دیگر مرا ام البنین نخوانید

تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س)

دخترک رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!

گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!

گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !

گفتم: بله

گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید !

گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !

گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟

گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!

محل تولد حضرت محمد صلی الله علیه واله در مکه

خانه ‏ای را که رسول خدا(صلی الله علیه واله) در آن متولد شده، با نام ‏«مولد النبی‏» می‏ شناسند. این مکان در نزدیکی مسجد الحرام و در انتهای باب صفا قرار دارد.محل تولد پیامبر (صلی الله علیه واله) در ابتدای شعب ابی طالب قرار داشته و همینک در فاصله محل میلاد تا مسعی سنگ فرش است .در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا(صلی الله علیه واله) به مدینه هجرت کرد، این خانه در اختیار عقیل، فرزند ابو طالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وی قرار داشت. بعدها خیزران، همسر هارون، آن را خریداری کرد.

مسلمانان این خانه را گرامی می‏داشتند و به ویژه در شب تولد پیامبر(صلی الله علیه واله) مراسمی در آنجا برگزار می‏کردند. در پی روی کار آمدن دولت سعودی، همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبی هم تخریب شد.تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‏ ای بنا کنند که امروزه به نام‏ «مکتبة مکة المکرمه‏» شناخته می‏شود.در حال حاضر بر سر در این مکان تابلوئی با عنوان «مکتبة مکة المکرمه‏» نصب است.

منبع:شیعه نیوز

حکمت تلقین در لحظه ی جان دادن

یکی از دستورات دین مبین اسلام، گواهی دادن به یکتایی خداوند و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در لحظه ی احتضار(جان دادن و جدایی روح از بدن) است، اما به راستی حکمت این امر چه می باشد؟!

در این باره روایت شده است که امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

هر فردی که لحظه مرگش فرا رِسد، ابلیس یکی از شیطان های خود را نزد او می فرستد تا او را به سوی کفر بکشاند و یا او را در دینش مشکوک و به شک اندازد، تا او با این حال(دینی ناقص) از دنیا برود، پس کسی که با ایمان باشد، فرستادگان شیطان قدرت ندارند که او را به کفر یا شک در دینش وادارند، آنگاه فرمودند:

فَاِذا حَضَرتُم مَوتاکُم فَلَقِّنُوهُم شَهادَة اَن لا اِلهَ الّا اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ الله؛ هرگاه به بالین آنان که در حال مرگ هستند حاضر شدید، آن ها را به گواهی دادن به یکتائی خدا و رسالت محمد (ص) تلقین کنید( تا آن شیاطین دور گردند).

پی نوشت ها:
1- فروع کافی، ج3: 123.
2- عالم برزخ در چند قدمی ما: 28

به نقل از شیعه نیوز

جوان معصيت كار

نجيب الدين (كه از علماى بزرگ زمان خودش بوده است ) نقل مى فرمود: يك شب در قبرستان بودم . ديدم چهار نفر بطرف قبرستان مى آيند و يك جنازه اى روى دوششان است . من جلو رفته و از آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم اين عمل شمابه من اينطور مى رساند كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد كه كسى از راز و اسرارتان سر در نياورد.

 


گفتند: اى مرد خيال بد نكن زيرا مادرش با ماست . ديدم پيرزنى جلوآمد. من گفتم اى مادر چرا نيمه شب جوانت را بقبرستان آورده اى ؟گفت : چون جوان من معصيت كار بوده خودش چند وصيت كرده :

اول : چون من از دنيا رفتم طنابى بگردنم بينداز و مرا در خانه بكش و بگو خدايا اين همان بنده گريزپا و معصيتكارى است كه بدست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته و نزد تو آوردم باو رحم كن .

دوم : جنازه ام را شبانه دفن كن كه كسى بدن مرا نبيند و از جنايات من ياد كند و معذب شوم .

سوم : اينكه بدنم را خودت دفن كن و لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و بمن عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من توبه كرده ام و از كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده .

وقتى كه جوانم از دنيا رفت ريسمانى بگردنش بستم و او را كشيدم ناگهان صدائى بلند شد و گفت : اَلا اِنَّ اَوْلِياء اللّه هُمُ الْفائِزُون بابنده گنه كار ما اينطور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم .خوشحال شدم (كه توبه او پذيرفته شده ) و او را بطرف قبرستان آوردم

من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتم همينكه خواستم لحد را بچينم آيه اى را شنيدم كه بگوشم رسيد اَلا اِنَّ اَوْلِياء اللّه هُمُ الْفائِزُون

 

از اين داستان اينطور نتيجه ميگيريم كه توبه شخص ‍ گنه كار مورد قبول واقع شده و خدا دوست ندارد بنده گنه كارش كه توبه كرده مورد اهانت قرار گيرد.

كتاب هماى سعادت