فتح خيبر به دست حضرت علی (ع)
دوشنبه 95/02/13
24 رجب
در اين روز در سال 7 هجری قمری در جنگ خيبر مرحب به دست امير المؤ منين (عليه السلام ) كشته شد و قلعه خيبر به دست آن حضرت فتح گرديد. و در بحار الانوار 27 رجب روز فتح خيبر ذكر شده است .
چون پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبكر دادند. ابوبكر بالشكرى رفت ، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار كرد و لشكريان هم در پى او بازگشتند. روز بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پرچم را به عمر داد و او هم از ترس كشته شدن به ميدان جنگ نرسيده بازگشت .
انتخاب على (عليه السلام ) براى فتح خيبر
...
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: ((فردا پرچم را به مردى مى دهم كه حمله هايش را تكرار كند، نه اينكه فرار كند. كسى كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند، و خداوند خيبر را به دست او فتح مى كند)). همه اصحاب آرزو كردند كه اين مقام و منزلت به آنان واگذار شود.
فرداى آن روز، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: على بن ابى طالب (عليه السلام ) كجاست ؟ گفتند:
چشم دردى دارد كه حركت براى آن حضرت مشكل است . خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) فرمود: او را حاضر كنيد. سلمه بن اكوع رفت و آن حضرت را آورد. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) سر آن حضرت را در بر گرفت و از آب دهان مبارك به چشمان نورانى حضرت خاتم الاوصياء على مرتضى (عليه السلام ) ماليد و فرمود: ((بارالها، زحمت گرما و سرما را از او بردار)). پس از آن روز بر امير المؤ منين (عليه السلام ) درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت .
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) زره خود را بر او پوشانيد و ذوالفقار را بر كمر او بست و پرچم به آن حضرت سپرد و سوار بر مركبش نموده فرمود: ((جبرئيل از سمت راست ، ميكائيل از سمت چپ ، عزرائيل از پيش رو و اسرافيل از پشت سر، و نصرت خدا بالاى سر، و دعاى من نيز از پشت سر تو است )). فرمود: يا على ، مسلماتى را بر ايشان عرضه كن.
ميدان جنگ خيبر
آن حضرت رفت ، و پس از موعظه و نصيحت عده اى براى جنگ با او آمدند. آنان دو نفر از مسلمانان را شهيد كردند. امير المؤ منين (عليه السلام ) بر آنها تاخته و آنها را كشتند. آنگاه برادر مرحب با عده اى آمدند. حضرت آنها را هم به درك فرستاد.
مرحب كه شجاع بود به خونخواهى آمد. امير المؤ منين (عليه السلام ) چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد كه شمشير از حلقش گذشت و او را دو نيم ساخت و به خاك انداخت . صداى تكبير مسلمانان بلند شد. عده اى از يهود به دفاع آمدند و با مسلمانان به جنگ پرداختند. امير المؤ منين (عليه السلام ) به مبارزه ادامه داد تا عده اى كشته شدند و عده اى به قلعه گريختند.
آن حضرت با دست قدرتمند حيدرى در قلعه را كند و براى مسلمانان معبر قرار داد تا از خندق عبور كنند. حضرت چندين بار مسلمانان را از روى خندق به وسيله آن در عبور داد، با اينكه از سه روز قبل ، آن حضرت گرسنه بود.
منبع:http://monasebat.anhar.ir/article-10611.htm
به بهانه شهادت شهید مطهری،آشنایی با گروهک تروریستی فرقان(1)
شنبه 95/02/11
تبارشناسی گروهک ترورریستی فرقان
گروه فرقان به رهبری طلبهای به نام اكبر گودرزی، یكی از شاخصترین گروههای نه تنها منفصل از روحانیت، كه مخالف صریح با روحانیت بوده است. اكبر گودرزی اهل لرستان ـ روستای دوزان در نزدیكی الیگودرز، جایی میان خمین و الیگودرز ـ بوده و از آنجا كه پدرش چوپان بود، فرقانيها از وی با عنوان «چوپان زاده آزاده» یاد ميكردند. وی در حوالی سال 1335 متولد شده (در شناسنامه 1338 قید شده)، در سال 51 یا 52 عازم، خوانسار شده و مدتی در مدرسه علمیه آنجا تحصیل كرده و سپس یك سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین بیتوته كه به سال 56 آنجا را نیز ترك كرده و از لباس طلبگی هم خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگي، درس جدید را هم تا كلاس یازده خوانده است.
...
گودرزی در سال 56، كلاسهای تفسیر در مناطق مختلف تهران (نازيآباد، سلسبیل، قلهك، جوادیه و خزانه بر پا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب ميكرد. البته برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشكیل ميشد.مساجدی كه گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار ميكرد، عبارت بود از مسجد «الهادی»، خیابان شوش، مسجد «فاطمیه خزانه»، مسجد «رضوان» خیابان اتابك، مسجد «شیخ هادی» و مسجد «خمسه قلهك». مسجد «اعظم» هم كه كتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی (كه در زندان خودكشی كرد)، یكی از فرقانيها بود و افرادی را در همانجا جذب این گروه كرد.
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری كرد. وی از سال 56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد، اما به جز این اعلامیهها، فعالیت دیگری نداشت. یكبار براي مدت كوتاهی به پاكستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشتههای تفسیریش را انتشار دهد، كه به دلیل فراهم نشدن شرایط به ایران بازگشت.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامي، با اسلحههایی كه وی و همراهانش از پادگانهای فتح شده توسط مردم به دست آوردند ـ از همان نخست ـ وارد فاز نظامی شد. اما . . . این زمان، نظام شاهی سقوط كرده بود و گروه فرقان كه عقیده به مبارزه داشت ـ چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم ميشد ـ بهجنگ با نظام اسلاميِ جدید روی آورد.
گودرزی با داشتن شماری از جوانانی كه همچنان روحیات انقلابی سالهای 55 ـ 57 را داشتند، آنان را بر اساس آموزههای قرآنی نشئت گرفته از برداشتهای خود، به شدت بر ضد روحانیت و آنچه آن را «آخوندیسم» مينامید، تربیت كرده بود.
او همزمان با انتشار جزوات تفسیري، خود نیز در ترورهای سال 58 درگیر شد و مستقیم در ترور شهید قرنی شركت داشت. گودزری در 18 دی ماه 58 دستگیر و در 3 خرداد 59 تیرباران شد. در این روز، تعداد دیگري از اعضای این گروه با نامهای سعید مرآت، عباس عسكري، علیرضا شاه بابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند و علی حاتمی هم در زندان خودكشی كرد.
نقش اكبر گودرزی در فرقان
سازمان اصلی فرقان روی دوش اكبر گودرزی بود كه كسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیكنام، علی اسدی و بهرام تیموری، زیر نظر مستقیم او بودند. محمد متحدی در ارومیه و تبریز و عامل اصلی ترور شهید قاضی طباطبائی بود. عباس عسكری، دیگر عضو فعالی بود كه كمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند. حسن اقرلو، عضو فعال دیگر بود كه عبدالرضا رضواني، امیر فعله نوتاش و… زیر نظرش فعالیت ميكردند.
به این ترتیب، با شگفتی باید گفت، تشكیلات فرقان در اختیار یك جوان 25 ساله (گودرزی متولد 1338) بوده است، كه در همین فاصله سني، برای بیش از بیست جزء قرآن، حدود بیست جلد تفسیر قرآن نوشته بود و علاوه برآن، برای صحیفه سجادیه نیز شرحی دو جلدی داشت. كتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوهای دیگر در شرح خطبه امر به معروف امام حسین (ع) دارد. همین طور كتاب پرحجمی تحت عنوان توحید و ابعاد گوناگون آن نوشته است. افزون بر اینها، بیشتر نوشتههای فرقانيها و نشریات آنها ـ تا پیش از دستگیري ـ از خود اوست.
پس ازكشته شدن گودرزي، فرقانيها از وی با نام ششمین شهید ایدئولوژیك یاد ميكنند. (با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید). اشاره شد كه در كنار وی، علی حاتمي معلم (كه در زندان خودكشی كرد)، عليرضا شاه بابابیگ تبریزی و سعید مرآت (هر دو دانشجو) نیز بودند كه اینان نیز دستگیر و اعدام شدند.
این را باید افزود كه گروه فرقان در آغاز با نام گروه «كهفيها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه، كمابیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و فزونيحركتهای سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواك، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها كه آن زمان بیشتر، همین جلسات قرآن بوده، نداشته است.
یكی از گزارشهای بر جای مانده، حكایت از آن دارد كه در مجلسی كه حسام و نادر، فرزندان شهید عراقی حضور داشتند، یكی از این دو نفر ميگویند: «رهبر گروه كهفيها، آخوندی به نام گودرزی است كه جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خیابان دولت، صحبت ميكند و گنجهای و آشوری نیز از كادرهای گروه موصوف هستند كه امور مربوط به نشریات گروه تحت نظارت و شركت آنان اداره ميشود و قرار است، به زودی مناظرهای بین یكی از این دو نفر و صالحی نجف آبادي، انجام شود.
مهدي عراقی نیز اظهار داشته كه آشوری از جانب گروه كهفيها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با كمونیستها و مسائلی از این دست، مذاكره كرده، لیكن بعدها قطع ارتباط نموده است».
اشاره كردیم كه برخی از مهمترین افراد این گروه عبارت بودند از عباس عسكري، كمال یاسیني و علی حاتمي. عسكری، یكی از قدیميترین افراد این گروه بود كه از سال 55 با گودرزی همكاری داشت و بعدها خود نیز مطالبی مينوشت؛ در واقع، وی نفر دوم گروه فرقان به شمار ميآمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه، پیوند خورده بودند.
منبع: «جریانهای مذهبی سیاسی ایران از سال 20 تا 57»
ضمانت بهشت در خیمه گاه انقلاب
جمعه 95/02/10
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند:
من برای شش نفر نزد خداوند ضمانت بهشت می نمایم، یکی از آنان کسی است که به سوی نمازجمعه برود، و در راه بمیرد، آنگاه بهشت برای اوست.
(وسایل الشیعه، ج 5 ص11)
تجارت کردن با خدا
پنجشنبه 95/02/09
امام علی علیه السلام:
هرگاه تهیدست شدید با صدقه دادن با خدا ،تجارت کنید.
فلسفه تیمّم چیست؟
پنجشنبه 95/02/09
در آیه 6 سوره مائدة به آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظه اى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است، تشریح گردیده، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:
«اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپا خاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید».
...
(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤسکم و ارجلکم الى الکعبین).
span style="color: #0000ff; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: medium;">در این آیه حدّ دست که باید در وضو شسته شود، «تا آرنج، ذکر شده زیرا مرافق جمع «مرفق» به معنى «آرنج» است، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالباً این مقدار شسته مى شود، براى رفع این توهم مى فرماید، تا آرنج بشوئید (الى المرافق).و با این توضیح روشن مى شود. کلمه «الى» در آیه فوق تنها براى بیان حدّ شستن است نه کیفیت شستن، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آنچنانکه در میان جمعى از اهل تسنن رائج است).
توضیح اینکه این درست به آن مى ماند که انسان به کارگرى سفارش مى کند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.
بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سرانگشتان.
کلمه «بـ» که در «برؤوسکم» مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى «تبعیض» مى باشد، یعنى «قسمتى» از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هرچند کم باشد با دست مسح کرد ـ بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.
قرار گرفتن «ارجلکم» در کنار «رؤوسکم» گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم «ارجلکم» بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل «برؤوسکم» است نه عطف بر «وجوهکم»)(1).(2)
1 ـ شک نیست که در میان «وجوهکم» و «ارجلکم» فاصله نسبتاً بسیار است و لذا عطف بر آن بعید به نظر مى رسد به علاوه جمع کثیرى از قراء نیز «ارجلکم» را با کسره خوانده اند.
2 ـ تفسیر نمونه 4/285
1399/12/16 @ 10:05:42 ق.ظ
سخن بلاگ [بازدید کننده]
سلام تشکر
ان شاءالله موفق باشید