركس هركار خواست، بتواند با آن بكند. با تحليل هاي غلط ، شايعهسازي، تهمت و دروغ، به ايمان، عواطف، باورها و مقدّسات مردم آسيب ميزنند. اين كه درست نيست.
نبايدها ( برخي مطبوعات و رسانه ها نانشان در ايجاد اختلاف است):
* نبايد عده اي با قلم ، بيان و مطبوعات و عده اي هم با ابراز مخالفت با فلاني، فضا را آلوده كنند.
* نبايد ايجاد يأس بشود؛ اشكال تراشيهاي غيرمنطقي، يك نمونه از ايجاد يأس است.
* همه ي اين ها كارهاي ممنوع و ضد ارزش و خلاف مشي جمهوري اسلامي و خلاف حق است:
• كارشكني،
• سخن پراكني عليه ديگران،
• بدگويي كردن،
• افشاگريهاي بيپايه و اساس نسبت به اشخاص
* شايعه سازي و شايعه پراكني نكنند. كساني كه مصالح كشور را ميخواهند و مايلاند حقايق را غالب كنند، از اختلافات جزيي و غيراصولي صرف نظر كنند.
* اخلاق اهميتش از علم هم بيشتر است. اگر فضا، فضاي:
اشاعهي فحشا،
تهمت زدن،
ديگران رامتهم كردن به شايعات و خيالات باشد؛
و فضاي جامعه را فضاي سوءِ ظن و بدگماني قرار دادن،
دلها را تاريك و فضاي زندگي را ظلماني مي كند.
- يك شخص يا يك جريان را به طور مطلق مورد تهاجم قرار دادن (حتي به قصد اصلاح) جايز نيست و در بسياري موارد غيبت است.
انتقاد منطقي، گفتن حرف صحيح، غير از غيبت است.
گفتن حرفهاي آشكار و نقد آن به هيچ وجه غيبت نيست. (نيازي هم به افترا و تهمت نيست.)
- بعضي از اين گونه تهاجمها عليه اشخاص يا جريانها، مصداق:
تهمت،
افترا،
قول به غير علم،
و سب و شتم است؛
حتي اگر به قصد اصلاح باشد. (تمام وسايل مدرن امروز - از جمله سايت و وبلاگ و … - هم مشمول همين حكم است. خواندن وبلاگ مانند خواندن كاغذ، است، كتاب است، نامه است، مثل شنيدن حرف است. دوربين هم همين جور است.)
- تهمت زدن به يك شخص گناه است، تهمت زدن به يك نظام اسلامي، به يك مجموعه، گناه بسيار بزرگتري است.
- نبايد اختلاف به وجود بيايد؛ همه با هم برادرند. فضا را نبايد از تهمت و از گمان سوء پر كرد.
- شفافيت اين نيست كه ما بيايم اين و آن را بدون اينكه اثبات شده باشد، بگيريم زير بار فشار تهمت.
- ممكن است چيزهايي را كه نسبت ميدهند در واقع راست باشد؛ اما تا مادامي كه اثبات نشده حق بيان وجود ندارد.
چارچوب اصول، اصول انقلاب است
مقام معظم رهبري : «به هيچ وجه انتقاد كردن را مخالفت و ضديت نميدانيم اما انتقاد بايد در چارچوب اصول باشد و -اگر اين باشد- اين اصلاً يك مخالفت مضري نيست. چارچوب اصول، اصول انقلاب است. اصول انقلاب هم سليقهاي نيست.»
وظيفه ي سوم؛ طرح و تبادل آرا و افكار:
آزادي فكرها:
* آن چيزي كه به پيشرفت كشور كمك ميكند، آزادي فكرهاست.
+ آزادي فكرها يعني:
- آزادانه فكر كردن؛
- آزادانه مطرح كردن؛
- از هو و جنجال نترسيدن؛
- به تشويق و تحريض اين و آن نگاه نكردن و به قولي جوگير نشدن؛
- سخن را شنيدن و بهترين را انتخاب كردن.
* شاخصهاي نظام براي تبادل آرا و افكار:
- به هيچ وجه انتقاد كردن را مخالفت و ضديت نميدانيم اما انتقاد بايد در چارچوب اصول باشد و-اگر اين باشد- اين اصلاً يك مخالفت مضري نيست. چارچوب اصول، اصول انقلاب است. اصول انقلاب هم سليقهاي نيست. اصول انقلاب:
اسلام است؛
قانون اساسي است؛
رهنمودهاي امام است- وصيت نامه ي امام است؛
سياست هاي كلي نظامي است كه در قانون اساسي معين شده؛
در چارچوب اصول، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سليقه، عيب نيست كه حسن است، مضر نيست كه مفيد و نافع است. اختلاف نظر، اختلاف رأي، اختلاف سليقه، در مسايل گوناگون، شخصي و عمومي، يك امر طبيعي است.
- من با مناظره، معارضه، گفت وگو و انتقاد مخالفتي ندارم اما سعي كنيد اين در چارچوبهاي درست شرعي و ديني انجام بگيرد. نبايد منتهي بشود به دشمني و ايجاد نقار (مردم از فضاي تخريب خوششان نميآيد.)
- آنجا كه كسي انتقادي را پرتاب كند، حق نمايان نميشود.
- ايجاد فضاي آشفتهي ذهني و لفاظيها هيچ كمكي به پيشرفت كشور نميكند.
- نظام آنجايي كه مخالف در چارچوب اصول باشد، يعني:
دنبال خشونت نرود،
درصدد بر هم زدن امنيت جامعه نباشد، آسايش جامعه را نخواهد برهم بزند ( تهمت و دروغ پراكني و شايعه نكند)، با هيچ كس برخورد نميكند.
- آن كساني كه نظرهاي مخالف با نظرهاي رسمي دارند خود را در چارچوب اصول مقايسه كنند. اگر كسي:
• با مباني نظام معارضه كند،
• با امنيت مردم مخالفت كند، نظام مجبور است در مقابل او بايستد.
- آنجايي كه لازم است بايد انتقاد شود و همراهي با مسؤولين به انتقاد نكردن نيست اما بي اعتماد كردن مردم نسبت به مسؤولين، ترفند دشمن است.
- جنجال فكري به غير از مباحثات صحيح است.
- بنده هم از نقد استقبال ميكنم و هم نقد را وسيلهي تكامل ميدانم؛ ما در اين ترديدي نداريم و معتقديم كه نقد منصفانه و پاسخگويي منصفانه به نقد:
o به تقويت دستگاه و نظام كمك ميكند،
o انسان در مقام رقابت و نقد بهتر كار ميكند؛
ليكن اين نبايد با درگيريها، گفت وگوها و بگو مگوهاي لفظي اشتباه شود.
- فضاي اهانت و هتك حرمت در جامعه، يكي از آن چيزهايي است كه اسلام مانع از آن است؛ نبايد اين اتفاق بيفتد. فضاي هتك حرمت:
هم خلاف شرع است،
هم خلاف اخلاق است،
هم خلاف عقل سياسي است.
- انتقاد، مخالفت، بيان عقايد، با جرأت، هيچ اشكالي ندارد؛ اما دور از هتك حرمتها، اهانتها، فحاشي و دشنام و اين چيزها؛ همه، در اين زمينه مسؤولند. اين كار:
- هم فضا را آشفته ميكند؛
- هم اعصاب آرام جامعه را به هم ميريزد (كه امروز احتياج به اين آرامش هست)؛
- هم خداي متعال را هم از ما خشمگين ميكند.
- بعضي كسان انتقادي كه بر فلان مدير و مسؤول وارد است، انتقاد به نظام ميدانند. اين غيرمنصفانه است. نظام اسلامي يعني تركيب قانون اساسي. روشهاي اجرايي و عملياتي اين نظام، در خود قانون اساسي هست و بهطور واضح در وصيتنامه، سيره و بيانات امام بزرگوار وجود دارد.
- نقد، انتقاد و… ايرادي ندارد؛ و حتّي برخي از بيتابي هايي كه انسان از دانشجويان، آحاد مردم و يا بعضي از مطبوعات ميبيند كه دغدغه دارند، خوب هم هست و نشاندهندهي اين است كه روي عزّت و استقلال ملي در جامعه، حسّاسيت زياد است؛ اما هيچكدام از اينها نبايد به دعوا، اختلاف و كشمكش منتهي شود. بدترين روش اين است كه خود اين مسأله در داخل به وسيلهاي براي بگو مگو تبديل شود؛ اين خيلي بد است.
- من ميخواهم اين پيامي باشد به همه ي آن كساني كه يا حرف ميزنند، يا مينويسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همه ي اينها بدانند، كاري كه مي كنند، كار درستي نيست.
- مخالفت كردن، استدلال كردن، يك فكر سياسي غلط يا يك فكر ديني غلط را محكوم كردن، يك حرف است،
- مبتلا شدن به اين امرِ خلاف اخلاق، خلاف شرع و خلاف عقل سياسي، يك حرف ديگر است؛ ما اين دومي را به طور كامل و قاطع نفي مي كنيم؛ نبايد اين كار انجام بگيرد.
* توصيه هايي به جوانان:
مبادا كسي تصور كند كه اگر اين زبان انتقادي حتّي يك كمي تلخ هم باشد، حالا بنده كه اين جا نشستهام، ناراحت خواهم شد، نه؛ اتفاقاً خودِ اين زبان انتقادي هم برخاستهي از همان نگاه و توقعات آرماني است؛ راضي نبودن به آن چه كه داريم، معنايش ميل و گرايشِ رسيدن به آن چيزي است كه نداريم و اين درست همان چيزي است كه ما مي خواهيم.
بنابراين هم «فكر نو»، هم «نگاه و توقعات آرماني» و هم «زبان ويژهي برخاستهي از آن نگاه» را داشته باشيد؛ اين ها چيزهاي خوبي است و اگر اين خصوصيات محفوظ بماند، آن وقت جوانِ دانش جو نقش موتور را در يك قطار ايفا خواهد كرد؛ به حركت درآورنده، پيشبرنده و جهتدهنده خواهد بود و الّا اگر جوان ها هم به وضع موجود - يعني آن چه كه هست - قانع و راضي باشند، ديگر پيشرفتي متصور نخواهد بود؛ بايد دايم بخواهند به نقاطي كه دست نيافتهاند، دست پيدا كنند.
ما از جوان ميخواهيم راه را گم نكند. نقد، اشكالي ندارد؛ اما نفي، بزرگ ترين ظلم به اين ملت است. بعضي كسان به زبان نقد، نظام اسلامي را نفي ميكنند.
من به خصوص از جوان ها مي خواهم كه نگذارند اين فضاي غيبت، تهمت، فحاشي، هتاكي و شكستن حرمت ها ادامه پيدا كند. وقتي كه ادامه پيدا كرد، به طور طبيعي همان طور سرايت هم مي كند - مثل بيماري مسري - ناگهان مي بينيد مثلاً در نمازهاي جمعه كه محل خشوع، ذكر و توجه است، يك چنين چيزهايي گاهي احياناً ديده مي شود، كه غلط اندر غلط است.
اين ها همان ضربه زدن، شكاف ايجاد كردن و تَرك دار كردن هيأت عظيم و شفاف و باشكوه نظام اسلامي است كه دارد با قدرت حركت مي كند و پيش مي رود. من به خصوص به جوان ها توصيه مي كنم. بعضي از اين جوان ها بلاشك مردمان با اخلاص، مؤمن و خوبي هم هستند، اما خيال مي كنند اين وظيفه است؛ نه، من عرض مي كنم اين خلاف وظيفه است، عكس اين وظيفه است.
تكميل و برطرف كردن عيوب نظام يك حرف است؛ مقابله، نفي و همراهي با براندازان نظام حرف ديگري است.
عدالت خواهي را فرياد كنيد اما انتقاد شخصي و مصداق سازي نكنيد چون به دليل كم اطلاعي و بياطلاعي:
- هم احتمال اشتباه وجود دارد،
- هم وسيلهاي به دست آن زرنگ قانوندانِ قانون شكن مي دهد كه بتواند عليه شما استفاده كند.
مصاديق خيانت:
۱- برخي نوشته ها در مطبوعات، ضديت با شاخص هاي اساسي جمهوري اسلامي است. اين نوشته ها يا از برخي آدم هاي كوته نظر است (خوش بينانه) يا از افراد مغرض و خائن (بدبينانه).
۲- اين ها توطئه هستند و خيانت اند:
۱- اگر كسي مردم را نسبت به آينده ي خود نا اميد سازد و وضع كشور را آن چنان بد تصوير كند كه براي هيچ كس نشاط كار كردن باقي نماند. ۲- اگر كسي دستگاه هاي مسؤول در كشور را با دورغ با بيان مطالب خلاف و يا بيان نكردن بخش هاي مهمي از حقيقت طوري معرفي كند كه به هيچ وجه اميد و نشاطي به آينده باقي نماند.
۳- اگر كساني اصل مشروعيت نظام را زير سؤال ببرند. اگر كسي بخواهد با نوشته ي خود، اساس و پايه ي اصل نظام را، آينده ي اين ملت، كشور و مشروعيت اين نظام را در ذهن مردم متزلزل كند اين خيانت و براندازي است.
۴- دشمني و براندازي يك حرف است و حرف مخالف زدن يك حرف ديگر.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ادهمي فيروز ابادي در 1393/05/16 ساعت 04:37:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |