خیاطی که قبای علما و مراجع را دوخت

حرفای شنیدنی خیاط نام آشنا در قم که دوخت لباس علما و مراجع فراوانی مانند آیت‌الله بروجردی (ره)، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله جوادی آملی و رهبران سیاسی جهان اسلام مانند امام موسی صدر و سید حسن نصرالله را عهده‌دار بوده است.

زیر آسمان شهری است که فرهنگ، مذهب، اقتصاد و سیاست در آن با هم در آمیخته است پس چندان عجیب هم نیست اگر متوجه شویم لباس برخی سیاستمداران که ردای روحانیت به تن دارند در این شهر دوخته می‌شود.



برای یافتن خیاط علما و سیاستمداران تنها کافی است به معتبرترین خیاطان قمی که به دوخت لباس روحانیون اهتمام دارند مراجعه کنی تا بتوانی خیاط لباس رئیس جمهور را زیر آسمان قم بیابی.



پس از کمی پرس و جو، آدرس مغازه‌ای را در یکی از پاساژهای مرکز شهر که چندان هم از بیوت و مدرس علما و مراجع فاصله‌ای ندارد، خواهی یافت. شاید تصور دیدن خیاط لباس رئیس جمهور ذهن تو را به سمت مغازه‌ای بزرگ و پر نور که به زیبایی آراسته شده ببرد.



صدای چرخ خیاطی در بعد از ظهر یک روز سرد زمستانی در پاساژی که پر است از خدمات کامپیوتری و چاپ پوستر و بنر، تو را به خود می‌کشاند، راه زیر زمین را که پیش بگیری، صدای چرخ خیاطی بیشتر به گوش می‌رسد.

باور کردنش شاید کمی مشکل به نظر برسد مغازه‌ای کوچک و ساده که پر است از قبا و لباده و پیرمردی با جثه ضعیف که در آن مشغول خیاطی است، اینجا همان مکانی است که گفته شده لباس رئیس جمهور در آنجا دوخته می‌شود و این پیرمرد، همان خیاط معروف است.

«ابوالفضل عرب‌پور» خیاطی نام آشنا در شهر قم و میان بیوت علما و مراجع است که ردای بسیاری از سیاستمداران و قبای علما را دوخته و برتن ایشان کرده است، نخ و سوزن یار دیرین او هستند از همان زمانی که کوچک بود و هشت سال بیشتر نداشت تا کنون که بیش از 80 سال سن دارد.

روی دیوار مغازه عکس مراجع، علما و سیاستمدارانی است که قبایی به قامت آنان دوخته و ردایی برتن آنان کرده است، این عکس‌ها پیرمرد را به سیر خاطرات می‌برد از دوخت لباس بنیانگذار انقلاب گرفته تا دوخت لباس سه رئیس جمهور.

او همچنین لباس مراجع بزرگی مانند آیت‌الله بروجردی (ره)، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله جوادی آملی و رهبران سیاسی جهان اسلام مانند امام موسی صدر و سید حسن نصرالله را دوخته است.


استاد خیاط، اخلاق خوشی دارد شاید کار خوب و اخلاق خوش موجب شده است که خیاط شاخص علما باشد. از خاطرات کودکی‌اش می‌گوید، روزگاری را به یاد می‌آورد که بزرگ‌ترین آرزویش تحصیل در حوزه‌های علمیه بوده و محقق نشده است.


روزگاری را که تعصب بیش از پیش پدرش اجازه تحصیل را به او نداده بود و زمانی که دلیل کار پدرش را از او می‌پرسی؟ به زمانی اشاره می‌کند که تدریس و مدیریت مدارس را زنان برعهده داشتند و پدر به دلیل وضعیت آن زمان بیش از 6 کلاس اجازه نداد به مدرسه برود.



پیرمرد که سخت مشغول برش و کودک زدن یک لباده است با حوصله از زمانی سخن می‌گوید که همزمان با کار در مکتب‌خانه‌ها و در محضر طلاب مشغول به فراگیری زبان عربی و تلاوت قرآن شده بود.



نگاه مشتاقت از ظرافتی که با دستان مردانه استاد خیاط در دوخت یقه لباده به کار می‌رود لحظه‌ای از روی پارچه‌ای که قرار است لباده‌ای در تن سیاست مداری شود و خود نمایی کند دور نمی‌شود.



با لبخند از خاطراتی دور سخن به میان می‌آورد. دوختن لباس برای مراجع شیعه به ویژه آیت‌الله بروجردی را از بزرگ‌ترین افتخارات خود می‌داند و زمانی که بحث به دوخت لباس شخصیتی مانند سید حسن نصر الله می‌رسد بیش از پیش به شگفت می‌آیی که نام آقای عرب پور تا خارج از مرزها شهرت دارد.

 

 

 

 


دوخت لباس برای سید حسن نصرالله که کیلومترها از او دور است به نظر کار مشکلی می‌آید بالاخره خیاط باید لباس را در تن مشتری پرو کند و اندازه بگیرد ولی عرب‌پور با لبخند می‌گوید ایشان به دلیل دوری راه؛ یک لباس به عنوان الگو برایش آورده است تا از روی همان برای ایشان لباس بدوزد.



دوختن لباس برای امام خمینی (ره) از افتخاراتی است که مدالش را همواره بر سینه دارد و شاید علاقه و ارادت به بنیانگذار انقلاب چنان بود که خطر را به جان می‌خرید تا لباسی را که برای امام تهیه کرده است در نجف به ایشان برساند.



عرب پور از زمانی می‌گوید که با امام جمعه شاه عبدالعظیم به نجف رفته تا لباس امام خمینی (ره) را به ایشان برساند و پس از سوار شدن بر هواپیما متوجه حضور ساواکی‌ها شده بود.



شاید اگر هر یک از ما در چنین شرایطی قرار می‌گرفتیم هراسان می‌شدیم ولی زمانی که هواپیما به زمین نشست، رو به بارگاه امیرالمومنین کرد و با امام خویش کمی نجوا کرد و راهش را پیش گرفت.



«یا امیرالمومنین‌(ع) من به خاطر شما به اینجا آمده‌ام و زیارت شما آرزوی قلبی من است و برای زیارت فرزندتان آقا روح‌الله می‌روم» این نجوایی است که عرب پور در نجف با مولایش می‌کند و راهش را برای دیدار امام خمینی (ره) پیش می‌گیرد.



حافظه خوبی در نقل خاطرات و واکاوی تاریخ انقلاب دارد از روزهای نخست انقلاب سخن به میان می‌آورد که به همراه آقای انصاری از نزدیکان امام برای ثبت اندازه لباس امام(ره) به بیت ایشان رفته و قبای امام را به عنوان الگو به مغازه برده بود.



عرب‌پور به خوبی به خاطر دارد، زمانی که مردم متوجه شدند قبای امام نزد او امانت است به مغازه آمدند و این لباس را به عنوان تبرک می‌بوسیدند که در همین لحظات، آقای انصاری برای باز پس گیری قبای امام به مغازه آمد.



اگر کمی برگ‌های تاریخ را ورق بزنی متوجه می‌شوی که سادگی امام خمینی (ره) موجب شده بود که بیش از یک قبا نداشته باشد و با توجه به اینکه امام آن روز دیدار مردمی داشت و نمی‌توانست بدون قبا حاضر شود آقای انصاری برای باز پس گیری قبا به مغازه استاد خیاط مراجعه کرده بود و شنیدن اینکه بنیانگذار انقلاب تنها یک قبا داشته است، ساده زیستی ایشان را به تو یاد آور می‌شود.



استاد خیاط به خوبی به خاطر دارد که بعد از دو روز دو تا قبا برای امام دوخته و به دفتر امام (ره) برده بود و زمانی که یکی از مسئولان دفتر امام مانع دیدار او و امام شد احساس مهمان کتک خورده به او دست داده بود.



عرب پور که در حین صحبت کردن مشغول کار است از علاقه اش برای دیدن امام در روزی که لباس ایشان را به دفتر برده بود سخن به میان می آورد و می‌گوید از ناراحتی ندیدن امام در خود فرو رفته بودم که با باز شدن صدای درب به خود آمدم که آن آقا مرا به داخل هدایت کرد و من از دیدن امام که قبا را پوشیده بود به شگفت آمدم و خوشحال شدم، که امام فرمود این لباس کمی بلند است، آن را اصلاح کنید.



عرب‌پور از آن روز با خوشحالی یاد می‌کند که به بهانه بلند بودن قبا توانسته بود امام را بینید و به خوبی به خاطر دارد از دو قبای دوخته شده امام یکی را برداشت و فرمود دیگری را به شخص دیگری بدهند.



حس دوختن لباس برای مرجعیت شیعه شوق آفرین و لذت بخش است به خصوص زمانی که این لباس را برای رهبری بزرگ بدوزی، این سخنان عرب پور است که بعد از  گذشت سال‌ها از آن به خوشی یاد می کند.



در برهه‌ای از زمان که عرب‌پور، رهبر معظم انقلاب را در دوران جوانی نمی‌شناخت نخستین بار برای ایشان لباسی به قیمت 9 تومان دوخته بود و پس از اینکه ایشان به ریاست جمهوری رسیدند نیز چندین لباس آماده کرده است ولی به گفته عرب‌پور رهبر معظم انقلاب بعد از اینکه به مقام رهبری ملت ایران رسیدند کمتر سفارش دوخت لباس می‌دهند.



لبخند شیرینی بر لب عرب‌پور است که با خود می‌اندیشی چه چیزی در ذهنش تداعی شده است که این چنین لبخند برلب دارد؛ وی ادامه می‌دهد در زمانی که جمعی از قاریان مصری برای ملاقات با رهبر معظم انقلاب آمده بودند، شحات انور یکی از لباده‌هایی را که دوخته بودم دیده بود و پرسیده بود خیاط این لباس کیست که جواب داده بودند عرب‌پور قمی…



هنوز لبخند روی لبانش نقش دارد که اضافه می‌کند: در آن مجلس، رهبر معظم انقلاب پرسیده بودند مگر عرب‌پور قمی زنده است و به دستور ایشان مرا به تهران بردند تا برای شحات انور لباس بدوزم و رهبر معظم انقلاب دستمزد خوبی به من دادند.



استاد خیاط که از همه آقایان علما، مراجع و سیاستمداران خاطره دارد به دوستی خود با رئیس جمهور اشاره می‌کند، شاید این دوستی موجب شده است که دوخت لباس رئیس جمهور در قم صورت بگیرد.



پیش از این در دورانی که تازه آقای روحانی، رئیس جمهور شده بود اگر به مغازه آقای عرب‌پور می‌رفتی به طور قطع لباده زیبایی که عکس رئیس جمهور روی آن سنجاق شده بود را می‌دیدی.



عرب‌پور دوست 50 ساله رئیس جمهور است از همان دوران جوانی و از ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی تاکنون چندین لباس برای ایشان دوخته و به تهران برده است.



زندگی آقای عرب‌پور خیاط علما نکته جالبی دارد، ازدواج در سن 14 سالگی … شاید اگر ازدواج در سنین پایین را در زمان‌های دور خانمی مطرح می‌کرد برایت تعجب آور نبود ولی برای مردان کمی ازدواج در این سن شاخص است.



استاد خیاط ازدواج زودهنگامش را اجبار پدر عنوان می‌کند و می گوید: مادرم تازه فوت کرده بود و پدرم به همین دلیل مجبورم کرد که در 14 سالگی ازدواج کنم.



شاید این ازدواج اجباری چندان هم بد نبوده است و حاصل این ازدواج اکنون 9 فرزند هستند و از آنجا که در آن ایام پسران راه پدر را دنبال می‌کردند همه پسران ایشان به خیاطی اشتغال دارند.



در کاوش خاطرات استاد خیاط متوجه می‌شوی که دوخت لباس علما با گذشت سال‌ها دچار تغییر شده است و لباده‌هایی که اکنون بر تن علما و شخصیت‌ها دیده می‌شود، در زمان گذشته اینگونه نبوده است و استاد خیاط همراه با گذشت زمان تغییراتی را در دوخت لباس علما کاربردی کرده است که به نوع خود ابتکاری خاص محسوب می‌شود.



جیب‌های خاص لباس روحانیت که اکنون روی آن قرار دارد ابتکاری است که آقای عرب‌پور انجام داده است و مورد استقبال قرار گرفته و اگر کسی هم بتواند چنین بدوزد یا از استاد خیاط آموخته است و یا مدتی شاگرد ایشان بوده تا فوت و فن خیاطی را به خوبی بیاموزد.



اگر رمز موفقیت استاد خیاط را جست و جو کنی به سحر خیزی  او از دیر باز پی می‌بری؛ او از ساعت 6 صبح در مغازه حضور پیدا می‌کند و مدت زمان طولانی می‌دوزد و می‌دوزد.



استاد خیاط، متولد و بزرگ شده یکی از محله‌های قدیمی قم به نام تکیه ملا محمود است و در همانجا با امام خمینی (ره) همسایه بوده است و اکنون پس از گذشت این همه سال که برای شمار فراوانی از علما و سیاسیون لباس دوخته و می‌دوزد بهترین دوران کارش را در زمانی می‌داند که برای امام خمینی (ره) لباس می دوخته است و معتقد است که برای خورشید لباس دوخته است.



ساعتی هست که استاد خیاط، کوک‌های پایانی لباده را تمام کرده و آن را برای چرخ کاری آماده کرده است، صدای چرخ خیاطی در سالن می پیچد و خیاطی لباده دیگری رو به پایان است.

 

 

مفاهیم کلیدی پیام به جوانان اروپا و آمریکای شمالی

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR «مفاهیم کلیدی» پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان اروپا و آمریکای شمالی را به همراه برگزیده‌ای از بیانات آیت‌الله خامنه‌ای درباره آن مفاهیم منتشر می‌کند:

* سیاستمداران غربی

مجموعه‌ی سیاستمداران غربی متأسفانه - یعنی همان مجموعه‌ی مؤثر که بیشتر هم تحت تأثیر صهیونیستها هستند - شده کارشان این: گمراه کردن افکار عمومی، دروغ‌پردازی کردن، شعارهای دروغین ساختن. ما میخواهیم از این رؤسای کشورها؛ اینقدر دروغ نگویند. این دولتهای غربی، دولت آمریکا، دولت انگلیس، بعضی دیگر از دولتهای اروپائی، اینقدر افکار عمومی دنیا را گمراه نکنند. ۱۳۸۸/۰۹/۱۵

* اسلام‌هراسی

امروز یکی از کارهای اساسی و مهمی که در شرکتهای هنری معروف دنیا مورد استفاده قرار میگیرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهان‌خواران را تهدید نکرده بود، در مقابل آن، این واکنشها نشان داده نمیشد. اینکه می‌بینید گروه‌هایی را به نام اسلام و به نام حکومت اسلامی میسازند، میتراشند، مسلّح میکنند، پشتیبانی میکنند، به جان انسانها می‌اندازند و کشورها را به‌وسیله‌ی آنها ناامن میکنند، این نشان‌دهنده‌ی نفوذ پیام اسلام است. از اسلام حقیقی میترسند. ۱۳۹۳/۰۸/۲۶

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28736/Vazhegan.jpg

* استعمار غرب

کشورهای زیادی با ملتهای بسیار انبوهی در شرق و غرب عالم- در آفریقا، در آسیا- به واسطه‌ی دانش کشورهای غربی سرکوب شدند؛ به استعمار کشیده شدند؛ نسلهای انسانی به اسارت گرفته شدند. سیاهان امروز آمریکا، فرزندان همان مستمندانی هستند که به وسیله‌ی استعمارگران غربی از کشورهای آفریقائی به اسارت گرفته شدند؛ از میان خانه و زندگی و مزرعه و زیستگاه خودشان این‌ها را مثل حیوانات صید کردند و به کار سخت گماشتند و آواره کردند. این کار در سرتاسر دنیا، در شبه قاره‌ی هند، در منتهاالیه آسیا، در دورانهای سیاه هم اتفاق افتاد. با علم خود، با دانشی که به دست آورده بودند و موهبت الهی بود، بندگان خدا و خلق خدا را به ذلت کشیدند؛ به ستم دچار کردند؛ زندگی‌های آن‌ها را برای دورانهای طولانی تباه کردند.

بعد هم از همین دانش‌هائی که در اختیار گرفتند با بالا رفتن از پلکان علم، بمب اتم ساخته شد؛ سلاحهای شیمیائی ساخته شد؛ نسل‌هائی نابود شدند؛ انسان‌هائی به ماتم عزیزان خود نشستند؛ و دنیا آن چیزی شد که شما در جغرافیای سیاسی عالم مشاهده می‌کنید: تقسیم عالم به دو جناح زورگو و زورپذیر؛ ستمگر و ستم‌پذیر؛ آن هم با فاصله‌ی بسیار زیاد. ۱۳۸۸/۰۱/۲۶


* برنامه‌ قدرتهای بزرگ

سیاست قدرتهای مداخله‌گر در همه‌ی کشورها ایجاد ناامنی است؛ ناامنی سیاسی، ناامنی اخلاقی و فرهنگی. این سیاستی است که امروز و از دیرباز از سوی قدرتهای متجاوز و مداخله‌گر در همه جای دنیا اعمال میشود. آنها چه بخواهند، چه نخواهند، وجودشان و حضورشان موجب ناامنی است. شما ببینید امروز کجاست که نیروهای مداخله‌گر و فضولِ قدرتهای بزرگ حضور دارند و آن‌جا ناامنی نیست؟ هرجا که امتداد نفوذ قدرتهای مداخله‌گر جهانی است، در کشورهای گوناگون عالم، نشانه‌های ناامنی مدنی و فرهنگی و اخلاقی و عدم آرامش عمومی در آن‌جاها محسوس است. ۱۳۸۳/۰۷/۱۵

* تروریسم

هرکس که در گوشه‌ای از دنیا؛ در شهری، در روستایی، در خیابانی، در هرجایی بمب‌گذاری کند و مردم بی‌پناه، مردم بی‌گناه، زن و مرد و غیر نظامیان را از بین ببرد، تروریست است. ما از چنین کسانی هرگز حمایت نکرده‌ایم و نمی‌کنیم. ۱۳۷۲/۰۱/۰۴



* قرآن

مشکلات هر جامعه‌ای با قرآن حل خواهد شد. با معارف قرآنی، مشکلات حل میشود. قرآن راه‌حل معضلات زندگی بشر را به فرزندان آدم هدیه میکند؛ این وعده‌ی قرآنی است و تجربه‌ی دوران اسلام هم این را نشان داده. ۱۳۹۱/۰۴/۳۱



* زندگی پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)

پیامبر اسلام رفتارش با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، همیشه بشاش بود. تنها که می‌شد، آن وقت غمها و حزنها و همومی که داشت، آنجا ظاهر می‌شد. هموم و غمهای خودش را در چهره‌ی خودش جلو مردم آشکار نمی‌کرد. بشاش بود. به همه سلام می‌کرد. اگر کسی او را آزرده می‌کرد، در چهره‌اش آزردگی دیده می‌شد؛ اما زبان به شکوه باز نمی‌کرد. اجازه نمی‌داد در حضور او به کسی دشنام دهند و از کسی بدگویی کنند. خود او هم به هیچ‌کس دشنام نمی‌داد و از کسی بدگویی نمی‌کرد. کودکان را مورد ملاطفت قرار می‌داد؛ با زنان مهربانی می‌کرد؛ با ضعفا کمال خوش‌رفتاری را داشت. ۱۳۷۹/۰۲/۲۳



* تمدن اسلامی

کتاب «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری»، نوشته‌ی «آدام متز»، نشان می‌دهد که تمام محیط اسلامی، اصلا بازار علم دنیاست. ۱۵/۱۱/۱۳۷۰  قرن چهارم هجری، قرن شکوفایی علم و فلسفه در دنیای اسلام است؛ قرن ابن‌سینا؛ قرن فارابی؛ قرن رازی؛ قرن حکمای بزرگ الهی؛ قرن شخصیتهایی که بعضی از آثار علمی آنها دنیا را تا همین روزهایی که من و شما زندگی میکنیم، هنوز در تسخیر خود دارد. ۱۳۷۹/۱۲/۰۹

ادامه »

نقش انگشتر 14 معصوم چه بوده است؟

گويا برخي از معصومين انگشترهاي متعددي داشته‌اند و بر هر كدام جمله يا عبارتي بوده كه بيان كننده جوهره و تفكر خاص ايشان بوده است. بر اين اساس بايد گفت:

نقش انگشترهاي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:

1. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[1]

2. گفته شده انگشتري ديگر با نقش: «صَدَقَ اللَّه‏» نيز داشته‌اند.[2]

نقش انگشترهاي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علي عليه‌السلام:

1. «اللَّهُ الْمَلِك‏»[3]

2. «اللَّهُ‏ الْمَلِكُ‏ وَ عَلِيّ‏ عَبْدُه»[4]

3. «أَسْنَدْتُ‏ ظَهْرِي‏ إِلَى‏ اللَّه».[5]

نقش انگشترهاي صديقه طاهره سلام الله عليها:

1. «أمن المتوكّلون».[6]

2. گفته شده: «اللّه وليّ عصمتي»

3. برخي نيز گفته‌اند ايشان انگشتري از نقره، با اين نقش داشته: «نعم القادر اللّه»[7]

4. نيز انگشتري با نقش انگشتر حضرت سليمان بن داود داشته: «سبحان من ألجم الجنّ بكلماته»‏

نقش انگشترهاي امام حسن عليه السّلام:

1. «العزّة للّه»‏[8]

2. «حسبي الله»[9]

نقش انگشترهاي امام حسين عليه‌السلام:

1. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه»‏[10]

2. «حسبي‌الله»[11]

3. ايشان انگشتر ديگري با نقش « لا إله إلّا اللّه عدّة للقاء » داشته‌اند[12]

نقش انگشترهاي امام سجاد عليه‌السلام:

1. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم»‏[13]

2. «خَزِيَ وَ شَقِيَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي»‏[14]

3. «وَ ما تَوْفِيقِي‏ إِلَّا بِاللَّه»[15]

4. همچنين بر اساس برخي گزارش‌ها آن حضرت انگشتر امام حسين (ع) را كه نقش «إِنَ‏ اللَّهَ‏ بالِغُ‏ أَمْرِه‏» داشت، در دست مي كردند.[16]

نقش انگشترهاي امام باقر عليه‌السلام:

1. «الْعِزَّةُ لِلَّه»‏[17]

2. «رَبِّ‏ لا تَذَرْنِي فَرْداً»[18]

3. «الْقُوَّةُ لِلَّهِ‏ جَمِيعاً»[19]

نقش انگشترهاي امام صادق عليه‌السلام:

1. «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ء»[20]

2. «اللَّهُ وَلِيِّي وَ عِصْمَتِي مِنْ خَلْقِه»‏[21]

3. «اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ ثِقَتِي‏ فَقِنِي‏ شَرَّ خَلْقِك‏»[22]

نقش انگشتر امام كاظم عليه‌السلام:

1. «حَسْبِيَ اللَّه»‏.[23]

2. «الْمُلْكُ‏ لِلَّهِ‏ وَحْدَه»[24]

نقش انگشترهاي امام رضا عليه‌السلام:

1. «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»‏[25]

2. ايشان همچنين انگشتر پدرشان را نيز دست مي‌كردند[26]

نقش انگشتر امام جواد عليه‌السلام:

«حَسبي اللهُ حافِظي»[27]

نقش انگشترهاي امام هادي عليه‌السلام:

1. «الله رَبّي و هو عِصمَتي مِن خَلقِه»[28]

2. «حِفْظُ الْعُهُودِ مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ الْمَعْبُود»[29]

3. «العزّة للّه»‏[30]

نقش انگشتر امام عسكري عليه‌السلام:

«سُبْحَانَ‏ مَنْ‏ لَهُ‏ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض»[31]

نقش انگشتر حجة بن الحسن العسكري

1. «أنا حجة الله و خالصته»[32]

2. و به نقلي «أنا حجّة الله»[33]

پي نوشت:

[1] . كليني، الكافي، (تحقيق علي اكبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1407ق، چ4) ج6، ص473.

[2]. علامه مجلسي، بحار الانوار، (بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق، چ2) ج16، ص96.

[3] . كليني، الكافي، ج6، ص473.

[4] . «خداوند، فرمانروا و على، بنده اوست»؛ شريف الرضي، خصائص الائمه (ع) (خصائص اميرالمؤمنين عليه السلام)، (تحقيق محمدهادي اميني، آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ اول، 1406ق) ص 39؛ ابن بطريق، عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، (جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1407ق) ص31.

[5] . «پشت من به خداوند متّكى است»؛ سيد مرتضى فيروزآبادى‏، فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت‏، (ترجمه محمدباقر ساعدى،‏ نشر فيروزآبادى، قم، چاپ اول، 1374ش) ج1، ص 344

[6] . رحماني همداني، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي،(تهران، انتشارات منير، 1378ش، چ3) ص676.

[7] . ذكروا أنّ لنقش هذه الكلمات في فصّ الخاتم تأثيرا عجيبا لدفع الأعداء و حفظ الأموال و الأولاد و البدن عن شرّ الإنس و الجنّ و الأهرمن و جميع المكاره و الآفات و الأسواء و البليّات. (انصاري زنجاني، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله عليها، (قم، دليل ما، 1428ق، چ اول) ج17، ص527؛ رحماني همداني، فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفي، ص676).

[8] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج11، ص63 و ج43، ص 242. طبري، دلائل الامامة، (قم، بعثت، 1413ق، چ اول) ص163.

[9] . كليني، الكافي، ج 6، ص 473.

[10] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج46، ص221.

[11] . كليني، الكافي، ج6، ص473.

[12] . نعمت الله جزايري، رياض الابرار، (بيروت،‌ موسسه التاريخ العربي، 1427ق، چ اول) ج1، ص77 و نيز ر.ك ج2،‌ ص16.

[13] . كليني، الكافي، ج6، ص473.

[14] . كليني، الكافي، ج6، ص474.

[15] . «و توفيق من، جز به خدا نيست»؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 14.

[16] . كليني، الكافي، ج6، ص474.

[17] . كليني، الكافي، ج6، ص473.

[18] . «پروردگارا! مرا تنها مگذار»؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 345.

[19] . «تمامِ قدرت، از آنِ خداست»؛‏ اربلي، كشف الغمة في معرفة الأئمة، (تحقيق هاشم رسولي محلاتي،انتشارات بني هاشمي، تبريز، چاپ اول، 1381ق) ج2، ص133.

[20] . كليني، الكافي، ج6، ص473.

[21] . كليني، الكافي، ج6، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج11، ص63.

[22] . «خدايا! تو مورد اعتماد من هستي پس مرا از شرّ خلق تو نگهدار»؛ كليني، الكافي، ج 6، ص 473؛ و در برخي منابع حديثي عبارت «ربّ أَنْتَ‏ ثِقَتِي‏ فَقِنِي‏ شَرَّ خَلْقِك»؛ نوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، (قم، مؤسسه آل البيت (ع)، 1408ق، چاپ اول) ج 3، ص 302؛‏ و نيز «رَبِّ يسِّرْ لِي أَنْتَ‏ ثِقَتِي‏ فَقِنِي‏ شَرَّ خَلْقِك» آمده است؛ نعمان بن محمد معروف به ابن حيون، دعائم الإسلام‏، (تحقيق آصف فيضي، قم، مؤسسه آل البيت (ع)، 1385ق، چ2) ج2، ص165.

[23] . كليني، الكافي، ج6، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج11، ص63.

[24] . مجلسي، بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[25] . كليني، الكافي، ج6، ص474.

[26] . كليني، الكافي، ج6، ص473؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج11، ص63.

[27] . «بس است مرا خدايي كه حافظ من است»؛ طبرسي، مكارم الاخلاق، (قم، انتشارات شريف رضي، 1412ق، چ4) ص 91.

[28] . «خدا، پروردگار من است و او پناه من از خلقش است»؛ جزايري، رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج 2، ص 460.

[29] . «حفظ اموري كه خدا در ترك يا انجام آن با ما عهد بسته است، از خُلقياتيست كه خدا دوست دارد»؛ حسينى عاملى‏، التتمة في تواريخ الأئمة (ع)، (قم،نشر بعثت، 1412ق، چ اول) ص 136؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 50، ص 117.

[30] . طبري، دلائل الامامة، (قم، بعثت، 1413ق، چ اول) ص397.

[31] . «پاك و منزه است خدايي كه كليدهاى آسمان ها و زمين از آن اوست»؛‏ مجلسي، بحارالانوار، ج 50، ص 238.

[32] . «من حجّت و خالص خدا هستم»؛ علي يزدي حايري، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، (تحقيق علي عاشور، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1422ق، چ اول) ج1، ص428؛ محدّث نوري، نجم الثاقب في أحوال الإمام الغائب، (قم، انتشارات مسجد جمكران، 1384ش‏، چ10) ج1، ص101.

[33] . شيخ عباس قمى،‏ منتهي الآمال، (قم،نشر دليل ما، 1379ش، چ اول) ج3، ص1975.

فرماندهی که به دعوت «حاج قاسم» به نیروی قدس رفت

آرزوی شهادت شهید الله دادی؛ 27 سال پیش

سردار “محمدعلی الله دادی” روز گذشته در حین بازدید از منطقه «قنیطره» سوریه مورد حمله بالگرد نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفت که بر اثر این جنایت این سردار دلاور همراه با تعدادی از اعضای حزب الله به شهادت‌ رسید.


این سردار شهید متولد سیرجان است. سال 1359 به اتفاق سردار شهید زندی نیا به جبهه‌های جنوب رفت و در کنار شهید حسین علم الهدی و شهدای دانشجو به مبارزه پرداخت.

 

پس از این حماسه و شهادت حسین علم الهدی در هویزه همراه با یکدیگر به دهلاویه رفتند و در جمع نیروهای شهید چمران به مبارزات چریکی پرداختند. این سرداران شهید همچنین در عملیات طریق القدس که منجر به آزادسازی سوسنگرد و بستان شد، حضور داشتند. وی در این عملیات فرمانده یگان خمپاره انداز بود.

 

پس از این شهید الله دادی به کرمان برمی‌گردد و در اعزام مجدد به گردان ادوات لشکر 41 ثارالله می‌رود. لشکری که فرماندهش سردار قاسم سلیمانی بود.

 

قبل از عملیات بدر در سال 63 فرمانده گردان ادوات لشکر ثارالله  شهید صادقی بود و جانشین او نیز سردار شهید زندی نیا. با شهادت سردار صادقی در این عملیات زندی نیا فرمانده گردان می‌شود و شهید الله دادی فرمانده یگان تطبیق آتش.

 

تطبیق آتش نیازمند بهترین و باهوش‌ترین نیروها بود. نیروهایی که تخصص بسیار خوبی در مباحث ریاضی داشتند. تطبیق آتش یعنی زاویه را به خوبی بشناسی و آتش را به آن نقطه هدایت کنی. الله دادی فرمانده این یگان بود.

 

قبل از عملیات والفجر 8، شهید الله دادی مطرح می‌کند که نقشه‌های موجود از دوره پهلوی دوم از منطقه اشتباه است چون یک بلوک کم دارد و نیاز است مجدد نقشه برداری شود. به همین منظور از منطقه آبادان و فاو عراق دوباره نقشه برداری و عکس برداری می‌شود و پس از این کار مشخص می‌شود که حرف شهید الله دادی درست بوده است.

 

در عملیات کربلای 1 شهید الله دادی فرمانده گردان ادوات سبک می‌شود. گردان ادوات سبک شامل تیربارها و خمپاره‌اندازها و تجهیزات سبک است که نیروهای این گردان هنگام عملیات همراه با گردان پیاده وارد عمل می‌شوند. ویژگی شخصیتی نیروهای این گردان شجاعت و زبدگی بود.

 

4 دی سال 64 که عملیات کربلای 4 آغاز شد شهید الله دادی توانست وارد جزیره ام الرصاص شود اما با توقف عملیات به عقب برمی‌گردد. دو هفته بعد در عملیات کربلای 5 فرمانده تیپ ادوات یعنی شهید زندی نیا، دوست و همراه همیشگی این شهید بزرگوار در خط به شهادت می‌رسد. قاسم سلیمانی در اثنای عملیات از پشت بی‌سیم دستور می‌دهد که محمدعلی فرمانده تیپ رعد ادوات لشکر ثارالله شود.

 

او تا پایان جنگ با این سمت در میدان نبرد و جنگ باقی ماند.اوج اقتدار و نقش آفرینی این سردار بزرگوار در عملیات والفجر 10 در منطقه‌ی مشرف به سلیمانیه عراق بود.

 

پس از پایان جنگ فرماندهی تیپ 38 ذوالفقار کرمان را بر عهده می‌گیرد. پس از آن به مدت 3 سال فرمانده تیپ رمضان لشکر 27 محمدرسول الله(ص) می‌شود. سپس به یزد می‌رود و فرماندهی سپاه الغدیر را بر عهده می‌گیرد تا اینکه چند سال پیش به دعوت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به نیروی قدس رفت تا در لبنان و سوریه به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.

سردار شهید محمدعلی الله‌دادی جانباز ۳۰ درصد بود و دارای دو پسر و یک دختر است و این شهید بزرگوار خواهان حضور در کنار رزمندگان مقاومت برای مبارزه بود و مدتی بعد هم به عنوان مستشار نظامی در خدمت رزمندگان مقاومت در سوریه و لبنان قرار گرفت .

 

مصاحبه ای از شهید علی الله دادی در 27 سال پیش زمانی که بعد از عملیات کربلای 5 به فرماندهی تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله منصوب شده بود انجام شده است. دقت در جملات کوتاه ایشان نشان از روح بلند و اعتقاد راسخ به جهاد در راه خدا دارد و آرزوی شهاتی که پس از 27 سال از سوی خدا برآورده شد !

 

آرزوی شهادت شهید الله دادی؛ 27 سال پیش-1آرزوی شهادت شهید الله دادی؛ 27 سال پیش-2آرزوی شهادت شهید الله دادی؛ 27 سال پیش-3آرزوی شهادت شهید الله دادی؛ 27 سال پیش-4

شیطان با کید و مکر لطیفش به سوی تو می‌آید و ...

شیطان با کید و مکر لطیفش به سوی تو می‌آید و تو را به طاعتی امر می‌کند که می‌داند با آن الفت و انس داری و آن را فرو نمی‌گذاری، پس تو گمان می‌بری که او فرشته‌ای بخشنده است، در حالی که بدون تردید او شیطان رانده شده

کلمه «شیطان» به زبان انگلیسی «Satan» از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمده‌است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق می‌شود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده‌ است.به عبارت دیگر شیطان به هر موجود طغیانگر و دور از رحمت خداوند متعال که کارش وسوسه خلق و دعوت آنان به بدی‌ها است اطلاق می‌شود؛ چنان که بر موجود سرکش و متمرد معروف؛ یعنی ابلیس که از سجده بر حضرت آدم علیه‌السلام سر باز زد و نیز بر فرزندان او که از جنس جن است، اطلاق می‌شود.

در سفارش و وصیت امیرالمؤمنین علی(ع) به کمیل بن زیاد چنین آمده است: شیطان با کید و مکر لطیفش به سوی تو می‌آید و تو را به طاعتی امر می‌کند که می‌داند با آن الفت و انس داری و آن را فرو نمی‌گذاری، پس تو گمان می‌بری که او فرشته‌ای بخشنده است، در حالی که بدون تردید او شیطان رانده شده است پس وقتی به او انس گرفتی و اطمینان یافتی، تو را به اتخاذ تصمیماتی هلاک‌کننده که نجاتی در آن نیست وا می‌دارد.

 

ای کمیل! وقتی که شیطان در سینه‌ات وسوسه کرد بگو: «از شیطان گمراه به خدای توانا پناه می‌برم، و از شر آنچه در فضا و قدر الهی معین شده است به حضرت محمد(ص) که راضی و خشنود از حق است پناهنده می‌شوم، و از شر جن و انس به معبود انسان‌ها پناه می‌برم، و صلوات و سلام خداوند بر حضرت محمد و خاندانش باد»؛ أَعُوذُ بِاللّه الْقَوِی مِنَ الشَّیطانِ الْغَوِی وَ أَعُوذُ بِمُحَمَّدٍ الرَّضِی مِنْ شَرِّ ما قَدَّرَ وَ قَضی، وَ أَعُوذُ بِإِلهِ النّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ.این پناه جستن به حق تو را از زحمت و اذیت ابلیس و شیاطین همراه او، اگر چه تماماً مثل او ابلیس باشند، کفایت خواهد کرد.روی عن الصادق(ع):‌ صَوْمُ شَهْرِ الصَّبْرِ وَثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ یُذْهِبْنَ وَحَرَ الصَّدْرِ.از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: روزه سه روز در هر ماه معادل روزه تمام عمر است و موجب زائل شدن وسوسه درون سینه می‌شود.



امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: وقتی شیطان یکی از شما را وسوسه کرد، باید به خداوند پناه برد و با زبان و قلب خود بگوید: به خدا و رسول او ایمان آوردم و دین خود را برای او خالص گردانیدم؛ آمَنْتُ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ.در کتاب سفینة البحار از علی(ع) نقل شده است که پیغمبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: برای هر قلبی وسوسه‌ای است، پس وقتی وسوسه حجاب قلب را درید و زبان به آن گویا شد، موجب عقوبت بنده می‌شود، و هنگامی که هنوز حجاب قلب را پاره نکرده و زبان آدمی به آن گویا نشده است، گناهی بر بنده نیست.

 

و نیز روایت شده است که وقتی درباره عظمت و جبروت خداوند یا برخی از صفات او چیزی (وسوسه‌ای) به قلبت خطور کرد، بگو: «لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین»، وقتی چنین گفتی، به سوی ایمان خالص بازگشته‌ای.امام صادق(ع) فرمود: شیطان به وسیله وسوسه در سینه بنده‌ای جای نمی‌گزیند، مگر آنکه چنین از یاد خدا اعراض و دوری کند و امر الهی را ضعیف و خوار شمارد و آنچه را که خداوند نهی فرموده مرتکب شود و آگاهی حق را بر سرّ و باطن خویش فراموش کند.آنچه از وسوسه که در قلب جای نگرفته باشد، ناشی از معرفت قلب و مجاورت طبع است. اما وقتی وسوسه در قلب جای‌گیر شد، همان گمراهی و کفر خواهد بود. خداوند عز و جل به لطف دعوت خویش بندگان را به سوی خود خوانده است و آنان را از دشمنی ابلیس آگاه فرموده است. پس فرمود - که عزیز است گوینده آن:‌ «بدون شک شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن بدارید»؛ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا.

 

پس با او همچون شخص غریب با سگ چوپان باش که غریب برای آنکه سگ را از خود منصرف کند به صاحب سگ پناهنده می‌شود. همچنان وقتی شیطان در حال وسوسه به سویت آمد تا تو را از راه حق دور کرده و گمراهت کند و تو را از یاد خدا به فراموشی بیندازد، از او به پرودگار خودت و او پناهنده شو، پس بدون تردید خداوند، حق را در برابر باطل تقویت نموده و مظلوم را یاری می‌کند، به فرموده او -عز و جل-: «بدون شک شیطان را بر کسانی که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، سلطنت و چیرگی نیست»؛ إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.

 

و تو هرگز قادر به رهایی از سلطه و غلبه شیطان و شناخت نسبت به کیفیت آمدن او و راه‌ها و شیوه‌های وسوسه او نیستی، مگر از طریق دوام در مراقبت، و استقامت و پایداری بر بساط خدمت، و بیم از خداوند آگاه، ذکر کثیر و زیاد.

 

اما وقتی را که انسان به بیهودگی می‌گذراند، در آن اوقات صید شیطان می‌شود لذا عبرت بیاموز از آنچه که شیطان با خویشتن کرد: تکبرش و گمراه کردنش. بنگر که چگونه عمل و عبادت و بصیرتش او را مغرور و فریفته کرد و دچار عجب و خودبینی ساخت و چگونه آن عمل و معرفت و استدلال به آنچه که عقلش دریافته بود او را بر خداوند گستاخ نمود، که لعنت جاودانه بر او باد. پس گمان تو نسبت به نصیحت و دعوت او برای دیگری چیست؟! به ریسمان محکم‌تر خداوند چنگ بزن، آن چیزی جز پناهندگی و اضطرار به سوی حق همراه با صحت و صداقت در افتقار و درویشی در هر نفسی نیست.و مبادا که شیطان با آراستن طاعات، تو را بفریبد زیرا که او ۹۹ درِ خیر را برای تو می‌گشاید تا در مورد یکصدم بر تو غلبه یابد پس به وسیله مخالفت با دستوراتش و بستن راهش و ضدیت با خواهش‌هایش با او مقابله و ستیز کن.

منبع:نشان از بی‌نشان‌ها