کتاب ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدى (عج)

عناوین اصلی کتاب شامل:
مقدمه مؤلف؛ فشرده پرسشها؛ انتقاد 1 و پاسخ آن (پنهان بودن ولادت)؛ ولادت حضرت مهدی علیه السلام قطعی است؛

انتقاد 2 و پاسخ آن (انکار ولادت)؛

انتقاد 3 و پاسخ آن (وصی امام حسن عسگری علیه السلام)؛ کیفیت وصیت امام ششم علیه السلام؛

انتقاد 4 و پاسخ آن (ترس نمی تواند عامل پنهان کردن فرزند باشد)؛

انتقاد 5 و پاسخ آن (بعید بودن پنهان بودن طولانی امام مهدی علیه السلام)؛

انتقاد 6 و پاسخ آن (خلاف عرف بودن عمر طولانی)؛

انتقاد 7 و پاسخ آن (متوقف شدن انجام وظایف امامت در غیبت طولانی)؛

انتقاد 8 و پاسخ آن (چرا امامیه غیبت دیگران را نمی پذیرد)؛

انتقاد 9 و پاسخ آن (تناقض امامیه پیرامون غیبت)؛

انتقاد 10 و پاسخ آن (فردی غیر از پیامبر نمی تواند معجزه کند)

منبع: برگرفته شده از jalalvandi.blog.ir

دلیل نام گذاری امام زمان(عج) به قائم

 

قائم، یکی از القاب حضرت مهدی(عج) است، امام رضا علیه السلام در تبیین دلیل این نام گذاری، می فرمایند:

حضرت صاحب الامر(عج) را قائم نامیده اند، چون او، به حق، قیام خواهد کرد.

شیخ صدوق نیز در کمال الدین نقل می کند که «صقر بن دلف» گفت: روزی از حضرت امام محمدتقی علیه السلام پرسیدم: یابن رسول اللّه، چرا فرزند امام عسکری علیه السلام را قائم نامیدند؟ آن حضرت فرمودند: برای این که او ،اصل امامت را پس از فراموش شدن و روی گرداندن بیشتر مردم از آن، دوباره مطرح خواهد ساخت.

 

يــا صاحـــب الـــزمــــان

يــا صاحـــب الـــزمــــان “

آقاي مـن !
مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
” خلايـــق هــرچه لـــايــق ” بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم
که اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
” از ماســت که برماســــت “
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي ” عــادت ” کـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده

” تا نيايي گره از کـار بشر وا نــشــود “

شب برات

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
                                    آن «شب قدر» که اين تازه« براتم» دادند

«شعبان» ماه هشتم از ماه هاي قمري است که بعد از ماه رجب و قبل از ماه رمضان قراردارد. جمع آن« شعبانات» و« شعابين» است. اين نام از ريشه «شعب» گرفته شده که هم بر جايي و افتراق و هم بر فراهم آمدن و اجتماع دلالت دارد. بعضي از اهل لغت گفته اند «اين واژه از اضداد است» ولي ديگران آن را از باب اختلاف لغات دانسته اند .کلمه «شَعب» به معني امت و قوم نيز از همين ريشه گرفته شده است. چنان که خداوند فرمود: «و جعلناکم شعوباً و قبائل و…؛(1) شما را از امت ها و قبيله ها قرار داديم».


وجه نام گذاري شعبان

طبق روايتي از پيامبر اکرم (ص) آن است که خير بسيار( ماه رمضان) از آن منشعب مي گردد(2) و نيز گفته شده:« چون شعبه هاي رحمت خدا در آن بسيار است ،شعبانش نامند »يا به جهت آنکه روزي هاي بندگان خدا در اين ماه بسيار منشعب مي شود و حسنه مضاعف مي گردد. اما عرب جاهلي چون در اين ماه براي پيدا کردن آبشخور، يا به منظور غارتگري ،پراکنده و منشعب مي شدند، اين را وجه تسميه شعبان پنداشتند.

از جهت عظمت و اهميت اين ماه که در مقدمه ماه مبارک رمضان قراردارد، معمولا آن را« شعبان المعظم» تعبير مي کنند و اوصافي براي اين ماه پر فضيلت نيز منقول است:
1. «شهر الزينه »:به اعتبار آنکه ثواب حسنات در آن تا هفتاد برابر فزوني مي يابد .
2. «شهرالشفاعه»: زيرا هر کس اين ماه را روزه بدارد و همچنين هر کس بر محمد و آل محمد (ص) بسيار صلوات بفرستد، پيامبر اکرم ( ص) او را شفاعت مي کند.
3. «شهر الرسول»: در چند روايت آمده که اين ماه به رسول خدا (ص) اختصاص دارد لذا آن را «شهر الرسول» ناميده اند.(3) مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني (فقيه احمد آبادي) صاحب «مکيال المکارم» در کتاب «ابواب الجنات» در وجه تسميه و علت نام گذاري اين ماه به« شهر الرسول» آورده اند:

«در نام گذاري اين ماه و نسبت و اختصاص آن به پيامبر (ص )دو وجه به قلب :اين بنده عاصي خطور مي کند: 1.وجه ظاهري 2.وجه باطني؛

اما وجه ظاهري آن است که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند: «حسين مني و أنا من حسين؛ حسين( ع) از من است ومن نيز از حسينم» و چون ولادت امام حسين (ع) در سوم يا به قولي در پنجم اين ماه واقع شده است [به همين خاطر] حضرت رسول آن را به خود نسبت داده و فرموده اند:« اين ماه من است ».

اما وجه باطني چون شريعت مقدسه اسلام به منزله جان نفس پيغمبر است و غلبه اسلام و شوکت و استيلاي آن بنا به وعده خداوند و به مقتضاي اين آيه شريفه« هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون»(4) به ظهور وجود مبارک حضرت صاحب الزمان حاصل مي شود، و از طرفي ولادت باسعادت آن حضرت در نيمه ماه شعبان واقع شده است، لذا حضرت ختمي مرتبت آن ماه را به وجود مبارک خود نسبت داده اند».(5)
سيد بن طاووس( ره) در« اقبال الاعمال» روايتي را از« امالي »و «ثواب الاعمال» شيخ صدوق آورده که در بردارنده جميع معاني بالا درباره شرافت و عظمت اين ماه و علت نام گذاري آن به شعبان است.

او مي نويسد اصحاب در محضر رسول خدا (ص)سخن از فضايل شعبان کردند، آن حضرت فرمود: «شعبان ماه شريفي است و آن، ماه من است و حاملان عرش(= فرشتگان) آن را بزرگ داشته، حق آن را مي شناسند و آن ماهي است که روزي هاي مردم براي ماه رمضان در آن افزوده گشته، بهشت در آن آراسته مي گردد و علت اينکه اين ماه شعبان ناميده شده، آن است که روزي مومنان در آن گسترش مي يابد و عمل نيک در آن هفتاد برابر مي گردد و بدي هاي انسان در آن فروريخته، گناهان آمرزيده مي گردد و اعمال نيک مورد پذيرش قرار مي گيرد و خداوند جبارـ جل جلاله ـ به بندگانش مباهات مي کند و با نظر رحمت به روزه داران و شب زنده داران شعبان مي نگرد و به وجود آنها بر حاملان عرش مي بالد».(6)

شب نيمه شعبان

نيمه شعبان در فرهنگ نامه ها و متون کهن، «شب برات» ناميده شده و اين بدان خاطر است که بنا به روايات، خداوند در اين شب «برات آزادي »از دوزخ را به بندگان خود مي بخشد.

 اين شب برات در ادب فارسي و متون کهن ـ نظم ونثرـ بازتاب هايي داشته که به چند مورد آن اشاره مي رود:

ابوريحان بيروني در کتاب «التفهيم »در اين باره چنين آورده: «و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همي پندارم، اين از قبيل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نيکي به جاي آورد، بيزاري يابد از دوزخ».(7) رامپوري نيز در« غياث اللغات» شب نيمه شعبان را« شب برات» دانسته مي نويسد: «شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه به حکم الهي حساب عمر و تقسيم رزق مي کنند».(8)
حافظ، شب برات راشب قدر دانسته و در غزل معروف خود ،شب قدر و« شب برات» را هنرمندانه با هم آورده مي سرايد:

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه « براتم» دادند

اما اينکه« برات »به چه معناست و بن و ريشه اين واژه چيست؟ در« حافظ نامه»اين توضيحات آورده شده است:« برات» از «برائت »عربي است و آن: «نوشته اي است که بدان، دولت بر خزانه يا حکام ،حواله وجهي دهد».( فرهنگ معين) علامه قزويني در حواشي خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذيل قواميس عرب» به نقل از« دُزي» مي نويسد:«[ برات] را به «بروات» جمع بندند و اين کلمه عربي است و در اصل «برائت» بوده و به معناي «بري ءالذمّه گرديدن از دَين» است و صواب آن در جمع «براءات» يا براوات است. گويندگان فارسي به اعتبار حواله مکتوب هر حواله يا وارد معنوي را نيز« برات» اصطلاح کرده اند».(9)

1ـ ديوان حافظ
2ـ دايرة المعارف تشيّع، ج9،ص591.
3ـ موسوي اصفهاني، سيد محمّد تقي ،ابواب الجنّات ،ص570.
4ـ سيد بن طاووس ،اقبال الاعمال ،ترجمه محمّد روحي ،ج2،صص861ـ 862.
5ـ ابوريحان بيروني ،التّفهيم ،ص252.
6ـ رامپوري ،غياث الدين غياث اللغات ،به اهتمام منصور ثروت ،صص503ـ 504.
7ـ خرمشاهي ،بهاءالدين ،حافظ نامه ،ج1،ص672.
8ـ غياث اللغات، ص504.
9ـ مولوي جلال الدّين ،ديوان شمس ،به تصحيح عزيز الله کاسب ،ص252.

منبع: سایت راسخون

آیا امام زمان محتاج دعاست که دعا کنیم؟

اگر بخواهیم منشأ و سرچشمه دعا کردن را در یک کلمه خلاصه کنیم، باید بگوییم عبارت است از «نیاز»، این نیاز است که آدمی را به سوی دعا می‌کشاند و او را به طرف درخواست از موجودی برتر و عالی‌تر سوق می‌دهد، این نیاز است که موجب می‌شود انسان، دست نیاز به سوی بی‌نیازی که قادر به برآورده کردن تمام نیازها است، بلند کند و از او تقاضای برآورده شدن نیاز خود و یا جامعه و دیگران را بنماید.
در واقع نیازهای انسان چه در بعد فردی و شخصی و چه در ابعاد اجتماعی و نوعی موجب می‌شود که آدمی برای برآورده کردن آن‌ها به هر کار ممکنی روی بیاورد و یکی از این کارها و بلکه مهم‌ترین و مؤثرترین آن‌ها عبارت است از تقاضا و درخواست از کسی که بتواند، آن نیازها را برآورده سازد و معلوم است که در این رابطه، انسان همواره به بالاترین و مقتدرترین موجودی که می‌شناسد و به او ایمان دارد، روی می‌آورد.

ادامه »