- مذاکره به روایت آیتالله خامنهای
- آغاز پذیرش سراسری حوزه علمیه خواهران (مدرسه علمیه تخصصی حضرت زهرا سلام الله علیها میبد)
- اگر خدا عادل است چرا برخی افراد به صورت مادرزاد بیمار یا ناقص العضو هستند؟ گناهی که نداشتهاند.
- چرا امام جواد(ع) با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟
- چرا امام جواد دختر مأمون را به همسری پذیرفتند؟ چرا امام دختر کسی را که پدرش را کشته به همسری بگیرد؟
- مذاکرۀ مستقیم یا غیرمستقیم؛ چه فرقی دارد؟
- پاسخ به سوالات شرعی بانوان
- آغاز سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه
- نشست علمی پژوهشی سبک مدیریتی علامه مصباح(ره)
- چرا خدا شیطان را آفرید؟

مذاکره به روایت آیتالله خامنهای
چهارشنبه 04/04/25
مذاکره به روایت آیتالله خامنهای:
حقیقت را گم نکنیم!
۱. اگر هدف از مذاکره، رفع تحریم است، مذاکرۀ با این دولت آمریکا، «رفع تحریم» نخواهد کرد؛ بلکه گره تحریمها را کورتر خواهد کرد؛ فشار را افزایش خواهد داد. «مطالبات زیادهخواهانۀ جدید»ی را مطرح میکنند؛ مشکل بیش از آنچه امروز هست خواهد بود. بنابراین مذاکره هیچ مشکلی را حل نمیکند، هیچ گرهی را باز نمیکند. ۱۴۰۳/۱۲/۲۲
۲. مذاکرۀ آنها برای «حلّ مسائل» نیست، برای «تحکّم» است. میگویند مذاکره کنیم تا آنچه را که میخواهیم، بر طرفِ مذاکره تحمیل کنیم؛ اگر قبول کرد که چه بهتر، اگر قبول نکرد جنجال راه بیندازیم که اینها از پای میز بلند شدند! مذاکره برای آنها مسیری است برای طرح توقّعات جدید. مسئله، فقط مسئلۀ هستهای نیست؛ مثلاً راجع به امکان دفاعی کشور، راجع به تواناییهای بینالمللی کشور. اسم مذاکره را هم تکرار میکنند برای اینکه در افکار عمومی، فشاری ایجاد کنند که این طرف، حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید؟ ۱۴۰۳/۱۲/۱۸
۳. مذاکرۀ با آمریکا «هیچ تأثیری» در رفع مشکلات کشور ندارد؛ این را باید ما درست بفهمیم. دلیل: «تجربه». ما در دهۀ نود، دو سال با آمریکا مذاکره کردیم، یک معاهدهای هم تشکیل شد؛ در این معاهده، طرف ایرانی، خیلی هم سخاوت به خرج داد، امّا همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند؛ همین شخصی که الان سر کار است، این معاهده را پاره کرد. قبل از این هم که او بیاید، همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند؛ از این تجربه استفاده کنیم. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا نتیجهای را که مقصودمان بود به دست نیاوردیم. با یک چنین دولتی، مذاکره نباید کرد؛ مذاکرهکردن «عاقلانه»، «هوشمندانه» و «شرافتمندانه» نیست. آن چیزی که مشکلات را برطرف میکند، «عامل داخلی» است. عامل داخلی عبارت است از همّت مسئولان متعهّد و همراهی ملّت متّحد. ۱۴۰۳/۱۱/۱۹
۴. اینکه دشمن میگوید بیایید «مذاکره» کنیم، یعنی اینکه شما بیایید پشت میز مذاکره بنشینید و ما به شما بگوییم باید موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خودتان را بیدفاع کردهاید؛ اگر قبول نکردید، باز هم تحریم و تهدید؛ مذاکره یعنی این؛ دلیل اینکه بنده میگویم «با آمریکا مذاکره نمیکنیم»، این است که این مذاکره «نتیجه» ندارد. ۱۳۹۹/۵/۱۰
۵. تنها راه در پیش پای ملّت ایران عبارت است از «قویشدن»؛ ما از مذاکره هم ابائی نداریم؛ البتّه نه با آمریکا. ۱۳۹۸/۱۰/۲۷
۶. مهمترین پاسخی که جمهوری اسلامی در مقابل توطئههای آمریکا به آمریکا داده این بوده که راه «نفوذ» مجدّدِ سیاسیِ آمریکا به کشور را بسته. «منع از مذاکره»، یکی از ابزارهای بستن راه ورود آمریکا است. منع از مذاکره، یک کار احساساتی نیست، یک منطق محکمی پشتش هست؛ «راه نفوذ دشمن» را میبندد، «اقتدار و ابّهت جمهوری اسلامی» را به دنیا نشان میدهد. بعضی خیال میکنند که مذاکرۀ با آمریکا «مشکلات کشور» را حل میکند؛ صددرصد اشتباه میکنند. طرف مقابل، نشستن ما پشت میز مذاکره را به معنای «به زانو درآوردن جمهوری اسلامی» میداند؛ میخواهد بگوید که ما با تحریمهای شدید توانستیم ایران را به زانو دربیاوریم. بعد هم «هیچ امتیازی» نخواهد داد. ۱۳۹۸/۸/۱۲
۷. مذاکره، یک «فریب» است؛ مذاکره بر سر چه؟ بر سر آنچه او میخواهد؛ یعنی اسلحه در دست شما است، جرئت نمیکند بیاید جلو، میگوید اسلحه را بده به من، تا من بتوانم هر بلایی میخواهم سر تو بیاورم؛ مذاکره این است. اگر در این مذاکرهای که انجام میگیرد شما حرف او را قبول کردی، پدرت درآمده؛ اگر حرف او را قبول نکردی باز همین سر و صدا و تبلیغات. ۱۳۹۸/۴/۵
۸. در برجام گفتند که اگر شما فعّالیّت هستهای را کم کنید، ما تحریمها را برمیداریم، کردند این کارها را؟ نکردند دیگر. مذاکره، مشکل ما را با آمریکا حل نمیکند. مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا «باج» بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکاییها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ اوّل میگویند بیست درصد هستهای را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هستهای را برچینید، بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، صنایع دفاعیتان را تعطیل کنید. کدام ایرانیِ باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمیفهمند؟ مذاکرۀ با آمریکا، مشکلی را حل نمیکند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشت سر هم، در «همۀ مسائل اساسی»، و از «همۀ خطوط قرمز»تان عبور کنید، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد؛ مثل دوران پهلوی. مردم انقلاب کردند برای رهایی از این، اینهمه شهید دادند برای این. ۱۴۰۱/۹/۵

آغاز پذیرش سراسری حوزه علمیه خواهران (مدرسه علمیه تخصصی حضرت زهرا سلام الله علیها میبد)
سه شنبه 04/03/06
🔻سطح 3:
✅ رشته تفسیر و علوم قرآن
✅ رشته مشاوره خانواده با رویکرد اسلامی
🔻سطح 4:
✅رشته تفسیر تطبیقی
✅رشته علوم معارف قرآن
📆 زمان ثبت نام: از اول اردیبهشت 1404
⏰ مراجعه حضوری جهت ثبت نام:همه روزه از ساعت8:30 الي12:30
📲 ثبت نام غیرحضوری:
🍃 ارسال مدارک مورد نیاز به این آیدی در پیام رسان ایتا
@adhami1358
🍃💻 سایت اینترنتی: www.whc.ir
📂📋 مدارک مورد نیاز :
💠 اسکن عکس صفحات شناسنامه، کارت ملی، مدرک تحصیلی، عکس متقاضی
💠 هزینه ثبت نام
🏢 مکان: میبد،پارک فلسطین،ابتدای خیابان سلمان فارسی، روبروی نانوایی مرکز تخصصی حضرت زهرا سلام الله علیها میبد
📣لطفا رسانه باشید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
▪️اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّک الفَرَج
☎️ تلفن تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر:
035_32323112
09364132456
#پذیرش_حوزه_های_علمیه_خواهران_کشور

اگر خدا عادل است چرا برخی افراد به صورت مادرزاد بیمار یا ناقص العضو هستند؟ گناهی که نداشتهاند.
سه شنبه 04/03/06
پرسش: اگر خدا عادل است چرا برخی افراد به صورت مادرزاد بیمار یا ناقص العضو هستند؟ گناهی که نداشتهاند.
پاسخ: هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان به علم و اراده الهی صورت میگیرد و هیچ امری خارج از دایره علم و قدرت خدا نیست. بهعبارتدیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم میخورد، در چارچوب علم و اراده خدا قرار میگیرد.(1)
حال که چنین است، چرا باید دنیا، آکنده از تفاوتها و تبعیضها باشد؟ و اساساً چرا باید برخی از همان ابتدا با نقصهای مادرزادی به این دنیا بیایند؟ با این مقدمه به سراغ پرسش یادشده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم.
نکته اول:
آنچه در عالم خلقت وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض. فرق تفاوت و تبعیض آن است که در فرض تبعیض، چند موجود قرار دارند که همه شایستگی و حق یکسان دارند و به یکی داده میشود و به دیگری داده نمیشود، یا کمتر داده میشود، اما در صورت تفاوت در آفرینش اصلاً حقی مطرح نیست تا بحث تبعیض به میان آید.
اما چرا در دنیا تفاوت وجود دارد و آیا میشود جهانی بدون تفاوت آفرید؟ آیا این تفاوتها عادلانه است؟ در پاسخ گفتنی است: اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد و اگر خداوند بخواهد موجوداتی عین هم بیافریند، در دنیا فقط باید افرادی یکسان از یک گونه وجود داشته باشد که دنیایی خالی از تنوع و بیروح بوده و آفرینش خداوند کامل نبود.
درنتیجه یا اساساً از روز اول نباید خلقتی صورت میگرفت – که نقص در خالقیت الهی بوده و محال است- و یا اگر صورت گرفته تفاوتها لازمه چنین خلقتی است.
نکته دوم:
در فلسفه ثابتشده که «واجبالوجود» دارای تمام کمالات است. ازاینرو هیچ جهت نقص و کاستی در او راه نداشته و در واقع واجبالوجود «از جمیع الجهات» واجب است.(۲) درنتیجه دلیلی وجود ندارد که خداوند، بر کسی، ظلمی روا داشته و یا بین آفریدههای خود تبعیض قائل شود.(3)
چرا که ظلم و تبعیض ناشی از عدم علم، یا عدم قدرت و یا عدم خیرخواهی است که هر سه مورد درباره خداوند محال است. خداوند نهتنها عادل است، بلکه بهترین خالق است و آنچه از او صادر میشود، بهترین است. بر همین اساس، با توجه به آموزههای قرآن کریم، نظام خلقت را نظام احسن(۴) و دارای نظم، اتقان و زیبایی میدانیم.(۵) و هرچه بیشتر در این صنع، نگریسته شود، زیبایی و اتقانِ آن بیشتر نمایان میگردد.(6)
اما فعل موجودات مختار، نظیر انسانها، آکنده از بیعدالتی و خطا و اشتباه است و به همین جهت، آسیبهایی در دنیا راه پیدا میکند و انسان را به رنج و درد مبتلا میسازد. بسیاری از نقصها و کاستیهایی که متوجه انسانها میشود، معلول عملکرد خود انسانها است که قرآن کریم در این خصوص میفرماید: «اگر شما را مصیبتی رسد، به خاطر کارهایی است که کردهاید؛ و خدا بسیاری از اشتباهات را عفو میکند.»(7)
حال اگر کودکی در مقایسه با دیگران نقصی داشته باشد، آیا باید انگشت اتهام را به سمت خدا بگیرد؟! یا در نقص او عوامل طبیعی و انسانی دخیل بودند که مستقیماً ربطی به خداوند ندارد. بهعنوان مثال اگر ژن پدر و مادری ناخواسته سازگاری نداشتند و درنهایت کودکی با بیماری ژنتیکی به دنیا آمد آیا بازهم میتوان خداوند را عامل این نقص دانست؟! اگر به جهاتی چون تغذیه ناسالم، بیماری، آبوهوای آغشته به مواد سمّی یا در معرض امواج خطرناک بودن و هزاران عامل دیگر، نقص ژنتیکی در کودک ایجاد شود، آیا خداوند مقصر است؟(۸)
نکته سوم:
ممکن است بپرسید که آیا خداوند نمیتوانست جلوی این نقص را که از عوامل محیطی و انسان ناشی شده است را بگیرد؟
در جواب خواهیم گفت: قطعاً میتوانست ولی لازمه آن، بر هم زدن تمام سنتها و قوانین جاری در عالم است که از موجود حکیم چنین کاری صادر نمیشود.
توضیح مطلب به نحو اختصار این است که خداوند انسان را مختار آفرید و لازمه اراده و اختیار انسان نیز این است که اگر بخواهد بتواند کار بد نیز انجام دهد و این کار بد (چه عمداً و چه سهواً) آثاری داشته باشد که هم متوجه خود او بوده و هم احتمالاً متوجه دیگران گردد.
بنابراین، نمیتوان کاستیها و نقصهایی را که انسانها ایجاد کردهاند، مستقیماً به خدا نسبت داد؛ زیرا خداوند تنها میتواند فاعل و مبدأ خیرات باشد نه شرور. «از خیر محض جز نکویی ناید». همچنان که قرآن کریم نیز میفرماید: «هر چه از خوبیها به تو میرسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدی به تو میرسد از خود توست.»(9)
نکته چهارم:
قاعدهای قرآنی در این بین وجود دارد که خداوند حساب اعمال و تکالیف هر کس را به نسبت توان و وسعت وجودی که دارد، لحاظ میکند. ازاینرو قرآن کریم میفرماید: «خداوند هیچکس را، جز بهاندازه تواناییاش، تکلیف نمیکند. (انسان)، هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار (بدی) کند، به زیان خودکرده است.»(10)
و یا در جای دیگر میفرماید: «هیچکس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمیکند.»(11)
بهعبارتدیگر هیچ نعمتی در این دنیا بهرایگان در اختیار کسی قرار نگرفته و به همان نسبتی که متنعّم است، مسئول نیز هست. در واقع، فرزندی که از نعمت قرار گرفتن در یک خانواده مناسب بهرهمند است، باکسی که در یک خانواده نامناسب به دنیا آمده، یکسان نیست و نسبت به تمام این نعمات مسئولیت دارد؛ یا فرزندی که دارای بدن زیبا و کامل است، با فرزندی که نقصی در صورت یا بدن او است، یکسان نیست و مسئولیتهایشان نیز متفاوت است.
بهعنوان مثال، پدری را فرض کنید که به یکی از دو فرزند خود، هزار تومان و به دیگری ۱۰۰ هزار تومان میدهد تا به بازار رفته و خرید کنند. بیشک از هرکدام از دو فرزند خود، انتظاری مطابق با سرمایهای که به ایشان عطا کرده است خواهد داشت و مسئولیت هرکدام از آن دو نیز در نسبتی منطقی با همین سرمایه تعریف خواهد شد. حال اگر هر دو با جنسی هزارتومانی بازگشتند، چه خواهد شد؟ فرزند اول تشویق شده و فرزند دوم به جهت هدر دادن ۹۹ درصد از سرمایه خود، توبیخ و تنبیه خواهد شد.
زمانی میتوانستیم خداوند را به بیعدالتی متهم کنیم که در پس نعمتهای متفاوت، مسئولیت یکسان قرار میداشت، در حالی که به توجه به آنچه بیان شد، روشن میشود که چنین نیست و خداوند در حسابرسی زندگی هر کس، تفاوتها را در نظر میگیرد.
نکته پنجم:
نکته دیگری که به مسئله اختیار انسان، گرهخورده است، مسئله امتحان الهی و تحقق ساحتی است که در آن امکان ابتلاء وجود داشته باشد.
فرض کنیم دنیا طوری باشد که هیچ تفاوتی وجود نداشته باشد و همه از جهت فقر و ثروت یا سلامتی و بیماری یا زشتی و زیبایی یا ضعف و قدرت و… یکسان باشند، آیا در این صورت، مجالی برای امتحان شدن باقی میماند؟ این تفاوتها است که موقعیتهای مختلف را پدید میآورد و زمینه امتحان را مهیا میسازد. مثلاً کسی که ثروتمند است، به این امتحان میشود که آیا ثروتاندوزی میکند یا بخشی از آن را به نیازمندان میدهد؛ یا کسی که فقیر است، به این امتحان میشود که آیا دزدی میکند یا تلاش و قناعتش را بیشتر میکند؛ یا کسی که سالم است و هیچ نقصی ندارد، به این امتحان میشود که آیا قدردان سلامتی است و از این انگشتان برای انجام کار و حرفه مناسب بهرهمند میشود یا اینکه از آنها برای دزدی و زدن مظلوم استفاده میکند؛ یا کسی که نقص در انگشتان دارد، به این امتحان میشود که آیا کفران نعمت میکند و سایر نعمتها را نادیده میگیرد و استعدادهای پنهان را دفن میکند یا اینکه بر این نقص غلبه کرده و سایر استعدادهای پنهان را شکوفا میسازد.
نکته ششم:
با یک نگاه اجمالی به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، خواهیم دید که این جهان، سرشار از بیعدالتیها، تبعیضها و ظلمهایی است که امتداد آن، به امتداد تاریخ و حضور انسان در این کره خاکی پیوند خورده است. درنتیجه هیچکس مدعی آن نیست که اتفاقات و مناسبات عادی در این دنیا عادلانه بوده و باید به دنبال عدل محض در همین عالم بود! بلکه برعکس باید توجه داشت که اساساً عالم دنیا ظرفیتی برای چنین حدّ از عدالت را ندارد و ناگزیر باید بر این باور باشیم که در جهانی دیگر، عدل الهی به شکل کامل، تحقق خواهد یافت. اتفاقاً آنچه بهعنوان مقدمه «برهان عدالت» برای اثبات زندگی پس از مرگ ارائهشده است، همین مطلب است.
درنتیجه اگر بخواهیم بحث زندگی بعد از مرگ و ساحت آخرت را از منظومه فکریمان حذف کنیم، قطعاً سؤالات ما به جواب نخواهد رسید، چراکه عدل الهی به شکل کامل در آنجا محقق خواهد شد.
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن میشود که
اولاً، تفاوت همیشه به معنای بیعدالتی نیست، بلکه آنچه در مقابل عدالت قرار میگیرد، تبعیض است، نه تفاوت
دوم اینکه، نقص در هستی، همیشه به معنای نقص طبیعی و بدون دخالت انسان نیست. بلکه گاهی این امر به سبب سوء اختیار انسان حاصل میشود و در این صورت نمیتوان آن را به نحو مباشر و مستقیم منسوب به خداوند دانست.
سوم اینکه نقصها معلول تفاوتهاست و تفاوت نیز لازمه خلقت متکثر است.
چهارم اینکه، خداوند هر کس را بهاندازهای که داده است، ارزیابی خواهد کرد. درنتیجه اگر تفاوتی در تکوین وجود داشته باشد، تفاوت در حسابرسی نیز لحاظ خواهد شد.
پنجم اینکه، بدون سختی و تفاوت، اساساً امتحان انسانها و رسیدن به هدفی که برای آن خلقشدهاند، ممکن نیست.
ششم اینکه، دنیا، با خصیصه اختیار انسان، آکنده از بیعدالتیهاست و این مسئله جز در سایه ایمان به زندگی عادلانه پس از مرگ، به جواب نمیرسد.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پینوشتها:
1. سوره مائده، آیه ۵۹ یعْلَمُ مَا فی الْبرَ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلَّا یعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّهٍ فی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ و سوره حجر، آیه ۲۱: وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ .
2. طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، به تصحیح غلامرضا فیاضی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۵ ش، چ ۱، ص۶۸.
3. سوره بقره، آیه ۱۸۲: وَ أَنَّ اللَّهَ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ .
4. سوره سجده، آیه ۷: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ .
5. سوره نمل، آیه ۸۸: صُنْعَ اللَّهِ الَّذی أَتْقَنَ کُلَّ شَی .
6. سوره ملک، آیه ۳: الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی مِنْ فُطُورٍ .
7. سوره شوری، آیه ۳۰: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیدیکُمْ وَ یعْفُوا عَنْ کَثیرٍ .
8. متخصصان ژنتیک بر این باورند که «داشتن سبک زندگی خوب و سالم دارای اهمیت زیادی است که موجب برخورداری افراد از ژنهای سالم شده و نسلهای آینده هم از وجود این ژنهای سالم برخوردار میشوند». برای مطالعه بیشتر، رک: علت بروز بیماریهای ژنتیکی چیست؟ خبرگزاری ایمنا، مورخ ۲۱/۰۷/۱۳۹۷.
9. سوره نساء، آیه ۷۹: مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ .
10. سوره بقره، آیه ۲۸۶: لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیها مَا اکْتَسَبَتْ… .
11. سوره طلاق، آیه ۷: لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها… .

چرا امام جواد(ع) با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟
سه شنبه 04/03/06
پرسش: چرا امام جواد(ع) با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟
پاسخ: ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون(ام الفضل) از مسایلى است كه اظهار نظر قطعى درباره آن مشكل است؛ ولى مى توان برخى عوامل را تأثیر گذار دانست. ازدواج حضرت جواد(ع) با ام الفضل هم از ناحیه حضرت قابل بررسى است و هم از ناحیه مأمون كه چه اهدافى از ازدواج دختر خود با امام جواد(ع) داشت.
به نظر مى رسد مأمون اهداف زیر را دنبال می كرد:
۱- نظارت بر رفتار امام جواد(ع): مأمون با فرستادن دختر خود به خانه امام مى خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد و دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینى و گزارشگرى ماهر بود.
۲- جذب حكومت: مأمون تصور مى كرد با این وصلت امام جواد(ع) را مجذوب مادیات و امكانات سلطنتى نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این كه امام جواد(ع) یكى از زاهد ترین امامان بوده و جذب دستگاه حكومت نمى گردید.
۳- جلوگیرى از اعتراض علویان: دشمنى مأمون با علویان موجب شد كه آنان علیه وى اعتراض نموده و حكومت او را متزلزل كنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقه مند به امام نشان دهد، در نتیجه شیعیان قیام نكنند.
طبیعی بود كه مأمون جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و براى این وصلت از همه راهكارها و اهرم ها بهره گرفت.
به نظر مى رسد عوامل زیر در ازدواج امام جواد(ع) تأثیر گذار بود:
۱- اجبار امام به ازدواج:
بی تردید ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواج هاى معمولى كه مبتنى بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام جواد(ع) مى دانست كه مأمون پدرش امام رضا(ع) را به شهادت رسانده و یكى از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان است. از سوى دیگر حكومت مأمون وجاهت قانونى و مشروعیت نداشت.
مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و حتى حضرت را تهدید نمود. برخى عقیده دارند كه اگر امام ازدواج نمى كرد، ممكن بود امام را ترور كند.(۱)
گرچه در قاموس ائمه(ع) ترس از مرگ وجود ندارد، ولى در آن مقطع زنده بودن و رهبرى او نقش بنیادى در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت.
یكی از نویسندگان مى نویسد: «به نظر مى رسد كه موافقت امام با این ازدواج عمدتاً بر اثر فشارى بود كه مأمون بر امام وارد كرد».(۲)
مسئله فشار و اجبار در مسئله پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا نیز عامل اصلی بوده است.
۲_ حفظ شیعیان:
یكی از استراتژى هاى مهم خلفاى اموى و عباسی، شیعه ستیزى بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نكرده و به آزار و زندانى و قتل آنان مى پرداختند. از سوى دیگر یكى از سیاست هاى مهم ائمه(ع) حفظ شیعیان بود، چنانكه امام حسن(ع) یكى از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود. (۳)
ائمه(ع) سعى مى كردند با اتخاذ سیاست و راهكارهاى منطقى و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممكن بود اتخاذ راهكار حفظ شیعیان، شخصیت آن ها را زیر سؤال ببرد. شاید امام جواد(ع) از ازدواج با دختر مأمون، حفظ شیعیان را دنبال مى كرد. طبیعى بود كه مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد(ع) تا اندازه اى از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز مى كرد، زیرا به حسب ظاهر با امام شیعیان رابطه فامیلى بر قرار كرده بود.
۳_حفظ دین :
شاید ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون نوعى تكلیف بود تا امام جواد(ع) با این ازدواج بتواند به حفظ دین و تبلیغ آن بیشتر خدمت كند ؛ امام با نفوذ در مركز حكومت سعى مى كرد تا اندازه ای از سیاست دین ستیزى مأمون جلوگیرى نماید و به جامعه دینى خدمت كند.
با اتخاذ سیاست هاى منطقى ، به رغم آن كه با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممكن ساخت.
پی نوشت:
۱-مهدى پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۵۵۹.
۲- همان
۳- اخبارالطوال، ص ۲۲۰.

چرا امام جواد دختر مأمون را به همسری پذیرفتند؟ چرا امام دختر کسی را که پدرش را کشته به همسری بگیرد؟
سه شنبه 04/03/06
پرسش: چرا امام جواد دختر مأمون را به همسری پذیرفتند؟ چرا امام دختر کسی را که پدرش را کشته به همسری بگیرد؟
پاسخ: ازدواج امام با اجبار مأمون صورت گرفت. در مورد اینکه چرا مأمون ایشان را به این ازدواج مجبور کرد میتوان این دلایل را برشمرد:
۱. جلوگیری از شکلگیری قیامهای شیعی؛
چون بهخوبی میدانست بعد از شهادت حضرت رضا(ع) فرزندش امام جواد بهعنوان کانون مرکزی شیعیان موردتوجه قرارگرفته و درنتیجه ارتباط مخالفین حکومت عباسی با حضرت، احتمال شکلگیری شورشها و قیامها علیه حکومت قوت خواهد گرفت بدینجهت با این ازدواج بهوسیله دخترش بر ارتباطات حضرت با شیعیان آگاه شده و همواره حضرت را زیر نظر داشته و مانع شکلگیری قیامهای شیعی علیه حکومت عباسی گردد؛ که حضرت بعد از مدتی از بغداد[که با کراهت و با دعوت مأمون از مدینه به بغداد آمده بود] به مدینةالرسول برگشت و با این اقدام ارتباط شیعیان با حضرت بیشتر شد و مأمون را در رسیدن به خواستههایش ناکام گذاشت.
۲. کاستن وجهه معنوی و شخصیتی امام جواد (ع)؛
با این هدف که درنتیجه ازدواج حضرت با ام¬الفضل حضرت را به زندگی شاهانه و تجملاتی و پر از زرقوبرق خود آلوده سازد و بدینوسیله وجهه امام را در منظر مردم متزلزل سازد؛ اما امام در جهت برملا ساختن اهداف مأمون، در پاسخ سؤالی در همین باره به حسین مکاری فرمودند «ای حسین: نان جو و نمک خشن در حرم رسول خدا (مدینه) نزد من ازآنچه در اینجا (بغداد) مشاهده میکنی بهتر است(۱) مأمون در راستای اهداف خویش تا بدان جا پیش رفت که حتی میخواست با اجیر نمودن آوازهخوان برای حضرت آن حضرت را به امور دنیوی متمایل سازد(۲) که با پاسخ قاطع حضرت این نقشه نیز نقش بر آب شد.
۳. اظهار علاقه و دوستی به خاندان پیامبر (ص)؛
مأمون میخواست با تزویج دخترش با امام جواد(ع) خود را در منظر مردم دوستدار اهلبیت پیامبر (ص) معرفی کند و دامن خود را در به قتل رساندن حضرت علی بن موسیالرضا پاکیزه جلوه دهد.(۳)
۴. مأمون وقتی دخترش را به ازدواج حضرت جواد(ع) درآورد گفت دوست دارم که جد مردی باشم که پیامبر خدا (ص) و علی بن ابیطالب(ع) پدران او باشند، اما ام¬الفضل از حضرت جواد صاحب فرزند نشد(۴) که این نقشه نیز مانند دیگر نقشههای مأمون به سرانجامی نرسید. سرانجام در زمان حکومت معتصم و با حمایت معتصم امالفضل امام جواد(ع) را با زهر مسموم و به شهادت رساند.(۵)
پینوشت:
1.قطبالدین راوندی، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه الامام مهدی (ع)، ۱۴۰۹، ج۱، ص۳۴۴.
2. کلینی، الکافی، تحقیق محمدجواد فقیه، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۴۹۵.
3. جمعی از مؤلفان زیر نظر احمدرضا خضری، تاریخ تشیع، تهران، سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۸۲و ۲۸۳.
4.یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چه ششم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۷۳.
5. ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، به کوشش محمدحسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات علامه، بیتا، ج۴، ص۳۸۰.