
جنگ نرم ، تغییر از درون
سه شنبه 92/10/24
در جنگ نرم مکانیسم ِتغییر، تغییر از درون است و بر همین اساس در جامعهی هدف، باید یک ارادهی جمعی برای تغییر از درون آن جامعه شکل بگیرد و ساختار قدرت و مناسبات ارزشی مربوط به آن را از درون تغییر بدهد.
جنگ نرم نیز مانند جنگ سخت یک پروژهی تغییر است . با این تفاوت که جنگ سخت پروژهی تغییر از بیرون است. به طور مثال دولت بعثی عراق، هم ساختار قدرت و هم ساختار ارزشیاش با تهاجم نظامی آمریکا- تغییر از بیرون- بر هم ریخت و یا دولت طالبان در افغانستان با تغییر قدرتی که از بیرون و با تهاجم نیروهای نظامی ناتو به سرکردگی آمریکا انجام شد، ساختار قدرت و مناسبات ارزشیاش، فرو پاشید . اما در جنگ نرم مکانیسم این تغییر، تغییر از درون است و بر همین اساس در جامعهی هدف، باید یک ارادهی جمعی برای تغییر از درون آن جامعه شکل بگیرد و ساختار قدرت و مناسبات ارزشی مربوط به آن را از درون تغییر بدهد. آنچه مهم است اینکه تغییر از درون در معنای قابل توجهاش، به 2 وضعیت منتهی میشود : 1. براندازی کل ساختار، یعنی فروپاشی کل ساختار اعم از شکل و محتوا و مناسبات حاکم ؛ 2. براندازی موجودیت معنویِ آن مناسبات ساختار حاکم . در نوع اول، یعنی در براندازی کل ساختار که به آن (Regime change) میگویند، تغییر رژیم و نظام سیاسی حاکم صورت میپذیرد که در شکل بیرونیاش صورتهایی پیدا میکند که در شکل نهایی و کلی به 2 حالت انقلاب و براندازی بدون خشونت (براندازی نرم) قابل تقسیمبندی خواهد بود. باید تأکید کرد در انقلابها در عین اینکه تغییرات از درون جامعه انجام میشود و جامعه به سمت تغییر ساختار پیش میرود؛ اما به دلیل اینکه ساختار قدرت در برابر تغییرات مقاومت میکند، انقلابیون با ساختار موجود درگیر شده و به خشونت میگرایند. ولی گاهاً شرایط به گونهای پیش میرود که ساختار قدرت یا امکان و یا علاقه به قوّت و مقاومت ندارد؛ بنابراین تغییرات بدون خشونت و به نوعی براندازی نرم صورت میگیرد. به طور مثال تغییر و تحولات سال 1989م. در کشور چکسلواکی سابق از راه اعتصابها، نافرمانیهای مدنی و فلج کردن ساختار قدرت بدون اینکه عناصر حاضر در ساختار قدرت دخالت داشته باشند، اجتماع ساختار قدرت را مجبور به تغییر میکند و یک دولت کمونیستی به غیرکمونیستی تغییر پیدا میکند، اما در مدل انقلابهای رنگی سالهای اخیر در جمهوریهای تازه استقلال یافتهی شوروی سابق مدل براندازیهای بدون خشونت با استفاده از ساختار قدرت زمینهی تغییر را فراهم میآورد چرا که عناصری که تغییرات را مدیریت میکنند، عناصر درون ساختار قدرت هستند. در نوع دوم، تغییر از درون نیز با براندازی موجودیت معنوی مواجه هستیم؛ یعنی تغییر رفتارها براساس تغییر هنجارهای اجتماعی صورت خواهد پذیرفت؛ به طوری که ظاهر و ساختارهای ظاهری حکومت حضور دارند اما، جهتگیریها و یا محتواها از آن یا به طور کلی و یا در مؤلفههایی از آن عقبنشینی شده است. در این خصوص باید متذکر شد که براندازی موجودیت معنوی، محصول تغییرات در شرایط اجتماعی است که این تغییرات اجتماعی موجب به یک مطالبه و خواسته میشود و آن مطالبه و خواسته از میزان قدرت اجتماعی برخوردار شده و ساختار قدرت را مجبور به تغییر در جهتگیریها میکند. به طور مثال شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» که در ماه رمضان سال 88 و در روز قدس توسط عدهای سر داده شد، نشان دهندهی ایجاد یک فضای اجتماعی از درون جامعه برای تغییر رفتار حکومت است و موضع ضداسرائیلی و حمایت از فلسطین را به عنوان یک جهتگیری اصلی از انقلاب، مورد اعمال فشار خود قرار میدهد و اگر ساختار قدرت در برابر این اعمال فشار بخشی از جامعه ناتوان بود، مجبور به تغییر در جهتگیری خودش در این موضع میشد. هرچند گذشت زمان و افشای ماهیت ضددینی جریان موسوم به سبز در عاشورای همان سال زمینهی حضور بخش بزرگتری از جامعه را در نهم دی ماه و در حمایت از مواضع نظام و رهبری فراهم کرده که باعث تثبیت دوبارهی موجودیت معنوی جمهوری اسلامی ایران میگردد. دقیقاً بر همین مبناست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در آذر ماه سال 87 و پیش از آشکار شدن فتنهی 88 در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در خصوص سیرت و صورت نظام سخن به میان میآورند و اقدام به افشای اهداف دشمن برای فاصله انداختن بین این 2 رکن میکنند؛ اما آنچه منجر به فرآیند تغییر در جنگ نرم میگردد و پایهی تغییرات اجتماعی است، تحولات ارزشی در یک جامعه است. در مؤلفههای قبلی مطرح شد که کیفیت هدفگذاری در جنگ نرم تغییر از درون است؛ به طوری که میبایست یک ارادهی جمعی از درون جامعه خواستار تغییر در مناسبات حاکم باشد؛ بنابراین آن چیزی که میتوانسته است ارادهی جمعی را بسازد، تحولات ارزشی در یک جامعه است. ارزشها، بخشهای زیرساختی شخصیت و اندیشهی یک فرد و یا یک جامعه هستند و اگر قرار باشد در فرآیند جنگ نرم در آن جامعه تغییرات بزرگ ایجاد شود، به ناچار باید تحت تحولات ارزشی قرار گیرد و برای شکلگیری آن به 2 عنصر اصلی نیاز داریم که بتواند آن ارادهی جمعی را بسازد. نکتهی اول، نارضایتی عمیق میباشد. در ابتدا میبایست برای بخشی از جامعه شرایط و مناسبات موجود غیر قابل تحمل شود. ذکر این نکته ضروری است که ممکن است بعضی اوقات بخشی از جامعه به شرایطی اعتراض داشته باشند، اما شرایط قابل تحمل هم باشد. نارضایتی عمیق به منزلهی آن است که وضعیت موجود به هیچ شکلی برای جامعه قابل تحمل نباشد و زمانی این نارضایتی عمیق بهوجود میآید که در آن جامعه تحولات ارزشی رخ داده باشد و زاویهی دید و مبنای ارزیابی وضعیت کاملاً متفاوت شده که باعث خواهد شد هیچ چیزی از وضع موجود را نتواند تحمل کند. نکتهی دوم، روحیهی انقلابیگری و یا به تعبیری دیگر، افزایش قدرت ریسکپذیری در جامعه میباشد. به این معنا که وقتی بخشی از جامعه بخواهد ساختار قدرت را تغییر دهد و مناسبات حاکم را عوض کند، ساختار قدرت در برابر این مطالبه مقاومت میکند و جامعهای میتواند تغییرات را پیش ببرد که قدرت ریسکپذیری و روحیهی انقلابی داشته و حاضر باشد هزینههای این تغییر و تحول را بپردازد و جامعهای که در آن تحولات ارزشی صورت پذیرفته باشد پتانسیل چنین روحیهای را دارا میباشد؛ چرا که اگر تحولات ارزشی رخ نداده باشد، با اولین نامطلوبی از سوی ساختار قدرت آن بخش از جامعه که دنبال تغییر در مناسبات است از موضعی که دارد، کنار خواهد رفت و مسیر قابل ادامه دادن نیست. باید متذکر شد فرآیندی که منجر به تحولات ارزشی در جامعه میگردد در 2 گام انجام خواهد شد: گام اول، واگرایی از ارزشهای خودی است؛ ارزشهایی که دیگر جامعه یا حداقل بخشی از آن مورد قبول جامعه نبوده و به آنها علاقهمند نیست و حتی در مراتب بالاتر از آنها متنفر شده است و گام دوم، شیفته و دلباختهی ارزشهای رقیب شدن است. جنگ نرم دقیقاً به دنبال رسیدن به چنین هدفی است اما اینکه در نگاه جامعهشناسی چه اتفاقها و فرآیندی حاصل میشود که جامعه به این نقطه میرسد در جای خود قابل بحث و بررسی است.

درسنامه بصیرت
سه شنبه 92/10/24
درسنامه بصیرت
1. راه دستیابی به بصیرت
2. فتنهها، آزمونهای سخت و حقیقت یاب
3. نقش بصیرت در تحلیل جامعه
صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحرانها و فتنههای اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنهها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند.
● راه دستیابی به بصیرت
بی گمان در کشاکش بحرانها و دردهای اجتماعی جوامع و انسانها، توانایی و ظرفیت خود را بروز میدهند. در این حالات است که ریزشها و رویشهای بسیاری صورت میگیرد و جابه جائی واقعی قدرت صورت میگیرد؛ زیرا در این شرایط است که رهبران واقعی، ظرفیتهای خود را در مدیریت بحرانها و برونرفت از مشکلات و معضلات اجتماعی و امنیتی و سیاسی و حتی نظامی بروز میدهند و مدعیان دروغین، نقاب از چهره بر میگیرند. در بحرانها و مشکلات اجتماعی است که توانایی تشخیص حق از باطل و درست از نادرست به دست میآید و یا ظهور و بروز میکند. از این رو قرآن از فتنههای اجتماعی با کارکردهای مختلفی یاد کرده است. از جمله کارکردهایی که قرآن برای این فتنهها بیان میکند، جداسازی حق از باطل، مؤمن از کافر و منافق، بروز و ظهور ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه و فعلیت یابی آن میباشد. نویسنده در این مطلب باتوجه به کارکردهای فتنه در زندگی فردی و اجتماعی، بر آن است تا نقش بصیرت سیاسی از نظر قرآن را ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
● فتنهها، آزمونهای سخت و حقیقت یاب
فتنهها، برخلاف ابتلائات و آزمونهای دیگر الهی، بسیار سخت و مردافکن هستند. بطوری که بسیاری از خواص در فتنههای اجتماعی و سیاسی، مردود میشوند و حتی اصحاب بصیرت با آن همه درک و شعور حقایق، به سبب بیتقوایی در مقام عمل، همانند سامریها و بلعم باعوراها، از مقام عزت به حضیض ذلت فرو میافتند و در برابر حق و حقیقتی که بدان باور دارند، میایستند و به مقابله با آن برمی خیزند. قرآن بارها داستان کسانی را بیان داشته است که از نظر بینشی و نگرشی در مسیر کمالی چنان بالا رفته و اوج گرفته بودند که همانند حضرت ابراهیم (ع) اهل شهود حقایق و حتی ملکوت چیزها بودند و فراتر از علم الیقین در مقام عین الیقین، دارای قلبی مطمئن از دانش و بینش بودند، زیرا آن چه را دیگران به دانش حصولی میدانستند، اینان به دانش شهودی میدیدند. با این همه به سبب فقدان تقوای قلوب در مقام عمل در فتنهها، شکست خوردند و برخلاف تشخیص خود رفتار کرده و در برابر حق قرار گرفتند و حتی به جنگ حضرت موسی و هارون (ع) با گوساله سامری خویش رفتند و یا به کمک فرعون بر خر شیطان سوار شدند و به نفرین گویی علیه موسی بن عمران (ع) پرداختند. اگر بلاهای طبیعی و گرفتاریهای روزمره و جزیی زندگی برای تودههای مردم، اسباب آزمون و امتحان الهی است، فتنههای سیاسی و اجتماعی برای خواص و مدعیان اهل حقیقت و بصیرت، آزمونهای سخت و دشواری است. از این رو در روایات معتبر سخن از خطر عظیمی به میان آمده است که در کمین اولیای الهی است؛ زیرا ایشان هر چند که به خاطر ایمان و اعمال نیک و صالح خویش به مراتب عالی انسانی رسیدهاند، ولی تا زمانی که مرگ اختیاری و یا مرگ طبیعی و اجل به سراغ ایشان نیامده است، در معرض خطر عظیم وسوسههای ابلیسی، هواهای نفسانی و نیز آزمونهای سخت الهی به نام «فتنه» هستند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. گزارشهای قرآنی آشکار میکند که چه کسانی در چه مراتب عالی از انسانیت و مقامات بلند قرب، در اثر فتنهای، از اوج فرو افتادند و آنچه ازعوام و تودههای مردم انتظار نمیرفت از ایشان دیده شد. با نگاهی گذرا به داستان عصر نخست اسلامی میتوان دریافت که چرا و چگونه خواص اصحاب رسول الله (ص) با آن همه سابقههای درخشان و بزرگ، در فتنه سقیفه شکست خوردند و باطن نفاق جدید خویش را آشکار ساختند و برخلاف نظام ولایی الهی، به خلافت زمینی کسانی تن دادند که خود آگاهتر از دیگران بر باطل بودن آن و حقانیت علی (ع) بودند. اگر پیامبر (ص) به عنوان معیار کفر و ایمان در عصر نزول بود، امیرمومنان علی (ع) معیار ایمان و نفاق در عصر تاویل بود. این گونه است که بسیاری از خواص با همه بصیرت خویش و آگاهی از حقایق حتی به علم شهودی به تکرار مکرر نبوی و معجزات و بصایر بسیار قرآنی، در دام فتنه افتادند و در نهایت در جبهه باطل ایستادند و همراه کفر و شرک و نفاق قدیم، حزبهای ناکثین و قاسطین و مارقین را ساختند و به جنگ حق شتافتند.
● نقش بصیرت در تحلیل جامعه
البته شکست خواص و اهل بصیرتهایی چون سامریها و بلعم باعوراهای زمان موسی (ع) یا امیرمومنان علی (ع) و یا عصر ما به این معنا نیست که ما نقش بصیرت را برای توده مردم در تشخیص حق از باطل و درست از نادرست نادیده بگیریم. تودههای مردم با توجه به این که کمتر در دام حسادت، قدرت طلبی و مانند آن قرار میگیرند و دارای تقوای عملی هستند، میتوانند از بصیرت سیاسی برای دست یابی به مسیر هدایت و اوج و کمال بهره گیرند. بصیرت که در لغت عربی به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده (لسان العرب، ج۲، ص۴۱۸، «بصر».) در اصطلاح عرفانی و فلسفی عبارت است از قوهای در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و شخص به وسیله آن، حقایق اشیا و امور را درک میکند، همان گونه که شخص، به وسیله چشم، صورتها و ظواهر اشیا را میبیند. (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون). البته برخی گفتهاند: بصیرت، معرفت و اعتقاد حاصل شده در قلب، نسبت به امور دینی و حقایق امور است (ترتیب العین، ج۱، ص ۱۶۶، «بصر».) با این همه مراد از بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی، همان قدرت تشخیص مسایل پیچیده سیاسی و اجتماعی و درک و فهم درست آن، برای دست یابی به راهکارهای مفید و سازنده در این حوزهها میباشد. صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحرانها و فتنههای اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنهها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند. خداوند در آیات ۹۱ تا ۳۲ سوره فاطر با قرار دادن کوری در برابر بینایی و بیان تقابل آنها، این معنا را مورد تاکید قرار میدهد که بصیرت، بینایی است که آدمی را زنده میکند؛ زیرا کسی که از بینایی برخوردار نباشد، همانند مرده و یا کسی است که در گور است و هیچ توانایی رشد، حرکت، کمال و تعالی را ندارد. بنابراین کسی که از بصیرت سیاسی برخوردار نمیباشد، در جامعه اگر از گروه انفعال گرایان نباشد، در صورت فعالیت، در گروه بیماران دلان و گمراهان قرار میگیرد و مشارکت سیاسی وی به جای آن که به کمال فردی و جمعی جامعه کمک کند، به شخص و جامعه ضرر و زیان وارد میسازند. از نظر قرآن، بصیرت از هر نوعی که باشد، دارای نتایج بسیار مثبت و سازندهای برای خود وجامعه است، بلکه این بهره، پیش از آن که به دیگری برسد به خود شخص میرسد. (انعام آیه ۱۰۴) قرآن این معنا را مورد توجه قرار میدهد که ابزارهای بصیرت هرچند که گوش و چشم و دیگر حواس آدمی است (احقاف آیه ۲۶ و اعراف آیه ۱۷۹ و آیات دیگر) که ارتباط سالم و درست را با جهان خارج برای شخص فراهم میآورد و به شخص اجازه میدهد تا جهان واقع را چنان که هست بشناسد، ولی آن چه موجب میشود تا از این دادههای اطلاعاتی بخشهای مختلف حواس به درستی استفاده شود، قلب آدمی است. (همان آیات) بنابر این آن چه مهم و اساسی درمساله بصیرت است، قلب آدمی است. قلب است که با تفقه و تحلیل ریز و درشت امور و دقت درآن، به آدمی توانایی تحلیل درست وقایع و حقایق آن را میدهد. درحقیقت قلب، افزون بر تحلیل وقایع و تبیین آن با حقایق، توصیههای مناسبی را ارایه میدهد. از این رو مقام قلب در آموزههای الهی بسیار با اهمیت و ارزشمند دانسته شده است. زیرا این قلب است که به آدمی توانایی شناخت و درک و حرکت درست را میدهد و تنها عزم و اراده است که آن را به فعلیت میرساند و انجام کاری را درمسیر درست فراهم میآورد. این گونه است که بصیرت و تقوای عملی آدمی را میسازد و متاله و خدایی شدن را تحقق میبخشد. خداوند دربیان مصادیق اهل بصیرت واقعی، به کارکردهای بصیرت نیز اشاره میکند. از جمله در ۷۵سوره انعام و ۴۵سوره ص، از ابراهیم و اسماعیل (ع) یاد میکند که ایشان دارای بصیرت بودند و همین بصیرت به آنان توانایی بسیار بالایی بخشیده بود تا درمقام عمل نیز بتوانند آن چه را به درستی یافتهاند به انجام رسانند. آیه ۶۳ و ۷۳ سوره فرقان به عبادالرحمان اشاره میکند که ایشان به سبب برخوردهای درست خود، از این توانایی برخوردار شدند که در دام شیطان و کوری و نابینایی بیفتند و در مسیر شیاطین گام برندارند. اصولا انسان مومن و متقی از نظر قرآن کسی است که درک درستی از وقایع جاری جهان و جامعه داشته باشد و آن را براساس حقایق هستی تحلیل کند و مسیر درست را بشناسد و برپایه آن بر وقایع جامعه وجهان تاثیرگذار باشد. (هود آیات ۲۳ و ۲۴ و رعد آیات ۱۶ و ۱۹ وفاطر آیه ۳۵ و غافر آیه ۵۸) خداوند درآیه ۱۰۸ سوره یوسف دعوت از دیگران را از زمانی درست و سالم میداند که برخاسته از بصیرت و بینشی روشن و درست باشد. دراین زمان است که میتوان دیگران را به کاری خواند و آنان را به امری توصیه کرد. بر این اساس کسانی که درکارهای خویش بدون بینش درست و روشن گام برمیدارند، خود گمراه هستند و دیگران را نیز به گمراهی میکشانند و میبایست از آنان پرهیز و دوری کرد و از اطاعت آنان سرباز زد.

چرا اهل سنّت بر فرش سجده ميکنند؟
سه شنبه 92/10/24
فقهاي شيعه از فرمايشات و عمل رسول اللَّه صلياللهعليهوآلهوسلم و ائمه عليهمالسلام استفاده کرده و فتوا دادهاند که، شرط است چيزي که بر آن سجده ميشود، يا زمين باشد يا چيزهايي که از زمين ميرويد به شرط اينکه خوراکي و پوشاکي و چيزهاي معدني نباشد، و خلاصه اين که، فرش و کليّه ملبوسات و مأکولات و معادن، از مظاهر دنيا و مورد علاقه نوع بشر است و سجده بر آنها از خلوص و خضوع ميکاهد، لذا طبق روايت معتبر، سجده بر آنها ممنوع شده است (وسائل الشيعة: أبواب ما يسجد عليه، باب 1، ح 1).
شخصي به نام هشام بن الحکم به امام صادق عليهالسلام گفت: به من خبر ده، بر چه چيز سجده جايز است و بر چه چيز جايز نيست؟ فرمود: سجده جايز نيست مگر بر زمين و بر آنچه زمين آن را ميروياند، جز روييدني که خوردني يا پوشيدني باشد. هشام بن الحکم به آن حضرت گفت: فدايت شوم علّت اين که سجده بر خوردنيها و پوشيدنيها جايز نيست، چيست؟
فرمود: علّتش اين است که سجده خضوع براي خداي عزوجل است و سزاوار نيست بر چيزي که خوردني و پوشيدني است سجده نمود، به جهت اينکه دنيا پرستان بنده چيزهايي هستند که ميخورند و ميپوشند و سجده کننده در حال سجده، خداي عزوجلّ را عبادت ميکند، پس سزاوار نيست پيشاني خود را بر معبود - چيز مورد علاقه - دنياپرستان مغرور، قرار دهد.
بر اين اساس فقهاي شيعه سجده بر فرش را صحيح نميدانند و اينکه بر مُهر سجده ميکنند، مهر این خصوصيت ندارد بلکه منظور سجده نمودن بر زمين است ولي به جهت رعايت نظافت و سهولت جابجا نمودن و همراه داشتن، خاک را در اندازههاي مختلف بصورت مهر در ميآورند تا در نماز بر آن سجده کنند.
لازم نيست سجده بر خصوص مهر باشد، بلکه سجده بر سنگ مرمر و سنگ سياه و بر چوب وبر حصير و بر دستمال کاغذي و بر کاغذ و بر تسبيح گِلي يا چوبي و مانند اينها، صحيح است، البته در سجده بر تسبيح بايد دانههاي آن به قدري باشد که پيشاني لااقل به اندازه يک دو ريالي روي دانههاي آن قرار گيرد (عروة الوثقي: فصل في السجود، مسأله 1). ولي اهل تسنّن معتقدند که سجده بر هر چيزي، هر چند فرش کثيف باشد صحيح است.

اولین روزنامهای که با «آیتالله خمینی» مصاحبه کرد
یکشنبه 92/10/22

به گزارش سرویس مجازی خبرگزاری بسیج، پس از رحلت آیتالله العظمی سیدمحمدحسین بروجردی در 10 فروردین 1340، مسئله جانشینی ایشان مورد توجه ویژه مراکز مذهبی قرار گرفته بود. لذا روزنامه کیهان در خبری از صلاحیت امام خمینی(که آن روزها آیت الله خمینی نامیده می شدند) برای مرجعیت خبر داد و برای اولین بار با ایشان مصاحبه کرد.
روزنامه کیهان در ادامه گزارش خود نوشت طبق نظر علمای علوم دینی و کلیه اعضای حوزه علمیه شهر قم چهارده نفر دارای صلاحیت مرجعیت تقلید هستند. نخستین نام در فهرست چهارده نفره روزنامه کیهان «حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی» بود.
خبرنگار روزنامه کیهان عصر روز 14 فروردین 1340 راهی قم شد تا مسئله جانشینی آیتالله بروجردی را با علمای اعلام و شخصیتهای مذهبی طراز اول مطرح کند. حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی به خبرنگار روزنامه کیهان گفت: «اکنون اعضای حوزه سرگرم عزاداری هستند، لکن پس از تخفیف مجالس سوگواری، مدرسین کار خود [شروع مجدد دروس حوزه علمیه] را آغاز خواهند کرد.»
حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی در ادامه درباره آینده حوزه علمیه قم فرمودند: «حوزه علمیه قم را خدا حفظ میکند قبل از مرحوم آیتالله [بروجردی] به دست دیگران محفوظ شد و بعد از ایشان هم امر با خداست، انشاءالله خداوند آن را حفظ خواهد کرد.»

فردوسیپور چند قدم تا جاسوسی برای MI۶ فاصله دارد!
یکشنبه 92/10/22

نگاهی به اخبار فوتبالی ایران در چند سال گذشته، نشان میدهد موج خبری که فردوسیپور پیرامون یک موضوع به راه انداخته، بسیار قوی و تأثیرگذار بوده و بسیاری از واژههایی که این روزها به کلیدواژه اخبار ما بدل شده، برگرفته از همین برنامه است. نمونه آخر آن، موضوع «قلیان» است که ولولهای در فوتبال ایران به پا کرد و همه را به تکاپو انداخت.
در کشوری که گهگاه مصلحت بر حقیقت برتری داشته و مسئولان به دلیل همین مصلحت، چشم از حقیقت پوشاندهاند، حضور فردوسیپور و برنامه جسورانهاش، نعمت است؛ جایی که انگار همه بدنه ورزش کشور از پدیده شیوع قلیان آگاهی داشتند، ولی به علت مصلحت یا هر چیز دیگر، علاقهای به افشای آن نداشتند.
عمق فاجعه تا جایی بوده که پزشک تیم زیر ۲۲ سال روز گذشته در مصاحبهای اعلام کرد که برخی چیزها را نمیتواند بگوید. فردوسیپور با جسارت مسأله را مطرح کرد و به پشتوانه پایگاه اجتماعی برنامهاش، توانست مسئولان را به واکنش وادارد؛ حتی اگر این موضوع به حذف برخی ستارههای جوان از ترکیب تیم ملی کشورمان منجر شود.
اما کار فردوسیپور چندان به مذاق همه خوش نیامده و مخالفان بسیاری داشته است. این مخالفان که حسابشان از منتقدان جداست، فردوسیپور را به آن چیزی متهم میکنند که خود داعیه مبارزه با آن را دارد. همین اتهامات هم فردوسیپور را امسال به مجلس شورای اسلامی کشاند تا درباره پرونده فساد در فوتبال توضیحاتی بدهد.

اما بعد جدید انتقادات عجیب و غریب از عادل فردوسیپور در برنامه ورزش و مردم بود؛ جایی که اسماعیل حسنزاده، انتقادات شدیدی را متوجه فردوسیپور و برنامهاش کرد؛ رئیس کمیتهای که در ماههای اخیر، فعالیتهایش بیشتر در واکنش به گزارشهای برنامه نود بود.
حسنزاده در برنامه ورزش و مردم ضمن انتقاد شدید از برنامه نود، اقدامات فردوسیپور را مغایر فرمایشات رهبری دانست و گفت: «به سلامت این برنامه اطمینانی نداشته و دلایل زیادی برای این صحبت خود داریم. متأسفانه این برنامه با بیانات مقام معظم رهبری مغایرت دارد، زیرا آدمها را به جان هم میاندازد».
این یک مدل همیشگی متهم کردن افراد در ایران است. وقتی مدیری در حوزه فعالیتهای خود نمیتواند وظایفش را به خوبی انجام دهد، با زدن انگهای اینچنینی منتقدانش را از دور خارج میکند. چیزی هم که این روزها خریدار دارد، چنین اتهاماتی است. تازه باید خدا را شکر کرد که فردوسیپور را به همکاری با MI۶ و دیدار با جورج سورس متهم نکردهاند.
نگاهی به کارآیی کمیته انضباطی فوتبال و برنامه نود در فوتبالی که بیش از هر زمان به فساد و تباهی متهم است، نشان میدهد که کدام یک با توجه به اینکه حوزه فعالیتهایشان متفاوت است، در راستای زدودن زنگارها از فوتبال موفق بودهاند.
منبع: تابناک