موضوع: "مذهبی"

رابطه شيعه با قرآن

برخي ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه مصحفي خاص خود دارند و آن را «المصحف الشيعي» مي نامند![2] در حالي كه شيعه خود در طول حيات خويش چنين موضوعي را نشنيده است گروهي از محققان متاخر در برابر اين ادعا شديدااعتراض كرده اند[3]، كه مهم ترين آنان گلدزيهر است او علاقه خاص شيعه رانسبت به نص رسمي قرآن كه در دست مسلمانان است، تشريح و تاييدمي كند[4] به منظور توضيح بيش تر درباره علاقه شيعه به نص قرآن كنوني، ناگزير از بيان مطالب زير هستيم:


هرگاه تاريخ قرآن مجيد و دوره هايي را كه نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسي كنيم، در مي يابيم كه نص كنوني قرآن با وضع موجود، اصولا محصول كوشش هاي شيعه است و اينان هستند كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذاري و زيبايي آن، از هيچ اقدامي فروگذاري نكردند درحقيقت، اگر قرآني وجود داشته باشد كه بتوان آن را «مصحف شيعي» ناميد، همين مصحف موجود است و با توجه به نقش ائمه شيعه و قرا و حفاظ و هنرمندان شيعه در طول تاريخ نسبت به مصحف، بايد قرآن را به شيعه منسوب كرد.

اميرالمؤمنين (ع) اولين كسي است كه انديشه گردآوري قرآن را، پس ازدرگذشت پيامبر(ص) اظهار كرد و هرچند قرآني را كه وي گردآوري كرد نپذيرفتند، ولي انديشه گردآوري قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آوري آن بر دست ديگران اختلافي به وجود نيامد.

مصحف هاي مهمي كه در آن زمان و پيش از توحيد مصاحف تهيه شد و قرآن درآن ها جمع آوري گرديد عبارتند از: مصحف هاي عبداللّه بن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا و مقدادبن اسود همگي اينان به ولاي خاص نسبت به بيت والاي نبوي شناخته شده اند ديگر مصحف ها از اعتبار هم سنگ اين مصاحف نبودند و صحف ابوبكر نيز به صورت كتاب منظم نشده بود.

اول كسي كه توحيد مصحف ها را در عهد عثمان مطرح كرد، حذيفه بن اليمان بودچگونگي كار او در بخش هاي پيش گذشت ابي بن كعب تصدي املاي قرآن را موقع استنساخ مصحف ها بر عهده داشت و در اشكالات، نسبت به ضبط كلمات، به اومراجعه مي كردند.

شكل گذاري مصحف و نقطه گذاري آن، به دست ابوالاسود الدؤلي و دو شاگرداو نصربن عاصم و يحيي بن يعمر انجام گرفت اولين كسي كه در تحسين كتابت مصحف و زيبايي خط آن اقدام كرد، خالدبن ابي الهياج، از اصحاب علي (ع)بودضبط حركات به شكل كنوني، كار استاد بزرگ خليل بن احمد فراهيدي است اواولين كسي است كه «همزه و تشديد و روم و اشمام» را وضع كرد كه در مباحث گذشته به تفصيل گفته شد تمامي افراد ياد شده از سرشناسان دانش مند شيعه اند.

شيعه بود كه اصول قرائت را مورد تحقيق و بررسي قرار داد و قواعد آن را بنيان نهاد و با نهايت امانت و اخلاص، ابتكاراتي در فنون قرائت و تغييراتي در آن به كاربرد.

اگر نگوييم شش تن، دست كم چهارتن از قرا سبعه، شيعه بودند، علاوه برآن كه گروهي از ائمه قرا بزرگ از شيعيان به شمار مي آيند از آن جمله اند: ابن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا، مقداد، ابن عباس، ابوالاسود، علقمه، ابن سائب، سلمي، زربن حبيش، سعيدبن جبير، نصربن عاصم، يحيي بن يعمر، عاصم بن ابي النجود، حمران بن اعين، ابان بن تغلب، اعمش، ابوعمروبن العلا، حمزه، كسائي، حفص بن سليمان و امثال اينان كه از ائمه بزرگند ودر مناطق و دوره‌هاي مختلف، در راس امر قرائت قرار داشته‌اند.[5]

اما قرائت كنوني كه قرائت حفص است، يك قرائت شيعي خالص است، كه آن راحفص كه از اصحاب امام صادق (ع) است[6]، از شيخ خود عاصم روايت كرده است او نيز از بزرگان و معاريف شيعه به شمار مي آمد[7] و قرائت را از شيخ ‌خود، سلمي اخذ كرده است سلمي خود از خواص علي (ع) بود كه مستقيما قرائت را از علي (ع) فرا گرفت [8] و علي آن را از پيامبر(ص) و پيامبر از خداي عزوجل اخذ كرده است.

پي نوشتها:

[1]. مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و آيه «قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي» شوري42: 23.

[2]. ر ك: القرآن و علومه في مصر، ص 81، تاليف دكتر عبداللّه خورشيد كه اين نسبت را تشريح كرده و با دلايل تاريخي، آن را رد كرده است.

[3]. ر ك: مصطفي صادق رافعي تاريخ آداب العرب ج 2، ص 16 ـ 15 مقدمه حيات محمد(ص)، از موير، ص 36 ـ 35 تاريخ المساجد الاثريه، از حسن عبدالوهاب، ص 92 حاشيه فضائل القرآن، ابن كثير، نوشته رشيدرضا، ص 48، شماره 2 و 3.

[4]. ر ك: مذاهب التفسير، ص 93، از گلدزيهر.

[5]. شرح حال آنان در بحث از «طبقات القرا» ، ج2، التمهيد آمده است.

[6]. ر ك: رجال شيخ طوسي، ص 176.

[7]. مؤلف نقض الفضائح، او را شيخ ابن شهر آشوب و ابوالفتوح رازي، برشمرده است.

[8]. ر ك: صدر، التاسيس، ص 346 قاضي، المجالس ج1، ص 548 ابن قتيبه، او را در زمره اصحاب علي (ع) ودر زمره كساني كه از وي فقه آموخته اند، برشمرده است (المعارف، ص 230) برقي نيز در رجال خود، وي را ازخواص امام مي داند (التاسيس، ص 242).

منبع:انديشه قم

درسهایی از قرآن؛

درسهایی از قرآن؛
دادند،جفتك نزنيد،گرفتند سكته نكنيد!
دو آيه در سوره‌ي سبأ هست يكي آيه‌ي 36 و يكي 39. هردو هم مي‌گويد: خدا براي هركس بخواهد سفره را باز مي‌كند و براي هركس بخواهد سفره را جمع مي‌كند.
به هركس بخواهد توسعه مي‌دهد، زندگي‌اش رفاه است، به هركس بخواهد زندگي‌اش را تنگ مي‌كند. باز كردن و تنگ كردن رزق دست خداست. منتهي اگر مؤمن باشد، كلمه‌ي «عبادِهِ» تو عبد من هستي، اگر هم تنگ مي‌گيرم براي تو «لَهُ» است، به نفع تو است. اگر داغي مي‌بيني پولت گم مي‌شود، به نفع تو است. بار دوم نه «عبادِهِ» در آن است، مي‌گويد: باز مي‌كنيم، مي‌بنديم. شما بنده‌ي من نيستيد، چون آيه‌ي قبلش براي آدم‌هاي مجرم است.

نكاتي كه در اين آيه است
اين است كه هم آنهايي كه پول دارند و هم آنهايي كه گرفته مي‌شود، من يكوقت اين را مثلي زدم، اين مثل هم از يك بنده خدايي بود، مرحوم شد، خدا رحمتش كند. مي‌گفت: انسان بايد مثل كارمندهاي بانك باشد. كارمندهاي بانك يك روز مسؤول گرفتن پول هستند، يك روز مسؤول پرداخت پول هستند. نه روزي كه مي‌گيرد، شاد است. نه روزي كه مي‌دهد سكته مي‌كند چون مي‌گويد: براي من كه نيست. با يك دست مي‌گيرد، امروز در اين قسمت بانك مسؤول گرفتن پول‌هاست. فردا قسمت ديگر بانك مسؤول پرداخت مي‌شود. نه دريافت، نه پرداخت، نه گرفتن، نه دادن، هيچكدام در روح كارمند اثري ندارد. خدا گفته بايد طوري باشيد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ» (حديد/23) اگر «فاتَ» يعني فوت شد، اگر «فاتَكم» چيزي از شما فوت شد، «لا تَأْسَوْا» غصه نخوريد. «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» دادند، فرح شاد نشويد. دادند، جفتك نزنيد. گرفتند سكته نكنيد! مثل كارمندهاي بانك.

بعد از آيه‌ي اول مي‌گويد: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ» (سبأ/39) اين هم تفسيرش را بگويم. نكاتي را كه در اين آيه من ديشب نوشتم اين است.

پاسخ دندان شکن دانشجو به استاد!

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود.

استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟ دوباره کسی پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟ برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: با این وصف خدا وجود ندارد.

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد!

چرا پيامبر هر روز ۷۰مرتبه استغفار مي‌كرد؟

حجت‌الاسلام مسعود عالي استاد حوزه علميه درباره ولادت با سعادت پيامبر اكرم(ص) گفت: تمام انبياء گذشته زمينه‌ساز آمدن حضرت رسول(ص) بوده‌اند تا توحيد تام و مراتب بالاي هدايت را تا جايي كه بشر به آن نياز دارد را تا روز قيامت براي آن‌ها بياورد.

حجت‌الاسلام عالي خاطرنشان كرد: در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه همواره غفلت‌ها پمپاژ مي‌شود و گرد و غبار بر دل‌هاي ما مي‌نشيند، اگر كسي خودش جهت‌گيري نكند، زير اين گرد و خاك‌ها و غفلت‌ها مدفون خواهد شد، بنابراين ما به يك گردگيري نياز داريم. حضرت رسول(ص) مي‌فرمايند: گهگاهي گرد و غباري بر دل من مي‌نشيند كه من در هر روز 70 مرتبه استغفار مي‌كنم. وقتي پيامبر(ص) با دل پاك و با صفاترين روح عالم، استغفار مي‌كند ما چه بايد بگوييم؟ در مقابل اين پمپاژ غفلتي كه در دنيا صورت مي‌گيرد ما بايد دائم خودمان را شارژ كنيم.

وي به بيان راهكارهاي دوري از غفلت پرداخت و گفت: شنيدن موعظه به نوعي غبارهاي دل را مي‌زدايد؛ دانستن غير از شنيدن است، حضرت امير(ع) زماني به يك فردي فرمودند: مرا موعظه كن! آن فرد گفت: شما كه همه چيز را خودتان مي‌دانيد من چه چيزي به شما بگويم؟ حضرت فرمودند: در شنيدن اثري است كه در دانستن نيست، ‌بنابراين موعظه، دل را جلا داده، صيقل مي‌بخشد و غفلت‌ها و گرد و غبارها را دور مي‌كند.

اين استاد اخلاق، گام بعدي دوري از غفلت‌ها را قرائت قرآن، ياد مرگ و رفتن به قبرستان و تأمل كردن در آن، نشست و برخاست با افراد اهل دل برشمرد و اظهار داشت: اگر از عواملي كه انسان را شارژ مي‌كند در مقابل غفلت‌ها استفاده شود، فطرت دروني انسان بيدار و شكوفا مي‌شود، همچنين در مقابل طوفاني كه در آخرالزمان از جانب شيطان نسبت به دين‌داران به راه مي‌افتد، بايد به اين امور متصل شد تا نور مطهر پيامبر و آلش در آيينه وجودمان بتابد و آن را جلا دهد.

نگاه‎های آلوده به گناه در اينترنت

 
نگاه

روز گرمي بود، زن جواني كه لباس كافي نپوشيده بود در حال عبور از خيابان بود، در همان حال مردي از مسلمانان چشمش به او افتاد، با ديدن زن تحريك شد و به دنبالش به راه افتاد، اندام آن زن و برجستگي‌هاي بدنش تمام فكر مرد را مشغول كرده بود، در همين حين بود كه پيشاني‌اش با استخواني كه از ديواري بيرون آمده بود برخورد كرد، خون، تمام صورتش را سرخ كرد.

با همين صورت خوني خدمت رسول خدا رسيد و جريان را به ايشان نقل كرد، كه اين مساله آسماني شد و قانون گذار اصلي و خالق همه انسان‌ها كه از علت‌هاي افعال آگاه است دستوري صادر فرمودند كه براي همه انسان‌ها لازم الاجرا است. خداوند فرمودند: «به مؤمنان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند اين براى آنان پاكيزه‏‌تر است خداوند از آن‌چه انجام مى‏‌دهيد آگاه است.» [۱]

خداوند مهربان و حكيم در اين آيه شريفه به مومنان دستور داده است كه نگاه خود را مديريت كنند و هنگامي كه نامحرمي را ميبنينند وسعت نگاهشان را از روي او بردارند، و اين دستور خداوند قطعا به خاطر اين است كه يكي از عواملِ تحريك شهوت و انحراف، نگاه است.

همان گونه كه نگاه كردن به زن نامحرم در فضاي حقيقي و زندگي روزمره مي‌تواند شهوت را تحريك كند و انسان را به سوي گناه سوق دهد در فضاي مجاز نيز؛ همين خاصيت تحريك كردن به وسيله نگاه، امكان پذير است.

ديدن تصاوير مبتذل خواه از طريق موبايل، يا ماهواره و يا اينترنت باشد قطعا شهوت را تحريك مي‌كند و اولين مرحله زنا همين نگاه كردن است همان گونه كه رسول گرامي اسلام مي‌فرمايد: «برای هر عضوی بهره‌ای از زناست، زنای چشم، نگاه آلوده (چشم چرانی) است. و زنای زبان سخن نابجا و شهوانی با نامحرم است. زنای گوش شنیدن چیزهای حرام (مانند موسیقی و سخنان شهوانی و…) است. و زنای دست دراز کردن آن به سوی نامحرم و زنای پا، رفتن به مجلس گناه و… می باشد.»[۲]

اين روايت، براي پيشگيري از گناه است؛ يعني انسان بدون مقدمه به عمل منافي با عفت مبتلا نمي‌‏شود. بلكه اول نگاه مي‌‏كند و به دنبال آن دل و فكر انسان متوجه نامحرم مي‏‌شود، و اگر بر نفس خود مسلّط نشود، به زنا آلوده مي‌‏شود؛ لذا اسلام براي اين كه از همان قدم اول جلوي گناه را بگيرد، مي‏‌فرمايد: زنا و يا هر گناه ديگر مراتب و درجاتي دارد كه به تدريج به مرحله نهايي منجر مي‏‌شود؛ بنابراين مؤمن بايد قدم اول را برندارد، تابه مراحل بعدي كشيده نشود.

بلي، مرحله نهايي زنا تماس و دخول است، اما چون تا مقدمات و نگاه به نامحرم نباشد، كار به آن جا نمي‏‌رسد، لذا از نگاه به نامحرم به عنوان عمل شنيع زنا ياد شده است.

به خاطر همين است كه همه مراجع تقليد در پاسخ به اين سوال كه «نگاه کردن به عکس‌های عریان و برهنه زنان و مردان مسلمان و غير مسلمان چه حکمی دارد؟ فرموده‌اند: «اگر با قصد لذت باشد, حرام است و بنابر احتیاط واجب بدون قصد لذت و ترس افتادن به حرام نیز جایز نیست.» [۳] و برخي ديگر از مراجع فرموده‌اند: نگاه به آن‌ها جایز نیست  هر چند بدون قصد لذت باشد[۴]

البته همان گونه كه مرد‌ها بايد مواظب نگاه خود باشند و تصاوير و مطالب هر سايتي را نخوانند و نگاه نكنند زن‌ها نيز تكاليفي دارند كه با رعايت كردنش قطعا به نفع خودشان عمل كرده‌اند خداوند در  قرآن كريم زنان را نيز به حفط نگاه و حجاب دعوت كرده و فرموده است: «و به آنان با ايمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‏‌آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏‌هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي…» [۵]

طبق اين آيه شريفه زنان نيز همانند مرد ها مكلف به كنترل چشم و همچنين حفظ حجاب و رعايت حدود الهي هستند و قطعا رعايت كردن اين موارد به نفع خود زنان است چرا كه اگه اگر حجاب خود را حفظ كنند از گزند_ انسان‌هايي كه شهوتشان براي لحظه‌اي تحريك شده و بعد از ارضا آن زن را رها كرده و مي‌روند_ در امان خواهند بود، و اين باعث مي‌شود زنان با ازدواج به خواست‌هاي خود برسند كه در سايه ازدواج هم لذتشان هميشگي خواهد بود و هم نياز هاي ديگرشان تامين خواهد شد.

با توجه به مطالب فوق مي‌شود به اين نتيجه رسيد كه مهم‌ترين اخلاقيات اينترنتي حفظ نگاه است، چرا كه نگاه همانند همان شعله كبريتي است كه اگر برافروخته شود تلي از چوب را با خود خواهد سوزاند و نگاه هم اگر كنترل نشود خرمني از ايمان را با شعله‌هاي شهوت مي‌سوزاند و از بين مي‌برد.

———————————————

منابع:

[۱]. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ». [سوره نور آيه ۳۰]
[۲].«لِکُلِّ عُضوٍ حظٌ مِنَ الزِّنا فالعَینُ زناهُ النّظرُ و اللسانُ زناهُ الکلامُ، و الاُذُنانُ زناهُما السَّمعُ، وَالیدانُ زناهُما البَطشُ و الرّجلان زناهما المشی…».. [ وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۳۸]
[۳].سیستانی, تعلیقات علی العروة, (احکام التخلی ) تبریزی, صراط النجاة, ج ۳, س ۷۷۸   خامنه ای,اجوبة الاستفتاءات, س ۱۳۱۴   فاضل, جامع المسائل, ج ۱, س ۱۷۳۱ و تعلیقات علی العروة, ج ۱, (احکام التخلی ) امام, تعلیقات علی العروة, (احکام التخلی), م ۲  
[۴]. مکارم, استفتاءات, ج ۲, س ۱۰۳۳, تعلیقات علی العروة, (احکام التخلی ), م ۲   صافی, جامع الاحکام, ج ۲, س ۱۷۰۷   نوری, التعلیقات علی العروة, (احکام التخلی ), م ۲   دفتر: بهجت.
[۵]. «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ …». [سوره نور آيه ۳۱]