موضوع: "سیره اهل بیت"

راز نامگذارى امام زمان(عج) به "قائم" به روایت آیت‌الله جوادی آملی

از جمله اسامی و القاب حضرت ولیعصر ارواحناه فداه «بقیة الله» است که آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «امام المهدی(عج) موجود موعود» به علت انتساب این نامگذاری اشاره می‌کند که در ادامه می‌آید:
وجود مبارک حجت بن الحسن(عج) داراى القاب و اسامى متعددى است که هر یک وجه خاصى از آن ذات کریم را بیان مى‌دارد. از القاب مشهور حضرتش مى‌توان به «قائم» اشاره‌اى ویژه داشت، زیرا این نام مبارک در روایاتى آمده است که گویاى سرّ لطیفى است. براى تسمیه آن پیشواى منتظر به قائم وجوه متعددى ذکر شده که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود:

١ . از حضرت باقر(ع) پرسیدند: مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: آرى! گفتند: پس چرا تنها دوازدهمین شما به این نام، نامیده شد؟ فرمود: آن هنگام که جدّمان حسین(ع)به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه، ضجه‌زنان گفتند: اى اله و اى سید ما! آیا نمى‌نگرى که با بنده برگزیده و فرزند برگزیده تو چه مى‌کنند؟ خداوند به آنان چنین وحى کرد: اى فرشتگان من آرام باشید! به عزّت و جلالم سوگند! حتما از آن‌ها انتقام خواهم گرفت، هر چند مدت‌ها بگذرد، آن‌گاه پرده را کنار زد و امامان پس از حسین(ع) را به فرشتگان نمایاند، در میان آنان یکى ایستاده بود و نماز مى‌خواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده (قائم) از آن‌ها انتقام مى‌گیرم.(1)

٢ . بر اثر غیبت طولانى، یاد آن وجود مبارک از خاطره بسیارى از افراد محو و فراموش مى‌شود و آن‌گاه حضرتش پس از این فراموشى ناگوار قیام مى‌کند.(2)

٣ . او را از آن جهت قائم نامیدند که قیام به حق او در میان قیام ائمه دیگر که همگى قائم به حق بودند از ویژگى خاصى برخوردار است: «سمّی بالقائم لقیامه بالحق».(3) در ویژگى قیام آن حضرت روایاتى هست از جمله حضرت عبد العظیم حسنى(ع) مى‌گوید که به امام جواد(ع) عرض کردم که آرزو مى‌کنم قائم آل محمد شما باشید و عدل و داد را در زمین بگسترانید. امام جواد(ع) فرمود که همه ما قائم به امر خدا و هدایت‌کننده به دین او هستیم، امّا آن قائم که خداوند با او زمین را از اهل کفر و عناد در برابر حق پاک مى‌کند و از عدل و داد پر مى‌سازد، من نیستم، او همان است که ولادتش از مردم مخفى و شخصش غائب مى‌شود . . . هم‌نام و هم کنیه رسول خداست…(4)

نیز حضرت عبد العظیم مى‌گوید: تصمیم داشتم این مطلب را از حضرت جواد الائمه(ع) بپرسم که ایشان فرمود: قائم ما مهدى است که حتماً در غیبت به سر خواهد برد و باید منتظر ظهور آن حضرت بود و پس از ظهور باید از وى اطاعت کرد.(5)

این لقب، تنها به امام عصر(عج) تعلق دارد، گرچه قبلاً گفته شد که قیام به قسط از شرایط عمومى امامت معصومان است.(6) امّا لقب پرافتخار «قائم» از القاب اختصاصى حضرت بقیةاللّه است و تنها آن حضرت به‌ عنوان «قائم آل محمد» شناخته مى‌شود: ان أدرکت القائم من آل محمد نصرته(7)، و منّا المصطفى و المرتضى و منّا یکون المهدی قائم هذه الأمة(8)، به گونه‌اى که به شیوه‌اى پسندیده مرسوم شده است که هنگام ذکر این نام شریف شنوندگان به احترام آن حضرت و به یاد او قیام مى‌کنند.

*پی‌نوشت‌ها:

١ ) . علل الشرایع، ج  ١ ، ص  ١٩١ - ١٩٢ ؛ بحار الانوار، ج  45 ، ص  ٢٢١  و ج  5١ ، ص  ٢٨ - ٢٩ .

٢ ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  5٠ ؛ بحار الانوار، ج  5١ ، ص  ٣٠ .

٣ ) . الارشاد، ج  ٢ ، ص  4٩ - 5٠ ؛ بحار الانوار، ج  5١ ، ص  ٢٨٣ .

4 ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  4٩ - 5٠ ؛ بحار الانوار، ج  5٢ ، ص  ٢٨٣ .

5 ) . کمال الدین، ج  ٢ ، ص  4٩ .

6) . الارشاد، ج  ٢ ، ص  ٣٩ .

7) . المحاسن، ج  ١ ، ص  ٢٨٧ ؛ بحار الانوار، ج  5٢ ، ص  ١٢6 .

8) . کفایة الاثر، ص  ٢٩٨ ؛ بحار الانوار، ج  46 ، ص  ٢٠٢ .

آیا امام زمان(عج) از مشکلات ما خبر دارد؟

امام زمان (عج) ویژگی های بسیار زیادی دارد. یکی از آن ها آگاهی از اوضاع و احوال شیعیان است؛ چرا که امام علم غیب دارد. پس حتماً امام زمان (ع) از مشکلات و ناراحتی هایی که برای منتظران و دوست دارانش می آید باخبر است. در روایات آمده است اعمال و رفتار ما بر امام (ع) عرضه می شود.[1] وقتی امام اعمال ما را می بیند، از اعمال خوب و شایسته خوش حال می شود و خدای ناکرده اگر گناهی از سوی ما سرزده باشد ناراحت می شود.[2] پس چه خوبست کارنامه ی خود را با رفتاری شایسته بیاراییم و مواظب باشیم خطا و لغزش در آن نباشد. اگر مشکلات ما از گناه باشد این به رفتار خودمان برمی گردد. توقع بی جایی است من خطا کنم و به دردسر بیفتم و از امام زمان توقع حل آن را داشته باشم؛ اما اگر تلاش کنم تا خوب باشم ولی از بد حادثه دچار مشکل شوم امام (ع) برای حل مشکل من چه عنایت هایی که نمی کند. او به خوبی می داند عاشقان چگونه روزگار سپری می کنند و در چه شرایطی قرار گرفته اند؛ از چه رنج می برند و به چه امیدی زندگی می کنند. او می داند تمام دل خوشی عاشقانش توجه آن ها به امام زمانشان است. او اشکی را که در فراق او می ریزند می بیند و آهی را که از سینه ای خسته و دلی شکسته برمی خیزد می شنود. از آن جا که امام رحمت واسعه ی الهی است برای دل جویی از شیفتگان و دلسوختگانش پیش از آن که از او خواسته شود دست به دعا برمی دارد! «عبدالله بن زیات» به امام رضا (ع) گفت: برای حل مشکلات من و خانواده ام دعا کنید. به او فرمود: تو گمان می کنی دعا ننموده ام؟ سپس درحالی که عبدالله بن زیات از این گفته ی امام متعجب شده بود فرمود: اعمال شما از خداوند متعال و ائمه (ع) مخفی نیست.[3] به یقین امام زمان (ع) نیز از اعمال و مشکلات ما خبر دارد و همانند جدش امام رضا (ع) مهربان است و برای حل مشکلات شیعه دعا می کند؛ به ویژه در زمان ما که منتظران، پناهی غیر از او ندارند. تنها کافی است باور کنی که او هرگز ما را فراموش نکرده است و اگر مشکلی وجود دارد که از آن رنج می بری، چه بسا صبر بر آن، بستر رسیدن به خیر فراوان و موقعیت بهتری باشد؛ و یا حکمتی در آن باشد که خدا می داند و ما از آن بی خبریم. این را هم بگویم هرچند حکمتی الهی، آن خورشید عالمتاب را پشت ابر غیبت قرار داده است اما غیبت آن حضرت هیچ گاه مانع آگاهی او از مشکلات ما نیست؛ چرا که او در بین ما زندگی می کند و دردآشنای جامعه است. او حتی با بعضی از مشکلات که ما از آن ها بی خبریم روبه رو است ولی باز هم بیش تر از ما به فکر ماست و برای حل مشکلات ما تلاش می کند. بررسی و مرور تاریخ نشان می دهد حوادث ناگواری برای شیعیان در طول تاریخ رخ داده که به دست امام عصر (ع) گره آن گشوده شده است. اگر عنایت های او شامل حال شیعیان نمی شد معلوم نبود آن ها در چه وضعی به سر می بردند ولی به برکت عنایت های امام زمان (ع) و به خاطر شفقت و مهربانی آن «میر مهر» لطف خداوند شامل دوست دارانش شده است. اگر به جز این بود، همان گونه که حضرت مهدی (ع) فرموده بلاهای بسیار زیادی بر شیعیان نازل می شد و دشمنان آن ها را از بین می بردند.[4] او آن قدر مهربان است که غم را برای هیچ یک از منتظران ظهورش نمی پسندد، بنابراین آن قدر به فکر ما هست که همیشه برای حل مشکلات ما تلاش کند تا به لطف او از شدت آن ها کاسته شود. راستی آیا ما برای کم شدن فاصله ی خویش با او و مشکلاتی که از طرف ما برای او به وجود می آید تلاش می کنیم؟ [1] .کلینی، اصول کافی، ج1، ص219، ح1. [2] . همان، ح3. [3] . همان، ح4. [4] . طوسی، الغیبة، ص286، ح245.

علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام حسن عسکری(ع)+چند کرامت

امام حسن عسکری(ع) بر اساس روایت مورخان، در ماه ربیع الثانی، روز دهم(1) یا هشتم(2) یا چهارم(3) سال 232 (و به نقل خطیب(4) سال 231) چشم به جهان گشود و 28 سال زندگی کرد.(5)

القاب آن بزرگوار را «الصّامت»، «الهادی»، «الرفیق»، «الزّکی» و «النّقی» ذکر کرده‌اند؛ برخی از مؤرخان لقب «الخالص» را هم بر القاب آن حضرت افزوده‌اند، البته «ابن الرضا» عنوانی است که امام جواد و امام عسکری – علیهما‌السلام- هر دو به آن شهرت یافته‌اند.(6)

چنان که امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) به لقب عسکریین معروف شده‌اند، ناگفته نماند عسکر عنوان نامشهوری برای سامرا بوده است، همچنین نقش انگشتری امام عسکری(ع) به دو صورت «سبحان من له مقالید السموات والارض»(7) و «ان الله شهید» ذکر شده است.(8)

به مناسبت میلاد سراسر نور یازدهمین پیشوای شیعیان در ادامه چهار داستان از زندگانی این امام همام(ع) در ادامه می‌آید:

* ماجرای آن ماهی‌ که از اعماق زمین به دست یار امام حسن عکسری(ع) رسید

ابوجعفر طبری نقل کرد: روزی در محضر پر فیض امام حسن عسکری(ع) نشسته بودم، از حضرت تقاضا کردم و عرضه داشتم : یا بن رسول‌اللّه! چنانچه ممکن باشد یک معجزه خصوصی برای من ظاهر سازید؟ تا آن را برای دیگر برادران و دوستان هم مطرح کنم، امام(ع) فرمود: ممکن است طاقت نداشته باشی و از عقیده خود دست برداری، به همین جهت سه بار سوگند یاد کردم بر اینکه من ثابت و استوار خواهم ماند. پس از آن ناگهان متوجّه شدم که حضرت زیر سجّاده خود پنهان شد و دیگر او را ندیدم، چون لحظه‌ای از این حادثه گذشت، حضرت ظاهر شد و یک ماهی بزرگی را که در دست خود گرفته بود به من فرمود: این ماهی را از عمق دریا آورده‌ام و من آن ماهی را از حضرت گرفتم و رفتم با عده‌ای از دوستان طبخ کرده و همگی از آن ماهی خوردیم که بسیار لذیذ بود.(9)

*علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

شخصی به نام فهفکی که اشکال تراشی‌های ابن ابی العوجاء یکی از دانشمندان معروف مادی عصر امام صادق(ع) در ذهن او نیز راه یافته بود، به حضور امام حسن عسکری(ع) آمد و پرسید: چرا در اسلام، سهم ارث زن نصف سهم مرد است؟ آیا چنین قانونی، یک نوع زورگویی به زن بینوا نیست؟ امام حسن عسکری(ع) فرمود: برای زن جهاد واجب نیست و تأمین معاش شوهر، واجب است (بنابراین در امور دیگری مخارج سنگینی بر عهده مرد است، نه بر عهده زن).

فهیفکی می‌گوید: پیش خود(در ذهنم) گفتم: ابن ابی العوجاء به من گفت: همین سؤال را از امام صادق(ع) کردم، او نیز چنین جواب داد، ناگاه امام حسن عسکری(ع) به من رو کرد و فرمود: آری! این سؤال از ابن ابی العوجاء است و جواب ما یکی است و همه ما امامان به همدیگر مربوط و مساوی هستیم.(10)

* ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب

یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم.

در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.

بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم.(11)

*نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت

در زمان امام حسن عسکرى(ع) شخصى به نام «ابن بغا» بود، او از طاغوت‌هاى زمان بود و یکى از فرماندهان بنى عباس به شمار مى‌رفت، بسیارى از بیگناهان را کشت و هرگز از جنایت و ستمگرى دریغ نورزید. متون تاریخى حکایات غریبى از او نقل کرده‌اند از آن جمله آمده است: حکام بنى‌عباس او را به قم فرستادند تا مردم قم را گوش مالى دهد، او پیش از ورود به قم به یکى از شهرها رفته بود و با مردم آن شهر جنگید و بر آن‌ها مسلط شد و سه روز شهر را براى سپاه خود مباح اعلام کرد!

ماجرا گذشت تا اینکه متوکل عباسى در زمان امام حسن عسکرى(ع)، ابن بغا را به قم فرستاد، بنا به نقل تاریخ، مردم قم به امام حسن عسکرى(ع) عرض حال کردند و گفتند: اى فرزند رسول خدا! اگر «ابن بغا» به قم برسد هیچ چیزى را سالم نخواهد گذاشت، زیرا با آمدن به شهر قم، مردم را از دم تیغ گذرانده، به نوامیس مردم دست اندازى کرده، دارایى‌هاى مردم را غارت کرده و مزارع را به آتش مى‌کشد و جز جنایت کار دیگرى صورت نمى‌دهد.

تفرشی نویسنده «نقد الرّجال» در این باره می‌نویسد: پس از بیداد موسی بن بغا به مردم قم، آنان به ساحت مقدس امام عسکری(ع) متوسل شدند و از آن حضرت خواستند تا دعایی به آن‌ها یاد دهد و شر آن ستمگر را از آنان رفع کند…

همچنین در بحارالانوار نقل شده است که حضرت(ع) دعایی بسیار طولانی به آنان آموخت که در قنوت نمازهای خود ـ خصوصاً نماز وترـ بخوانند تا خداوند شرّ آن ستمگر را برطرف کند:

«اَللّهُمَّ وَ لاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دَعامَةً اِلاّ قَصَمْتَها وَ لا جُنَّةً اِلاّ هَتَکْتَها، وَ لا کَلِمَةً مُجْتَمِعَةً اِلاّ فَرَّقْتَها… اَللّهُمَّ فَکَوِّرْ شَمْسَهُ، وَ حَطِّ نُورَهُ، وَ اَطْمِسْ ذِکْرَهُ، وَ ارْمِ بِالْحَقِّ رَأْسَهُ، وَ فَضِّ جُیُوشَهُ، وَ ارْعَبْ قُلُوبَ اَهْلِهِ…»(12)

همچنین در مناقب آل ابیطالب(ع) نوشته شده است که امام حسن عسکری(ع) در نامه‌ای برای اهل قم از خداوند متعال برای آنان آرزوی رحمت، عمر طولانی، رشد و هدایت کردند:

«أَنَّ اللّهَ تَعالی بِجُودِهِ وَ رَأْفَتِهِ قَدْ مَنَّ عَلی عِبادِهِ بِنَبیِّهِ مُحَمَّدٍ بَشیراً وَ نَذیراً وَ وَفَّقَکُمْ بِقَبُولِ دینِهِ وَ اَکْرَمَکُمْ بِهِدایَتِهِ وَ غَرَسَ فی قُلُوبِ اَسْلافِکُمُ الْماضِینَ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ اَصْلابِکُمُ الْباقینَ تَوَلّی کِفایَتَهُمْ وَ عَمَّرَهُمْ طَویلاً فی طاعَتِهِ، حُبَّ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ فَمَضی مَنْ مَضی عَلی وُتَیْرَةِ الصَّوابِ وَ مِنْهاجِ الصِّدْقِ وَ سَبیلِ الرَّشادِ».(13)

خداوند متعال با وجود لطف و عناتیش، با فرستادن پیامبر اسلام(ص) به عنوان مژده بخش و هشدار دهنده بر مردم منت نهاد و شما را به پذیرش دینش توفیق داد و با هدایتش گرامی داشت و بذر محبت و دوستی خاندان پیامبر(ص) را در قلوب گذشتگان و آیندگان شما در سرزمین اطاعتش کاشت، آن‌ها که از میان شما رفتند به نجات و سعادت رسیدند و میوه‌های کردار نیک خود را چیدند و به پاداش اعمالشان نایل شدند. ای مردم! همواره اراده و نیت ما، استوار و محکم است و روان ما به افکار نیک و پاک شما آرام است و پیوند قرابت بین ما و شما پرتوان است که چنین پیوندی از سفارش‌های گذشتگان ما و شما است، پیمانی است که بر عهده جوانان ما و پیران شما برقرار است و همواره با اعتقاد واحد و به هم پیوستگی محکم هستیم، چرا که خداوند این ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی را بین ما برقرار کرده است.

امام(ع) در این نامه‌ در پرتو دعای خود مردم قم، گذشتگان و آیندگانشان را مشمول لطف خویش قرار دادند و زندگی سرشار از صفا و معنویت را برای آنان در سایه‌سار امامت و عترت در پیمودن منهج پارسایی و امامت خواستار شدند.

 

*پی‌نوشت‌ها:

1- مسار الشیعه، ص 30

2- اعلام الوری، ص 367.

3- مصباح کفعمی، ص 530.

4- تاریخ بغداد، ج 12، ص 57.

5- کافی،‌ج 1، ص 503.

6- وفیات الاعیان، ج 2، ص 94؛ الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 113.

7- نورالابصار، ص 166.

8- بحار الانوار، ج 50، ص 238.

9- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

10- داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدی‌اشتهاردی

11- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

12- بحارالانوار، ج 85، ص 229 و 230.

13- 51. همان، ج 50، ص 317، ح 14/ مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 425/ الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 71/ معادن الحکمهٔ فی مکاتیب الائمّه، فیض کاشانی، ص 264.

رابطه شيعه با قرآن

برخي ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه مصحفي خاص خود دارند و آن را «المصحف الشيعي» مي نامند![2] در حالي كه شيعه خود در طول حيات خويش چنين موضوعي را نشنيده است گروهي از محققان متاخر در برابر اين ادعا شديدااعتراض كرده اند[3]، كه مهم ترين آنان گلدزيهر است او علاقه خاص شيعه رانسبت به نص رسمي قرآن كه در دست مسلمانان است، تشريح و تاييدمي كند[4] به منظور توضيح بيش تر درباره علاقه شيعه به نص قرآن كنوني، ناگزير از بيان مطالب زير هستيم:


هرگاه تاريخ قرآن مجيد و دوره هايي را كه نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسي كنيم، در مي يابيم كه نص كنوني قرآن با وضع موجود، اصولا محصول كوشش هاي شيعه است و اينان هستند كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذاري و زيبايي آن، از هيچ اقدامي فروگذاري نكردند درحقيقت، اگر قرآني وجود داشته باشد كه بتوان آن را «مصحف شيعي» ناميد، همين مصحف موجود است و با توجه به نقش ائمه شيعه و قرا و حفاظ و هنرمندان شيعه در طول تاريخ نسبت به مصحف، بايد قرآن را به شيعه منسوب كرد.

اميرالمؤمنين (ع) اولين كسي است كه انديشه گردآوري قرآن را، پس ازدرگذشت پيامبر(ص) اظهار كرد و هرچند قرآني را كه وي گردآوري كرد نپذيرفتند، ولي انديشه گردآوري قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آوري آن بر دست ديگران اختلافي به وجود نيامد.

مصحف هاي مهمي كه در آن زمان و پيش از توحيد مصاحف تهيه شد و قرآن درآن ها جمع آوري گرديد عبارتند از: مصحف هاي عبداللّه بن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا و مقدادبن اسود همگي اينان به ولاي خاص نسبت به بيت والاي نبوي شناخته شده اند ديگر مصحف ها از اعتبار هم سنگ اين مصاحف نبودند و صحف ابوبكر نيز به صورت كتاب منظم نشده بود.

اول كسي كه توحيد مصحف ها را در عهد عثمان مطرح كرد، حذيفه بن اليمان بودچگونگي كار او در بخش هاي پيش گذشت ابي بن كعب تصدي املاي قرآن را موقع استنساخ مصحف ها بر عهده داشت و در اشكالات، نسبت به ضبط كلمات، به اومراجعه مي كردند.

شكل گذاري مصحف و نقطه گذاري آن، به دست ابوالاسود الدؤلي و دو شاگرداو نصربن عاصم و يحيي بن يعمر انجام گرفت اولين كسي كه در تحسين كتابت مصحف و زيبايي خط آن اقدام كرد، خالدبن ابي الهياج، از اصحاب علي (ع)بودضبط حركات به شكل كنوني، كار استاد بزرگ خليل بن احمد فراهيدي است اواولين كسي است كه «همزه و تشديد و روم و اشمام» را وضع كرد كه در مباحث گذشته به تفصيل گفته شد تمامي افراد ياد شده از سرشناسان دانش مند شيعه اند.

شيعه بود كه اصول قرائت را مورد تحقيق و بررسي قرار داد و قواعد آن را بنيان نهاد و با نهايت امانت و اخلاص، ابتكاراتي در فنون قرائت و تغييراتي در آن به كاربرد.

اگر نگوييم شش تن، دست كم چهارتن از قرا سبعه، شيعه بودند، علاوه برآن كه گروهي از ائمه قرا بزرگ از شيعيان به شمار مي آيند از آن جمله اند: ابن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا، مقداد، ابن عباس، ابوالاسود، علقمه، ابن سائب، سلمي، زربن حبيش، سعيدبن جبير، نصربن عاصم، يحيي بن يعمر، عاصم بن ابي النجود، حمران بن اعين، ابان بن تغلب، اعمش، ابوعمروبن العلا، حمزه، كسائي، حفص بن سليمان و امثال اينان كه از ائمه بزرگند ودر مناطق و دوره‌هاي مختلف، در راس امر قرائت قرار داشته‌اند.[5]

اما قرائت كنوني كه قرائت حفص است، يك قرائت شيعي خالص است، كه آن راحفص كه از اصحاب امام صادق (ع) است[6]، از شيخ خود عاصم روايت كرده است او نيز از بزرگان و معاريف شيعه به شمار مي آمد[7] و قرائت را از شيخ ‌خود، سلمي اخذ كرده است سلمي خود از خواص علي (ع) بود كه مستقيما قرائت را از علي (ع) فرا گرفت [8] و علي آن را از پيامبر(ص) و پيامبر از خداي عزوجل اخذ كرده است.

پي نوشتها:

[1]. مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و آيه «قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي» شوري42: 23.

[2]. ر ك: القرآن و علومه في مصر، ص 81، تاليف دكتر عبداللّه خورشيد كه اين نسبت را تشريح كرده و با دلايل تاريخي، آن را رد كرده است.

[3]. ر ك: مصطفي صادق رافعي تاريخ آداب العرب ج 2، ص 16 ـ 15 مقدمه حيات محمد(ص)، از موير، ص 36 ـ 35 تاريخ المساجد الاثريه، از حسن عبدالوهاب، ص 92 حاشيه فضائل القرآن، ابن كثير، نوشته رشيدرضا، ص 48، شماره 2 و 3.

[4]. ر ك: مذاهب التفسير، ص 93، از گلدزيهر.

[5]. شرح حال آنان در بحث از «طبقات القرا» ، ج2، التمهيد آمده است.

[6]. ر ك: رجال شيخ طوسي، ص 176.

[7]. مؤلف نقض الفضائح، او را شيخ ابن شهر آشوب و ابوالفتوح رازي، برشمرده است.

[8]. ر ك: صدر، التاسيس، ص 346 قاضي، المجالس ج1، ص 548 ابن قتيبه، او را در زمره اصحاب علي (ع) ودر زمره كساني كه از وي فقه آموخته اند، برشمرده است (المعارف، ص 230) برقي نيز در رجال خود، وي را ازخواص امام مي داند (التاسيس، ص 242).

منبع:انديشه قم

چرا پيامبر هر روز ۷۰مرتبه استغفار مي‌كرد؟

حجت‌الاسلام مسعود عالي استاد حوزه علميه درباره ولادت با سعادت پيامبر اكرم(ص) گفت: تمام انبياء گذشته زمينه‌ساز آمدن حضرت رسول(ص) بوده‌اند تا توحيد تام و مراتب بالاي هدايت را تا جايي كه بشر به آن نياز دارد را تا روز قيامت براي آن‌ها بياورد.

حجت‌الاسلام عالي خاطرنشان كرد: در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه همواره غفلت‌ها پمپاژ مي‌شود و گرد و غبار بر دل‌هاي ما مي‌نشيند، اگر كسي خودش جهت‌گيري نكند، زير اين گرد و خاك‌ها و غفلت‌ها مدفون خواهد شد، بنابراين ما به يك گردگيري نياز داريم. حضرت رسول(ص) مي‌فرمايند: گهگاهي گرد و غباري بر دل من مي‌نشيند كه من در هر روز 70 مرتبه استغفار مي‌كنم. وقتي پيامبر(ص) با دل پاك و با صفاترين روح عالم، استغفار مي‌كند ما چه بايد بگوييم؟ در مقابل اين پمپاژ غفلتي كه در دنيا صورت مي‌گيرد ما بايد دائم خودمان را شارژ كنيم.

وي به بيان راهكارهاي دوري از غفلت پرداخت و گفت: شنيدن موعظه به نوعي غبارهاي دل را مي‌زدايد؛ دانستن غير از شنيدن است، حضرت امير(ع) زماني به يك فردي فرمودند: مرا موعظه كن! آن فرد گفت: شما كه همه چيز را خودتان مي‌دانيد من چه چيزي به شما بگويم؟ حضرت فرمودند: در شنيدن اثري است كه در دانستن نيست، ‌بنابراين موعظه، دل را جلا داده، صيقل مي‌بخشد و غفلت‌ها و گرد و غبارها را دور مي‌كند.

اين استاد اخلاق، گام بعدي دوري از غفلت‌ها را قرائت قرآن، ياد مرگ و رفتن به قبرستان و تأمل كردن در آن، نشست و برخاست با افراد اهل دل برشمرد و اظهار داشت: اگر از عواملي كه انسان را شارژ مي‌كند در مقابل غفلت‌ها استفاده شود، فطرت دروني انسان بيدار و شكوفا مي‌شود، همچنين در مقابل طوفاني كه در آخرالزمان از جانب شيطان نسبت به دين‌داران به راه مي‌افتد، بايد به اين امور متصل شد تا نور مطهر پيامبر و آلش در آيينه وجودمان بتابد و آن را جلا دهد.