امام محمد باقر(ع) طلیعه‌دار ماه خجسته رجب

پدر و مادر


پدر بزرگوار امام محمد باقر(عليه السلام) حضرت امام زين العابدين و سيد الساجدين على بن الحسين(عليه السلام)، و مادر مكرمه آن حضرت دختر امام مجتبى(عليه السلام) به نام «ام عبدالله» و از اين جهت آن حضرت از پدر و مادر منتسب به خاندان گرامى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بودند.

گوشه اى از فضايل و مناقب آن حضرت:
حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) از ميان برادران خويش جانشين پدرش على بن الحسين(عليهما السلام) و وصىّ و امام پس از او بود، و در فضيلت، و دانش، و زهد و بزرگوارى بر همگان برترى داشت. مرحوم مفيد در اين باره مى نويسد: از همه برادران در ميان شيعه و سنّى نامش بلندتر و در قدر و مرتبه بزرگ تر بود، و از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) آن اندازه از علم دين و آثار و روايات و علوم قرآن و فنون مختلف آشكار نشد كه از آن حضرت به ظهور پيوست، و بازماندگان از صحابه رسول خدا(ص) و بزرگان از تابعان و رؤساى فقهاى مسلمين همگى معالم دين و احكام را از اين بزرگوار روايت كرده اند، و در فضل و دانش سرآمد دانشمندان و ضرب المثل همگان بود، و در وصف علم و دانش او شعرا و نويسندگان اشعارى سروده و قلم فرسايى ها كرده اند.

بشارت پيامبر به جابر:
در روايتى امام صادق(عليه السلام) از امام محمّد باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: روزى بر جابربن عبدالله انصارى وارد شدم، پس بر او سلام كردم، و او جواب سلام داده و پرسيد: كيستى؟ و اين در حالى بود كه جابر نابينا شده بود. من گفتم: محمّدبن علي بن الحسين هستم، جابر گفت: پسر جان پيش بيا، من به نزديك او رفتم و او دست مرا بوسيد، سپس خواست پاى مرا ببوسد من نگذاشتم، بعد گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تو را سلام رسانيده، من گفتم: درود و رحمت و بركات خدا بر رسول او باد، اى جابر چگونه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من سلام رسانيد؟ گفت: روزى خدمت آن حضرت بودم، به من چنين فرمود: اى جابر شايد تو زنده بمانى تا مردى از فرزندان مرا ديدار كنى كه نامش محمّدبن على بن الحسين است، كه خدا نور و حكمت بدو بخشيد، پس اى جابر سلام مرا به او برسان.

و از عبدالله بن عطاى مكّى كه يكى از دانشمندان است نقل شده كه گفت: نديدم دانشمندان را نزد هيچ كس آنقدر احساس كوچكى و كم قدرى كنند كه نزد امام محمّدباقر(عليه السلام) احساس مى كردند، و من خودم حكم بن عتيبه را با آن قدر و منزلت ديدم كه همچون كودكى بود كه نزد استاد خود نشسته است. و جابربن يزيد جعفى با آن علم و دانشى كه داشت هرگاه چيزى از آن حضرت روايت مى كرد چنين تعبير مى نمود: براى من حديث كرد وصىّ اوصياء، و وارث علوم انبياء، محمّدبن على بن الحسين(عليهما السلام).

و عبدالرحمن حجّاج از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: محمّدبن منكدر (يكى از دانشمندان اهل سنت) مى گفت: باور نداشتم على بن الحسين فرزندى به يادگار گذارد كه فضل و دانشش مانند خود او باشد تا اينكه پسرش محمّدبن على را ديدم، پس من خواستم او را موعظه كنم و اندرز دهم ولى او مرا موعظه كرد، اصحابش به او گفتند: به چه چيز ترا موعظه كرد؟ گفت: من در ساعتى كه هوا بسيار گرم بود به سوى جايى از اطراف مدينه بيرون رفتم، در راه به محمّدبن على برخوردم ـ و او مردى تنومند و فربه بود ـ ديدم بر دوش دو غلام خود تكيه زده بود، من با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى به دست آوردن مال دنيا بيرون آمده، هم اكنون او را موعظه خواهم كرد.

به همين قصد نزديك او شدم و گفتم خداى كارت را اصلاح كند، بزرگى از بزرگان قريش در اين گرما با اين حال از خانه در طلب دنيا بيرون آمده، اگر مرگ ترا در اين حال دريابد چه خواهى كرد؟ آن حضرت دست از روى دوش آن دو غلام برداشت و روى پا ايستاد و گفت: به خدا قسم اگر مرگ مرا در اين حال دريابد در حال طاعت و عبادت خداوند از دنيا رفته ام، زيرا در اين گرما كار مى كنم براى آنكه دست خويش به سوى مردم و امثال تو دراز نكنم، بلى من تنها از يك حالت مى ترسم، و آن حالى است كه مرگ مرا دريابد و در حال معصيتى از معاصى خداوند متعال باشم، پس به آن حضرت گفتم: خداى ترا رحمت كند خواستم ترا موعظه كنم، لكن تو مرا پند دادى.

صفحات: · 2

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.