در مهمانی ملکوت

شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد.

باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی.

باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی.

چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال!

ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!

دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود.

جفا کردم، از تو وفا دیدم.

دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی.

اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار!

تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی.

ای ماه دلارای صائمان، رمضان!

به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی!

مهجوری من از راه فائزین قدر، حرمان هماره من است و دلجویی تو می جویم.

سحرت را دوست می دارم و هلالت بسان ابروی یار است و شبانگاهت عطر نیایش مولادارد.

عطش تو عاشورایی است و صیام، میثاق ما با قیام یاران نینواست.

غروب تو، طلوع فرحت ایمانیان است و خرسندی دوست؛ و طلوعت غروب رذیلت و ریمنی در آفاق انفاس روزه دار.

رمضان، ای موسم غفران و غوغای عفو!

تو ضیافت جمع علی جویان و محفل انس عاشقان مولایی!

عطشناکی ما در رؤیت هلال تو، عطش دیدار امیر عدل و عاطفه، علی (ع) است.

نکهت ولایت از لحظه های آسمانی تو می خیزد و جان را به جنان والیان می خوانی.

عجبا از این ضیافت عظما و محفل زیبا و نشور بی همتا!

اینک آیا بانگ چاووش رحمت را می شنوی؟

مباد از کاروان نیایشگران و نمازگزاران و سخا صفتان جدا افتی و ندیم حرمان و حسرت شوی.

در ماه مهرورزان و در ساحل زیبای ایمانیان، آماده ی آن شو که تن به دریای ناپیدا کرانه ی قدر بسپاری و همپای طاهران در وادی فطر پا گذاری و آنگاه به مدینة الایثار عاشورا رسی.

پروردگارا!

صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ مان مدار. تشنه ی آب و گرسنه ی طعام نیستیم.

ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات!

سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده.

شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد.

اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می شود.

عطش رمضان، تذکار عطش عاشوراست.

لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند.

تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است.

رمضان، مقدمه ی محرم است.

قدر، دروازه ی شهر نینواست.

صیام، طلیعه ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج).

در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است.

دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می گوییم.

در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده ی رمضان ثبت نام کنیم.

یاران رمضان و یاوران عاشورا!

گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور.

ای میهمانان ملکوت! التماس دعا.

 

فلسفه مجازات در دنیا/ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

فلسفه مجازات در دنیا/ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

حجت الاسلام قرائتی: ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدمﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ:

۱.ﻋﯿﻨﮏ

۲.ﻣﻠﺤﻔﻪ

۳.ﻓﺮﺵ

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ، “ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ” ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ” ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﯽ! .

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﻣﺎﻩ” ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ “ﭼﻨﮓ” ‏(مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽﺷﻮﯾﯽ! .

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ “ﺳﺮ ﺳﺎل"، ﺑﺎ “ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ"ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!

ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ‏(ﻭﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺧﻔﯿﻒ‏). ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ! ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ; ‏(ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ ‏(ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ‏) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.

خاطرات شیرین خانوادگی همسر امام خمینی(ره)

آنچه پيش روي داريد بخش هايي از گفتگويي كاملي است كه با حاجيه خانم « قدس ايران » ثقفي همسر گرانقدر حضرت امام خميني انجام شده است . اين گفتگو توسط سركار خانم دكتر مصطفوي فرزند ايشان گرفته و در فصلنامه « ندا » ارگان جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران منتشر شده است . محتواي اين گفتگو را كه درباره آشنايي و ازدواج خانم ثقفي با حضرت امام خميني و خاطرات مختلف و ويژگي هاي پيشواي محبوب جهان اسلام است به مناسبت بزرگداشت درگذشت رهبر انقلاب تقديم خوانندگان گرامي مي كنيم .

 

ظاهرا پدرتان آقاي ثقفي مدتي در قم زندگي كرده اند؟
ثحاج شيخ عبدالكريم در سال 40 قمري به قم آمد و حوزه قم تاسيس شد يعني من تقريبا 7 ساله بودم . من متولد 33 قمري هستم . و پدرم كه 29 يا 30 ساله بود به فكر افتاد كه براي ادامه تحصيل به قم برود و وقتي من تقريبا 9 ساله بودم پدر و مادرم به قم رفتند و 5 سال آقاجانم در قم ماندگار شد و من نزد مادر بزرگم ماندم و اصلا با آنها نرفتم و آنها هم انتظار نداشتند با آنها بروم چون من از اول نزد مادر بزرگم مانده بودم و با او زندگي مي كردم .

مادر، شما كه اولاد اول پدر و مادرتان هستيد چند خواهر و برادر داريد و چرا نزد مادر بزرگتان زندگي مي كرديد ؟
من اولاد اول پدر و مادرم بودم و وقتي آنها به قم مي رفتند دو خواهر داشتم كه يكي از آنها فوت كرده است و دو برادر يكي آقا رضا و دومي محسن بود و مادرم يكدانه اولاد بود. پدرش زود فوت كرده بود و مادرش شوهر نكرده بود و يك اولاد دختر و يك پسر داشت كه آن پسر هم در سال وبائي فوت كرده بود و فقط يك دختر برايش مانده بود.

مادرم بعد حامله شد و مادر بزرگم به مادرم گفت : (حالا كه تو حامله اي من دخترت را مي برم ) قديم كه اعيان چند دايه داشتند و مدتي كه مي گذشت اعيان بچه ها را مي دادند منزل دايه و خرج دايه را مي دادند مثل مادرم كه دايه داشت و او تا زماني كه احمد به دنيا آمد و تو چهار ساله بودي زنده بود محيا خانم . بله يادم مي آيد يك خانم صورت گرد با روسري سفيدي كه زير گلو سنجاق مي كرد.

من از 6 ماهگي رفتم پيش مادر بزرگم و با او زندگي كردم . نام او خانم مخصوص بود و ما به او خانم ماماني مي گفتيم . وقتي آقا جانم به قم رفت ما با مادر بزرگم دو سال يك مرتبه به قم مي رفتيم . آن زمان ماشين نبود فقط دليجان و كالسكه بود و ما هميشه با كالسكه مي رفتيم .

ادامه »

فواید نگاه نکردن به نامحرم !

قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ‌
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه ‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏ کنند آگاه است.» سوره مبارکه نور – آیه۳۰
نگاه نکردن به نامحرم و حفظ چشم از گناه علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :

ادامه »

آیا پیروان دیگر ادیان اهل دوزخ‌ اند؟

اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جس…

اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جستجو می کند و مى‏فرماید: اگر این انسان روابط خود را باخدا از طریق نماز عاشقانه و با مردم نیازمند از طریق پرداخت زكات و با جامعه از طریق وفاى به عهد و امانتدارى و با خود از طریق كنترل غرایز و هوسرانى‏ها حفظ كند، به رستگارى رسیده است.

در این مقاله به سه سۆال مهم با توجه به آیات قرآن به طور خلاصه پاسخ خواهیم گفت:

رستگاران چه كسانى هستند؟
با یك نگاه اجمالى به اوصاف رستگاران در قرآن می فهمیم كه:

آنان اهل عبادت و كار خیرند. «ووَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » (حج، 77)

از بخل دورى مى‏كنند. «وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (حشر،9)

غافل نیستند و خدا را زیاد یاد مى‏كنند. «وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِیرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ » (انفال، 45)

در راه او جهادگرند. «وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » (مائده، 35)

اهل توبه و استغفارند. «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (نور، 31)

و در جامعه، اصلاح گر و آمر به معروف و ناهى از منكرند. (آل عمران، 104)

و به پیامبران خدا ایمان دارند و آنان را احترام و یارى مى‏كنند. (اعراف، 157)

كوتاه سخن آنكه اگر مى‏بینیم همیشه در طول تاریخ گروهى به دنبال مكتب‏هاى مختلف و دانشمندان و عُرفا و مصلحان و فیلسوفان و حاكمان و شاعران مى‏روند، آرزوى همه آنها رسیدن به رستگارى است كه هركسى آن را در چیزى و كسى مى‏جوید؛ یكى رستگارى را (همچون فرعون) در زور و قدرت‏ مى‏پندارد و مى‏گوید: «قد أفلح الیوم من استعلى» آن‏كس كه پیروز است، رستگار است كه این تفكّر هنوز در ابرقدرت‏ها وجود دارد.

ادامه »