راهکار قرآنی برای خواستگاری دختر از پسر!
اگر روزی یک دختر نجیب و عفیف، از رفتار و ادب یک پسر خوشش بیاید و او را یک مرد ایده آل برای زندگی خود ببیند و از طرفی بیم آن داشته باشد که از ازدواج با چنین پسری محروم شود، چه کند؟ چگونه می تواند از آن پسر خواستگاری کند؟
سکانس اول:
انتخاب همسر پسران و دختران متفاوت است. بنابر فرهنگ و آداب جامعه ما، انتخاب همسر در مرحله اول، انتخاب آزادانهای است که نصیب پسر می شود.
پسر می تواند خصوصیاتی که برای شریک زندگیاش در نظر دارد را مطرح کند و از آن سو در بین دخترانی که برای ازدواج با او مطرح می شوند مناسب ترین گزینه را انتخاب کند.
اما دختران از این آزادی نسبی بی بهرهاند. آن ها در مرحله اول باید انتظار بکشند تا خواستگاری به سراغشان بیاید. بعد اگر او را مطابق شرایط و خواسته هایشان دیدند انتخابش کنند؛ اما ممکن است که خواستگار حاضر، شرایط یک زندگی ایده آل را نداشته باشد. در این صورت یا باید دست رد به سینه او بزنند و یک مرحله به عقب برگردند و دوباره انتظار خواستگار دیگری را بکشند، یا از ترس اینکه خواستگار دیگری در کار نباشد تن به ازدواج با گزینه مردود حاضر داده، نقد را بر نسیه ترجیح دهند و دچار زندگی سختی بشوند که دردسرهای متعدد بعدی را به دنبال داشته باشد. خصوصاً اگر خانم ترس بالا رفتن سن را هم داشته باشد؛ در این صورت است که کار برای او بسیار دشوار می شود.
اما اگر یک دختر جوان، نجیب، پاکدامن و متدین، بخواهد این خصوصیات را برای خود حفظ کند و همچنین دچار مشکلاتی که مطرح شد، نشود و از طرفی، فرد مناسب برای زندگی خود را در نظر داشته باشد، غیر از اینکه بنشیند و انتظار بکشد تا آن پسر جوان به خواستگاریاش بیاید چهکار دیگری می تواند انجام دهد؟ آیا او می تواند به خواستگاری آن جوان برود؟
پاسخ به این سوال کمی توضیح می طلبد. برای شروع به یک نمونه قرآنی اشاره می کنم:
جوان از ترس مأموران، از شهر خود گریخته بود و به بیابان ها پناه آورده بود. از دور دست عدهای را دید که به همراه گوسفندانشان پیرامون چشمه آبی جمع شدهاند. خود را به آن ها رساند.
منظرهای توجهش را جلب کرد: دو دختر جوان کنار ایستاده بودند و دام هایشان را پیرامون خود جمع کرده بودند تا مردان شهر گوسفندهایشان را سیراب کنند و بروند و بعد آن ها برای آب دادن به گوسفندانشان به کنار چشمه بروند.
سوالی ذهنش را مشغول کرد: اینکه این دختران با این حیا و پاکی چرا خود اقدام به چرا بردن گوسفندان کردند؟ علت را از خودشان پرسید. آن ها گفتند که پدر پیری دارند که چرای گوسفندان از او ساخته نیست.
جوان، بعد از شنیدن صحبت های آنان، در حالی که هنوز مردان شهر از کنار چشمه آب متفرق نشده بودند گوسفندهای آنان را سیراب کرد.
وقتی دختران به منزل بازگشتند، پدر از بازگشت زود هنگام آنها پرسید و آن ها همه ماجرا را تعریف کردند. پدر که مشتاق دیدار جوان شده بود و می خواست پاداش محبت او را بدهد، یکی از دخترانش را به دنبال او فرستاد.
دختران برای رعایت این امر که نفع اصلی آن نیز متوجه خود آن هاست و موجب حفظ کرامت و شخصیتشان میشود، باید به نحوی پسر را به خواستگاری دعوت کنند؛ اما این دعوت نباید به صورت مستقیم توسط خود دختر انجام شود، بلکه می توان از طریق پدر و مادر، فامیل، آشنایان و حتی دوستان اقدام نمود
در راه منزل، آن جوان کمی جلوتر از دختر حرکت می کرد. دختر که حرکات جوان را زیر نظر داشت از یاریاش در آب دادن به گوسفندان، از قوّت بازو و توانایی اش و از همه مهم تر، از حیا و تعهد آن جوان خوشش آمد. از این رو ماجرا را با پدر در میان گذاشت. پدر که جوان را جوانی برازنده و مناسب دید، او را در منزل خویش اسکان داد، دخترش را به ازدواج او درآورد و چراندن گوسفندانش را به او سپرد؛ هم به او منزل داد، هم همسر و هم شغل.
سکانس دوم:
این ماجرای حضرت موسی و شعیب نبی علی نبینا و آله و علیهما السلام را حتماً شنیده یا خواندهاید.
در این حکایت که نمونه های مشابهی از آن را می توان در تاریخ یافت، پسر جوان به خواستگاری نرفت. بلکه خواستگاری از طرف خانواده دختر مطرح شد. علاوه بر اینکه حرمت و کرامت دختر به صورت کامل حفظ شد و کوچک ترین آسیبی به دختر، شخصیتش و آبرویش وارد نشد.
این حکایت می تواند الگوی مناسبی برای دختران جوان و پاکدامن باشد. دخترانی که فرد مناسبی را برای زندگی خود یافتهاند و نمی خواهند فرصت را از دست بدهند و منتظر بنشینند، بلکه می خواهند خودشان کاری کنند.
مطابق فرهنگ ما، خواستگاری از سوی پسر انجام می شود و هرگز خواستگاری از سوی دختر نه توصیه شده و نه امری پسندیده دانسته می شود.
دختران برای رعایت این امر که نفع اصلی آن نیز متوجه خود آن هاست و موجب حفظ کرامت و شخصیتشان میشود، باید به نحوی پسر را به خواستگاری دعوت کنند؛ اما این دعوت نباید به صورت مستقیم توسط خود دختر انجام شود، بلکه می توان از طریق پدر و مادر، فامیل، آشنایان و حتی دوستان اقدام نمود.
ماجرای حضرت موسی و شعیب نبی علی نبینا و آله و علیهما السلام را حتماً شنیده یا خواندهاید. در این حکایت که نمونه های مشابهی از آن را می توان در تاریخ یافت، پسر جوان به خواستگاری نرفت. بلکه خواستگاری از طرف خانواده دختر مطرح شد. علاوه بر اینکه حرمت و کرامت دختر به صورت کامل حفظ شد و کوچک ترین آسیبی به دختر، شخصیتش و آبرویش وارد نشد
آنچه در این راه، مهم است این است که دختران عفیف، خود را از نعمت مشاوره محروم نکنند. در صورتی که با این مسئله رو به رو شدند، حتماً مشاوری امین و متعهد را انتخاب و از راهنمایی های او استفاده کنند. حتی همین مشاور می تواند واسطه بسیار مناسبی برای دعوت از پسر برای خواستگاری باشد.
چند پیشنهاد به دوستان عزیز
چند نکته که مناسب است از آن غفلت نشود:
• ازدواج را به تأخیر نیندازید. همین که شریک مناسبی برای زندگی متأهلی خود یافتید، فرصت را هدر ندهید که در تأخیر، آفت است.
• در انتخاب همسر، از مشورت های دلسوزانه اطرافیان و یک مشاور امین استفاده کنید.
• هرگز گزینه مناسب را تنها با یک آشنایی خیابانی انتخاب نکنید. سریع عاشق و شیفته نشوید و در راه انتخاب همسر عاقلانه رفتار کنید.
• هرگز ارزش خود را کم نکنید. تا قبل از خواستگاری از هرگونه ارتباط بپرهیزید. عجول نباشید تا از هول حلیم در دیگ نیفتید!
• همیشه صبور و با حوصله باشید و توکل بر خدا را فراموش نکنید.
منبع:تبیان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ادهمي فيروز ابادي در 1393/12/01 ساعت 04:45:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/12/03 @ 05:00:22 ب.ظ
مرادی [عضو]
سلام
موفق و پیروز باشید
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
1393/12/02 @ 10:28:15 ب.ظ
با شهدا [عضو]
مطلب خوبی بود ولی به نظرتون بسرها برونمی شن:>:|
1393/12/02 @ 11:52:17 ق.ظ
خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو]
سلام.
مطلب مفیدی بود.
ممنون
انشاالله قضیه ازدواج در جامعه ما روز به روز بهتر شود و ازدواج هایی آگاهانه داشته باشیم.
1393/12/02 @ 11:09:12 ق.ظ
طاهر [عضو]
با سلام و دعای خیر؛ مطلب ارزنده ای بود؛ مخصوصا اینکه ارائه راهکار داده بودید….با تشکر