روحانی وهابی: حضرت فاطمه زهرا(س) عامل شیعه شدن من بود

روحانی وهابی که به مذهب حقه تشیع گرویده است، مظلومیت و حقانیت حضرت زهرا (س) را عامل شیعه شدن خود برشمرد و گفت: برای وهابیان خیلی سخت است که قبول کنند حقانیت از آن حضرت زهرا (س) است چون با این کار، خودشان را زیر سوال می برند.

دکترعصام العماد روحانی وهابی راه یافته به مذهب نورانی تشیع با اشاره به ویژگی خانوادگی خود اظهار داشت: خانواده بنده یکی از خانواده های ریشه دار یمنی و مشهور از نظر سیاسی و دینی است و تحت تربیت عموی خویش شیخ عبدالرحمن العماد رشد کردم و افکار سلفیت و وهابیت را فرا گرفتم.

عماد تأکید کرد: وهابیون تلاش دارند که از طریق ماهواره، کتاب، جزوهها و نشریات نسبتهای ناروایی را به شیعه وارد کنند و وجهه شیعه را منفی جلوه دهند و در این مسیر از هزینههای فراوان بهره جسته و سعی دارند نقطه ضعفها، مشکلات و عدم اصیل و واقعی بودن خودشان را در پرتو این گونه اعمالشان منفی نگاه دارند.


وی متذکر شد: آنها با اعمال نفوذ و فشارهای متعدد سعی در کنترل و محدودکردن مکتب تشیع را دارند به گونهای که تلاش میکنند مبانی اعتقادی و اصول آرمانی این مکتب در جوامع علمی گسترش پیدا نکند و آحاد آزاداندیشان و حقیقتطلبان به این اصول و آرمانها دسترسی پیدا نکنند.


این استاد برجسته علوم حوزوی گفت: زمانی که در کتاب جاهز (از علمای اولیه اهل تسنن) مشغول تحقیق بودم به عبارتی برخورد کردم که این عالم سوالی مطرح کرده بود که چرا مسلمانان بعد از رحلت رسول اکرم(ص) از دخترش حمایت نکردند.

وی افزود: حضرت زهرا(س) برای اثبات تملک بر فدک حضرت علی(ع) و حسن و حسین (ع) را شاهد قرار داد، پس چرا خلیفه اول قبول نکرد، پاسخ جاهز بسیار مفید است، ایشان برای پاسخ به این مساله به ازدواج موقت اشاره می کند.

العماد عنوان کرد: جاهز می گوید زمانی که خلیفه دوم در خطبه و در منبر متعلق به پیامبر(ص) با صراحت اعلام می دارد که رسول گفته ازدواج موقت حلال است و من می گویم حرام است و همه صحابه پای منبر نشستند، گوش می دهند و حرفی نمی زنند دیگر توقع دفاع از حق دختر پیامبر که بعد از رحلت ایشان مستضعف شده است را نمی توان داشت.

وی سپس به عبارتی از امام فخرالدین رازی اشاره کرده و گفت: زمانی که وهابی بودم گمان می کردم این که زهرا(س) گفته است در تشییع من دو خلیفه شرکت نکنند عیب از زهرا(س) است نه از دو خلیفه اما پس از تحقیق متوجه این توصیه حضرت زهرا شدم.

عماد ادامه داد: در حال تحقیق در مورد این مساله بودم که به عبارتی از امام فخرالدین رازی برخورد کردم که جالب بود و بعد از خواندن این عبارت اطمینان یافتم حقانیت با حضرت زهرا(س) است، این عبارت این بود که من در حیرتم زمانی که آیات ارث و تاکید پیامبر(ص) برای آنکه انسان تلاش کند برای ورثه مال و زمین بگذارد وجود دارد چطور ممکن است رسول(ص) فدک را بخشیده باشد و به فاطمه(س) نداده باشد

تبیین ظلم به حضرت زهرا(س) را رسالت خود می دانم

عصام العماد افزود: زمانی یکی از صحابه نزد پیامبر(ص) آمد و گفت تمام اموالم را وقف کردم، رسول ناراحت شدند و گفتند تو حق داری ثلث مال خود را ببخشی، حال چطور ممکن است رسول گفته باشد بعد از من تمام ماترک صدقه باشد.

وی گفت: بر مبنای رای تمام انسان های عاقل اگر کسی بخواهد مالی را وقف کند اولین نفراتی که متوجه می شوند فرزندان او هستند نه دوستان و یاران که ارث به آنها تعلق نمی گیرد، مگر در حالتی که پدر احساس کند فرزندان سفیه باشند، سفیه یعنی کسی که نمی تواند مال و زمین را نگه دارد.

این عالم وهابی راه یافته به مذهب تشیع ادامه داد: با وجود اینکه رسول(ص) سید عقلا است چطور ممکن است به خلیفه اول گفته باشد مال من صدقه باشد و به دخترش نگفته است، گفتم شاید دخترش زهرا(س) سفیه باشد، تحقیق کردم و دیدم رسول اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) را کامل ترین زن عالم معرفی کرده، پس چطور ممکن است به خاندان خود نگفته باشد.

وی اظهار داشت: من با خواندن این عبارات در کتاب امام فخرالدین رازی به حیرت فرو رفتم،مظلومیت حضرت زهرا(س) از مهمترین عوامل گرایش به تشیع است و من این امر را در مقاله ای با عنوان “نقش مظلومیت حضرت زهرا در استبصار مطرح کردم.

عصام العماد گفت: کتابی که یکی از علمای اهل تسنن که شیعه شده نوشته است نامش را گذاشته است (بنور فاطمه سلام الله علیها اهتدیت) و در این کتاب می گوید بنده با خواندن خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها شیعه شدم.


وی ادامه داد: برای وهابیان خیلی سخت است که قبول کنند حقانیت از آن زهرا سلام الله علیها است چون با این کار، خودشان را زیر سوال می برند و به خاطر همین من دیدم بهترین وسیله برای تبیین وتثبیت برائت، توضیح دادن داستان حضرت زهرا سلام الله علیها و قیام آن حضرت در مقابل آن دو نفر و مظلومیت فوق العاده آنحضرت به وسیله آنهاست.


عصام عماد یک وهابی بود که پس از مطالعه درباره مذهب حقه شیعه مثل بسیاری از علمای سنی به مذهب شیعه گروید وی 17 سال در مراکز علمی اهل سنت به تحصیل پرداخت، وی پس از اینکه کتبی را بر علیه شیعه و امام علی (ع) نوشت به حقانیت شیعه و امیر المومنین پی برده و پس از شیعه شدنش کتبی بر رد کتب قبلی خود نوشت.

منبع:سایت صالحین


سیمای حضرت فاطمه زهرا (س) در روز قیامت

برانگیخته شدن و رستاخیز، از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینده ی بشر است، زمانی که معصومان (علیهم السّلام) همواره بدان می اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش می شدند. حضرت فاطمه (علیها السّلام) نیز چنین بود و بیشتر به آن زمان می اندیشید.فکر زنده شدن، عریان بودن انسان ها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهی و … او را در اندوه فرو می برد.

امیرمؤمنان، علی (علیه السّلام) می فرمایند:

«روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فاطمه (علیها السّلام) وارد شد و او را اندوهناک یافت.

فرمود: «دخترم! چرا اندوهگینی؟»

فاطمه (علیها السّلام) پاسخ داد: «پدر جان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز، رنجم می دهد.»

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آری دخترم! آن روز، روز بزرگی است؛ امّا جبرئیل از سوی خداوند برایم خبر آورد، من اوّلین کسی هستم که برانگیخته می شوم. سپس ابراهیم و آنگاه همسرت، علیّ بن ابی طالب. پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوی تو می فرستد. وی هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار می سازد.

آنگاه اسرافیل لباس های بهشتی برایت می آورد و تو آنها را می پوشی. فرشته ی دیگری به نام زوقائیل مرکبی از نور برایت می آورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مرکب سوار می شوی و زوقائیل آن را هدایت می کند. در این حال، هفتاد هزار فرشته با پرچم های تسبیح، پیشاپیش تو راه می روند.

اندکی که رفتی، هفتاد هزار حورالعین، در حالی که شادمانند و دیدارت را به یکدیگر بشارت می دهند، به استقبالت می شتابند. به دست هر یک از حوریان، منقلی از نور است که بوی عود از آن برمی خیزد… آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت حرکت می کنند.

فاطمه جان! هنگامی که به وسط جمعیّت حاضر در قیامت می رسی، کسی از زیر عرش پروردگار، به گونه ای که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد می زند: چشم ها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صدّیقه ی فاطمه، دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهانش عبور کنند. هنگامی که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدی، مریم، دختر عمران، همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبالت می آید و بر تو سلام می گوید. آنها سمت چپت قرار می گیرند و همراهت حرکت می کنند. آنگاه مادرت خدیجه، اوّلین زنی که به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچم های تکبیر در دست دارند، به استقبالت می آیند. وقتی به جمع انسان ها نزدیک شدی، حوّاء، با هفتاد هزار العین به همراه آسیه نزدت می آیند و با تو رهسپار می شوند.»(1)

جابر بن عبدالله انصاری نیز در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این حضور را چنین توصیف می کند:

«روز قیامت، دخترم، فاطمه بر مرکبی از مرکب های بهشت وارد عرصه ی محشر می شود، مهار آن مرکب از مروارید درخشان، چهارپایش از زمرّد سبز، دنباله اش از مُشک بهشتی و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدی از نور قرار دارد که بیرون آن، از درونش و درون آن، از بیرونش نمایان است. فضای داخل آن گنبد، انوار عفوّ الهی و خارج آن، پرتوی رحمت خدایی است. بر فرازش تاجی از نور دیده می شود که هفتاد پایه از درّ و یاقوت دارد که همانند ستارگان درخشان، نور می افشانند.

در هر یک از این دو سمت راست و چپ آن مرکب، هفتاد هزار فرشته به چشم می خورد. جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صدای بلند ندا می کند: نگاه خود، فراسوی خویش گیرید و نظرها پایین افکنید. این فاطمه، دختر محمّد است که عبور می کند. در این هنگام، حتّی پیامبران، انبیا، صدّیقین و شهدا همگی از ادب، دیده فرو می گیرند تا فاطمه (علیها السّلام) عبور می کند و در مقابل عرش پروردگارش قرار می گیرد.»(2)


1- منبری از نور برای حضرت فاطمه (علیها السّلام)

در ادامه ی گفت و گوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دختر گرامی اش درباره ی چگونگی حضور وی در عرصه ی قیامت، چنین می خوانیم:

«سپس منبری از نور برایت برقرار می سازند که هفت پله دارد و بین هر پله ای تا پله ی دیگر صف هایی از فرشتگان قرار گرفته اند که در دستشان پرچم های نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر، حورالعین صف می کشند.

آنگاه که بر بالای منبر قرار می گیری، جبرئیل می آید و می گوید: «ای فاطمه! آنچه مایلی از خدا بخواه.»(3)

اوّلین درخواست فاطمه (علیها السّلام) در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شکایت از ستمگران است.»

جابربن عبدالله انصاری از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می کند:

«هنگامی که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار می گیرد، خود را از مرکب به زیرانداخته، اظهار می دارد: «الهی و سیّدی! میان من و کسی که مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داوری کن. خدایا! بین من و قاتل فرزندم، حکم کن…»(4)

بر اساس روایتی دیگر، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«دخترم فاطمه، در حالی که پیراهن های خونین در دست دارد، وارد محشر می شود. پایه ای از پایه های عرش را در دست می گیرد و می گوید: «یا عدل! یا جَبّار! اَحکَمَ بَینی وَ بَینَ قاتِلَ وَلَدی؛ ای خدای عادل و غالب! بین من و قاتل فرزندم داوری کن.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«فَیحَکَمُ لابِنتی وَ رَبُّ الکَعبَه؛ به خدای کعبه سوگند، به شکایت دخترم رسیدگی می شود و حکم الهی صادر می گردد.»(5)


2- دیدار امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام)

دومین خواسته ی حضرت فاطمه (علیها السّلام) در روز قیامت از خداوند چنین است:

«خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان.»

در این لحظه، امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) به سوی حضرت فاطمه (علیها السّلام) می روند؛ در حالی که از رگ های بریده ی حسین (علیه السّلام) خون فوران می کند.(6)

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«هنگامی که به فاطمه گفته می شود وارد بهشت شو، می گوید: «هرگز وارد نمی شوم تا بدانم پس از من، با فرزندانم چه کردند؟»

به وی گفته می شود: به وسط قیامت نگاه کن.

پس بدان سمت می نگرد و فرزندش، حسین را می بیند که ایستاده و سر در بدن ندارد. دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ناله و فریاد سر می دهد.

فرشتگان نیز (با دیدن این منظره) ناله و فریاد برمی آورند.»(7)


امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:

«حسین بن علی (علیه السّلام) در حالی که سر مقدّسش را در دست دارد، می آید. فاطمه (علیها السّلام) با دیدن این منظره ناله ای جانسوز سر می دهد. در این لحظه، هیچ فرشته ی مقرّب، پیامبر مرسل و بنده ی مؤمنی نیست، مگر آنکه به حال او می گرید.(8)

در این موقعیّت، خداوند به خشم آمده، به آتشی به نام «هبهب» که هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگی در آن راه نمی یابد و هیچ اندوهی از آن جا بیرون نمی رود، دستور می دهد: کشندگان حسین بن علی را برگیر و جمع کن… آتش به فرمان پروردگار عمل کرده، همه ی آنها را بر می چیند…»(9)


3- شفاعت برای دوستان اهل بیت (علیهم السّلام)

سومین درخواست حضرت فاطمه (علیها السّلام) در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) است که مورد قبول حق قرار می گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار می دهد.

امام باقر (علیه السّلام) می فرماید:

«هنگامی که فاطمه به در بهشت می رسد، به پشت سرش می نگرد.

ندا می رسد: ای دختر حبیب! اینک که دستور داده ام به بشهت بروی، نگران چه هستی؟

فاطمه (علیها السّلام) جواب می دهد: «ای پروردگار! دوست دارم در چنین روزی با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.»

ندا می رسد: ای دختر حبیبم! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبش دوستی تو یا یکی از فرزندانت نهفته است، داخل بهشت گردان.»(10)

ایشان در روایتی دیگر می فرمایند:

«در روز قیامت بر پیشانی هر فردی، مؤمن یا کافر نوشته شده است. پس به یکی از محبّان اهل بیت (علیهم السّلام) که گناهانش زیاد است، دستور داده می شود به جهنّم برده شود. در آن هنگام، فاطمه (علیها السّلام) میان دو چشمش را می خواند که نوشته شده است: دوستدار اهل بیت (علیهم السّلام). پس به خدا عرضه می دارد: «الهی و سیّدی! تو مرا فاطمه نامیدی و دوستان و فرزندانم را به وسیله ی من از آتش دور ساختی و وعده ی تو حق است و هرگز وعده ات را زیرپا نمی نهی.»

ندا می رسد: فاطمه! راست گفتی. من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله ی تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده ی من حق است و هرگز تخلّف نمی کنم.

اینکه می بینی دستور دادم بنده ام را به دوزخ برند، بدین جهت بود که درباره اش شفاعت کنی و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه ی مردم از منزلت و مقامت آگاهی یابند.

حال بنگر. دست هر که بر پیشانی اش مؤمن نوشته شده، بگیر و بهشت ببر.(11)


4- شفاعت دوستان حضرت فاطمه (علیها السّلام) از دیگران

عظمت و مقام حضرت فاطمه (علیها السّلام) در روز قیامت، چنان است که خداوند به خاطر ایشان به دوستان آن حضرت نیز، مقام شفاعت می دهد.

امام باقر (علیه السّلام) به جابر فرمودند:

«جابر! به خدا سوگند، فاطمه (علیها السّلام) با شفاعت خود در آن روز، شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا می سازد؛ چنان که کبوتر، دانه ی خوب را از دانه ی بد جدا می کند.

عظمت و مقام حضرت فاطمه (علیه السّلام) در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه، به دوستان آن حضرت نیز، مقام شفاعت می دهد. هنگامی که شیعیان فاطمه (علیها السّلام) همراه وی به در بهشت می رسند، خداوند در دلشان می افکند که به پشت سر بنگرند. وقتی چنین کنند، ندا می رسد: دوستان من! اکنون که شفاعت فاطمه را در حقّ شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟

آنان عرضه می دارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزی مقام و منزلت ما برای دیگران آشکار شود.

ندا می رسد: دوستانم! برگردید و هر که به خاطر دوستی فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر که به خاطر محبّت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده یا غیبتی را از شما دور گردانیده، همراه خود وارد بهشت کنید.»(12)


5- به سوی بهشت

حضرت فاطمه (علیها السّلام) پس از شفاعت دوستان خود و فرزندانش و رسیدگی به شکایتش در دادگاه عدل الهی به فرمان خدا، با جلال و شکوه خاصّی وارد بهشت می شود.

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«روز قیامت، دخترم، فاطمه در حالی که لباس هایی اهدایی خداوند را که با آب حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور می شود و همه ی مردم از مشاهده ی این کرامت تعجّب می کنند.

آنگاه لباسی از لباس های بهشت بر وی پوشانده می شود. بر هزار حلّه ی بهشتی برای او با خطّ سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به بهترین شکل ممکن، کامل ترین هیبت، تمام ترین کرامت و بیشترین بهره وارد بهشت سازید. پس، فاطمه (علیها السّلام) را به فرمان پروردگار در کمال عظمت و شکوه، در حالی که پیرامونش هفتاد هزار کنیز قرار گرفته، به بهشت می برند.»(13)


6- استقبال حوریان بهشتی

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:

«هنگامی که به بهشت می رسی، دوازده هزار حوریه که تاکنون به ملاقات کسی نرفته و نخواهند رفت؛ در حالی که مشعل های نورانی به دست دارند و بر شترانی از نور که جهازهایشان از طلای زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان از لؤلؤ و مروارید درخشان است، سوارند، به استقبالت می شتابند.

پس وقتی داخل بهشت شدی، بهشتیان به یکدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و برای شیعیانت سفره هایی از گوهر (14)که بر پایه هایی از نور برقرار ساخته اند، آماده می سازند و در حالی که هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسی اند، آنان از غذاهای بهشتی می خورند.(15)


7- اوّلین سخن حضرت فاطمه (علیها السّلام) در بهشت

سلمان فارسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده است:

«هنگامی که فاطمه داخل بهشت می شود و آنچه خداوند برایش مهیّا کرده، می بیند، این آیه را تلاوت می کند:

«اَلحَمدُللهِ الَّذِی أذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ* الَّذِی أحَلَّنَا دَارَ المُقَامَةِ مِن فَضلِهِ لَا یَمَسُّنَا فِیها نَصَبٌ وَ لَا یَمسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ؛ (16)

ستایش و سپاس ویژه ی خدایی است که اندوهمان را زدود. همانا پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است. پروردگاری که در سایه ی بخشش خود، ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگی مان فرود آورد. ما در آنجا با رنج و ملالی رو به رو نمی شویم.»


8- زیارت انبیا از حضرت فاطمه ی زهرا (علیها السّلام) در بهشت

آنگاه که همه ی انبیا و اولیای خدا وارد بهشت شدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:

«هرگاه اولیای خدا در بهشت مستقر گردیدند، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت می شتابند.»(17)


9- عنایات خداوند به حضرت فاطمه (علیها السّلام) در بهشت

پروردگار منّان به حضرت فاطمه ی زهرا (علیها السّلام) در بهشت عنایاتی ویژه خواهد داشت. بخشی از آن عنایات چنین است:

9-1- خانه های بهشتی

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«هنگامی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، به قصر فاطمه رسیدم. درون آن هفتاد قصر بود که تمام در و دیوار و طاق هایش از دانه های مروارید سرخ ساخته و همه ی آنها به یک شکل زینت داده شده بود.»(18)


9-2- همنشینی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند:

«یا علی! تو و دخترم، فاطمه در بهشت در قصر من، همنشین من هستید.»(19)

سپس این آیه را تلاوت فرمود:

«برادران بر تخت های بهشتی رو به روی هم می نشینند.»(20)


9-3- درجة الوسیله

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«فِی الجَنَّة دَرَجَةُ تُدعَی الوَسیَلةُ فَاِذا سَاَلتُم اللهَ فَاساَلُوا ِلیَ الوَسیِلَةَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَن یَسکُن مَعَک فِیها؟ قَالَ عَلیً و فاطمةٌ و الحَسَنُ وَ الحُسَین؛(21)

در بهشت درجه ای به نام «وسیله» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا چیزی برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید. گفتند: یا رسول الله! چه کسانی در این درجه(مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟ فرمود: علی، فاطمه، حسن و حسین.»

علّامه امینی در ذکر منقبت بیست و ششم حضرت فاطمه (علیها السّلام) می نویسد:

از مناقب حضرت زهرا (علیها السّلام) همراه بودن او با پدر، همسر و فرزندانش در درجه ی وسیله است. آنجا پایتخت عظمت حضرت حق، تبارک و تعالی است و جز پنج تن (علیهم السّلام) هیچ یک از انبیاء اولیاء، مرسلین، صالحان، فرشتگان مقرّب، کسی بدان راه نمی یابد.(22)

9-4- سکونت در حظیرة القدس

سیوطی در «مسند» می نویسد:

«إِنَّ فاطِمَةَ وَ علیاً و الحسنَ و الحسینَ فِی حَظِیرَةِ القُدسِ فِی قُبَّةٍ بَیضَاء سَقفُها عَرشَ الرَّحمنِ؛(23)

فاطمه، علی، حسن و حسین در جایگاهی بهشتی به نام «حظیرة القدس» در زیر گنبدی سفید به سر می برند که سقف آن عرش پروردگار است.»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«در قیامت، جایگاه من، علی، فاطمه، حسن و حسین سرایی زیر عرش پروردگار است.»(24)

نویسنده ی «خصایص فاطمه»، ضمن بیانی مفصّل درباره ی حظیرة القدس، می نویسد:

والاترین جایگاه ها در بهشت، حظیرة القدس است.(25)


9-5- بخشیدن چشمه ی تسنیم به حضرت فاطمه (علیها السّلام)

طبری از همام بن ابی علی چنین نقل می کند:

به کعب الاحبار گفتم: نظرت درباره ی شیعیان علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) چیست؟

گفت: ای همام! من اوصافشان را در کتاب خدا می یابم. اینان پیروان خدا، پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولیّ اش شمرده می شوند.

اینان بندگان ویژه ی خدا و برگزیدگان اویند. خدا آنها را برای دینش برگزید و برای بهشت خویش آفرید.

جایگاهشان در فردوس اعلای بهشت است. در خیمه ای که اتاق هایی از مروارید درخشان دارد، زندگی می کنند. آنان از مقرّبین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم» می نوشند.

رحیق مختوم چشمه ای است که به آن «تسنیم» گفته می شود و هیچ کس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهد کرد. تسنیم، چشمه ای است که خداوند آن را به فاطمه (علیها السّلام)، دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) بخشید و از پای ستون خیمه ی فاطمه جاری می شود. آب آن چشمه چنان گواراست که به سردی کافور و طعم زنجبیل و عطر مُشک شباهت دارد… .(26)

خدایا ما را از شفاعت آن دُرّ گرانبها بی نصیب مگذار.

—————————————————–


پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالأنوار، ج43، ص 225.

2. فاطمة الزّهرا، ص 74؛ امالی صدوق، ص 16.

3. بحارالأنوار، ج43، ص 225.

4. امالی صدوق، ص 16.

5. مناقب علیّ بن ابی طالب(ع)، ص 63.

6. بحارالأنوار، ج43، ص 220.

7. همان، ص 221.

8. همان.

9. همان، ص 222.

10. تفسیر فرات کوفی، ص 114.

11. بحارالأنوار، ج43، ص 15.

12. تفسیر فرات کوهی، ص 114.

13. ذخائر العقبی، ص 48.

14. کنایه از غذاهای بسیار خوب است.

15. بحارالأنوار، ج43، ص 277.

16. القطره، ص 192؛ سوره ی فاطر(35)، آیات 34-35.

17. بحارالأنوار، ج43، ص 227.

18. همان، ص 76.

19. فاطمة الزّهراء، ص 99.

20. سوره ی الانسان(76)، آیه 13.

21. فاطمة الزّهراء، ص 99.

22. همان، ص 113.

23. مسند فاطمة، ص 45؛ کفایة الطّالب، ص 311.

24. فاطمة الزّهراء، ص 100.

25. خصایص فاطمة، ص 341.

26. بشارة المصطفی، ص 50.
به نقل از سایت صالحین

دختر زیبایی که شب را در حجره طلبه خوابید!!

شب هنگام ؛ محمد باقر – طلبه جوان - در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …
علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

 

خاطره‌ای خواندنی درباره استفاده امام خامنه‌ای از ظروف سفالین میبدی

  • کتاب «قایق راندن به اقیانوس» شرحی است از سفر پر برکت امام خامنه ای به استان یزد در سال ۱۳۸۶٫ این کتاب توسط حجه الاسلام و المسلمین مظفر سالاری به رشته تحریر در آمده و محصول انتشارات سوره می باشد. در بسیاری از بخشهای این کتاب، اشارات ظریفی وجود دارد که به ویژه برای یزدیها بسیار لذتبخش است. از این پس بنا داریم تا این قسمتهای کتاب مزبور را در معرض مطالعه مخاطبان ارجمند میبدما قرار دهیم. در این بخش خاطره ای به نقل از مرحوم آیت الله سید جواد مدرسی پیرامون استفاده مقام معظم رهبری از ظروف سفالینه میبدی نقل شده است:

مینی بوس مستقیم وارد کوچه علومی شد و از کنار کوچه ای باریک که منزل آقا سیدجواد مدرسی در آن بود گذشت.

آیت الله آقا سید جواد مدرسی با آنکه ملای باسوادی بود و سطوح عالی حوزه را تدریس می کرد، هفته ای یکبار به مدرسه امام می آمد و برای طلبه های سال اول که جامع المقدمات می خواندند، آداب المتعلمین می گفت. روی صندلی می نشست، دستها را به چوب دستش تکیه می داد و با لبخند و مهربانی و با زبانی ساده و صمیمی حرف می زد. وقتی هوا گرم بود، پیراهنی بلند، عبایی کوتاه و نازک و به رسم قدیمی ها پیژامه ای مشکی می پوشید. هرگاه او را نشسته بر آن صندلی در مدرسه به یاد می آورم، تصویری از جوراب ایشان نیز به خاطرم می آید؛ جورابی قهوه ای که از فرط استفاده، کش آن واداده بود و دور ساقهای ایشان را نمی گرفت. آن جوراب تیره و آن ساقهای روشن به سان هاونی سنگی بود با دسته بزرگ چوبی اش.

آقا سید جواد با رهبر دوست بود و قبل از بیماری اش گاهی به دیدن آقا می رفت، برایشان سوغاتی های ساده ای مثل نان خشک، کشک و یا ظرفهای سفالین میبدی می برد. آقا یکبار به او گفته بودند: «ما هنوز از ظرفهای اهدایی شما استفاده می کنیم.»

هیچ امری مانند "شهادت"، نجات و شفاعت در آخرت را تضمین نمی کند

خواهر شهید جندقی در مصاحبه با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سپاه الغدیر، از برادرش بعنوان علاقه مندان، مریدان و دوستداران حضرت امام (ره) نام برد و به زندگی این شهید پرداخت.

خواهر شهید: شهید شیخ منصور جندقی متولد سال 1340 در شهرستان میبد است. وی در سن 15 سالگی پدرش را از دست داد. شهید جندقی دارای استعداد بالایی بود، به طوری که از همان ابتدا مورد توجه معلمین خود قرار گرفته بود.بعد از سپری کردن دوران راهنمایی به علت علاقه زیاد به دروس حوزوی وارد حوزه علمیه میبد شد. در میبد ازحضور اساتیدی همچون آیت الله اعرافی، استاد محقق، استاد هدایی و استاد امامی بهره مند شد.

شهید جندقی بعد از مدت کوتاهی که در میبد تحصیل کرد عازم قم شد. 4 سال در مدرسه رضویه قم تحصیل کرد و از حضور اساتید و علمای مجرب بهره مند شد. بعد از 4 سال تحصیل در قم جهت ادامه تحصیل عازم مشهد شد.

شهید جندقی علاقه و ارادت زیادی به حضرت امام (ره) داشت و در اوایل انقلاب نقش زیادی در مبارزات مردمی داشت، به طوریکه بارها از قم به تهران رفت تا در راهپیمایی مردم شرکت کند.

با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد. با وجود اینکه بعضی از استاتید وی به خاطر استعداد بالای او از وی خواسته بودند که در حوزه تحصیل کند و جبهه نرود، در جواب گفته بود که هیچ امری مثل شهادت نجات و شفاعت اخروی را تضمین نمی کند.

سرانجام در تاریخ 2 فروردین 1361 در سن 21 سالگی در عملیات فتح المبین به شهادت رسید و 7 فروردین در گلزار شهدای میبد به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.