ویژگی های اجتماعی پیامبر اکرم(ص) در کلام مقام معظم رهبری
آنچه در عید سعید میلاد مبارک پیامبر اعظم(ص) برای دنیای اسلام و جامعه اسلامی مهم است، این است که انتظارات پیامبر اکرم(ص) از جامعه اسلامی را مدنظر قرار بدهد و سعی و مجاهدت کند که این انتظارات برآورده شود؛
سعادت دنیای اسلام در این است و لاغیر.
عموم سيره نويسان اتفاق دارند كه تولد آن حضرت در عام الفيل، و در سال 570 ميلادي بوده است. آن حضرت در سن 25 سالگي ازدواج نمودند و ثمره اين ازدواجشان اين بود كه ايشان صاحب شش فرزند شدند كه دو فرزند پسر ايشان پيش از بعثت بدرود حيات گفتند ولي دختران كه عبارت بودند از: 1ـ رقيه، 2ـ زينب، 3ـ ام كلثوم، 4ـ حضرت فاطمه سلام الله عليها، دوران نبوت آن حضرت را درك كردند.
ولادت آن بزرگوار، در دنيا و در تاريخ، در زمانى واقع شد كه بشريت، دو خصوصيت بارز داشت؛خصوصيت اول اين بود كه از لحاظ علمى، عقلانى و فكرى، نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته خودش، بسيار پيشرفته بود. در ميان آنها، فلاسفهاى پديد آمده و دانشمندانى پيدا شده بودند؛ رياضى دانها، پزشكان، مهندسان بزرگ و تمدنهايى برپا شده بود. اين تمدنها، بدون علم كه نمى شد! آكادمىها در غرب، هگمتانه ها در شرق، تمدن چين، تمدن مصر و تمدنهاى بزرگ تاريخى، همه عبور كرده بودند؛ يعنى بشر، كامل شده بود.خصوصيت دوم كه جمع اين دو خصوصيت با هم، خيلى عجيب است، اين است كه بشر در آن روز، از لحاظ اخلاقى، از هميشه گذشته، منحطتر يا اگر نخواهيم اين نسبت را بيان كنيم، بايد بگوييم در اوج انحطاط بود؛ اسير خرافات، اسير خودخواهى ها، اسير ظلم و ستم و اسير دستگاههاى حكومتهاى مردمكش و ضدبشرى بود. چنين وضعى، در دنيا حاكم بود. كسى اگر تاريخ را ملاحظه كند، خواهد ديد كه در آن دوران، همه بشريت اسير بودند؛ همانطور كه در كلام اميرالمؤنين عليهالسلام است كه در نهايت فتنه، فشار، مشكلات و برادركشى، بشر زندگى تلخى را مىگذرانيد… در همين خطبه، اميرالمؤمنين عليهالسلام مى فرمايد: «خواب راحت به چشم مردم نمىآمد».(1)
تكميل مكارم اخلاق
جامعه ما - از فرد و مجموعه - بايد روزبه روز، خود را به آنچه كه پيامبر براى آن كمر همت بست و آن تلاش و مجاهدت را مبذول كرد، نزديك كند. اهداف والاى پيامبر اسلام را در يك جمله نمى توان گنجانيد؛ اما مى توان سرفصل هايى از آن [را ]سرمشق كار خود، در طول يك سال، يك دهه و يك عمر قرار داد.يك سرفصل عبارت است از تكميل مكارم اخلاقى؛ «بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق». جامعه بدون برخوردارى افراد از خلقيات نيكو، نمى تواند به هدفهاى والاى بعثت پيامبر دست پيدا كند. آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مى رساند، اخلاق نيكوست. اخلاق نيكو، فقط خوش اخلاقى با مردم نيست؛ بلكه به معناى پروراندن صفات نيكو و خلقيات فاضله در دل و جان خود و انعكاس آنها در عمل خود است. مردمى كه در بين خود، دچار حسد باشند، دچار بدخواهى يكديگر باشند، دچار حيله گرى باشند، دچار حرص به دنيا و بخل نسبت به مال دنيا باشند و دچار كينه ورزى با يكديگر باشند، در اين جامعه، حتى اگر قانون هم به طور دقيق عمل شود، سعادت وجود ندارد اگر علم هم پيشرفت كند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شكوه برسد، اين جامعه، جامعه بشرى مطلوب نيست.
جامعه اى كه انسانها در آن از يكديگر احساس ناامنى كنند، هر انسانى احساس كند كه به او حسد مىورزند، نسبت به او بددلى دارند، نسبت به او كينه ورزى مى كنند، براى او توطئه مى چينند و نسبت به او و دارايىاش، حرص مى ورزند، راحتى در اين جامعه نيست؛ اما اگر در جامعه اى، فضايل اخلاقى بر دل و جان مردم حاكم باشد، مردم نسبت به يكديگر، مهربان باشند، نسبت به يكديگر، گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنيا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند، بخل نورزند، به يكديگر حسد نورزند، در مقابل راه پيشرفت يكديگر، مانعتراشى نكنند و مردم آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، اين جامعه، حتى اگر از لحاظ مادى هم پيشرفتهاى زيادى نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسايش و سعادت مى كنند؛ اخلاق، اين است. ما به اين احتياج داريم. ما بايد در دل خود، خلقيات اسلامى را روزبه روز پرورش دهيم. قوانين فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسيله هايى براى سعادت بشرند؛ اما اجراى درست همين قوانين هم احتياج به اخلاق خوب دارد.(2)
روش پيامبر در تربيت جامعه
يك وقت كسى دستور مى دهد يا توصيه مىكند كه مثلاً مردم حسن خلق، گذشت، صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نكنند و دنبال اقامه عدل و داد باشند؛ يعنى توصيه، دستور دادن و تعليم دادن مطرح است كه البته كار لازمى است و پيامبر اسلام هم تعليم مى داد و درس معرفت و زندگى به مردم مى آموخت؛ اما يك وقت مطلب از ياد دادن بالاتر است؛ يعنى معلم كارى مىكند و رفتارى در پيش مىگيرد كه اين اخلاق و وظيفه اسلامى، در جامعه، به شكل رنگ ثابت درمىآيد؛ با عقايد غلط مردم، به مقابله برمى خيزد؛ با احساسات جاهلى و ته مانده هاى رسوب كرده اخلاق غيراسلامى، مبارزه و مقابله مى كند؛ به جامعه و مردم، شوك وارد مىكند و در مقاطع مناسب و با روشهاى مناسب، كارى مى كند كه فضاى جامعه و محيط زندگى مردم، با اين صفات و اخلاق و روش خوب، كاملاً ممزوج مىشود.
اگر يك جامعه بخواهد رشد كند و اخلاق صحيح اسلامى را در خود به وجود آورد، محتاج همين روش است. شايد در چند آيه قرآن كه «يزكيهم» پس از «يعلمهم» يا قبل از آن اشاره شده است، مراد از تزكيه همين مطلب باشد؛ يعنى پاك كردن، طاهر كردن و پيراسته كردن مردم؛ مثل طبيبى كه به مريض خود فقط نمى گويد اين كار را بكن و اين كار نكن؛ بلكه او را در محل مخصوصى قرار مى دهد و آن چه را كه او لازم دارد، به او مىدهد و مى خوراند و آن چه كه براى او مضر است، از او باز مى گيرد. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله، چنين وضعيت و روشى را در طول بيست و سه سال نبوت، دنبال مى كرد؛ مخصوصاً در ده سالى كه در مدينه زندگى مى كرد و دوران حاكميت اسلام و تشكيل حكومت اسلامى بود.(3)
يك لحظه دچار سستى نشد
كار مهم پيامبر خدا، دعوت به حق و حقيقت و جهاد در راه اين دعوت بود. در مقابل دنياى ظلمانى زمان خود، پيامبر اكرم، دچار تشويش نشد؛ چه آن روزى كه در مكه تنها بود يا جمع كوچكى از مسلمانان او را احاطه كرده بودند و در مقابلش سران متكبر عرب، صناديد قريش و گردنكشان، با اخلاق هاى خشن و با دستهاى قدرتمند قرار گرفته بودند، وحشت نكرد؛ سخن حق خود را گفت؛ تكرار كرد؛ تبيين كرد؛ روشن كرد؛ اهانتها را تحمل كرد؛ سختى ها و رنجها را به جان خريد تا توانست جمع كثيرى را مسلمان كند و چه آن وقتى كه حكومت اسلامى تشكيل داد و خود در موضع رئيس اين حكومت، قدرت را به دست گرفت. آن روز، دشمنان ومعارضان گوناگونى در مقابل پيامبر بودند؛ چه گروههاى مسلح عرب - وحشى هايى كه در بيابان هاى حجاز و يمامه، همه جا پراكنده بودند و دعوت اسلام بايد آنها را اصلاح مى كرد و آنها مقاومت مى كردند - و چه پادشاهان بزرگ دنياى آن روز - دو ابرقدرت آن روز عالم، يعنى ايران و امپراتورى روم - كه پيامبر نامه ها نوشت؛ مجادله ها كرد؛ سخنها گفت؛ لشكركشى ها كرد؛ سختىها كشيد؛ در محاصره اقتصادى افتاد و كار به جايى رسيد كه مردم مدينه، گاهى دو يا سه روز، نان براى خوردن پيدا نمى كردند. تهديدهاى فراوان از همه طرف، پيامبر را احاطه كرد. بعضى از مردم نگران مىشدند؛ بعضى متزلزل مى شدند؛ بعضى نق مىزدند؛ بعضى پيامبر را به ملايمت و سازش، تشويق مى كردند؛ اما پيامبر در اين صحنه دعوت و جهاد، يك لحظه دچار سستى نشد و با قدرت، جامعه اسلامى را پيش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود كه به بركت ايستادگى پيامبر در ميدانهاى نبرد و دعوت، در سالهاى بعد، توانست به قدرت اول دنيا تبديل شود.(4)
جمع بندی:
اسلام آمد، انسان ها را آزاد کرد؛ این آزادی، نخست در دل انسان و در روح انسان به وجود می آید؛ و وقتی انسان احساس کرد آزادی را، احساس کرد نیاز به گسستن بندها را، نیروهای او تحت تأثیر این احساس قرار می گیرد و اگر همّت کند و حرکت کند، تحقّق عینی آزادی برای او به وجود می آید؛ اسلام این کار را برای انسان ها کرد؛ امروز هم همان پیام هست در همه دنیا و در دنیای اسلام.دشمنان آزادی بشر فکر آزادی را در انسان ها می میرانند و از بین می برند؛ وقتی فکر آزادی نبود، حرکت به سمت آزادی هم کُند خواهد شد یا از بین خواهد رفت.آنچه امروز ما مسلمان ها وظیفه داریم این است که سعی کنیم خود را به آزادی مورد نظر اسلام برسانیم؛ استقلال ملّت های مسلمان، استقرار حکومت های مردمی در سراسر دنیای اسلام، حضور آحاد مردم در تصمیم گیری ها و تعیین سرنوشت ها و حرکت بر پایه شریعت اسلامی، آن چیزی است که ملّت ها را نجات خواهد داد.البتّه امروز ملت های مسلمان احساس می کنند که به این حرکت نیاز دارند و در سراسر دنیای اسلام این احساس هست و در نهایت این احساس به نتیجه خواهد رسید؛ بدون تردید.اگر زبدگان و نخبگان ملت ها - چه نخبگان سیاسی، چه نخبگان علمی و دینی - وظائف خودشان را درست انجام بدهند، آینده دنیای اسلام آینده مطلوبی خواهد بود؛ به این آینده، امید وجود دارد.
امروز دنیای اسلام احساس بیداری می کند. درست در همین نقطه است که دشمنان اسلام - آن کسانی که با بیداری اسلامی مخالفند، با استقلال ملت ها مخالفند، با حاکمیت دین خدا در کشورها مخالفند - وارد میدان می شوند؛ انواع و اقسام ترفندها برای معطّل گذاشتن جوامع اسلامی به وجود می آید و مهمترین آنها ایجاد اختلاف است.وجود این جریان های تکفیری که در دنیای اسلام به وجود آمدند، برای استکبار، برای دشمنان جهان اسلام یک مژده است. اینها هستند که به جای توجّه به واقعیّت خبیث رژیم صهیونیستی، توجّه ها را به جای دیگری معطوف می کنند، درست نقطه مقابل آنچه اسلام خواسته است.اسلام از مسلمانان خواسته است که «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» (سوره فتح آیه 29) باشند؛ مسلمانان باید در مقابل دشمنان دین سرسخت باشند، باید بایستند، باید تحت نفوذ قرار نگیرند؛ «اشداء علی الکفار» صریح آیه قرآن است.
وجود نبی مکرم اسلام (ص) بزرگترین مایه وحدت در همه ادوار اسلامی بوده است و امروز هم میتواند باشد؛ چون اعتقاد آحاد مسلمانان به آن وجود اقدس بزرگوار، با عاطفه و عشق توام است و لذا آن بزرگوار، مرکز و محور عواطف و عقاید همه مسلمان هاست و همین محوریت، یکی از موجبات انس دل های مسلمین و نزدیکی فِرَق اسلامی با یکدیگر به حساب میآید.ابعاد شخصیت نبی اکرم را هیچ انسانی قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعی از شخصیت آن بزرگوار ارایه کند.آنچه ما از برگزیده پروردگار عالم و سرور پیامبران سراسر تاریخ شناخته و دانسته ایم، سایه و شبحی از وجود معنوی و باطنی و حقیقی آن بزرگوار است اما همین مقدار معرفت هم برای مسلمانان کافی است تا اولا حرکت آنها را به سمت کمال تضمین کند و قله انسانیت و اوج تکامل بشری را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیا آنها را به وحدت اسلامی و تجمع حول آن محور تشویق کند.
بنابراین، توصیه ما به همه مسلمانان عالم این است که روی ابعاد شخصیت پیامبر و زندگی و سیره و اخلاق آن حضرت و تعالیمی که از آن بزرگوار ماثور و منصوص است، کار زیادی بشود.بزرگترین تبلیغ برای اسلام، شاید همین باشد که ما چهره پیامبر اسلام را برای بینندگان و جویندگان عالم روشن کنیم و بسیار بجاست قبل از آنکه دشمنان و مخالفان، با روش های و شیوههای فرهنگی و هنری پیچیده خود، چهره آن بزرگوار را در اذهان مردم بیخبر عالم مخدوش کنند، مسلمانانِ هنرمند و مطلع و وارد به شیوههای گوناگون در عالم، با بیان و تبلیغ و تبیین راجع به آن شخصیت معظم و مکرم، کار علمی و فرهنگی و هنری و تبلیغی بکنند. اینها کارهای لازمی است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ادهمي فيروز ابادي در 1393/10/19 ساعت 11:47:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |