برکات بعثت پیامبر اکرم(ص)، در کلام امام علی(ع)

امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه اول نهج البلاغه، اشاره به چهار نکته مى فرماید:

نخست، مساله بعثت پیامبر اسلام و بخشى از ویژگیها و فضایل آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او.
دوّم، وضع دنیا در زمان قیام آن حضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ظلمات متراکم، به وسیله نور محمّدى(صلى الله علیه وآله).
سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا.
چهارم، میراثى که از آن حضرت باقى مانده، یعنى قرآن مجید.
در قسمت اوّل مى فرماید: ([قرن ها گذشت و روزگاران سپری شد] تا این که خداوند سبحان، محمّد رسول الله(صلى الله علیه وآله) را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و مبعوث کرد)؛ «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ(1) عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ». (2)

 اشاره به بخشى از فضایل آن حضرت کرده، مى فرماید: (این در حالى بود، که از همه پیامبران پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند])؛مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ).pan style="color: #0000ff; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: medium;">(در حالى که نشانه هایش مشهور و میلادش پسندیده بود)؛ «مَشْهُورَهً سِماتُهُ،(3)کَریماً میلادُهُ».
این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که هنگام تولّد او براى جهانیان فراهم گشت، چه این که مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه کعبه فرو ریختند، آتشکده فارس خاموش شد، دریاچه ساوه که مورد پرستش گروهى بود خشکید و قسمتى از قصر شاهان جبّار در هم شکست و فرو ریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصر جدیدى در مسیر توحیدو مبارزه با شرک بود.
سپس مى افزاید: (در آن روز مردم زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راه ها و عقاید پراکنده بودند)؛ «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَیِذ مِلَل مُتَفَرِّقَه وَ اَهْواء مَنْتَشِرَه وَ طَرایِقُ مُتَشَتِّته».
(گروهى خدارا به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى نام او را بر بتها مى نهادند یا به غیر او اشاره و دعوت مى کردند)؛ «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ».
«ملحد» از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد مى گویند، سپس به هر کارى که از حدّ وسط منحرف به سوى افراط و تفریط شده، الحاد گفته مى شود و شرک و بت پرستى را نیز به همین جهت الحاد مى گویند و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که در بالا اشاره شد که نام خدارا بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات مى گفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان مشتق شده است و یا این که منظور آن است که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قایل مى شدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمى کردند. جمع میان هر دو تفسیرنیز ممکن است.
سپس مى افزاید: (پس خداوند آنها را به وسیله آن حضرت از گمراهى رهایى بخشید و با وجود پربرکت او، آنان را از جهالت نجات داد)؛ «فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَهِ وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنْ الْجَهالَهِ».
بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، مى فرماید: (سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى محمّد انتخاب کرد و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید)؛ «ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لُِمحمَّد صَلَّى الله عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ لِقایَهُ، وَرَضِىَ لَهُ ما عِنْدَهُ، وَاَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقام البَلْوى». (4)
(آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدابر او و آلش باد)؛ «فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ».
(او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد)؛ «وَ خَلَّفَ فیکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبیاءُ فى اُمَمها».
(زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آن که راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمى کردند!)؛ «اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلا(5) بِغَیْرِ طَریق واضِح وَلا عَلَم قایم».
بدیهى است منظور امام(علیه السلام) از تعبیر بالا همان چیزى است که در حدیث ثقلین آمده است که طبق این روایت متواتر، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «من از میان شما مى روم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار مى گذارم: کتاب خداو عترتم که اگر به این دو تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمى شوند تا در کنار حوض کوثرنزد من آیند». (6)
به هر حال دلسوزى پیامبران نسبت به امّتها منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمى توان باور کرد که آنها را بدون برنامه روشن و سرپرست و وصیّى، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد. (7)

پی نوشت:
(1) . «انجاز» از مادّه «نَجَزَ» (بر وزن رجز) به معناى پایان دادن و تحقّق بخشیدن است.
(2) . ضمیر در «نبوته» به پیامبر برمى گردد، ولى ضمیر در «عدته» تاب دو معنا دارد: نخست این که به خداوند برگردد. دوّم به پیامبر، ولى مناسبتر همان اوّل است چرا که بعثت پیامبر یک وعده الهى بود که به ابراهیم و دیگران داده بود، این احتمال نیز داده شده که هر دو ضمیر به خدا برمى گردد.
(3) . «سماته» جمع «سمَة» به معناى علامت است.
(4) . «رَغَبَ» هرگاه با «فى» متعدّى شود به معناى علاقه به چیزى داشتن است و هرگاه با «عَنْ» بوده باشد به معناى بى علاقگى نشان دادن است و معناى جمله بالا این است که خداوند نمى خواست بیش از این، پیامبر، در میان امواج گرفتاریهاى این دنیا بوده باشد، او را از این جهان پست، به عالم بالاى قرب خود، فرا خواند.
(5) . «همل» از مادّه «هَمْل» (بر وزن حَمْل) به معناى رها کردن چیزى توأم با بى اعتنایى است.
(6) . براى آگاهى بیشتر از اسناد حدیث ثقلین و تواتر آن نزد علماى اهل سنّت و دانشمندان شیعه به کتاب «پیام قرآن»، ج 9 مراجعه فرمایید.
(7) . پيام امام امير المومنين عليه السلام‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1387 ه. ش‏، ج 1، ص 228.

منبع:http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=23156&mid=246210

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
نظر خود را نسبت به این وبلاگ اعلام نمائید.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.