زنان همراه عیسی مسیح هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)

براساس برخی روایات، حضور و نقش زنان در عصر دولت موعود از نظر زمان و موقعیت، چهارگونه است.
 
الف) . حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می‌شتابند آنهایند که در آن ایّام می‌زیسته‌اند و همانند دیگر یاران امام(علیه السلام)، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به‌خدمت امام(علیه السلام)، می‌رسند. در این‌باره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت کرده است که فرمود:"در آن هنگام پناهنده‌ای به حرم امن الهی پناه می‌آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می‌برند به‌سوی او جمع می‌شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده‌نفر گرد می‌آیند که برخی از آنان زن می‌باشند که بر هر جبار و جبار زاده‌ای پیروز می‌شود.”
روایت دوم : جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر(علیه السلام)، در بیان برخی نشانه‌های ظهور نقل کرده که:"به‌خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می‌آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر می‌کند. زیرا او بر هر کاری توانا است».
نکته شگفت در این دو روایت این است که می‌فرماید : سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه : در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد . در پاسخ این شبهه می‌توان گفت : این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند . زیرا:
اولاً امام(علیه السلام)، می‌فرماید : «فیهم» ؛ یعنی در این عده پنجاه زن می‌باشد.
دوماً : شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان ، چنین ذکر شده است.
سومًا : اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام می‌فرمود: «معهم» ، نه اینکه بفرماید «فیهم» ، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‌اند و همه یاران و فرماندهان عالی‌رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابه‌جا می‌شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند.بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده‌ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.
ب) زنان آسمانی
دسته دوم چهارصد بانوی برگزیده هستند که خداوند برای حکومت جهانی حضرت ولی‌عصر(عج الله تعالی فرجه)، در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسی(علیه السلام)، به زمین می‌آیند.
ابوهریره از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت کرده که: “عیسی‌بن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته‌ترین افراد روی زمین فرود خواهد آمد.”
آیا این زنان از امت‌های پیشین هستند یا امت اسلامی زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، و معصومین(علیهم السلام)؛ یا از دوران‌های مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‌اند و برای عهده‌داری منصبی در حکومت حضرت می‌آیند یا برای مسایل دیگر؟ اینها پرسش‌هایی است که این حدیث از آنها چیزی نمی‌گوید.
ج) رجعت زنان
سومین گروه از یاوران حضرت بقیه اللَه(علیه السلام)، زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود . این گروه دو دسته‌اند : برخی با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به ‌میان آمده است.
در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد می‌شود که به هنگام ظهور قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله)، زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت.
طبری در دلائل الامامه، از مفضل‌بن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود :همراه قائم آل محمد ، سیزده زن خواهند بود. گفتم آنها را برای چه کاری می‌خواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را به‌عهده خواهند گرفت . عرض کردم: نام آنها را بفرمایید . فرمود : قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیده ‌ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه.
“صیانه ماشطه” در زمان حضرت موسی می‌زیسته است و مادر عمار یاسر در ابتدای بعثت به شهادت رسید.
“حبابه” در زمان علی(علیه السلام)، و “قنواء” در زمان امام حسن و امام حسین(علیه السلام)، و بقیه در زمان‌های دیگر زندگی می‌کرده‌اند.
این گروه سیزده نفری رجعت خواهند کرد و خداوند برای قدردانی از آنها ، به برکت امام زمان(عج الله تعالی فرجه) آنها را زنده خواهد کرد.
در این روایت امام صادق(علیه السلام)، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد می‌کند .
در کتاب خصایص فاطمیّه به‌نام نسبیه، دختر «کعبه مازینه» ، و در کتاب منتخب‌البصائر به‌نام «وتیره» و «أحبشیه» اشاره شده است .
زنان سرافراز
اینک به اختصار به شرح حال برخی از زنان نامبرده اشاره می‌کنیم.
1ـ صیانه ماشطه
و یکی از همان سیزده بانویی است که در دولت حضرت مهدی(علیه السلام)، زنده شده ، به دنیا بازمی‌گردد. وی همسر «حزقیل» ، پسر عموی فرعون ، و شغلش آرایشگری دختر فرعون بود. او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسی، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان می‌کرد.
نوشته‌اند: روزی وی مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و بی‌اختیار نام خدا را برزبان جاری ساخت. دختر فرعون گفت : آیا نام پدر مرا بر زبان آوردی؟ گفت : نه ، بلکه نام کسی را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است.
دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد و فرعون صیانه را احضار کرد و گفت: مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ گفت : هرگز! من از خدای حقیقی دست نمی‌کشم و تو را پرستش نمی‌کنم.فرعون دستور داد تا تنور مسی برافروزند و همه بچه‌های آن زن را در حضورش در آتش افکنند . چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه می‌خواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستی! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند.
2ـ سمیه، مادر عمار یاسر
وی هفتمین نفری بود که به اسلام گروید و بدین‌سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجه‌ها را براو روا داشت.
او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنین‌کاری نشدند . او نیز زره آهنی به سمیه و یاسر پوشانید و آنها را در آفتاب سوزان نگه‌داشت. سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتی وارد ساخت و ایشان را به‌شهادت رساند .
3ـ نسیبه، دختر کعب مازنیه
او معروف به «ام‌عماره» و از زنان فداکار صدر اسلام است که در برخی از جنگ‌های پیامبر اسلام، شرکت جسته و مجروحان جنگی را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت و در این راه بدنش زخم‌های فراوان برداشت .
4ـ امّ ایمن
از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول، است. پیامبر به‌او مادر خطاب می‌کرد و می‌فرمود:"این زن، باقی‌مانده‌ای از خاندان من است.”
وی همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می‌پرداخت.ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا، (سلام الله علیها)، او را به‌عنوان شاهد معرفی کرد. وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.خداوند به برکت مهدی آل محمد به هنگام ظهور، او را زنده می‌گرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود.
5ـ امّ خالد
در روایت دو بانو بدین نام مشهور شده‌اند: ام خالد احمسیه و ام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعه الید (دست بریده) باشد که یوسف‌بن عمر، پس از به‌شهادت رساندن زیدبن علی بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشی درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق(علیه السلام)، مطلبی ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابوبصیر گوید : در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعه الید از راه رسید. حضرت فرمود:ای ابابصیر، آیا میل داری که کلام امّ خالد را بشنوی؟
من عرض کردم: آری ای فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان می‌گردم… در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. دیدم وی در کمال فصاحت و بلاغت صحبت می‌کند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.
6ـ زبیده
مشخصات کاملی از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارون‌الرشید باشد که شیخ صدوق(ره)، درباره‌اش گفته است: وی یکی از هواداران و پیروان اهل بیت است. هنگامی که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد.
بیده کارهای خدماتی بسیاری داشت که یکی آبرسانی به عرفات است. همچنین نوشته‌اند وی یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند و همیشه از محل سکونت او صدای تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد .
7ـ حبّابه والبیّه
از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم(علیهم السلام) را درک کرد و پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت به‌وسیله امام زین‌العابدین و امام رضا(علیه السلام)، جوانی‌اش به‌او بازگردانده شد.
اولین ملاقات وی با امیر مؤمنان(علیه السلام)، بود که از آن حضرت دلیلی بر امامت درخواست کرد.
حضرت در حضور وی سنگی را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جای گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثری برجای بگذارد او امام است.
از این رو حبابه پس از شهادت هر امامی نزد امام بعدی می‌رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ می‌زدند و اثر آن نقش می‌بست. نوبت که به امام رضا(علیه السلام)، رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا(عیله السلام)، زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت.
8ـ قنواء
دختر رشید هجری، یکی از شیعیان و پیروان علی(علیه السلام)، و خود از یاران باوفای حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)، است .
وی دختر بزرگمردی است که در راه محبت و دوستی امیر مؤمنان به‌طرز دلخراشی به‌شهادت رسید.
از گفتار شیخ مفید برمی‌آید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیداللَه بن زیاد شاهد قطع دو دست و دو پای پدر خود بوده و به‌کمک دیگران بدن نیمه‌جان پدر را از دارالاماره بیرون آورده و به‌خانه منتقل کرده است.
روزی قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا این همه خود را به‌رنج و مشقت عبادت می‌اندازی ! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهی خواهند آمد که بینش دینی و شدت ایمانشان از ما، که این همه خود را به‌زحمت عبادت انداخته‌ایم ، بیشتر است.
د) بانوان منتظر
چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکاری هستند که پیش از ظهور حضرت بقیه الله(علیه السلام)، رحلت کرده‌اند. به ایشان گفته می‌شود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلی می‌توانی حضور داشته باشی. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصی نیست و هر بانویی تقوا پیشه کند و خود را با خواسته‌ها و شرایط زندگی در حکومت مهدی آل محمد(علیه السلام)، تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندی بهره‌مند گشته، برای یاری امام زنده شود.یکی از آن شرایط خواندن دعای «عهد» است که در فرد، نوعی آمادگی برای پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهی ایجاد می‌کند.

نامه ای به امام رضا (علیه السلام ) بر روی اسکناس

به گزارش«شیعه نیوز»،
دست نوشته ای برای امام رضا (علیه السلام)  که روی اسکناس نوشته شده است
سلام خدمت اقای خوبم امام رضا
اقا جان از شما می خواهم برای من بندهحقیر یک دری باز کنید در رحمت ای امام کمکم کن تا از مریضی نجات پیدا کنم به من اراده بده کمکم کن تا کار پیدا کنم وزندگی جدید ی شروع کنم  ای امام کمکم کن.

تصویری دیدنی از داخل خانه خدا

ابزارهاي برگزيده آخر الزماني شيطان!!

اگر دوره آخرالزمان را دوره سلطه فرهنگ شيطاني بناميم، سخن به گزاف نگفته ايم؛ دوره اي که شاخص عمومي جهت گيري ها و حرکت ها به سمت اهداف، منويات و برنامه هاي شيطاني است. چند قرني است، شعار « خدا مُرد» نيچه سرلوحه برنامه ريزي ها و استراتژي ها شده است؛ اما در اين ميان برخي از خلقيات و رفتارهاست که بيش از ديگر رفتارها و منش ها مورد اقبال و توجه قرار گرفته است. در اينجا نگاهي اجمالي به دنياي اطراف خود مي اندازيم:


تفاخر

ديديم شيطان در ابتداي نافرماني خود در برابر خداوند چنين گردن کشيد که من بهتر از اويم مرا از آتش آفريده اي و او را از گِل. اين خُلق از اهم خلقيات آخر الزماني مردم شده و افراد با تمام قوا به دنبال خود برتر نمايي در مقايسه با ديگران افتاده اند. آنچه در پي تکاثر و زياده طلبي اتفاق مي افتد و در واقع زمينه ساز ظهور رفتار زياده خواهي در انسان مي شود، گاهي خود حب دنياست؛ ولي در بسياري از موارد در مقايسه با داشته هاي ديگر و فخر فروشي به آنها معنا پيدا مي کند. انسان ها زياده خواه مي شوند تا به ديگران فخر بفروشند که ما بيشتر از شما داريم و از اين جهت بالاتر از شماييم.

حرص، زياده خواهي و تکاثر

تکاثر يا زياده خواهي در حالتي اتفاق مي افتد که شخص بيش از آنچه را نياز دارد، طلب و براي به دست آوردن آن تلاش کند. آسيب هاي ناشي از تکاثر به حدي است که يک سوره از قرآن به آن اختصاص يافته و درجايي ديگر نيز مصداق حيات دنيوي خوانده شده و چنين آمده:
« اعملوا انما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحياه الدنيا الا متاع الغرور؛
بدانيد که زندگي دنيا، در حقيقت، بازي و سرگرمي و آرايش و فخرفروشي شما به يکديگر و فزون طلبي در اموال و فرزندان است. [مثل آنها] چون مثل باراني است که كشاورزان را رُستني آن [ باران] به شگفتي اندازد. سپس [ آن کشت] خشک شود و آن را زرد بيني، آن گاه خاشاک شود و در آخرت [دنيا پرستان را ] عذابي سخت است و [مؤمنان را ] از جانب خدا آمرزش و خشنودي است و زندگاني دنيا جز کالاي فريبنده نيست.»
مفهوم سرمايه با مجموعه تحولاتي که در پي رنسانس داشته بارزترين مصداق تکاثر است.
يکي از ويژگي هاي جالب دنيا که در آيات و روايات به آن اشاره شده اعتباري و غير واقعي بودن دنياست. با توجه به سلطه جدي فضاي مجازي و سايبري بر زندگي ها در اين روزها، زندگي هاي مردم سراسر زمين به سمت مجازي شدن پيش مي رود و خودنمايي و زياده طلبي ها در اين عرصه معني مي شود. انسان ها تمام تلاش خود را مي کنند که با چپاول اموال و ضايع کردن حقوق ديگران، دزدي و سرقت، آميختن حلال و حرام، نپرداختن حقوق واجب، مانند خمس و زکات يا پرداختني هاي لازم و موظف مانند صدقه، صرفاً به دنبال افزودن صفرهاي حساب هاي خود در بانک ها هستند.

تنوع طلبي، مصرف زدگي و مدگرايي

يکي از روحياتي که در قرآن، قوم بني اسرائيل را با آن وصف کرده، تنوع طلبي است. در دوره اي که آنان با حضرت موسي(ع) در حال سفر از مصر بودند، خداوند به آنان مرحمت کرده و غذاهاي بهشتي براي آنان از آسمان مي فرستاد تا رنج کشيدن بار غذا را بر دوش تحمل نکرده و بتوانند سريع تر حرکت کنند. پس از مدتي، آنان در نهايت جسارت و صراحت به موسي (ع) گفتند: به خدا بگو ما نمي توانيم به يک غذا صبر و عادت کنيم از خدا بخواه براي ما عدس و پياز بفرستد تا تنوع در آن ايجاد شود. اين روحيه تنوع طلبي تا قرن ها اختصاص به يهود و بني اسرائيل داشت تا اينکه با رنسانس، روال يهودي سازي جهان دنبال شد و اين روزها فرهنگ قوم يهود مبناي تمام رفتارها و منش ها گشته است؛ بي آنکه بسياري از ما متوجه آن باشيم.
روحيه تنوع طلبي را در ميان ما جاري ساخته اند تا با مصرف گرايي ما چرخ صنعت و توليد آنان رونق بيشتري پيدا کند به اين ترتيب ما نيز بيشتر از پيش در فرهنگ يهودي خداگريز، غوطه ور مي شويم.

عنوان زدگي (حب جاه و برتري جويي نوين)

جاه طلبي از جمله خصايص و خلقيات شيطاني است که مبناي بسياري مفاسد به شمار مي آيد. در زندگي مدرن با تأسيس ادارات، نهادها و مؤسسات ، اين فرصت براي همه فراهم شد که عنوان داشته باشند و اين عنوان مبناي تفاخر نسبت به هم قرار گيرد. عنوان ها در ساختارهاي تشکيلاتي رتبه پيداکردند و اگر کسي را اين روزها با رتبه و عنوان و مقامي پايين تر از آنچه حکم کارگزيني اش تعريف کرده، خطاب کنند، توهين غير قابل بخشش و گذشتي به حساب مي آيد و حتماً بايد با آن برخورد شود! اخلاقي که به شدت در قرآن مورد نهي قرار گرفته است.

تجمل گرايي

خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد، اما گاه زيبايي گرايي تمام توجه فرد را به خود جلب مي کند و بهانه اي براي تفاخر و خودنمايي مي شود. اين روحيه نيز مصرف زدگي، اسراف و تبذير را به دنبال مي آورد. ترکيب تنوع طلبي، تجمل گرايي و مدزدگي، فرهنگي را به دنبال مي آورد که فرد، تمام هم و غم زندگي اش را در خريد و نمايش آنچه خريده و خود برتر نمايي خلاصه مي کند. اين سبک يکي از مؤثرترين راه هاي غفلت از خدا و ياد خداست. علت ها و آثار مختلفي را براي تجمل گرايي مي توان برشمرد؛ مثلاً يکي از آنها چشم و هم چشمي است.

مدگرايي ( جهالت مدرن) و تبليغات زدگي ( تقليد نوين)

از جمله ابزارهايي که با آن تنوع طلبي، معنا و مصداق مي يابد، فرهنگ مُد است. از مد مي توان به تقليد جاهلانه و جهالت مدرن يادکرد که شخص بي توجه به نياز، ضرورت ها و حتي علاقه و سليقه خود، صرفاً بر اساس آنچه مدسازان يا ابزارهاي تبليغاتي براي او تعريف مي کنند، مطلوب و محبوبش مي شود.

غرب زدگي ( تغيير قبله اعمال و آمال)

زيباترين و بهترين رنگ براي زندگي و حيات بشر، رنگ خدايي است و کعبه نمادي است که ما اين جهت را گم نکنيم و زندگي را بر اساس آن جهت دهي کنيم. در دوره مدرن جهت بسياري از پيروان اديان، مذاهب و ملل مختلف جهان يا به تعبير دقيق تر عموم آنان به يک سو شده و همه مناسبات زندگي ما را رسانه ها، آزمايشگاه ها و گويندگان و نويسندگان غربي تعيين مي کنند. همين قدر که گفته شود بنابر آزمايش هاي انجام شده در آزمايشگاه هاي آمريکا يا فلان کشور اروپايي به چنان نتيجه رسيده اند، براي ما کافيست تا آن را به راحتي قبول کنيم. حال اگر براي ما مسلمانان روايات معتبر و گاه متعددي در خلاف اين ادعا وجود داشته باشد. آنچه کنار گذاشته مي شود روايت است نه نتايج آزمايش هايي که معلوم نيست آيا واقعاً انجام شده يا تبليغات رسانه هاست. اين امر به خوبي نشان مي دهد که قبله اعمال کجاست. علاوه بر آن براي بسياري از مردم سفر سياحتي، اقامتي يا مهاجرت به کشورهاي غربي آرزويي بزرگ شده که به دنبال برآورده ساختن آن هستند.

خودخواهي، بي دردي، بي تعهدي، سردي عواطف و تغافل

يکي از ويژگي هاي شاخص و شايع دوره ما، مشغول شدن افراد به خود است. آن قدر مردم به خود مشغول شده اند که دوست، فاميل، آشنا و … همه در حاشيه قرار گرفته اند. هجمه اخبار و اطلاعات در حدي است که از شنيدن بدترين اخبار، مانند آوارگي بيست ميليون نفر در سيل پاکستان، کشته شدن يک ميليون عراقي به دست آمريکايي ها و معلول شدن هزاران کودک و بزرگسال در طول اين سال ها، نسل کشي مسلمانان به دست صرب ها و ده ها و صد ها خبر ديگر، صرفاً ما را ناراحت مي کند و بس. بلافاصله هم اگر خبري بشنويم، لبخند بر لبانمان مي نشيند.

خردگرايي جايگزين خداگرايي

در طول قرون متمادي، انبياي الهي نه تنها پيام هاي معنوي الهي را براي زندگي پس از مرگ به انسان ها ابلاغ مي کردند که هر آنچه را آنها براي زندگي در زمين، بدان نياز داشتند نيز به انسان ها مي آموختند. به استناد روايات تاريخي نقل شده از اهل بيت (ع) تمام علوم مورد نياز بشر در عرصه هاي نظري و فن آوري به دست انبيا براي بشريت آورده شده است در پي رنسانس تمدني بنا نهاده شد که بر اساس خداگريزي و خدا ستيزي است وتلاش مي کند همه چيز را بر اساس مقصد نوين حيات که همان بندگي نفس و شيطان است با شعار خردگرايي و ابزار آزمون و خطا به هر قيمت، حتي تباهي نسل هاي متعدد، همه چيز را بازنگري و نوزايي کند. در اين مسير چه مقصد و چه راه حرکت و ابزارهاي مورد استفاده در طول مسير همه و همه غير خدايي اند.

نوزايي معاصي در پرتو رسانه ها

رسانه ها مهم ترين ابزار ترويج فرهنگ نوين غربي است؛ فرهنگي که الان شرق تا غرب عالم را متأثر از خود ساخته و تمام جهات جغرافيايي جهان از حيث فرهنگ، غربي شده اند. اينترنت، ماهواره، تلويزيون و .. از سويي براي تحقق حاکميت شيطان به ترويج فساد و فحشا از هر طريق ممکن همت گماشته اند و از سوي ديگر، برخي گناه ها مانند دروغ، غيبت، تهمت و افترا، نمامي ( سخن چيني) و … با استفاده از ابزار رسانه دچار تحول مفهومي شده و براي بسياري از مردم کاملا عادي شده است.
منبع:نشريه موعود( ويژه جن)، شماره 123،124

فکری که گناهان را نابود می سازد!

از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان فرموده اند: یاد مرگ، شهوت های غیرمشروع و حرام را در وجود آدمی نابود می سازد، ریشه غفلت و ناآگاهی را قطع می نماید، دل را به وعده الهی تقویت می نماید، طبیعت آدمی را نرمی و رقت می بخشد، خواهش های بزرگ نفسانی را درهم می شکند، آتش حرص و طمع امور دنیوی را فرومی نشاند و دنیا را در نظر انسان کوچک و ناچیز می سازد.

همچنین در این باره از پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، روایت شده است که فرموده اند: ویران کننده ی لذت ها را فراوان یاد نمایید!
عرض نمودند ای پیامبر خدا؛ آن چیست؟
پیامبر (ص) فرمودند: آن مرگ است. هیچ بنده ای آن را یاد نمی کند مگر این که اگر در فراخی، آسایش و رفاه است، دنیا برای او تنگ و اگر در شدت سختی، رنج و مصیبت است، دنیا برای او فراخ می شود، و نیز فرمودند: مرگ را زیاد یاد کنید؛ زیرا یاد آن گناهان را نابود می کند و موجب زهد و پارسایی در دنیا می گردد، پس اگر هنگام ثروتمندی (جاه و مقام) آن را یاد کنید، ویران کننده ثروت است و اگر هنگام فقر از آن یاد نمایید، شما را به زندگی راضی (امیدوار) می نماید.