لذت عبادت از زبان آیت الله بهجت(ره)
چهارشنبه 92/11/16
حاج آقا یه سوال داشتم ؟
آقای بهجت با خوشرویی فرمودند: بفرمایید
جوون گفت حاج آقا چیکارکنم که از عبادت لذت ببرم ؟
آقا با همون لبخند زیباشون فرمودند: شما نمیخواد کاری بکنی که از عبادت لذت ببری ! شما لذت های دیگه(لذات دنیا) رو ترک کن لذت عبادت خودش میاد سراغت
رابطه شيعه با قرآن
جمعه 92/11/11
برخي ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه مصحفي خاص خود دارند و آن را «المصحف الشيعي» مي نامند![2] در حالي كه شيعه خود در طول حيات خويش چنين موضوعي را نشنيده است گروهي از محققان متاخر در برابر اين ادعا شديدااعتراض كرده اند[3]، كه مهم ترين آنان گلدزيهر است او علاقه خاص شيعه رانسبت به نص رسمي قرآن كه در دست مسلمانان است، تشريح و تاييدمي كند[4] به منظور توضيح بيش تر درباره علاقه شيعه به نص قرآن كنوني، ناگزير از بيان مطالب زير هستيم:
هرگاه تاريخ قرآن مجيد و دوره هايي را كه نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسي كنيم، در مي يابيم كه نص كنوني قرآن با وضع موجود، اصولا محصول كوشش هاي شيعه است و اينان هستند كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذاري و زيبايي آن، از هيچ اقدامي فروگذاري نكردند درحقيقت، اگر قرآني وجود داشته باشد كه بتوان آن را «مصحف شيعي» ناميد، همين مصحف موجود است و با توجه به نقش ائمه شيعه و قرا و حفاظ و هنرمندان شيعه در طول تاريخ نسبت به مصحف، بايد قرآن را به شيعه منسوب كرد.
اميرالمؤمنين (ع) اولين كسي است كه انديشه گردآوري قرآن را، پس ازدرگذشت پيامبر(ص) اظهار كرد و هرچند قرآني را كه وي گردآوري كرد نپذيرفتند، ولي انديشه گردآوري قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آوري آن بر دست ديگران اختلافي به وجود نيامد.
مصحف هاي مهمي كه در آن زمان و پيش از توحيد مصاحف تهيه شد و قرآن درآن ها جمع آوري گرديد عبارتند از: مصحف هاي عبداللّه بن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا و مقدادبن اسود همگي اينان به ولاي خاص نسبت به بيت والاي نبوي شناخته شده اند ديگر مصحف ها از اعتبار هم سنگ اين مصاحف نبودند و صحف ابوبكر نيز به صورت كتاب منظم نشده بود.
اول كسي كه توحيد مصحف ها را در عهد عثمان مطرح كرد، حذيفه بن اليمان بودچگونگي كار او در بخش هاي پيش گذشت ابي بن كعب تصدي املاي قرآن را موقع استنساخ مصحف ها بر عهده داشت و در اشكالات، نسبت به ضبط كلمات، به اومراجعه مي كردند.
شكل گذاري مصحف و نقطه گذاري آن، به دست ابوالاسود الدؤلي و دو شاگرداو نصربن عاصم و يحيي بن يعمر انجام گرفت اولين كسي كه در تحسين كتابت مصحف و زيبايي خط آن اقدام كرد، خالدبن ابي الهياج، از اصحاب علي (ع)بودضبط حركات به شكل كنوني، كار استاد بزرگ خليل بن احمد فراهيدي است اواولين كسي است كه «همزه و تشديد و روم و اشمام» را وضع كرد كه در مباحث گذشته به تفصيل گفته شد تمامي افراد ياد شده از سرشناسان دانش مند شيعه اند.
شيعه بود كه اصول قرائت را مورد تحقيق و بررسي قرار داد و قواعد آن را بنيان نهاد و با نهايت امانت و اخلاص، ابتكاراتي در فنون قرائت و تغييراتي در آن به كاربرد.
اگر نگوييم شش تن، دست كم چهارتن از قرا سبعه، شيعه بودند، علاوه برآن كه گروهي از ائمه قرا بزرگ از شيعيان به شمار مي آيند از آن جمله اند: ابن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا، مقداد، ابن عباس، ابوالاسود، علقمه، ابن سائب، سلمي، زربن حبيش، سعيدبن جبير، نصربن عاصم، يحيي بن يعمر، عاصم بن ابي النجود، حمران بن اعين، ابان بن تغلب، اعمش، ابوعمروبن العلا، حمزه، كسائي، حفص بن سليمان و امثال اينان كه از ائمه بزرگند ودر مناطق و دورههاي مختلف، در راس امر قرائت قرار داشتهاند.[5]
اما قرائت كنوني كه قرائت حفص است، يك قرائت شيعي خالص است، كه آن راحفص كه از اصحاب امام صادق (ع) است[6]، از شيخ خود عاصم روايت كرده است او نيز از بزرگان و معاريف شيعه به شمار مي آمد[7] و قرائت را از شيخ خود، سلمي اخذ كرده است سلمي خود از خواص علي (ع) بود كه مستقيما قرائت را از علي (ع) فرا گرفت [8] و علي آن را از پيامبر(ص) و پيامبر از خداي عزوجل اخذ كرده است.
پي نوشتها:
[1]. مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و آيه «قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي» شوري42: 23.
[2]. ر ك: القرآن و علومه في مصر، ص 81، تاليف دكتر عبداللّه خورشيد كه اين نسبت را تشريح كرده و با دلايل تاريخي، آن را رد كرده است.
[3]. ر ك: مصطفي صادق رافعي تاريخ آداب العرب ج 2، ص 16 ـ 15 مقدمه حيات محمد(ص)، از موير، ص 36 ـ 35 تاريخ المساجد الاثريه، از حسن عبدالوهاب، ص 92 حاشيه فضائل القرآن، ابن كثير، نوشته رشيدرضا، ص 48، شماره 2 و 3.
[4]. ر ك: مذاهب التفسير، ص 93، از گلدزيهر.
[5]. شرح حال آنان در بحث از «طبقات القرا» ، ج2، التمهيد آمده است.
[6]. ر ك: رجال شيخ طوسي، ص 176.
[7]. مؤلف نقض الفضائح، او را شيخ ابن شهر آشوب و ابوالفتوح رازي، برشمرده است.
[8]. ر ك: صدر، التاسيس، ص 346 قاضي، المجالس ج1، ص 548 ابن قتيبه، او را در زمره اصحاب علي (ع) ودر زمره كساني كه از وي فقه آموخته اند، برشمرده است (المعارف، ص 230) برقي نيز در رجال خود، وي را ازخواص امام مي داند (التاسيس، ص 242).
منبع:انديشه قم
۲۲ جمله درباره «۲۲ بهمن»
پنجشنبه 92/11/10
بيست و دوم بهمن، براى ملت ما در حكم عيد فطرى است كه ملت در آن، از يك دوران روزهى سخت خارج شد؛ دورانى كه محروميت از تغذيهى معنوى و مادّى را بر ملت ما تحميل كرده بودند. ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
بيست و دوم بهمن، در حكم عيد قربان است؛ زيرا در آن روز و به آن مناسبت بود كه ملت ما اسماعيلهاى خودش را قربانى كرد. ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
بيست و دوم بهمن، در حكم عيد غدير است؛ زيرا در آن روز بود كه نعمت ولايت، اتمام نعمت و تكميل نعمت الهى، براى ملت ايران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت. ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
هر گاه و هر جا كه از پیروزی ۲۲ بهمن یادی و نامی آورده می شود، چهره ی شهید و نقش خونین شهادت، در برابر چشم ها پدیدار می گردد. ۱۳۶۸/۱۱/۱۹
اگر كسى مىخواهد بداند در ايران چه خبر است، به راهپيمايى روز قدس و بيست و دوم بهمن و مراسم سالگرد امام نگاه كند، تا بفهمد در ايران چه خبر است. ۱۳۶۹/۰۳/۰۲
دههى فجر، در حقيقت مقطع رهايى ملت ايران و آن بخشى از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا كرده است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
دههى فجر، جزو رشحات اسلام است. خيال نكنيد كه دههى فجر منهاى اسلام، چيزى است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
دههى فجر، آن آيينهيى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دورههاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مىنشستيم و اسمى از اسلام مىآورديم. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
برگزارى دههى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمهى شعبان باشد. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
خاطرهى امام، بيش از هميشه، در دههى فجر و بيستودوى بهمن است. حتّى بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشاندهندهى شخصيت آن بزرگوار است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كردهاند. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
هر روزى از روزهاى اين دهه - مخصوصاً روز بيستودوم بهمن - ايام اللَّه و خاطرههاى فراموشنشدنى براى ملت ايران هستند. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
۲۲ بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است. ۱۳۷۸/۱۱/۰۶
در طلیعهیروزهای درخشان فجر از همه چیز شایستهتر تكریم شهیدان و خضوع در برابر روح فداكار آنهاست. ۱۳۷۹/۱۱/۱۲
دشمنان سعى مىكنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به ياد مردم مىآورد. سعى مىكنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست. ۱۳۸۰/۱۱/۰۳
حادثه بيستودوم بهمن و پيروزى انقلاب، پايان تحقير ملت ايران بود. ۱۳۸۰/۱۱/۲۱
اگر انقلاب اسلامى و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در اين كشور نبود، هيچ اميدى وجود نداشت كه سلطه جهنّمىِ تحقيرآميز امريكا و حكومت ديكتاتورىِ قسىّالقلب پهلوى از اين مملكت بركنده شود. ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
راهپيمايى بيستودوم بهمن در جهان يك پديده بىنظير است؛ هيچ كشورى در هيچ مراسمى چنين اجتماعى را در شهرهاى بزرگ و كوچك به خود نمىبيند و به ياد ندارد؛ اين مخصوص شماست. ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
راهپيمايى بيستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهندهى عزم عمومى ملت ايران است؛ مظهر همان چيزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازهيى از اقتدار نظامى و توانايىهاى تبليغاتى و سياسى، مرعوب مىكند. ۱۳۸۳/۱۱/۱۹
ملت ايران هر سال با حركت خود در بيستودوم بهمن، دشمن را در جاى خود متوقف و وادار به عقبنشينى كرده. ۱۳۸۳/۱۱/۱۹
روز ۲۲ بهمن و راهپيمائى ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ مظهر اقتدار ملت ايران است؛ مظهر حضور مردمى و اراده و عزم ملى ملت ايران است كه مرد و زن و پير و جوان، در همهى شرائط به خيابانها مىآيند و خودشان را در سرتاسر كشور در مقابل چشم بينندگان قرار ميدهند؛ اين خيلى باعظمت است. ۱۳۸۶/۱۱/۱۹
سالگرد انقلاب ما يك مراسم خشك و رسمى نيست؛ يك مراسم صددرصد مردمى است. ۱۳۸۶/۱۱/۱۹
راز چادر مشکی شهیده سیده هاشمی
یکشنبه 92/11/06
یکی از همکلاسیهای شهید نقل میکند: سال ۵۸، سالی است که هنوز فرهنگ رژیم ستمشاهی در مدرسه حاکمیت دارد و فرهنگ انقلابی، تازه دارد وارد فضای مدرسه میشود، یکی از چیزهای جالبی که توجهام را جلب کرد، این بود که نمازخانه نداشتیم، هر روز، موکتی را وسط حیاط پهن میکردند و عده انگشت شماری نماز میخواندند، مسئولیت این کار هم با مربی پرورشیمان (خانم دفتری) بود، طاهره از جمله نمازگزاران ثابتی بود که این فرهنگ را تحقق بخشید، افتخار من هم این بود که در کنارش نماز میخواندم.
* سقایی که آسمانی شد
سیده خاور هاشمی (خواهر شهید) نقل میکند: در سن کودکی، همراه با دیگر اعضای خانواده در جلسات قرآن منزل خود شرکت میکرد و قرآن را زیر نظر پدر آموخت، در انجمن اسلامی محل به دیگران قرآن میآموخت، سقا دانشآموز سال اول راهنمایی، یکی از مشترهای پر و پاقرص کتابخانه طاهره بود، مدتی بعد هم پای ثابت کلاسهای قرآن او شد و در روز ششم بهمن به همراه طاهره به شهادت رسید.
وقتی که طاهره شهید شد، معلمانش به منزل ما آمدند و گفتند: « همیشه طاهره، قرآن صبحگاهی مدرسه را میخواند و از روزی که شهید شد، ما دیگر کسی را نداشتیم که قرآن بخواند.»
در نگارش مقالات و انشاهایش، همواره سعی میکرد تا در جای مناسب از آیات کوتاه قرآن استفاده کند و گاه، آیات مهم را با خط خوش، خوشنویسی میکرد.
سیده فاطمه هاشمی (خواهر شهید) نقل میکند: آن وقتها، خانمهای محل برای اینکه حوصلهشان سر نرود از خانه بیرون میآمدند و جلوی در مینشستند، ساعتها وقتشان را به بطالت میگذراندند، یک روز طاهره رفت، پیش خادم حسینیه محل «مشهدی خدیجه» و به او گفت حسینیه را هفتهای یک بار به ما بدهید که ما این خانمها را جمع کنیم و قرآن قرائت کنیم.»
مشهدی خدیجه هم با پیشنهاد طاهره موافقت کرده بود، او حتی در مدرسه، کلاس قرآن تشکیل داده بود و خودش تدریس میکرد، روزهایی را که کلاس قرآن یا فعالیتهای فرهنگی مذهبی داشت، روزه میگرفت.
* تنها دختر چادری مدرسه
یکی از همکلاسیهای شهید نقل میکند: نخستین باری که طاهره را با چادر دیدم، تابستان سال ۵۸ بود که ایام تعطیلات به منزل داییاش (حجتالاسلام مظلوم) آمده بود، چند باری به کوچه آمد و با چادری که بر سر داشت، نمیتوانست بازی کند ولی بازی بچهها را مدیریت میکرد، اتفاقاً سال بعد در مدرسه، وقتی او را دیدم، با رفتاری محبتآمیز با هم برخورد میکردیم، البته چندان با هم صمیمی نشده بودیم، دیدارهای ما لحظهای و موقتی بود.
یک روز، دم ظهر بود، میخواستم وارد مدرسه بشوم، برای رفتن به مدرسه باید از کوچه پس کوچهها رد میشدیم، هنگام ظهر، خلوت بود و من از این خلوتی، احساس ترس و نگرانی کردم، بیشتر نگرانی من تا رسیدن به پیچهای کوچه بود، از دور طاهره و ماریا حجازی را دیدم، طاهره برخلاف من و همه بچه ها که با لباس فرم به مدرسه میآمدیم، چادر بر سر داشت، احساس خوشحالی و حسی از اطمینان اطمینان به من دست داد، با دیدن او و ماریا ترسم برطرف شد، آن لحظه این سئوال در ذهنم ایجاد شد که معمولاً دانشآموزان دختر با لباس فرم و مانتو به مدرسه میروند و هیچ کدام چادر سر نمیکنند، پس چرا فقط طاهره چادری است؟! آن زمان، تصور این بود که چادر مال آدمهای بزرگ سال و حداقل میان سال است و خانمهای بالای ۳۰ یا ۴۰ سال باید چادر سر کنند.
این فرهنگِ قبل از انقلاب بود و در ذهن ما رسوخ کرده بود، این در شرایطی بود که برخی از معلمان، به رسم قبل از انقلاب، حجاب اولیه نداشتند، چون هنوز معلمها پاکسازی نشده بودند، این سئوال از سر کوچه تا داخل مدرسه فکرم را به خود مشغول کرد، چادر! مقنعه! اکنون که بیش از سی سال از شهادتش می گذرد، هنوز در این فکرم که چرا طاهره در آن فضا، تنها دختر چادری مدرسه بود.
* میراث فاطمی ، همدمش تا لحظه شهادت
خانم خراسانی (همکلاسی شهید) نقل میکند: لباس طاهره عبارت بود از: یک روسری سرمهای، یک مانتوی معمولی، یک چادر مشکی ضخیم، یک کیف ساده که با قلاب بافته شده بود و یک کفش کتانی خیلی معمولی.
روز ششم بهمن، روزی که به آسمان پر کشید، برای کمک به رزمندگان تلاش میکرد و تحرک بالایی داشت، با این حال، با یک عدد گیره، چادرش را به روسریاش محکم بست تا از سرش نیفتد، وقتی جنازهاش را به منزل آوردند، هنوز چادرش محکم به روسریاش بسته بود.
شهرستان آمل در حماسه روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰، ۴۰ شهید، تقدیم به اسلام و انقلاب کرد.
نقل از سپاه الغدیر یزد
آرمان شهر حضرت ولیعصر(عج) در بیان رهبر انقلاب
شنبه 92/11/05
قرنهاست انسانها چشم به راه آمدنت هستند…
قرنهاست انسانها آرزوی زندگی در اتوپیا، آرمانشهر و مدینهی فاضلهای را دارند که با دستان خدایی تو ساخته خواهد شد…
قرنهاست زمین بیتاب توست که برکاتش را عرضه کند و آسمان چشم انتظارت که رحمتش را بر سر خلایق فرو بارد…
قرنهاست شیعه چشم به راه منتقم خون حسین علیهالسلام است…
قرنهاست…
ای صاحب عصر و زمان، ای که دعایت مستجاب است و آمینت پذیرفته…
به دعای مخلوقات… به دعای خدا پرستان… به دعای مسلمانان… به دعای ما شیعیان بی قرار و چشم به راه برای تعجیل در فرجت آمین بگو تا خدا به واسطهی دعا و آمین مستجاب “تو” لذت زندگی در آرمان شهری را که تو خواهی ساخت به ما عنایت کند.حدیثی از امام محمد باقر علیهالسلام دربارهی امام مهدی عجلالله تعالی
محمّد بن مسلم گويد: از امام باقر عليهالسّلام شنيدم كه مىفرمود: قائم ما منصور به رعب است و مؤيّد به نصر، زمين براى او درنورديده شود و گنجهاى خود را ظاهر سازد، و سلطنتش شرق و غرب عالم را فرا گيرد و خداى تعالى به واسطهی او دينش را بر همهی اديان چيره گرداند، گر چه مشركان را ناخوش آيد، و در زمين ويرانهاى نماند جز آنكه آباد گردد و روحاللّه عيسى بن مريم فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد.
متن عربی
مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ اَلثَّقَفِيِّقَالَ سَمِعْتُأَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرَ عيَقُولُ اَلْقَائِمُمِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوَى لَهُ اَلْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ اَلْكُنُوزُ يَبْلُغُ سُلْطَانُهُ اَلْمَشْرِقَ وَ اَلْمَغْرِبَ وَ يُظْهِرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَيْنَهُعَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَفَلاَ يَبْقَى فِي اَلْأَرْضِ خَرَابٌ إِلاَّ قَدْ عُمِرَ وَ يَنْزِلُرُوحُ اَللَّهِ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ ع فَيُصَلِّي خَلْفَهُ(1)
آرمان شهر امام مهدی عجلالله تعالی
مقام معظم رهبری دربارهی آرمان شهر امام مهدی(عج) میفرماید: اصلِ اميد به يك آيندهى روشن براى بشريت و ظهور يك موعود، يك منجى، يك دست عدالتگستر در سرتاسر جهان، تقريباً مورد اتفاق همهى اديانى است كه در عالم سراغ داريم. غير از حالا دين اسلام و مسيحيت و يهوديت، حتّى اديان هند، بودائى و اديانى كه نامى از آنها هم در ذهن اكثر مردم دنيا نيست، در تعليمات خود يك چنين آيندهاى را بشارت دادهاند. اين در واقع اميد بخشيدن به همهى انسانها در طول تاريخ است و پاسخگوئى به نياز انسانها به اين اميد، كه حقيقتى هم با آن بيان شده است.
اديان الهى و آسمانى -كه اغلب اين اديان ريشههاى الهى و آسمانى دارند، نخواستهاند اميد واهى به مردم بدهند؛ آنها واقعيتى را بيان كردند. در خلقت بشر و تاريخ طولانى بشريت حقيقتى وجود دارد- و آن حقيقت اين است كه اين ستيزهى ميان حق و باطل، يك روز به سود حق و به زيان باطل پايان خواهد گرفت و از آن روز به بعد دنياى حقيقى بشر، زندگى مطلوب انسان، آغاز خواهد شد كه در آنجا ستيزهگرى مفهوم مبارزه نيست، مبارزه براى تسابقِ در خيرات است. اين يك حقيقتى است كه بين همهى اديان مشترك است.
خصوصيت اعتقاد ما شيعيان اين است كه اين حقيقت را در مذهب تشيع از شكل يك آرزو، از شكل يك امر ذهنى محض، به صورت يك واقعيت موجود تبديل كرده است.
حقيقت اين است كه شيعيان وقتى منتظر مهدى موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنيات غوطه نميخورند؛ يك واقعيتى را جستجو ميكنند كه اين واقعيت وجود دارد. حجت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى ميكند؛ مردم را مىبيند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس ميكند.
انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفيت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زيارت ميكنند. او وجود دارد؛ يك انسان واقعى، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگى ميكند. اين، خصوصيتِ عقيدهى ما شيعيان است.
آنهائى هم كه از مذاهب ديگر اين عقيده را قبول ندارند، هيچوقت نتوانستند دليلى كه عقلپسند باشد بر رد اين فكر و اين واقعيت، اقامه كنند. همهى ادلهى روشن و راسخ كه بسيارى از اهل سنت هم آن را تصديق كردهاند، به طور قطع و يقين از وجود اين انسان والا، اين حجت خدا، اين حقيقت روشن و تابناك با همين خصوصياتى كه من و شما ميشناسيم -حكايت ميكند و شما در بسيارى از منابع غير شيعه هم اين را مشاهده ميكنيد.
فرزند مبارك پاكنهاد امام حسن عسكرى عليه الصّلاة و السّلام، تاريخ ولادتش معلوم است، مرتبطينش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولانى داده است و ميدهد. و اين است تجسد آن آرزوى بزرگ همهى امم عالم، همهى قبائل، همهى اديان، همهى نژادها، در همهى دورهها.(2)
استاد حسن رحیم پور ازغدی در صفحات 25-24 کتاب “مهدی(عج) ده انقلاب در یک انقلاب” آورده: وعدههايى كه راجع به مهدى(عج) داده شده، چك بىمحل نيست! ايدئولوژىهاى بشرى اگر از “اتوپيا” حرف زدند، از افلاطون تا توماسمور، كامپانلا و فرانسيسبيكن، هركس از مدينۀ فاضله در غرب و در دنيا حرفى زده، همه از نوع نمونۀ انتزاعى “وبرى” و تيپ ايدهآل او بودهاند، زيرا همۀ آنها با مصالح و امكانات عادى بشرى سنجيده مىشوند، اما مهدويّت، ارتباط با خزاين غيب جهان و با عقلانيّت پنهان عالم است. مهدى(عج) فقط جان جهان نيست، بلكه عقل جهان نيز هست. يداللّه با دست بشر فرق مىكند و اينها به يك اندازه نيروى پرتاب ندارند، لذا جامعۀ مهدوى، “ناكجاآباد” نيست، “همهجاآباد” است.
یک جزيرهی دورافتادهی محصور در خود، شهركى پشت ابرها و در ذهن شاعران نيست. با مصالح واقعى و در همين دنياى واقعى ساخته خواهد شد. اين حقيقت، در روايات ما تكرار شده و نبايد در اين قضيه وارد تأويل شويم. قبل از ظهور مهدى(عج) اگر هركس از اتوپيا حرفى زد -كه تركيبى از “تخيّل” و “واقعيّت” است- ولى هنر مهدى(عج)، واقعى كردن آرمانهاى قابل تحقّق بشرى است كه تا حال تحقّق پيدا نكرده است. مزيّت مهمّى كه مدينۀ آرمانى اسلام، آن “زيست جهان” عدالت كه با نام مبارك مهدى(عج) گره خورده و بر خرابههاى اقتدار كنونى عالم بنا خواهد شد، اين است كه گرچه شكل اعلاى آن به دست مهدى(عج) تحقّق خواهد يافت، ولى اين اميد، ما را در عصر غيبت، از وظيفهی بنا كردن اشكال طبيعىتر و مدلهاى ناقصتر آن جامعه، معاف نمىكند و در برابر اتهاماتى كه به “آرمانشهر دينى” وارد شده، بايد گفت كه آرمان شهر اسلام، يك شهر اسكولاستيك نيست، يك ماكت و شهر مردهها و مجسمهها نيست.
بعضى فكر مىكنند وقتى از شهر اخلاق، قانون و عدالت، سخن مىگوييم همه مثل روبات در اين شهر راه مىروند، احساس ندارند، يكشكل و يكاندازه و يكنوعند، تفاوت و تنوّعى نيست و گويا همه در آن دوران، ماشين مىشوند.
بعضى فكر كردند در جامعهاى كه حضرت مهدى(عج) خواهد ساخت، مردم ديگر شهوت ندارند؛ عصبانى نمىشوند؛ احتياجى به نان، خانه، كار، مطالعه و تفريح ندارند. نه، آن مدينه، جامعهاى واقعى با آدمهاى واقعى است و اين استعدادها و غرايزى كه در ما و شماست در آنان و در آن دوران نيز خواهد بود. هنر مهدى(عج) اين است كه آنان را سازماندهى مىكند و در مسير كمال انسان، سعادت بشر و عدالت بهكار خواهد گرفت و غرايز بشر، ريشهكن نمىشود و در دنياى بعد از ظهور هم، آدمها شهوت دارند؛ خشم دارند؛ احتياج به خور و خواب دارند؛ احتياج به كار، تفريح، ازدواج، استراحت، مطالعه و همهچيز دارند. منتها همهی اين روابط در سايهی عدالت، برادرى، آزادى و عقلانيّت، صورت مىگيرد.
جامعهی مهدى(عج)، جامعهی بسته هم نيست كه پليسهاى آن از شهروندهايش بيشتر باشند. در آن جامعه، اگر قرار است عدالت تا اين حد جدّى برقرار شود نبايد گمان كرد كه حتما در هرخانه، يك پليس ايستاده است! چنين نيست و جامعهی مهدوى، طبق روايات ما، جامعه بسته نيست و لازم نيست كه از هركسى دو پليس مراقبت كنند. يك شهر قرون وسطايى هم نيست. گرچه يك شهر دينى است اما مبتنى بر ايدئولوژىهاى بشرى هم نيست. شهرى است كه براساس آگاهى، آزادى و اخلاق، بنا مىشود و تمدّنى است كه براى نخستينبار در مقياس جهانى، علم و عبوديت، قدرت و معنويت و دنيا و آخرت را با يكديگر جمع مىكند و لذا نمىتواند شهر بستهاى باشد.(3)
***
ویژگیهای امام مهدی عجلالله تعالی
برپایی مدینهی فاضله
در جلد یکم کتاب ارزشمند کمالالدین و تمام النعمه ابن بابویه، ص524 به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: …و الّذى بعثنى بالحقّ نبيّا لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى… و تشرق الأرض بنوره و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب.
…سوگند به آنكه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت اگر از دنيا جز يك روز نماند، آنروز را خداوند مىگستراند تا فرزندم مهدى قيام كند پهنهی زمين به نور او روشن گردد و حكومت او شرق و غرب گيتى را فراگيرد.
“مردم جهان در عين حال كه شاهد نابسامانى، جنگها، فساد، بىعدالتى، ناامنى و الحادگرايى در جهان بودهاند؛ دولتها، احزاب و سازمانهاى بسيارى را نيز ديدهاند كه مدعى خدمت به جهانيان و ايجاد آرامش، صلح و امنيت و بهبود وضع اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى در دنيا بودهاند! اما در عمل چيزى جز تباهى و ستم و جنگ مشاهده نكردهاند. سرانجام روزگارى فرا مىرسد كه معنويت و عدالت، به دست تواناى مرد الهى و در دولت كريمۀ اهل بيت عليهم السّلام پياده مىشود و رفاه، امنيت، عدل و يكتاپرستى در همهجاى عالم گسترش مىيابد. روشن است كه اين تنها با تشكيل دولت و انسجام در امور، به دست مىآيد.
امام باقر علیهالسلام در تفسير آيۀ اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ… مىفرمايد: “اين آيه در حق آل محمد صلّىاللّه عليه و اله، حضرت مهدى(عج) و ياران او است كه خداوند آنها را مالك شرق و غرب جهان نموده، آيين اسلام را پيروز مىكند و بدعتها و باطلها را به دست او و يارانش نابود مىسازد -چنانكه [قبلا] سفيهان حقّ را لگدمال كرده باشند- تا اينكه از ستم نشانهاى نمىماند"(4)
اين دولت بهترين، كاملترين، و مردمىترين دولتها-پس از نابودى و پايان وقت دولتهاى ديگر-خواهد بود. در اين زمينه روايتى آمده است: «همانا دولت ما آخرين دولتها است و براى هيچ خاندانى دولتى نيست مگر اينكه قبل از ما حكومت كند؛ تا هنگامىكه ما به قدرت رسيديم كسى نگويد-وقتى روش حكومتى ما را ديدند-اگر ما نيز به قدرت مىرسيديم، اينچنين رفتار مىكرديم. و اين گفتار خداوند است كه: عاقبت براى تقواپيشگان است"(5 و 6)
محمد حکیمی، در جلد 1، صفحات 164-161 کتاب عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی(عج)) دربارهی این ویژگی امام مهدی نوشته “از برنامههاى امام مهدى علیهالسلام، تشكيل حكومت فراگير جهانى است، و ادارهی همهی اجتماعات از يك نقطه و با يك سياست و برنامه. در آن دوران و به دست امام بزرگ انسان، آرمان والاى تشكيل جامعهی بزرگ بشرى و خانوادهی انسانى تحقق مىپذيرد، و آرزوى ديرينهی همهی پيامبران و امامان و مصلحان و انسان دوستان برآورده مىگردد…
در دوران رهبرى امام مهدى علیهالسلام، با ايجاد مركزيت واحد و مديريت و حاكميت يگانه، براى همهی اجتماعات و نژادها و منطقهها، يكى از عوامل اصلى تضاد و جنگ و ظلم نابود مىشود، و انسانها بىبيم از فشار سياستها به آغوش انسانها بازمىگردند، و مهربان و برادر در كنار يكديگر زندگى مىكنند، و مناطق مرفّه به مناطق محروم مىرسند، به استثمار حق محرومان و استعمار كشورهاى ضعيف نمىپردازند، بلكه كمبودها و عقبماندگيهاى طبيعى و بشرى و ديگر مشكلات و نابسامانيها به دست بخشهاى مرفّه و توانمند جامعه بشرى جبران مىگردد، و به معناى واقعى كلمه يك امت و يك خانواده از كل اجتماعات بشرى تشكيل مىشود.
آخر ايشان قائم است كه به دست او خاور و باختر زمين گشوده مىگردد.
دو مانع بزرگ بر سر راه چنين آرمانى عظيم وجود دارد:
1- عوامل سلطه و استكبار جهانى كه از سرمايهداران و سياستمداران تشكيل مىشود.
2- عقبماندگى فرهنگى و نبود تربيت درست انسانى، كه به همين دليل تودههاى انسانى در مسير غرضها و خودكامگيهاى مستكبران قرار مىگيرند.
اين هردو عامل در آن دوران و به دست باكفايت امام مهدی علیهالسلام ريشهكن مىشود، و با تصفيهی اجتماعات بشرى از عوامل سلطه و استكبار مالى و سياسى، عامل قدرتمند مركزى ايجاد مىشود، و با هدايت و تربيت درست انسانها روابط صميمى و نزديك ميان همهی افراد نوع انسانى، از هر نژاد و زبان و مليت، برقرار مىگردد. در پرتو اين دو جريان، راه بشريت به سوى زندگى سعادتمندانه هموار میشود.
***
کلام زیبایی از امام خمینی(ره) دربارهی امام مهدی علیهالسلام
“من نمیتوانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمیتوانم بگویم که شخص اول است، برای این که دومی در کار نیست.
ایشان را نمیتوانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الاّ همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر و ما باید خودمان را مهیّا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم انشاءاللَّه به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان."(7)
***
وظایف منتظران
- “انتظار فرج و گشايش، در نهايت دورانى كه ما در آن قرار داريم و بشريت دچار ستمها و آزارهاست، يك مصداق از انتظار فرج است، ليكن انتظار فرج مصداقهاى ديگر هم دارد. وقتى به ما مىگويند منتظر فرج باشيد، فقط اين نيست كه منتظر فرج نهايى باشيد، بلكه معنايش اين است كه هر بنبستى قابل گشوده شدن است.
فرج، يعنى اين؛ فرج، يعنى گشايش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج مىآموزد و تعليم مىگيرد كه هيچ بنبستى در زندگى بشر وجود ندارد كه نشود آن را باز كرد و لازم باشد كه انسان نااميد دست روى دست بگذارد و بنشيند و بگويد ديگر كارى نمىشود كرد؛ نه، وقتى در نهايتِ زندگىِ انسان، در مقابلهى با اينهمه حركت ظالمانه و ستمگرانه، خورشيدِ فرج ظهور خواهد كرد، پس در بنبستهاى جارى زندگى هم همين فرج متوقَّع و مورد انتظار است.
اين، درس اميد به همهى انسانهاست؛ اين، درس انتظار واقعى به همهى انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم مىشود انتظار، يك عمل است، بىعملى نيست. نبايد اشتباه كرد، خيال كرد كه انتظار يعنى اينكه دست روى دست بگذاريم و منتظر بمانيم تا يك كارى بشود. انتظار يك عمل است، يك آمادهسازى است، يك تقويت انگيزه در دل و درون است، يك نشاط و تحرك و پويايى است در همهى زمينهها.
اين، در واقع تفسير اين آيات كريمهى قرآنى است كه: “و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين” يا “ان الارض للَّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين". يعنى هيچوقت ملتها و امتها نبايد از گشايش مأيوس شوند."(8)
- “ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(عج) هستیم، پس دیگر بنشینیم تو[ی] خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: عجّل علی فرجه، عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او، و فراهم کردن این که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. انشاءالله ظهور میکند."(9)
***
تشرفات
تشرف سيد بحرالعلوم در مسجد سهله
عالم جليل آخوند ملا زينالعابدين سلماسي رحمة الله عليه فرمود: روزي در مجلس درس فخر الشيعه، آيتاللّه علامه بحرالعلوم رحمة الله عليه در نجف اشرف نشسته بوديم، که عالم محقق جناب ميرزا ابوالقاسم قمي -صاحب کتاب قوانين- براي زيارت علامه وارد شدند.
آن سال، سالي بود که ميرزا از ايران براي زيارت ائمه عراق (عليهم السلام) وحج بيت اللّه الحرام آمده بودند. کساني که در مجلس درس حضور داشتند که بيشتر از صد نفر بودند متفرق شدند.
فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه، که در درجات عالي صلاح و ورع واجتهاد بودند، مانديم.
محقق قمي رو به سيد کرد و گفت: شما به مقامات جسماني (به خاطر سيادت) و روحاني و قرب ظاهري (مجاورت حرم مطهر امير المؤمنين عليهالسلام) وباطني رسيدهايد. پس از آن نعمتهاي نامتناهي، چيزي به ما تصدق فرماييد.
سيد بدون تامل فرمود: شب گذشته يا دو شب قبل (ترديد از ناقل قضيه است) براي خواندن نماز شب به مسجد کوفه رفته بودم. با اين قصد، که صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم، تا درسها تعطيل نشود.
وقتي از مسجد بيرون آمدم، در دلم براي رفتن به مسجد سهله شوقي افتاد، اما خود را از آن منصرف کردم، از ترس اين که به نجف اشرف نرسم، ولي لحظه به لحظه شوقم زيادتر ميشد و قلبم به آنجا تمايل پيدا ميکرد. در همان حالت ترديد بودم که ناگاه بادي وزيد و غباري برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حرکت داد. خيلي نگذشت که خود را کنار در مسجد سهله ديدم. داخل مسجد شدم، ديدم خالي از زوار و مترددين است جز آن که شخصي جليلالقدر مشغول مناجات با خداي قاضيالحاجات است آن هم با جملاتي که قلب را منقلب و چشم را گريان ميکرد.
حالم دگرگون و دلم از جا کنده شد و زانوهايم مرتعش و اشکم از شنيدن آن جملات جاري شد. جملاتي بود، که هرگز به گوشم نخورده و چشمم نديده بود، لذا فهميدم که مناجات کننده، آن کلمات را نه آن که از محفوظات خود بخواند، بلکه آنها را انشاء ميکند.
در مکان خود ايستادم و گوش ميدادم و از آنها لذت ميبردم، تا از مناجات فارغ شد. آنگاه رو به من کرد و به زبان فارسي فرمود: مهدي بیا.
پيش رفتم و ايستادم. دوباره فرمود که پيش روم. باز اندکي رفتم و توقف نمودم.
براي بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است. (يعني تا هر جا که گفتم بيا نه آن که به خاطر رعايت ادب توقف کني) من هم پيش رفتم تا جايي رسيدم که دست ايشان به من و دست من به آن جناب ميرسيد. ايشان مطلبي را فرمود.
آخوند ملا زينالعابدين سلماسي ميگويد: وقتي صحبت علامه رحمة الله عليه به اين جارسيد، يک باره از سخن گفتن دست کشيد و ادامه نداد وشروع به جواب دادن محقق قمي راجع به سؤالي که قبلا ايشان پرسيده بود کرد. آن سؤال اين بود، که چرا علامه با آن همه علم واستعداد زيادي که دارند، تأليفاتشان کم است.
ايشان هم براي اين مساله دلايلي را بيان کردند، اما ميرزاي قمي دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود. سيد بحر العلوم (رحمة الله عليه) با دست خود اشاره کرد که از اسرار مکتومه است.(10)
***
شعری از حافظ دربارهی امام مهدی علیهالسلام
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند/ خرابِ بادهى لعلِ تو هوشيارانند
تو را صبا و مرا آبِ ديده شد غمّاز/ وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زيرِ زلفِ دوتا-چون گذر كنى-بنگر/ كه از يمين و يسارت چه بىقرارانند
گذار كن چو صبا بر بنفشهزار و ببين/ كه از تطاولِ زلفت چه سوگوارانند
نصيبِ ماست بهشت اى خداشناس برو/ كه مستحقِّ كرامت گناهكارانند
نه من بر آن گلِ عارض غزل سرايم و بس/ كه عندليبِ تو از هر طرف هزارانند
تو دستگير شو اى خضرِ پى خجسته كه من/ پياده مىروم و همرهان سوارانند
بيا به ميكده و چهره ارغوانى كن/ مرو به صومعه كآن جا سياهكارانند
خلاصِ حافظ ز آن زلفِ تابدار مباد/ كه بستگانِ كمندِ تو رستگارانند(11)
***
امام مهدی عجلالله و شهدا
طلایهداران سپاه صبح سر رسیدهاند و ظلمت را تا پنهانترین زوایای دیار عدم پس میرانند. جهان در انتظار عدالت است.
هیبت آنکه خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد از هم اکنون همه قلبها را فراگرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت.
شب حیات انسان با انقلاب اسلامی در فجر صادق خویش داخل شده است و شایسته است که اکنون منتظر صبح باشیم ، صبح دولت یار. (شهید سید مرتضی آوینی)(12)
پینوشتها و منابع:
1- کمالالدین و تمام النعمه ابن بابویه ج1/ص 331/ ترجمه کمالالدین منصور پهلوان، ج 1/ صص604-603
2- بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان 27/5/1387
3- برگرفته از کتاب در انتظار ولی اعظم/صص31-30
4- هذه لآل محمد، المهدى و اصحابه يملكهم اللّه مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت اللّه -عز و جل- به و باصحابه البدع و الباطل كما أمات السفهة الحق حتى لايرى أثر من الظلم": على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، (قم: دار الكتاب، ١۴٠۴)، ج ٢، ص ٨٧ ؛ سيد شرفالدين حسينى، تأويل الآيات الظاهره، ص ٣٣9
5- انّ دولتنا آخر الدول و لم يبق اهل بيت لهم دولة الا ملكوا قبلنا لئلا يقولوا-اذا رأوا سيرتنا-اذا ملكنا سرنا بمثل سيرة هولاء و هو قول اللّه تعالى: وَ اَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ": محمد بن حسن طوسى، كتاب الغيبة، ص ۴٧٣
6- آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویت)، رحیم کارگر، مرکز تخصصی مهدویت ج 1/ صص160-159
7- در انتظار ولی اعظم ص82 به نقل از صحیفه امام ج 12/ص483
8- بیانات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان 29/06/1384
9- کتاب در انتظار ولی اعظم /ص 89 به نقل از صحیفه امام ج 18، ص 270
10- حکایات عبقری حسان صص24-23 به نقل از کتاب عبقری حسان ج 2/ص99/س21
11- دیوان حافظ/ غزل 195
12- برگرفته از وبلاگ پلاک 313